زرادخانه اسرائیل شامل سلاحهای اتمی و توانایی موشکی پرتاب آنها، خطری برای خلقهای منطقه به شمار میآید؛ مشارکت با میل و رغبت دولت اسرائیل در نقشههای تجاوزگرانه اتمی آمریکا به معنی صدور حکم مرگ برای جمعیت اسرائیل است. حزب کمونیست اسرائیل به دفعات، منجمله طی فراخوانی به حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا و حزب تودۀ ایران، اعلام کرده است که منافع همه خلقها در طرد کامل هر تلاش ضد بشری برای تبدیل خاورمیانه به میدان آزمایش جنگ اتمی قرار دارد . آنچه که خلقها به آن نیاز دارند از بین بردن کل زرادخانه اتمی در خاورمیانه و جلوگیری از توسعه و تولید تمام سلاحهای کشتار جمعی است.
زرادخانه اسرائیل شامل سلاحهای اتمی و توانایی موشکی پرتاب آنها، خطری برای خلقهای منطقه به شمار میآید؛ مشارکت با میل و رغبت دولت اسرائیل در نقشههای تجاوزگرانه اتمی آمریکا به معنی صدور حکم مرگ برای جمعیت اسرائیل است. حزب کمونیست اسرائیل به دفعات، منجمله طی فراخوانی به حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا و حزب تودۀ ایران، اعلام کرده است که منافع همه خلقها در طرد کامل هر تلاش ضد بشری برای تبدیل خاورمیانه به میدان آزمایش جنگ اتمی قرار دارد . آنچه که خلقها به آن نیاز دارند از بین بردن کل زرادخانه اتمی در خاورمیانه و جلوگیری از توسعه و تولید تمام سلاحهای کشتار جمعی است.
تارنگاشت عدالت
گزارش کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اسرائیل به بیست و پنجمین کنگره حزب
منبع: سایت حزب کمونیست اسرائیل
زرادخانه اسرائیل شامل سلاحهای اتمی و توانایی موشکی پرتاب آنها، خطری برای خلقهای منطقه به شمار میآید؛ مشارکت با میل و رغبت دولت اسرائیل در نقشههای تجاوزگرانه اتمی آمریکا به معنی صدور حکم مرگ برای جمعیت اسرائیل است. حزب کمونیست اسرائیل به دفعات، منجمله طی فراخوانی به حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا و حزب تودۀ ایران، اعلام کرده است که منافع همه خلقها در طرد کامل هر تلاش ضد بشری برای تبدیل خاورمیانه به میدان آزمایش جنگ اتمی قرار دارد . آنچه که خلقها به آن نیاز دارند از بین بردن کل زرادخانه اتمی در خاورمیانه و جلوگیری از توسعه و تولید تمام سلاحهای کشتار جمعی است.
از هم پاشیدگی احزاب سیاسی موجب نگرانی است. سازمانهای غیردولتی (ان. جی. او. ها) که بودجه آنها را اهداکنندگان ثروتمند تأمین میکنند، هر چه بیشتر عملکردهای احزاب را به عهده میگیرند. فساد فزاینده موجب سرخوردگی عمومی از احزاب شده است، بدون آنکه گزینهای ارائه شود.
فصل دوم: تحولات سیاسی از کنگره بیست و چهارم
تحولات در منطقه
سیاست تجاوزگرانه دولت بوش و باند «نومحافظهکارانی» که او را احاطه کرده اند، و هدف گسترش کنترل شرکتهای آمریکایی بر ذخایر نفت خاورمیانه و تضمین سودهای نجومی برای شرکتهای اسلحه را دنبال میکند، بزرگترین تهدید نسیت به آینده خلقهای منطقه- منجمله مردم اسرائیل- است.
حزب کمونیست اسرائیل از اولین لحظه علیه جنگ در عراق یک موضع عاری از ابهام اتخاذ کرد. در پایان مارس ٢٠٠٣، حزب کمونیست اسرائیل با متحدین خود در «جبهه دمکراتیک برای صلح و برابری» تظاهرات یهودیان- اعراب را در حیفا، ناصریه، و تل آویو سازمان داد و خواهان خروج فوری نیروهای آمریکایی از عراق شد.
دولت اسرائیل با دنبالهروی از تمام اوامر واشنگتن و پیوستن به ماجراجوییهای نظامی دولت بوش مرتکب قصور جنایتکارانه در تأمین امنیت شهروندان اسرائیلی شده است. این گرایش در جریان جنگ دوم لبنان (ژوئیه- اوت ٢٠٠۶) به وضوح علنی شد، و با اعلام آمادگی مقامات اسرائیلی برای حمله به ایران- حتا با وجود خطر جنگ اتمی- به وضوح علنی مانده است.
نیروهای صلح در جهان برای جلوگیری از جنگ علیه ایران، که از طرف دولت بوش با همدستی اسرائیل و دولتهای دیگر در دست طراحی است، فعالیت میکنند. در عین حال، نیروهای صلح خواهان آنند که کل خاورمیانه به منطقه عاری از سلاحهای اتمی و همه سلاحهای کشتار جمعی تبدیل شود. حزب کمونیست اسرائیل جهت درگیر کردن مردم اسرائیل برای دستیابی به این اهداف مهم فعالیت میکند. حزب کمونیست اسرائیل بدون هیچگونه ابهامی اظهارات پرزیدنت احمدی نژاد را، که هولوکاست یهودیان در آلمان نازی و همچنین حق حیات اسرائیل را انکار کرده بود، محکوم میکند. این اظهارات از طرف حکام آمریکا و اسرائیل در جهت توجیه تبلیغاتیشان برای جنگ علیه ایران مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
دولت بوش درصدد توجیه سیاست جنگطلبانه خود به عنوان تلاشی برای متوقف کردن ترورریسم و جلوگیری از تولید سلاحهای اتمی از جانب ملتهایی مانند ایران و عراق است. اما خود دولت بوش در پی اشغال عراق پذیرفته است که هیچ سلاح کشتار جمعی- دلیل اعلام شده برای جنگ- در عراق پیدا نشده است. در سپتامبر ٢٠٠۶، گزارشی از سرویسهای اطلاعاتی آمریکا به این نتیجه رسید که اشغال عراق در عمل گسترش تروریسم را تشویق کرده است. این گزارش رسمی ادعای دولت بوش را که میگوید با جنگ میتوان ترور را متوقف نمود، در هم میکوبد.
مسابقه تسلیحاتی و خطرات آن
آشکار است که بهانههای دولت بوش برای جنگ پوچ اند، اما این الزاماً احتمال جنگ اتمی را کمتر نمیکند. در اکتبر ٢٠٠٣، رسانهها گزارشهایی در باره خرید موشکهای کروز «هارپوون» ساخت آمریکا از طرف نیروی دریایی اسرائیل را منتشر کردند، این موشکها میتوانند کلاهکهای اتمی حمل کنند. این توانایی اسرائیل برای وارد کردن ضربات اتمی از زمین، هوا و دریا را کامل میکند. همان گزارشهای خبری همچنین اعلام کردند که آمریکا انتظار دارد اسرائیل اولین دولتی باشد که تأسیسات هستهای ایران را بمباران کند، بدون توجه به اینکه واکنش پیشبینی شده ایران رگبار موشکی به سمت اسرائیل خواهد بود. به عنوان بخشی از تدارک یک حمله نظامی به ایران، ایالات متحده اسرائیل را به ۵٠٠ بمب یک تُنی «رسوخ کننده به زمین»، و ٢۵٠٠ بمب عادی یک تُنی مجهز کرده است (هاآرتض ٢١ سپتامبر ٢٠٠۴). تصادفاً، از این بمبها در جنگ دوم لبنان استفاده شد و نیروی هوایی اسرائیل بیروت را با بمبهای «پناهگاه شکن» بمباران کرد.
زرادخانه اسرائیل شامل سلاحهای اتمی و توانایی موشکی پرتاب آنها، خطری برای خلقهای منطقه به شمار میآید؛ مشارکت با میل و رغبت دولت اسرائیل در نقشههای تجاوزگرانه اتمی آمریکا به معنی صدور حکم مرگ برای جمعیت اسرائیل است. حزب کمونیست اسرائیل به دفعات، منجمله طی فراخوانی به حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا و حزب تودۀ ایران، اعلام کرده است که منافع همه خلقها در طرد کامل هر تلاش ضد بشری برای تبدیل خاورمیانه به میدان آزمایش جنگ اتمی قرار دارد . آنچه که خلقها به آن نیاز دارند از بین بردن کل زرادخانه اتمی در خاورمیانه و جلوگیری از توسعه و تولید تمام سلاحهای کشتار جمعی است.
شارون و سیاست او
سیاست آریل شارون در فاصله انتخاب او به نخستوزیری در فوریه ٢٠٠١ و آغاز بیماریش که موجب کوتاه کردن دوران نخستوزیری او شد، دیکتات نظامی و سیاسی علیه فلسطینیها و رد خواست یک دولت مستقل فلسطین را با یک برنامه خبیث نولیبرالی حمله به کارگران، جمعیت عرب، کودکان و دیگر گروههای اجتماعی، در هم آمیخته بود.
حزب کمونیست اسرائیل «نقشه صلح» (آوریل ٢٠٠٣) را به عنوان توطئهای در جهت به تعویق انداختن مذاکرات پیرامون وضعیت نهایی بین اسرائیلیها و فلسطینیها و یک تلاش دیپلماتیک در جهت ایجاد «موازنه» در جنگ خونینی که آمریکا در عراق به راه انداخته است، طرد نمود. حزب کمونیست اسرائیل هشدار داد دولت شارون تحت «نقشه راه» به کشتار و دیگر جنابات جنگی علیه مردم فلسطین ادامه خواهد داد. رویدادها درستی این ارزیابی را نشان داده اند.
حزب کمونیست اسرائیل نسبت به حرفهای شارون در باره یک «دولت فلسطینی» با سوءظن مینگریست و آن را پوششی برای پنهان کردن مخلوق معلولی میدانست که از چند منطقه جدا افتاده و محاصره شده با «بلوکهای شهرکهای یهودینشین» که به اسرائیل ملحق خواهند شد، میدانست. حزب کمونیست اسرائیل استدلال میکرد که شارون نقشههای خود برای الحاق را در زرورق کلماتی میپیچید که هدف آنها تسکین حمایت عمومی فزاینده از ایده دو دولت، اسرائیل و فلسطین، بود. در نظرسنجی که در ماه مه ٢٠٠٣ انجام شد، ۵۳ درصد اسرائیلیها از پایان دادن به اشغال مناطق فلسطینی حمایت کردند.
نقشه «خروج از غزه» (که در آوریل ٢٠٠۴ از طرف شارون اعلام شد و دولت در فوریه ٢٠٠۵ آن را تأیید کرد) پاسخ فریبکارانهای به خواست فزاینده افکار عمومی اسرائیل و جهان برای پایان دادن به اشغال و صلح با فلسطینیها بود. نقشه خروج از غزه در راستای به رسمیت شناختن بینالمللی ادامه اشغال ساحل غربی، الحاق اراضی که بیش از ٩٠ درصد سکنه شهرکهای یهودینشین در آن زندگی میکنند، و نابود کردن امکان ایجاد دولت مستقل فلسطین در ساحل غربی و نوار غزه با پایتخت آن در بیتالمقدس شرقی، طراحی شده بود. همانطور که منابع رسمی اسرائیلی تأیید کرده اند، خروج از غزه به عنوان واکنشی به «ابتکار ژنو» و نامههای خلبانان و افسران اسرائیلی که امتناع خود از شرکت در اشغال را اعلام کرده بودند، طراحی شد. نقشه خروج از غزه همچنین نشان دهنده مرحله جدیدی از حمایت آمریکا از الحاق مناطق اشغالی به اسرائیل بود. در مارس ٢٠٠۴، پیش از اعلام خروج از غزه، شارون یک نامه بیسابقهای از پرزیدنت بوش دریافت کرد که در آن آمریکا به طور رسمی حق اسرائیل در الحاق بلوک شهرکهای یهودینشین ساحل غربی را به رسمیت شناخت. این یک چرخش فاجعهبار در سیاست رسمی آمریکا بود.
حزب کمونیست اسرائیل در عرض دو سالی که از اعلام نقشه خروج از غزه میگذرد (قبل و بعد از اجرای آن در ژوئیه ٢٠٠۵) با « صلح اکنون» و رهبران حزب کارگر و حزب مرتز که در بیرون و داخل پارلمان از آن طرح حمایت کرده بودند، وارد یک بحث علنی شد. حمایت این گروهها از نقشه، موجب تضعیف کارزار همگانی علیه سیاستهای شارون و تقویت دولت او شد.
وضعیت در مناطق فلسطینی
موازی با نقشه خروج از غزه، ارتش اسرئیل به جنایات جنگی در مناطق اشغالی فلسطین ادامه داد. البته، گزارش منتشر شده از جانب سازمان عفو بینالملل در نوامبر ٢٠٠٢، که اعدامهای غیرقانونی، شکنجه، تخریب خانهها و ممانعت از کمکهای بشردوستانه را جنایات جنگی تعریف میکند، موجب آن نشد که ارتش از اینگونه اعمال دست بردارد. در ژوئیه ٢٠٠۴، دادگاه بینالمللی لاهه طی یک نظر مشورتی اعلام کرد دیوار حائل ساخته شده از جانب اسرائیل در ساحل غربی، غیرقانونی است، و همچنین شهرکهای یهودینشین و الحاق اراضی در بیتالمقدس شرقی فیالنفسه غیرقانونی است. این نظر مشورتی از طرف اکثریت بزرگ ١۵٠ ملت در مجمع عمومی سازمان ملل مودر تأیید قرار گرفت. اما این نظر واضح، که موضع اکثر کشورهای جهان را نشان میدهد، بر شارون تأثیری نداشت و او سیاست خود را بر حکم بیپایه دیوان عالی اسرائیل (مورخ ٧ ژانویه ٢٠٠۴) قرار داد که میگوید ساختمان دیوار حائل معنی سیاسی نداشته و قصد الحاق اراضی فلسطینی به اسرائیل را ندارد.
در سالهای اخیر، دولت اسرائیل رژیم انسداد، محاصره و پستهای بازرسی خود را که مانع زندگی عادی فلسطینیها میشود، تشدید کرده است. محاصره کامل نوار غزه از سال ١٩٩۵، هنگامی که یک دیوار الکترونیکی در سه جانب نوار غزه ساخته شد، در جریان بوده است. اسرائیل در سال ٢٠٠٠به «عبور امن» بین نوار غزه و ساحل غربی خاتمه داد و در نتیجه موجب جدایی دایمی دو منطقه شد. گذرگاه رفح بین نوار غزه و مصر، که تحت کنترل اسرائیل قرار دارد، نیز بیشتر اوقات سال بسته است.
با نزدیک شدن زمان خروج، و حتا بیشتر از آن بعد از پیروزی حماس در انتخابات سراسری ژانویه ٢٠٠۶ در مناطق اشغالی، اوضاع در نوار غزه مستمراً رو به وخامت داشته است. ضعف چپ فلسطین به حماس فرصت داد خود را به مثابه یک آلترناتیو صادق در مقابل فساد تشکیلات خودگردان فلسطین و نقاط ضعف بسیار آن، قرار دهد. اما تا آنجا که به دولت شارون مربوط میشد، پیروزی حماس بهانه بی درد سری بود برای یورشهای نظامی به داخل نوار غزه و تنگتر کردن محاصره آن، و همچنین خودداری از انتقال درآمدهای مالیاتی جمع وری شده از طرف اسرائیل، درآمدهایی که به حق به تشکیلات خودگردان تعلق دارد. نتیجه محاصره نوار غزه از طرف اسرائیل یک فاجعه انسانی است.
اسرائیل در حالی که از غزه خارج شد و به جنگ علیه آن ادامه داد، ٣٣ گذرگاه مرزی بین ساحل غربی و اسرائیل برای اداره عبور مردم و کالاها ساخته است. این گذرگاهها، که از طرف غیرنظامیان اداره میشوند، شبیه ایستگاههای مرزی بین دو ملت عمل میکنند. حکام اسرائیل با این کار میخواهند دیوار حائل را به یک مرز بینالمللی مبدل کنند.
اشغال اسرائیلی، که ۴٠ سال است ادامه دارد، یک پروژه استعمارگرانه اقتصادی نیز هست که هدف آن حفظ ساحل غربی و نوار غزه به مثابه مستعمرات سرمایهداری اسرائیل است. از مناطق اشغالی همیشه به عنوان ذخیره نیروی کار ارزان و یک بازار منفعل برای کالاهای ساخت اسرائیل استفاده شده است. دولت اسرائیل، طی سالهای اشغال، مانع توسعه صنعت و ساختمان بنادر و فرودگاههای فلسطینی و همچنین صدور محصولات کشاورزی از مناطق اشغالی شده است. کنترل اسرائیل حتا بعد از قراردادهای اسلو (١٩٩٢) و تخلیه شهرکهای یهودینشین نوار غزه (٢٠٠۵) پایان نیافته است.
در مارس ٢٠٠٧ سران حماس و الفتح پیرامون میثاق مهمی در باره تشکیل دولت وحدت ملی فلسطین- که برخی از وزرای عضو آن وابسته به هیچکدام از دو جنبش نباشد- به توافق رسیدند. دولت وحدت ملی برنامهای را تصویب نمود که بر تعهد به موافقتنامههای امضا شده با اسرائیل- یعنی موافقت با صلح بین دو دولت در چارچوب مرزهای ۴ ژوئن ١٩۸٧- تأکید میکند. تشکیل دولت وحدت ملی مانع لغزش فاجعهبار به جنگ داخلی در مناطق فلسطینی شد. دولت اولمرت- پرتز با ادامه به سیاست تحریم دولت فلسطین به دولت وحدت ملی واکنش نشان داده است. پول مالیاتی جمعآوری شده از طرف اسرائیل به تشکیلات خودگردان فلسطین منتقل نخواهد شد.
اشغال سرزمینهای فلسطینی، که چهل سال است ادامه دارد، امنیت اسرائیل را نه بیشتر، بلکه کمتر کرده است. بمبگذاریهای انتحاری در شهرهای اسرائیل هزینه سنگینی را به خاطر ادامه اشغال بر شهروندان اسرائیل وارد میکند. حزب کمونیست اسرائیل بمبگذاریهای انتحاری علیه غیرنظامیان را محکوم کرده و افزوده است که آن عملیات برای مبارزه مردم فلسطین جهت پایان دادن به اشغال زیانبخش است.
مبارزه علیه اشغال و برای صلح
در سالهای اخیر، خواست متوقف کردن اشغال فاجعهبار طی اقدامات اعتراضی گوناگون از جانب گروههای صلح و معترض در اسرائیل ابراز شده است. برخی از گروههایی که در خط مقدم این مبارزه قرار دارند عبارتند از:
جنبش دانشآموزان دبیرستانها (جنبش اشمینیستیم)، مخالفان وجدانی خدمت در ارتش اشغالگر- این جنبش از معترضین جوان آماده خدمت حمایت میکند. پنج معترض در دادگاه نظامی به یک سال زندان محکوم شدند. برگزاری محاکمات نظامی برای معترضین جوان، محاکمات سیاسی بود که هدف آن در هم شکستن روحیه آنها و تعیین هزینه سنگین مجازات برای مخالفت با اشغال بود. این اهداف حاصل نشد، برعکس، معترضین به نحو قانعکنندهای استدلال نمودند که وجدان و سیاست تفکیک ناپذیرند.
در مارس ۲٠٠۵، دویست و پنجاه دانش آموز دبیرستان با ارسال نامهای به نخستوزیر، به علت تعهد ناشی از ارزشهای دمکراسی و انسانیت، امتناع خود از ثبتنام برای انجام خدمت سربازی را- تا زمانی که اشغال ادامه دارد- اعلام نمودند. آنها بر لطمهای که اشغال به شکل ناامنی بیشتر، استیصال وسیعتر، فساد اجتماعی و اتلاف منابع وارد نموده است، تأکید کردند. این بزرگترین گروه دانشآموزی بود که چنین نامههایی را امضا کرده اند.
یش گوول، جنبش نظامیان سابق معترض، در دسامبر ۲٠٠٣ بعد از آنکه ۲٧ خلبان سابق که در نیروهای ذخیره خدمت میکنند امتناع خود را از شرکت در حملات غیرقانونی و غیراخلاقی علیه جمعیت فلسطینی در مناطق فلسطینی اعلام کردند، نیروی مهمی کسب کرد. در پی نامه خلبانان و نامه مشابهی که از طرف سربازان «سایرت ماتکال»، یک گروه کماندویی نخبه، امضاء شده بود جنبش جدیدی از معترضین به نام «شهامت امتناع» تشکیل شد.
جنبشهای صلح روزهای اعتراض علیه اشغال و کشتار غیرنظامیان را سازمان دادند که در آنها گروههای معترض و همچنین سازمانهای زنان و گروههای همبستگی شرکت نمودند. تظاهرات بسیاری علیه ساختمان دیوار حائل و گسترش شهرکهای یهودینشین، علیه کشتار غیرنظامیان و تخریب خانهها برگزار شده است. ارتش و پلیس علیه شرکتکنندگان در این آکسیونها از خشونت استفاده کرده اند.
اقدامات اعتراضی گوناگون شرایط مناسب برای پیشنهاد ژنو (دسامبر ۲٠٠٣) که از جانب چهرههای گوناگون اسرائیلی و فلسطینی سازماندهی شده بود، فراهم آورد. گرچه حزب کمونیست اسرائیل با تمام مفاد سند ژنو موافقت ندارد، اما ما آن را به خاطر اصرار آن بر یک راهحل سیاسی و بر مذاکرات با رهبری فلسطین، به عنوان یک شرط لازم برای حل این مشکل، ارزشمند میدانیم.
حزب کمونیست اسرائیل طی یک آگهی که در هاآرتض (٣٠ آوریل ٢٠٠۶) منتشر شد اشغال دوباره نوار غزه را به عنوان یک جنگ متصرفاتی معرفی نمود و خواهان خروج فوری و بدون قید و شرط نیروهای دفاعی اسزائیل از نوار غزه شد. حزب کمونیست اسرائیل در همان آگهی تأکید نمود که «جنگ علیه زاغههای غزه ثابت میکند که حیلههایی مانند تخلیه یکجانبه به اشغال پایان نمیدهند. تنها مذاکرات با تشکیلات خودگردان فلسطین و ایجاد یک مرز صلح بین اسرائیل و فلسطین -منطبق با خط سبز- میتواند صلح و امنیت را برای دو خلق تضمین نماید.»
حزب کمونیست اسرائیل همیشه خواهان برچیدن تمام شهرکهای یهودینشین بوده و از خطی که آنها را یک واقعیت غیرقابل تغییر میبیند، انتقاد کرده است. تخلیه شهرکهای یهودینشین نوار غزه درستی این نظر حزب کمونیست اسرائیل را ثابت کرده است- اگر دولت بخواهد، برچیدن شهرک های یهودینشین ممکن است. تا آنجا که به افکار عمومی مربوط است، پس از تخلیه غزه، نظرسنجیها نشان دادند که ۵۴ درصد از تخلیه شهرکهای واقع در ساحل غربی نیز حمایت میکنند.
تخلیه شهرکهای نواز غزه، که بدون یک موافقتنامه با تشکیلات خودگردان فلسطین صورت گرفت، دولت شارون- اولمرت را قادر ساخت حمایت بینالمللی از گامهای یکجانبه خود- مانند تبدیل دیوار حائل به یک «مرز» و الحاق بلوک شهرکهای یهودینشین- را به دست آورد. اما این یک دستآورد موقت و ناپایدار است. صلح با اشغال و الحاق ممکن نیست، و بدون صلح عادلانه و پایدار جنگها همچنان در آینده شعلهور خواهند شد. خون همچنان ریخته خواهد شد، نفرت و استیصال رشد کرده، و فلسطینیها و اسرائیلیها یکسان، همچنان بهای آن را خواهند پرداخت.
ما در ژوئن ۱٩۶٧ نمیدانستیم که اشغال بعد از چهل سال هنوز ادامه خواهد یافت. اما حزب کمونیست اسرائیل طی این سالها در پافشاری بر آنچه که برنامه آن برای صلح را تشکیل میدهد، اشتباه نکرده است: تشکیل یک دولت فلسطینی در کنار اسرائیل، با پایتخت آن در بیتالمقدس شرقی و اجرای قطعنامههای سازمان ملل. این نقشه صلح در اسرائیل و جهان مورد حمایت است، در واقع، حمایت از آن موجب شده است که حتا بوش، شارون و اولمرت اعلام کنند که آنها از اصل «دو دولت برای دو خلق» حمایت میکنند. اما لاف آنها در حمایت از یک «دولت فلسطینی» در واقع درصدد است مانع تشکیل آن شود.
برنامه حزب کمونیست اسرائیل برای یک صلح پایدار و عادلانه تنها برنامهای است که هنوز هم مطرح است، تنها برنامهای که به هر دو خلق- اسرائیل و فلسطین- و به همه خلقهای منطقه، شانس زندگی در صلح و امنیت را میدهد. همانطور که «سند زندانیان» (ماه مه ٢٠٠۶) و تصویب نقشه عربستان سعودی از طرف دولتهای عرب (۲٠٠٢ و ۲٠٠٧) نشان میدهد، این برنامه از طرف اکثریت مردم فلسطین و کشورهای همسایه پذیرفته شده است
دولت اولمرت
ایهوت اولمرت که بعد از بیمار شدن شارون به عنوان نخستوزیر موقت منصوب شد، تشکیل یک حزب جدید، «کدیمه» را تکمیل کرد و زیر پرچم نو- کهنه «نقشه همگرایی» در انتخابات سال ٢٠٠۶ شرکت نمود. نقشه همگرایی، مانند سلف خود، یعنی نقشه عقبنشینی از غزه یک سیاست دیکتات نظامی و دیپلماتیک است که میگوید در سمت فلسطینیها «کسی نیست که بشود با آن مذاکره کرد.» حقیقت این است که بعد از ترور رابین (۱٩٩۵) دولتهای اسرائیل طرفی بوده است که از مذاکرات سیاسی برای پایان دادن به اشغال امتناع نموده، آنها ترجیح داده اند خلق فلسطین را در پشت سیمهای خاردار زندانی کنند، اراضی آنها را مصادره کرده و آپارتاید فیزیکی و سیاسی در اراضی اشغالی برقرار نمایند.
همانطور که هیأت سیاسی حزب کمونیست اسرائیل در ارزیابی (۲٧ ژانویه ۲٠٠۶) خود گفت پیروزی جماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین (پارلمان) تغییر مهمی در اوضاع مناطق فلسطینی به وجود آورد. این پیروزی تداوم سیاست دولت اسرائیل تحت رهبری شارون و اولمرت- سیاست دیکتات نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک علیه فلسطینیها- را تسهیل نمود. دولت شارون- اولمرت- موفاز و جانشین آن، دولت اولمرت- پرز، برای آنکه مناطق اشغالی را به هرج و مرج و جنگ داخلی بکشانند، نابودی سیستماتیک زیرساخت تشکیلات خودگردان فلسطین را هدف قرار داده بودند.
دسیسه «همگرایی» اولمرت تحسین حزب کارگر و حتا تحسین «یوسی بیلین» رهبر «مرتز» را به دست آورد. «بیلین» طی مصاحبهای با «یدیوت آهارونوت» (۱۸ ژوئن ٢٠٠۶) به ارکستری پیوست که فقدان یک شریک قابل اعتماد در سمت فلسطینیها را اعلام میکند. «بیلین» در همان مصاحبه به اولمرت پیشنهاد کرد که به جای پیشیرد یکجانبه «همگرایی» او میتواند آن را به ابو مأذن، رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین ارائه نماید: «به این دلیل است که من پیشنهاد میکنم او [اولمرت] نقشه را طور دیگری پیش ببرد، تنها شانس برای همگرایی امضای یک موافقتنامه است. به این دلیل که به محض آنکه ابو مأذن موافقتنامهای را با شما امضا کند، جهان آن را قبول خواهد کرد. همه بیتالمقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت خواهند شناخت، و همه قبول خواهند کرد که موافقتنامه موضع آوارگان را از دستور کار خارج میکند.»
جنگ دوم لبنان
کمیته مرکزی حزب کمونیست اسرائیل (در ۲۶ ماه مه ٢٠٠۶) اعلام داشت: «حزب کارگر و همچنین مرتز [حزب سوسیال دمکرات] که در دولت است، به قطار "نقشه همگرایی" اولمرت ملحق شده اند؛ این برای امر صلح خطر بزرگی است.» کمیته مرکزی خواهان مشارکت گسترده در تظاهراتی شد که از طرف ائتلافی از سازمانها در ٣ ژوئن ٢٠٠۶ در اعتراض به ٣٩ سال اشغال سازماندهی شده بود . کمیته مرکزی همچنین از حمایت پرزیدنت بوش از نقشه «همگرایی» طی دیداری که در مامه مه ٢٠٠۶ در واشنگتن با اولمرت داشت، انتقاد نمود. آن موقع ما نمیدانستیم که در همان ملاقات جنگ در لبنان طراحی شده بود.
جنگ دوم لبنان در ۱۲ ژوئیه ٢٠٠۶، بعد از آنکه حزبالله دو سرباز اسرائیلی را اسیر نمود و به سمت اسرائیل شلیک کرد، آغاز شد. ارتش اسرائیل بلافاصله از دریا و هوا بمباران سنگین را آغاز کرد. جادهها، پلها، ایستگاههای نیرو و برجهای مخابراتی هدف این بمبارانها بودند. در ۱٣ ژوئیه ٢٠٠۶، به محض آنکه جنگ اعلام شد، حزب کمونیست اسرائیل طی بیانیهای بر این حقیقت تأکید نمود که جنگ از قبل، ماهها پیش از حادثه نزدیک «زاریت» و در هماهنگی کامل با دولت بوش تدارک دیده شده بود (اولمرت در شهادت خود در برابر کمیسیون وینوگراد که در باره جنگ لبنان تحقیق و تفحص میکرد تأیید نمود که جنگ در آغاز مارس ٢٠٠۶ در ستاد مشترک نیروهای دفاعی اسرائیل مورد بحث قرار گرفته بود). جنگ در لبنان ٣٣ روز طول کشید. حدود هزار لبنانی و ۱۶٠ اسرائیلی کشته شدند، ساختمانهای بسیاری در لبنان و اسرائیل ویران شد، و حدود یک میلیون لبنانی و صدها هزار اسرائیلی خانههای خود را ترک کرده و آواره شدند.
اعضای حزب کمونیست اسرائیل در سازماندهی اعتراضات علیه جنگ، که روز بعد از شروع جنگ آغاز شد، فعال بودند. حزب کمونیست اسرائیل و «جبهه دمکراتیک برای صلح و برابری» بزرگترین تظاهرات ملی یهودی- عرب علیه جنگ را، که با مشارکت سازمانها و فعالین گوناگون- منجمله صهیونیست- در ۲۲ ژوئیه در تل آویو برگزار شد، سازمان دادند. در طول ماه جنگ در تل آویو، حیفا، تایبه و دیگر شهرها تظاهراتی بر پا شد که خواهان ترک مخاصمه فوری و خروج نظامی از لبنان بودند. ماهیت یهودی – عرب این تظاهرات، و ارتباط بین جنگ در لبنان و دنبالهروی دولت اسرائیل از خط دولت بوش هویدا بود، این حالت خود را در محبوبیت شعار زیر نشان میداد: «ما برای خدمت به ایالات متحده کشته نخواهیم شد و کسی را نخواهیم کشت.»
در سرتاسر جهان علیه جنگ در لبنان تظاهرات برپا شد، اما عموماً آکسیونهای برپا شده در اسرائیل به ویژه مهم ارزیابی شدند. کنفرانس احزاب کمونیست و کارگری در آتن (۱٩- ۲٠ اوت ٢٠٠۶) به مبارزه مردم لبنان و موضع قهرمانانه حزب کمونیست اسرائیل و دیگر نیروهای مترقی، صلحدوست در اسرائیل درود فرستاد.
اردوی صهیونیستی صلح در جریان جنگ دوم لبنان یکبار دیگر ورشکستگی خود را ثابت کرد. «صلح اکنون» ساکت ماند، در حالی که رهبری مرتز در آغاز جنگ را توجیه میکرد، نخبگان حزب بر سر مسأله متوقف کردن آن چند دسته شدند. اعضای مرتز، برخلاف رهبران خود، در تظاهرات ضد جنگ شرکت نمودند. تنها چند روز قبل از پایان جنگ مرتز در تل آویو مراسم شبانهای در اعتراض برگزار نمود.
حزب کمونیست اسرائیل خطرات و فرصتهایی را در پیآمدهای شکست نظامی و دیپلماتیک و خسارات اقتصادی جنگ دوم لبنان (که برای اقتصاد اسرائیل ٣٠ میلیارد شقیل جدید [حدود ۸ میلیارد دلار آمریکایی] تمام شد)، مشاهده میکند. حزب کمونیست اسرائیل از خطرات به امکان از سرگرفته شدن درگیری به علت تهاجمات جنگطلبانه علیه سوریه و ایران؛ رشد نفرت نسبت به جمعیت عرب و چپ پایدار؛ خطر گرایشات فاشیستی نسبت به دمکراسی و اختصاص دادن بودجه اجتماعی به مقاصد نظامی نام برده است. در ارتباط با فرصتها، حزب کمونیست اسرائیل استدلال نموده است که بحران سیاسی، کاهش گسترده در سطح زندگی و تنزل شدید آبروی ارتش همگی فضای بیشتری برای انتقاد اصولی حزب کمونیست اسرائیل و شانسهای بزرگتری برای موفقیت در مبارزه حیاتی در جهت منزوی کردن نژادپرستی، ناسیونالیسم و دفاع از حقوق دمکراتیک ایجاد کرده است.
طی چند ماه بعد از جنگ، بشار اسد رییسجمهور سوریه به طور علنی خواهان از سرگرفته شدن مذاکرات صلح با اسرائیل شد. دولت اولمرت- پرتز با سردی از این گامهای اولیه برخورد کرد و یکبار دیگر ثابت کرد که صلح یکی از اهداف آن نیست.
چشمانداز سیاسی در اسرائیل
بیثباتی نظام سیاسی اسرائیل یکی از نشانههای بحران اجتماعی و سیاسی جامعه اسرائیل است، و ناشی از ناتوانی تشکلهای سیاسی بزرگ در ارائه پاسخ واقعی به مشکلات بسیاری است که اسرائیلیها با آن دست به گریبان اند. این بحران امکانات و خطرات جدی جدیدی را در مقابل چپ قرار داده است.
از هم پاشیدگی احزاب سیاسی موجب نگرانی است. سازمانهای غیر دولتی (ان. جی. او. ها) که بودجه آنها را اهداکنندگان ثروتمند تأمین میکنند، هر چه بیشتر عملکردهای احزاب را به عهده میگیرند. فساد فزاینده موجب سرخوردگی عمومی از احزاب شده است، بدون آنکه گزینهای ارائه شود.
تأسیس «کدیمه» از طرف آریل شارون چیزی را به وجود آورده است که فاقد یک سیاست بیرونی روشن است – واقع در مرکز میدان سیاسی اما متمایل به «لیکود». سیاست اجتماعی- اقتصادی «کدیمه» به وضوح راست گراست. در حوزه دیپلماتیک ویژگی «کدیمه» عبارت است از تمایل آن به پذیرش درخواستهای دولت آمریکا.
شکست جنگ دوم لبنان موجب تقویت نیروهای راست افراطی در اسرائیل شده است. تحت رهبری «بی بی نتانیاهو»، «لیکود» یک عنصر نژادپرستانه را وارد لفاظیهای خود کرده است. نتانیاهو اهداف متصرفاتی افراطی را با ماجراجویی نظامی و تاچریسم اقتصادی ترکیب میکند؛ او ارتباطات نزدیکی با راست افراطی در ایالات متحده آمریکا دارد. «اویگدور لیبرمان» و حزب او یکی دیگر از انواع سیاستهای نژادپرستانه افراطی را ارایه میکند. مواضع «کاهانیست»ها در ارتباط با جمعیت عرب اسرائیل بخش تفکیک ناپذیر پلاتفرم راست در اسرائیل شده است.
رفتار رهبری حزب کارگر در دروغ «برنامه اجتماعی» متبلور شده است، که در انتخابات گذشته مدعی ارتقا دادن آن بود. حزب کارگر، نه در امور خارجی و نه در امور داخلی، هیچ آلترناتیوی ندارد، و به دنبالهروی از رهبری اولمرت رضایت داده است. نامزدی «ایهود باراک» برای ریاست حزب، خطر گردش حتا بیشتر به راست را در بر دارد. فعالین ردههای پایین حزب کارگر و هواداران جنبش جوانان هر چه بیشتر از رفتار حزب سرخورده میشوند.
«مرتز» بر سر دو راهی قرار دارد. اگر به بخار شدن در اجماع ملی ادامه بدهد، همان کاری که در آغاز جنگ دوم لبنان کرد، علت وجودی خود را از دست خواهد داد. در درون «مرتز» برخیها پیشنهاد وحدت با حزب کارگر را مطرح میکنند و برخی دیگر خواهان یک گردش به چپ به سمت مواضع بدون ابهام چپ و دمکراتیک هستند.
احزاب عرب شرکت کننده در پارلمان- اتحادیه دمکراتیک ملی (تجمع)، جنبش عرب برای تغییر، حزب دمکراتیک عرب و جنبش اسلامی- به طرق مختلف همه موضعی را نمایندگی میکنند که یهودیان و اعراب را به عنوان دو هویت قومی- ملی یکدست میبیند، که در برابر هم ایستاده اند. این موضع به تبلیغات نادرست و زیانآور دستگاه [دولتی] میانجامد که جمعیت عرب را به عنوان یک بلوک واحد بدون تنوع در سیاستها یا اصول معرفی میکند.
حزب کمونیست اسرائیل با یک جهانبینی اجتماعی مترقی و انسانی که از اتحاد اسرائیلیهای تحت ستم و فقیر- خواه عرب یا یهودی- در مبارزات برای صلح، برابری و دمکراسی حمایت میکند، با این موضعگیریها مخالف است. به همین دلیل حزب کمونیست اسرائیل نیروی پیشگام در بحث داخلی افکار عمومی عرب برای مخالفت با روحیات استیصال و تسلیم، علیه تفرقه و گروهگرایی و برای حقوق برابر برای زنان است.
حزب کمونیست اسرائیل همیشه نیرویی برای اتحاد در مبارزه جمعیت عرب پیرامون موضوعات سرشماری، مقاومت در برابر مصادره زمین، تخریب خانه، تبعیض در اختصاص بودجه، نژادپرستی و خشونت پلیس بوده است. اما این اتحاد نباید موجب ندیدن تفاوت در اصول و سیاست بین احزاب و سازمانهای مختلف فعال در میان جمعیت عرب بشود.
جناح چپ سیاست اسرائیل در برگیرنده نیروهای بسیاری است که در حال حاضر در درون یک حزب متشکل نیستند. جنبش جوانان «آبی» (چپ- صهیونیست) از سوسیالیسم یا سوسیال دمکراسی حمایت میکند. سازمانهای اجتماعی درگیر اعتراضات علیه سیاست دولتی اند. سازمانهای حقوق بشر علیه تجاوز به این حقوق مبارزه میکنند. جنبش محیط زیست در سالهای اخیر رادیکالیزه شده است و در حال حاضر نقد اجتماعی ژرفی ارایه میکند. حزب کمونیست اسرائیل به تمام نیروهای چپ واقعی درون حوزه سیاسی اسرائیل پیشنهاد میکند برای ایجاد یک آترناتیو نیرومند چپ برای مردم اسرائیل همکاری نماییم.
راه به صلح عادلانه و پایدار
مبارزه علیه اشغال و برای عدالت و صلح ماندگار بین اسرائیل و فلسطین- که ایجاد یک دولت فلسطین در کنار اسرائیل، با پایتخت آن در بیتالمقدس شرقی و حل مسأله آواررگان فلسطینی را منطبق با قطعنامههای مربوطه سازمان ملل، ضروری نموده است- طی دههها یک موضوع منطقهای و جهانی بوده است. شعلهور شدن آتش جنگ در خاورمیانه امری است که توجه تمام خلقهای جهان را به خود جلب میکند.
اشغال و درگیری خونین جاری از نظر انسانی هزینه سنگینی به بار آورده، مردم فلسطین را نابود کرده و دمکراسی و جامعه اسرائل را مسموم کرده است. به این دلیل است که تمام کسانی که در منطقه و جهان به صلح میاندیشند باید از این پیام انسانی و دمکراتیک حمایت نمایند: اشغال برای هر دو خلق اسرائیل و فلسططن، یک فاجعه است؛ هیچ خلقی نمیتواند آینده خود را بر نابود کردن خلق دیگر بنا کند؛ برای درگیری طولانی اسرائیل- فلسطین راهحل نظامی وجود ندارد.
شرکت مردم صلحدوست سراسر جهان در مبارزه برای پایان دادن به اشغال اسرائیلی و همبستگی با مردم فلسطین و نیروهای صلح اسرائیل از اهمیت حیاتی برخوردار است. این در نجات خلقهای فلسطین و اسرائیل از فاجعه سهم بزرگی دارد.
با توجه به پیچیدگیهای روند اسلو و موانع عملی نمودن موافقتنامه اسلو، و همچنین مصایب غیرقابل توجیه مردم فلسطین و از هم پاشیدگی جامعه اسرائیل، ما معتقدیم که تمام پیشنهادات صلح همسو با خطوط «نقشه راه»، «نقشه همگرایی» اولمرت، یا ایجاد «یک دولت فلسطین موقت» باید طرد شوند.
سال ۲٠٠٧ چهلمین سالگرد اشغال اسرائیلی است که در ژوئن ۱٩۶٧ شروع شد. حزب کمونیست اسرائیل که طی این چهل سال، علیه اشغال و جنایات آن و برای صلح مبتنی بر احترام به حقوق تمام خلقها مبارزه کرده است، به دستیابی به یک صلح عمومی، عادلانه و پایدار بین اسرائیل و اعراب- با صلح بین اسرائیل و فلسطین در مرکز آن- به مثابه یک هدف استراتژیک فعالیت سیاسی خود مینگرد.
{styleboxjp}
برنامه حزب کمونیست اسرائیل برای صلح شامل نکات زیرین میشود:
۱- صلح باید بر خروج اسرائیل از تمام سرزمینهای اشغال شده اعراب در جریان جنگ تجاوزگرانه ژوئن ۱٩۶٧، و بر احترام به حق اسرائیل، دولت فلسطین و کشورهای عرب به حیات مستقل و توسعه تحت شرایط صلح و امنیت قرار گیرد.
۲- خلق عرب فلسطین باید به حق خویش برای تعیین سرنوشت خود و به یک دولت مستقل در ساحل غربی، نوار غزه و بیتالمقدس شرقی عربی در کنار دولت اسرائیل دست یابد.
٣- مسأله آوارگان فلسطینی باید منطبق با قطعنامههای سازمان ملل (که حق انتخاب بین بازگشت به خانههایشان و دریافت غرامت را تضمین کرده است) و در چارچوب مذاکرات صلح اسرائیل- فلسطین حل شود.
۴- الحاق بیتالمقدس شرقی از زمان اشغال آن از طرف اسرائیل باید ملغا شود. حاکمیت فلسطین مستقل بیتالقمدس شرقی را در بر خواهد گرفت. بیتالمقدس غربی به عنوان پایتخت اسرائیل و بیتالمقدس شرقی به عنوان پایتخت فلسطین مستقل، منطبق با خواست هر دو خلق، باید به رسمیت شناخته شود. در چارچوب موافقتنامههای صلح، میتوان با مذاکره به یک راهحل برای کل شهر بیتالمقدس، تضمین همکاری بین دو بخش آن در عرصه امور شهری و همچنین دسترسی آزادانه به امکان مقدس برای تمام مذاهب و غیره دست یافت.
۵- تمام شهرکهای یهودینشین در مناطق اشغالی باید برچیده شوند.
۶- کل بلندیهای جولان باید به سوریه بازگردانده شود.
٧- اسرائیل باید از تمام مناطق لبنان (از آنجمله مزارع شباع) عقبنشینی کند.
۸- معاهدات صلح باید بر قراردادهای بین دولتها، که شالوده قانونی همزیستی مسالمتآمیز بین آنها را تشکیل خواهد داد، مبتنی باشد؛ دولتها از مداحله در امور داخلی یکدیگر خودداری خواهند نمود. تمام طرفها وضعیت جنگی میان خود را ملغا نموده و به حق حاکمیت و تمامیت ارضی همسایگان خود- منجمله اسرائیل و دولت مستقل فلسطین- و همچنین به حق همه برای زندگی در درون مرزهای به رسمیت شناخته شده و امن، آزاد از خشونت و از تهدید خشونت، احترام خواهند گذاشت.
٩- خاورمیانه باید به یک منطقه عاری از سلاحهای اتمی و تمام سلاحهای کشتار جمعی تبدیل شود. اسرائیل یکی از امضاکنندگان قرارداد منع گسترش اتمی خواهد شد.
{/styleboxjp}
با توجه به میراث دردناک سالهای طولانی جنگ و بیاعتمادی، سازمان ملل و دیگر بازیگران بینالمللی باید به عنوان تضمین کنندگان موافقتنامهها و معاهداتی که به دست خواهد آمد، عمل کنند. موافقتنامههای اسرائیل- فلسطین و موافقتنامههای عمومی اسرائیل- اعراب راه را برای موافقتنامههای تکمیلی، بر اساس خواست آزاد، در بخشهای گوناگون مورد علاقه تمام طرفها- منجمله امور اقتصادی- باز خواهد کرد.
ارزیابی حزب کمونیست اسرائیل این است که دولت اولمرت- پرتز، در تلاش برای دایمی کردن اشغال، همراه با دولت بوش، که در باتلاق جنگ عراق گرفتار آمد، و با ارتجاع عرب، که در کنار دولت آمریکا قرار دارد، همگی در صددند موانعی در راه صلح عادلانه و پایدار قرار دهند. اما این بدین معنا نیست که ما باید دست روی دست گذاشته و منتظر بازگشت شرایط برای شروع مذاکرات پیرامون وضعیت نهایی بمانیم. باید با مبارزه مستمر یهود- عرب علیه اشغال و پیآمدهای سخت آن برای خلقهای فلسطین و اسرائیل، و همچنین در همبستگی بینالمللی با این مبارزه، آن شرایط را به وجود آورد.
مبارزه طولانی که حزب کمونیست اسرائیل همراه با متحدان آن در «جبهه دمکراتیک برای صلح و برابری» و دیگر نیروهای صلح یک تأثیر عمده داشته است: اصل «دو دولت، اسرائیل و فلسطین» اکنون از طرف بسیاری از بخشهای افکار عمومی اسرائیل پذرفته شده است. اما در عین حال، جامعه اسرائیل به وسیله تحریکات ناسیونالیستی و نژادپرستانه جناح راست مسموم شده و استیصال و نفرت همهگیر شده است. اشغال جاری به طرق بسیار مسؤول گسترش فقر در اسرائیل، و از هم پاشیدگی اجتماعی و اقتصادی رسوخ کرده در جامعه اسرائیل، و خشونت و فساد فزاینده است.
حزب کمونیست اسرائیل تحت این شرایط پیچیده، استراتژی خود برای تقویت یک اردوی وسیع اسرائیلی صلح براساس اصول مورد توافق را حفظ خواهد کرد. آنهایی که از اصل دو دولت در کنار هم حمایت میکنند، میتوانند و باید در مبارزه برای اهداف انسانی و سیاسی درازمدت در کنار هم قرار گیرند؛ اگر قرار است یک صلح عادلانه و پایدار به دست آید، اعلام و ارتقای فوری این اهداف مهم است. در برابر استیصال و این ادعاها که اشغال بیبرگشت شده است، حزب کمونیست اسرائیل به تأکید بر این نکته ادامه میدهد که تنها راه به صلح عادلانه و پایدار، هم به دلایل منطقی و هم به دلایل عملی، در پایان دادن به اشغال و تشکیل دولت مستقل فلسطین در کنار اسرائیل قرار دارد.
(ادامه دارد)
.* برای ترجمه فارسی فصل نخست «گزارش کمیته مرکزی حزب کمونیست اسرائیل به کنگره بیست و پنجم حزب» نگاه کنید به :
http://www.edalat.net/lire/artikeln/right/pcikongereh25.html