دوشنبه, مهر ۲

راست ها و اصلاح طلبان

یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری، علیرضا رجایی در مصاحبه با روز، از احتمال پیروزی اصلاح طلبان سخن گفت. آن روز همچنین رجایی معتقد بود که حتی درصورت پیروزی کاندیدای محافظه کاران تندرو، امکان سرکوب های سیاسی وجود ندارد و فضا به گذشته بر نمی گردد، اما سلسله وقایع بعد از انتخابات به گونه ای شد که دیگر این حرف ها رنگ باخته است.

یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری، علیرضا رجایی در مصاحبه با روز، از احتمال پیروزی اصلاح طلبان سخن گفت. آن روز همچنین رجایی معتقد بود که حتی درصورت پیروزی کاندیدای محافظه کاران تندرو، امکان سرکوب های سیاسی وجود ندارد و فضا به گذشته بر نمی گردد، اما سلسله وقایع بعد از انتخابات به گونه ای شد که دیگر این حرف ها رنگ باخته است.

روز

 

 راست ها و اصلاح طلبان در گفت و گو با علیرضا رجایی

یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری، علیرضا رجایی در مصاحبه با روز، از احتمال پیروزی اصلاح طلبان سخن گفت. آن روز همچنین رجایی معتقد بود که حتی درصورت پیروزی کاندیدای محافظه کاران تندرو، امکان سرکوب های سیاسی وجود ندارد و فضا به گذشته بر نمی گردد، اما سلسله وقایع بعد از انتخابات به گونه ای شد که دیگر این حرف ها رنگ باخته است. مصاحبه با علیرضا رجایی، فعال سیاسی در خصوص نیروهای جناح راست و اصلاح طلبان و چند دستگی میان آن ها و فضای آینده سیاسی ایران است.

 

قبل از انتخابات در مصاحبه ای با روز، شما امکان رفتارهای دیکتاتورمابانه را ضعیف دانستید و پاسخ دادید که عمق اصلاحات آنچنان نفوذ پیدا کرده که حتی راست ها هم استحاله شده اند. آیا فضای کنونی اینگونه است یا خیر؟
باید بگویم ارزیابی آن موقع من از لحاظ محتوایی خیلی درست نبود ولی به جهت ظواهر و نشانه ها ممکن است درست بوده باشد. در دوره ۸ ساله اصلاحات تاکتیک هایی که مستلزم مهار جنبش دموکراسی خواهی بود، از طرف جریان اقتدارگر در پیش گرفته شد و در حال حاضر به نظر من به جهت اینکه استراتژی نیروهای اصلاح طلب در انتخابات اخیر تا حد زیادی خنثی شده، جریانی که الان به حاکمیت رسیده خیلی نیاز به برخورد ندارد. بنابراین آن حرف، از این جهت حرف چندان غلطی نبود. چون سرکوب آنچنانی را ما شاهد نبودیم. الان هم اتفاق ویژه ای در این زمینه به وقوع نپیوسته است و چه بسا به این جهت که نیروهای اصلاح طلب از سطح اول خارج شده اند، موضوع سرکوب فعلا منتفی باشد. اما اینکه راست ها استحاله شده باشند، هرچند باید باور کرد که جناح راست استحاله شده است، اما باید گفت این جریانی که الان اهرم های قدرت را در دست گرفته، جریان استحاله شده نیست و انرژی های لازم برای پیشبرد برنامه هایش را دارد. به نظر من این جریان بیش تر پرانرژی است تا استحاله شده.

این جریان که الان قدرت را در دست گرفته خط کش هایی با جریان راست سنتی دارد. شما مواضع سیاسی داخلی و بین المللی این جریان را چگونه ارزیابی می کنید؟
از جهت بین المللی که اوضاع روشن است. اتفاقاتی که در همین مدت کمتر از چند ماه افتاده، مخصوصا در پرونده انرژی هسته ای نشان داده که این جریان، راه های مصالحه با نظام بین المللی را نه اینکه بلد نیست، اما با فشاری خیلی وسیع، صرفا به دنبال پیشبرد سیاست های خودش است. و نشان داده که حداقل این گرایش از جریان راست، فاقد توانایی برای یک تعامل سازنده به نفع منافع ملی ایران است. این جریان حداقل تاکنون در حوزه سیاست خارجی، با نگاه به شرق، نشان داده که تا حدود زیادی صورت مساله را متوجه نشده است. اگر سیاست خارجی در انحصار این جریان بماند ممکن است اتفاقاتی در حوزه انرژی هسته ای رخ دهد که بحران فوق العاده زیادی در پی دارد. به جهت داخلی هم طبیعی است که دلیلی وجود ندارد که جریان اخیر بخواهد به جریان های دگراندیش فرصتی بدهد. لذا به نظر من این طور می رسد که مدیرهای اصلاح طلب نیز در حال حذف شدن هستند. بنابراین در این حوزه هم چندان افق روشنی نمی بینم. چهره هایی که دارند زعامت امور را در دست می گیرند معمولا اطلاعاتی، سپاهی، نظامی و از این قبیل هستند. قضیه اینقدر حاد بوده که افرادی از داخل مجلس مانند آقایان افروغ، توکلی و نادران هم در این خصوص هشدار داده اند. پس به وضوح پیداست که نمی توانیم از جناح راست استحاله شده نام ببریم. در همین دو ماه اخیر شواهد نشان داده که در حوزه های اجتماعی و اقتصادی هم آن شعارها فاقد برنامه بوده، یعنی مشاهده کردیم که شعار نان بر سر سفره های مردم، برنامه ای منسجم و دارای پشتوانه نیست و هر روز داریم از لحاظ شاخص های اقتصادی افول می کنیم و اگر جلوی این نزول گرفته نشود، ممکن است بحران های متعددی نیز پیش بیاید.

سرکوب و انسداد فضا

با این اوصاف پیش بینی شما این است که فضای سیاسی برای نیروهای اصلاح طلب بسته شود؟
اگر فضای فعلی حاکم باشد جناح قدرتمند امروز از برخورد با تمام نیروهای اصلاح طلب بی نیاز است. در ضمن به این حد از عقلانیت رسیده اند که از سرکوب های اضافی اجتناب کنند. چون فعلا نیازی به سرکوب ندارند.

چه زمانی آن ها احساس نیاز می کنند؟
وقتی که نیروهای اصلاح طلب موجود بتوانند به مرحله تاثیرگذاری معناداری در عرصه سیاسی برسند. اگر در وضع فعلی و در حد همین بولتن های داخلی و نشریات فعلی بخواهند فعالیت کنند، یا مصاحبه هایی انجام دهند و تحلیل هایی بکنند، فعلا خطری ندارند مگر اینکه به یک استراتژی اقدام معنادار برسند. در آن صورت به نظر من زمینه های سرکوب کاملا فراهم خواهد شد.

به هرحال نیروهای اصلاح طلب در همین وضعیت فعلی انفعال که نمی مانند. از طرفی جریان رادیکالی که همواره جریان حاشیه ای جناح راست بوده در حال قدرت گرفتن است. جریانی که سران نظام مانند آقای خاتمی و هاشمی از آن به عنوان جریان تحجر نام بردند. با این وضع فکر می کنید انحصار سیاسی بیشتری در جامعه صورت بگیرد و چهره جامعه خشن شود؟
نمی شود واقعا پیش بینی کرد. ما باید بر روی چند فرض به نتیجه برسیم. اول اینکه بحران هایی که در ایران وجود دارد تا کجا تعمیق پیدا می کند. تاکنون جمهوری اسلامی از بدو تشکیل همیشه با بحران روبرو بوده و بحران هایش همیشه با میزان سرکوب جناح مخالف همراه شده است. شاید لحظاتی هم بوده که ما با میزانی از سرکوب روبرو نبودیم، اما به هر حال شدت و ضعفش متفاوت بوده است.

آیا این بحران ها به سود نظام است؟ با بحران های داخلی، از لحاظ سیاسی ـ اجتماعی چه اتفاقاتی می افتد؟
در اصل هیچ بحرانی در این ۲۷ ساله به سود نظام تمام نشده و لطمه جدی به مدیریت نظام زده است. اتفاقی که الان باید در موردش بحث کرد این است که آیا سطح بحران ها در جمهوری اسلامی به یک فاز جدید در دوره اخیر وارد شده است یا خیر؟ آیا به مرحله مزمن و تباه کننده ای رسیده است یا خیر؟ اگر به این رسیده باشد، خب طبیعتا هیچ کس آینده خوبی را پیش بینی نمی کند. ممکن است آینده توام با درگیری های شدیدی باشد. و طبیعی است که اگر بحران آغاز شود نیروهایی که احساس مسئولیت می کنند، فعالیت های بیشتر و ثمردهی خواهند کرد و گرنه با واکنش هایی مواجه خواهند شد. مجموعا فکر نمی کنم با دقت بشود وضعیت آینده را پیش بینی کرد، بلکه باید احتمالات را در نظر گرفت. در هر صورت من فکر می کنم اگر جریان فعلی که حاکمیت را به طور کلی در اختیار گرفته، احساس خطری از طرف نیروهای مخالف خودش بکند آمادگی و استعداد سرکوب را خواهد داشت. اما اینکه آیا این بحران تعمیق می شود یا خیر جای بحث دارد.

دعوای همیشگی قدرت

هم اکنون دو گرایش سنتی [میانه رو] و رادیکال در جناح راست رو در روی همدیگر قرار دارند. آیا این ها در آینده با یکدیگر دچار چالش می شوند؟
این چالش در واقع شروع شده و از گذشته هم وجود داشته. شاخصه ای که در جمهوری اسلامی وجود داشته جنگ قدرت بوده است. جمهوری اسلامی همیشه از یک طرف بین خودش و نیروهای خارج از سیستم درگیر بوده و از یک طرف هم در داخل خودش. تقریبا لحظه ای را سراغ نداریم که چنین درگیری هایی وجود نداشته باشد. بخورد با سید مهدی هاشمی و جریان او، یا برخورد با آیت الله منتظری و یا برخوردی که با جناح اصلاحات در ۸ سال گذشته صورت گرفت از این دست بوده است. بنابراین نکته ای که شما می فرمایید از گذشته وجود داشته و این جنگ قدرت اکنون شکل و شمایل جدیدتر و علنی تری به خود گرفته است.

آیا تفویض قدرت به مجمع تشخیص مصلحت نظام در راستای همین چالش است؟
قطعا. صد درصد تلاشی است که آن موازنه ای که در جریان انتخابات اخیر به نفع جریان اقتدارگرا به هم خورد دوباره برقرار شود. به نظر می رسد تصمیم گیرندگان احساس خطر کرده اند و می خواهند موازنه جدیدی ایجاد کنند، با محوری از راست های میانه رو و اصلاح طلبان معتدل، تا بتوانند رادیکال ها را مهار کنند. اقدامات اخیر هم در راستای ایجاد موازنه است. اما اینکه آیا این امر رخ خواهد داد یا نه، باید منتظر شد. فکر کنم یکی از بزنگاه هایی که در آن گامی برای ایجاد موازنه برداشته شد، همین پرونده هسته ای است. روشن است که جریان افراطی راست خیال سازش با سران آژانس را ندارد و اصلا این کار را بلد نیست. اگر اتفاقاتی بیفتد که علی رغم میل این جناح، تصویر سازش ترسیم شود،تا حد زیادی به جناح پیروز انتخابات اخیر ضربه می خورد، ولی فی نفسه برای ایجاد این موازنه کافی نیست. ولی نقطه آغاز مساعدی است.

جناح رادیکال آیا می تواند در تصمیم گیری های کلان حکومتی تاثیرگذار باشد؟
کاملا بوده. یعنی جناح رادیکال و افراط گرای راست، کاملا در سطوح بالا تاثیرگذار، و هسته اصلی جریان ضد اصلاحات محسوب می شده است. در این چهار، پنج سال گذشته هم تاثیرات اساسی گذاشته و در دو انتخابات مجلس و ریاست جمهوری کاملا محوریت پیدا کرده است

حالا که دو گرایش جناح راست آشکارا رودرروی یکدیگر قرار گرفته اند آیا در تصمیم گیریهای مهم مثل مسئله آژانس هسته ای، وزنه به سود میانه روها سنگین است یا رادیکال ها؟
تا این لحظه که اوضاع در دست راست های رادیکال و افراطیون بوده. تنها نهادی هم که می تواند آن ها را مهار کند فکر کنم رهبری باشد. سایر گرایشات موجود و حتی متحدان میانه روی راست هم توان مهار این ها را ندارند.

حتی جریان نزدیک به هاشمی رفسنجانی؟
بله. حتی خود هاشمی رفسنجانی و به همین دلیل است که ایشان سعی می کند به آقای خاتمی و گرایش های معتدل اصلاح طلب نزدیک شود. چون در توانش نمی بیند که به تنهایی بتواند آن ها را مهار کند. این ها کار خاصی در مقابل افراطیون نمی توانند بکنند، مگر اینکه هاشمی و متحدانش بر روی رهبری تاثیر مشخصی بگذارند و نهاد رهبری را تا حدی با خودشان همسو کنند.

تا الان گرایش مقام رهبری به کدام سو بوده است؟
حداقل تا مقطع پیروزی آقای احمدی نژاد و تنفیذ حکم ایشان، معدل برخورد رهبری، فکر کنم در حمایت از همین راست های افراطی بوده باشد.

بعد از انتخابات چگونه شده است؟ چون به نظر می رسد با تنفیذ قدرت به مجمع تشخیص مصلحت و شخص آقای هاشمی و همچنین حمایت های اخیر از هاشمی، بزرگ ترها هم احساس خطر کرده باشد؟
علائم دال براین است. این اقدامات هم می تواند نشاندهنده ایجاد موازنه جدیدی از جانب رهبری باشد. ولی چیزی که می تواند دیدگاه ما را در این خصوص روشن تر کند پرونده اتمی است. اگر رهبری در قضیه آژانس به نحوی دخالت کند که نشاندهنده گفت و گو و تعامل با نظام بین الملل باشد، در واقع یک قدم کاملا روشن است که می تواند تا حدی جریان راست افراطی را مهار می کند. اما اگر این مداخله صورت نگیرد یا صورت بگیرد و تاثیر نگذارد با کمال تاسف باید گفت هژمونی جناح راست افراطی به شکل بدی اعمال خواهد کرد.

احساس خطر؟

رابطه راست های میانه رو با اصلاح طلبان در مقطع فعلی چگونه است؟
راست های میانه رو به اصلاح طلبان معتدل تا حدی نزدیک شده اند. از طرف دیگر آنها می دانند که اگر بخواهند مستقیما و علنا در مقابل راست افراطی بایستند، به راحتی حذف می شوند. بنابراین آن ها که هم تجربه خوبی در این ۵ و ۶ ساله به دست آوردند و هم روابط داخل حاکمیت را خوب می شناسند، پل های پشت سر خود را خراب نمی کنند. البته آنها به دلایل کاملا موجه نمی توانستند به جریان های اصلاح طلب اعتماد کنند و چون خودشان توان این را نداشتند که در مقابل اصلاح طلبان بایستند، به یمن فشار راست های رادیکال توانستند در حاکمیت بمانند بنابراین تا حد زیادی برای رشد پایگاه خودشان وابسته به آن ها هستند. بنابراین نقش آن ها نقش تعیین کننده ای نیست. آن ها آماده هستند که هر طرف قدرت بیشتری گرفت به همان سمت بروند. قطعا اکنون میانه روها برای حفظ پایگاه خودشان مجبورند که با افراطی ها همسویی نشان دهند.

در این میان اصلاح طلبان چه کار باید بکنند؟
والله این سوال سختی است. هنوز بعد از انتخابات و استقرار آقای احمدی نژاد طرح "چه باید کرد"ی را از سوی نیروهای اصلاح طلب یا دموکرات نمی بینیم. حداکثر کاری که الان دارد صورت می گیرد، نقد است. همچنان بحث انتخابات و مبارزه پارلمانی و صندوق های انتخاباتی صورت می گیرد که این هم به نظر نمی آید کافی و یا حتی قانع کننده باشد. به هرحال هنوز زود است که به این سئوال جواب داد، زیرا فضای ایران با نتیجه ای که از انتخابات بدست آمد، فوق العاده پیچیده شده است.

کاهش خوش بینی

شما قبل از انتخابات گفته بودید که در صورت شکست، اصلاح طلبان باید دوباره خودشان را تعریف کنند و یک جریان جدید اصلاح طلب به هر نحوی که شده خلق شود تا بتواند اعتماد مردم را جلب کند. فکر می کنید این توانایی در اصلاح طلبان وجود دارد و اصلا چنین نیرویی دوباره خلق می شود؟
چنین نیرویی که قطعا در ایران خلق خواهد شد، من هم قبل از انتخابات به جریان هایی که از آقای معین حمایت کردند خوشبین بودم. اما خوشبینی من اکنون تا حدود زیادی کاهش پیدا کرده است.

چرا؟
به خاطر موانع خیلی روشنی که بر سر تشکیل جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر مطرح شده است. نه اینکه اگر آن جبهه تشکیل می شد کارهای درخشان و سریعی می کرد، اما انتظار این بود که نیروها به یک تحلیل شرایط یکسان و یک "چه باید کرد" مشترکی برسند. این استراتژی در حال حاضر برای نیروهای سیاسی ایران کاملاضروری است، ولی به نظر نمی آید که به این دو عامل رسیده باشیم. در گذشته همیشه تاکید بر وحدت تشکیلات می شد اما الان به نظر می آید که در مرحله اول متوقف هستیم.

به نظر می رسد شما به عنوان یک فعال سیاسی که نزدیکی خاصی با مشارکتی ها دارد، انتقاد زیادی به اصلاح طلبان حکومتی در خصوص تشکیل جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر دارید؟
تنها صحبتی که می توانیم بکنیم، مشکلی است که بین همه نیروهای اصلاح طلب وجود دارد و آن، عدم وحدت تحلیل است. آقای نبوی تبارشناسی کردند و گفتند که چون تبارهای این جریان ها یکسان نیست پس امکان تشکیل این جبهه هم وجود ندارد. جدا از اینکه تبارها آیا نقشی دارند یا خیر، چیزی که مشخص است این است که ما تحلیل واحدی از مرحله جدیدی که جمهوری اسلامی به آن وارد شده نداریم.

اگر وضع به همین منوال پیش برود و رادیکال ها هم روز به روز قدرت بیشتری بگیرند آیا اصلاح طلبان به طور کلی از صحنه سیاسی حذف نمی شوند؟
من در پیش بینی بسیار محتاط شده ام، اما اطمینان دارم که نیروهای دموکراتیک در صحنه می مانند. بدترین شرایط برای جمهوری اسلامی این است که بحران های موجود عمیق شود و رادیکال ها برخورد را شروع کنند.

برخوردهای پیچیده

آیا بدترین تصویر را بازگشت به سال های دهه ۶۰ می دانید؟
نه. من وقتی می گویم بدترین تصویر، بحث من این نیست که سرکوب هایی مثل دهه ۶۰ اتفاق بیفتد. می تواند سرکوب ها با آن مضامین ولی به شکل پیچیده تر اتفاق بیفتد. به نظر من دهه ۶۰ معیار درستی نیست.

یعنی برخوردها مانند سال های پس از دوم خرداد ۷۶ می شود؟
ما وارد فاز جدیدی شدیم. می توان هرکدام از خصائل این فاز جدید را با مرحله ای از تاریخ جمهوری اسلامی همپوشانی کرد. خیلی هم اهمیت ندارد برخوردها چه شکلی می شود بلکه الان تحلیل استراتژیک اهمیت دارد.

شما قبل از انتخابات خیلی خوشبین بودید اما ظاهرا الان اینگونه نیستید؟
کاملا درست است.

در پرونده هسته ای چه نتیجه ای باید حاصل شود که به سود نیروهای دموکراسی خواه در ایران باشد؟
بهترین شکلش این است که دیپلماسی جمهوری اسلامی، راه های سازش با نظام بین المللی را بیاموزد و آن ها را به کار بگیرد. اما در حال حاضر ترکیب سازش سیاسی، در نظر جناح های افراطی، یک نوع ناسزا و یک نوع تخطی شرعی محسوب می شود. اما بهترین شکل برای نیروهای دموکرات و منافع ملی این است که دیپلماسی جمهوری اسلامی، منافع ملی را از طریق پیشبرد پروژه سازش با نظام بین المللی تامین کند.

و اگر پرونده هسته ای ایران به همان سمتی برود که نیروهای رادیکال می خواهند وضع چگونه می شود؟
حرف حجاریان تا حد زیادی درست است که می گوید میل به میلیتاریزه کردن جامعه تا حد زیادی وجود دارد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *