شنبه, شهریور ۳۱

“صمدآقا”، کاندیدای ریاست جمهوری

آنچه را که بدون هیچ تردیدی می توان گفت اینکه: سیستم فکری نئولیبرالیستی که جهان را درنوردیده و به شیوه غالب فکری دولت ها درآمده با تبلیغ "هرچه دولت کمتر، بهتر و هرچه ابتکار فردی بیشتر، بهتر" عملاً در راه انحلال دولت ها و جایگزینی قدرت بی انتهای مؤسسات مالی فراملیتی در سطح جهان گام نهاده است. نتیجه عملی این سیاست، وظیفه دولت را تنها به دفاع و حفظ شرایط موجود و ایجاد سکوت گورستانی و سرکوب هرگونه جنبش اعتراضی بکمک ارتش و پلیس خلاصه خواهد کرد و دیگر هیچ. هنگامی که بهداشت، آموزش و پرورش و فرهنگ خصوصی سازی شد، چه احتیاجی به دستگاه عریض و طویل وزارتخانه بهداشت و فرهنگ خواهد بود. وزارت اقتصاد و بازرگانی هم که با اجرای قوانین سازمان تجارت جهانی و سیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی زائد می گردند.

آنچه را که بدون هیچ تردیدی می توان گفت اینکه: سیستم فکری نئولیبرالیستی که جهان را درنوردیده و به شیوه غالب فکری دولت ها درآمده با تبلیغ "هرچه دولت کمتر، بهتر و هرچه ابتکار فردی بیشتر، بهتر" عملاً در راه انحلال دولت ها و جایگزینی قدرت بی انتهای مؤسسات مالی فراملیتی در سطح جهان گام نهاده است. نتیجه عملی این سیاست، وظیفه دولت را تنها به دفاع و حفظ شرایط موجود و ایجاد سکوت گورستانی و سرکوب هرگونه جنبش اعتراضی بکمک ارتش و پلیس خلاصه خواهد کرد و دیگر هیچ. هنگامی که بهداشت، آموزش و پرورش و فرهنگ خصوصی سازی شد، چه احتیاجی به دستگاه عریض و طویل وزارتخانه بهداشت و فرهنگ خواهد بود. وزارت اقتصاد و بازرگانی هم که با اجرای قوانین سازمان تجارت جهانی و سیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی زائد می گردند.

 

تارنگاشت عدالت

س.فردین

آقای "آرنولد شوارتز نِگِر" هنرپیشه اتریشی الاصل صنایع هولیود، به فرمانداری بزرگترین و از نظر اقتصادی قویترین استان آمریکا، کالیفرنیا انتخاب شد. بحث و گفتگو در محافل سیاسی، اجتماعی و روشنفکری بالا گرفت که آیا کسی که دارای اطلاعات سیاسی، اجتماعی و بویژه اقتصادی مکفی نیست، قادر است از پس یک چنین وظیفه سنگینی برآید؟ آیا این پدیده می تواند به الگویی برای همه کشورهای جهان تبدیل گردد؟ و یا اینکه این تنها واکنش مردم نسبت به آن سیاستمداران جیره خوار، بی فایده و بی فانتازی است که مدت ها از دفاع مردم و منافع آنان قافل مانده اند؟ و سئوالاتی از این قبیل.

آنچه را که بدون هیچ تردیدی می توان گفت اینکه: سیستم فکری نئولیبرالیستی که جهان را درنوردیده و به شیوه غالب فکری دولت ها درآمده با تبلیغ "هرچه دولت کمتر، بهتر و هرچه ابتکار فردی بیشتر، بهتر" عملاً در راه انحلال دولت ها و جایگزینی قدرت بی انتهای مؤسسات مالی فراملیتی در سطح جهان گام نهاده است. نتیجه عملی این سیاست، وظیفه دولت را تنها به دفاع و حفظ شرایط موجود و ایجاد سکوت گورستانی و سرکوب هرگونه جنبش اعتراضی بکمک ارتش و پلیس خلاصه خواهد کرد و دیگر هیچ. هنگامی که بهداشت، آموزش و پرورش و فرهنگ خصوصی سازی شد، چه احتیاجی به دستگاه عریض و طویل وزارتخانه بهداشت و فرهنگ خواهد بود. وزارت اقتصاد و بازرگانی هم که با اجرای قوانین سازمان تجارت جهانی و سیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی زائد می گردند. با خصوصی سازی راه و ترابری، این وزارتخانه نیز نباشد بهتر است. کار را کارفرما "اهدا" می کند و وزارت کار تنها با قوانین دست و پاگیر مخل آرامش روابط کارگر و کارفرما است. پس آنهم زائد است. دولت حداقل تنها به وزارت دادگستری و وزارت جنگ محتاج است. اولی برای کنترل بر قوانینی که سیستم را تثبیت می کنند و دومی برای تضمین اجرایی این قوانین. برای کم خرج تر شدن و کاراتر شدن روند کار می توان این دو وزارتخانه را در اختیار دو نفر گذارد، یکی را رییس قوه قضائیه و دیگری را فرمانده کل قوا نام نهاد و مسئله را حل کرد.

البته در همه کشورها به یک شیوه عمل نمی شود و نئولیبرالیسم امکانات دیگری را نیز فراهم می کند تا بدون استفاده وحشیانه پلیس و ارتش، انسان استثمار شده را آنچنان پارالیزه و منفعل سازد که نتواند دم به اعتراض برآورد.

جناب آقای "گارباچف" که روزی با شعار دمکراتیزه کردن سوسیالیسم به میدان آمده بود در سپتامبر ۱۹۹۵ سمیناری در کالیفرنیا  ترتیب داد که با شرکت ۵۰۰ نفر  از سیاستمداران، اقتصاددانان و دانشمندان برجسته از ۵ قاره تشکیل شد. بگفته آقای گارباچف این "تراست فکری جهانی" راه بشریت در قرن ۲۱ را بسمت تمدنی نوین روشن خواهد ساخت. آقای "برژینسکی" مشاور امنیتی رییس جمهور اسبق آمریکا که در این نشست حضور داشت، صحبت از "تیتی تینت منت" می کند که مخلوطی از "تیت" (پستان که سمبل تغذیه است) و "تینت منت"(اینتر تینت منت) است بدین معنی که که با برنامه های گوش خراش سرگرم کننده و سیر کردن شکم می توان مردم ناراضی جهان را مشغول (منفعل!) نگاه داشت. چه توضیح دیگری در رابطه با توسعه سرسام آور استفاده از مواد مخدر در بین بخش وسیعی از جوانان کشور ما می توان داد؟

 در چنین حالتی دیگر چه فرقی بین یک هنرپیشه سینما، یک فارغ التحصیل علوم الهی و یا استاد دانشگاه در مقام ریاست جمهور یا رهبر خواهد بود؟ سئوال این است که آیا دایره عملکرد این سیاستمداران چقدر محدود است و آن ها چه امکاناتی برای عملی ساختن ایده های خود در اختیار خواهند داشت؟ با خواب هایی که کنسرن های فراملیتی و تراست ها در چارچوب جهانی شدن برای مردم دنیا دیده اند، باید گفت که جواب سئوال های بالا منفی خواهد بود.

در جایی که بازار پول بین المللی گردیده، طبیعتاً سرمایه داران داخلی به داور کنترل دولت تبدیل می گردند و دایره امکانات نمایندگان مردم و سیاستمداران را محدود می کنند. برای روشن شدن این قضیه می توان از مثال سوئد استفاده کرد. این کشور سال ها با سیاست متعادل اجتماعی خود به سمبل کاپیتالیسم عادلانه! مشهور بود. امروز از این عدالت چیز زیادی باقی نمانده است. از اواخر دهه ۸۰ کنسرن ها و سرمایه داران، سرمایه ها و  مؤسسات تولیدی خود را به خارج از کشور انتقال دادند. دولت زیر این فشار و برای جلب سرمایه ها با وجود کاهش درآمدهای مالیاتی، مالیات بر درآمدهای کلان سرمایه داران را تنزل داد، که طبیعتاً درآمد دولت را بیشتر کاهش داد و کمبود بودجه دولتی را تشدید کرد و به تحدید بسیاری از برنامه های اجتماعی منجر شد. این اقدامات برای سرمایه داران بزرگ این کشور کافی نبود. آقای "پتر والن برگ" سهام دار اصلی کارخانجات کامیون سازی "اسکانیا" در تابستان ۱۹۹۴ دولت محافظه کار این کشور را تهدید کرد، که در صورت عدم کاهش کمبود بودجه دولتی وی مقر اصلی کنسرن خود را به خارج منتقل خواهد ساخت. "بیورن ولرات" رییس بزرگترین شرکت بیمه سوئد "اسکاندیا" یک قدم فراتر رفت و مردم را به بایکوت خرید اوراق قرضه ملی فراخواند. روز بعد ارزش "کرون" واحد پولی سوئد سقوط کرد و قروض این کشور به بانک های جهانی ۴ درصد افزایش یافت. وضعیت مالی دولت بحرانی تر شد و راه دیگری جز از ملغی کردن بخش اعظم فعالیت های رفاهی ـ اجتماعی دولت باقی نماند.

دو سال بعد پس از تثبیت وضعیت مالی کشور نخست وزیر سوسیال دمکرات این کشور "گوران پرسون" رسماً پیشنهاد کرد که کمک مالی بیکاران و بیماران مجدداً به ۸۰ درصد درآمد اصلی آن ها افزایش یابد. دو روز بعد "مودیز  اینوستور سرویس" (بزرگترین و پرمتقاضی ترین آژانس تحسیب سرمایه گذاری در نیویورک) گزارشی را انتشار داد که طبق آن اقدامات دولت سوئد در تثبیت بودجه دولتی نامکفی است و لازم است تا "احتمالاً برنامه های رفاهی و اجتماعی این کشور بیشتر کاهش یابند." همین خبر کوتاه به سقوط بازار بورس و کاهش ارزش "کرون" انجامید. نه دولت محافظه کار و نه دولت "سوسیال دمکرات" این کشور توان مقابله با سرمایه این حریف پرقدرت را نداشتند و سرانجام تسلیم شدند.

سیاست هایی که امروز توسط جورج دبلیو بوش، تونی بلر، گرهارد شرودر، برلوسکونی، شیراک و غیره اعمال می گردند، با تفاوت هایی گاه فاحش در نحوه اجرا، عملاً همان است که در ابتدا آمد: تضعیف نقش دولت ملی و اجتماعی در اداره و تضمین روند اقتصاد عام المنفعه از یک طرف و تقویت "جنبش رهائی بخش کنسرن های فراملیتی" از طرف دیگر.

پرفسوری در کلاس درس دانشجویان می گفت: یک بار یک سنگ کیسه صفرا عمل کردم به بزرگی یک طالبی! دانشجوئی پرسید: مریض نجات یافت؟ پرفسور برآشفت که من سخن از بزرگی سنگ می گویم و تو از حال مریض می پرسی؟ دانشجو گفت: اگر صحبت از حال مریض نباشد، منهم قادر به جراحی مغزم.

حالا که ظاهراً صحبت از حال مریض (توده زحمتکش مردم) دیگر نیست، طبیعی است، فرمانداری که سهل است، "شوارتز نِگِر" می تواند رییس جمهور هم باشد. "شوارتز نِگِر " که سهل است، "صمدآقا" هم می تواند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *