راهکارگر با ادعای سازمانی چپ وپیگیر راه سوسیالیسم، بیانیهای در نکوهش نیروهای معتقد به شرکت در انتخابات نهم ریاست جمهوری صادر کرده است . نگارنده نیز از کسانی است که به ضرورت شرکت در انتخابات رسیده و قصد شرکت فعال در این انتخابات را دارد. لذا این بیانیه را خطاب به خود نیز میداند.
راهکارگر با ادعای سازمانی چپ وپیگیر راه سوسیالیسم، بیانیهای در نکوهش نیروهای معتقد به شرکت در انتخابات نهم ریاست جمهوری صادر کرده است . نگارنده نیز از کسانی است که به ضرورت شرکت در انتخابات رسیده و قصد شرکت فعال در این انتخابات را دارد. لذا این بیانیه را خطاب به خود نیز میداند.
آذین داد
هاتف رحمانی
پاسخی به اعلامیه پر از اتهامات «راه کارگر»
راهکارگر با ادعای سازمانی چپ وپیگیر راه سوسیالیسم، بیانیهای در نکوهش نیروهای معتقد به شرکت در انتخابات نهم ریاست جمهوری صادر کرده است . نگارنده نیز از کسانی است که به ضرورت شرکت در انتخابات رسیده و قصد شرکت فعال در این انتخابات را دارد. لذا این بیانیه را خطاب به خود نیز میداند.
با تلاش فراوان برای زدودن گفتههای غیر سیاسی از این بیانیه به ظاهر سیاسی وپس از پاک سازی آن از لای و لجنی که سراپای بیانیه را انباشته است میتوان لپ مطلب راه کارگر را دریافت که این نیروها (یعنی معتقدین به شرکت در انتخابات) حق ندارند در این انتخابات شرکت کنند. این امر به عنوان یک نظر حرف معقولی میتواند باشد. چون در هر انتخابی عده ای با دلایل واستدلا لی شرکت در انتخابات را بر میگزینند وعدهای هم بر پایه تحلیل واستدلال دیگری دست به تحریم می زنند. خط مرزی این دو نیرو را در جامعه دموکراتیکی که در هر سطر از نوشته های راه کارگر خودی مینمایاند اصول دموکراتیک مبتنی بر گفتگو ویا حتی مبارزه ایدئولوژیک وسیاسی تعیین میکند. اساس کار در این موارد مبتنی است بر اقناع و نشان دادن قدرت استدلال وعینیت تحلیل ها. نثار فحش وانباشتن مقالهای سیاسی از کلمات وگفتههایی که هیچ ربطی به سیاست و فرهنگ دموکراسی وگفتگو ندارد فقط میتواند نشانی از زیست در محیطی پیشا دموکراتیک وآیهای از عقب ماندگی ذهنی منتشرکنندگان باشد. بگذریم.
نگارنده از مدت ها قبل در پی دریافت نظریات نیروهای مختلف سیاسی و حتی تلاش در جهت ایجاد هم سویی استدلالی وتحلیلی بین آنها، به ویژ نیروهای چپ تلاش مضاعفی را به کار بسته است. رسیدن به نقطه مشترکی برای موضع گیری نیرومند و یکپارچه از آرزوهای دیرین نویسنده بوده و هست. آنچه را که راهکارگر در این باب ارائه نموده است به دقت مطالعه کرده و متاسفانه نتوانستهام به اقناعی جهت همسوئی با این گروه دست پیدا کنم. راهکارگر به خاطر این ناتوانی در اقناع من و امثال من و یا نیروهایی چون حزب توده ایران حق ندارد چادرش را در چالهمیدان بر پا ساخته و مهر ”خیانت “ بر پیشانی من بکوبد. بنده نیز می توانم بر اساس استدلال های خویش همین اتهام و ناسزا را در حق ایشان روا دارم. اما آیا این چاره کار است؟ آیا اینکار فرافکنی وگریز از پاسخ مستدل نیست؟ آیا این نوع رفتار نشانی از دموکراتیسم وجامعه مدرنی که اینان مدعی آن هستند دارد؟ آیا ابزار استقرار سوسیالیسم ادعایی راه کارگر از بیراهه فحش و اتهام می گذرد؟
راهکارگر خودرا سازمانی مارکسیست میداند. وجه مشخص یک سازمان مارکسیست در بلغور کردن تزهای مارکس وسایر رهبران فکری این نحله از تفکر نیست. بزرگترین شاهکار مارکس به گمان من در این است که مبارزان را به سلاحی به نام شناخت دیالکتیکی دقایق و ظرایف زندگی اجتماعی رهنمون میسازد. شناخت عینی وعلمی از رخدادهای اجتماعی، و ایجاد مفاهیم قابل درک به زبانی که برای همگان مفهوم باشد از نقاط قوت مارکسیستهاست. در ایران امروز ما هم شرایطی حاکم است. جریان های مختلف اجتماعی در کنشی تنگاتنگ به رفتارهای اجتماعی خویش می پردازند. تلاش ما برای درک عمیقتر این کنش ها وتحلیل روند مادی آن ها همان شاه کلید مبرمی است که سبب ساز دوری و یا نزدیکی نیروهای کنشگر به یک دیگر میشود. من برای دریافت تحلیل این سازمان به ناچار به بیانیه انتخاباتی آنان که در مورخه چهارم خرداد ١٣٨۴ صادر شده است مراجعه میکنم. یعنی یک سند رسمی، چکیده خرد جمعی کمیته مرکزی سازمان راهکارگر.
راه کارگر در این اعلامیه مینویسد:”انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری اسلامی بنا به ارزیابی خود سران رژیم، درشرایط حساسی صورت میگیرد و با موجودیت جمهوری اسلامی گره خورده است. از یک طرف رژیم اسلامی با نفرت عمومی وفقدان مشروعیت در داخل روبه روست و اکثریت عظیم مردم ایران انگیزه وتمایلی به شرکت در انتخابات ندارند وعزم عمومی به تحریم این انتخابات چنان آشکار است که حتا بخش وسیعی از مشوقین همیشگی مردم به شرکت در انتخابات نمایشی نیز برای اولین بار در همرنگی فرصت طلبانه با جماعت، به اردوی تحریم پیوسته اند. از طرف دیگر، رژیم اسلامی از ناحیه سناریوهای موازی آمریکا، یکی تهدیدات وتدارک نظامی ودیگری در اختیار گرفتن و کوک کردن دارودسته های رنگارنگی از اپوزیسیون قابل خرید رژیم، در وضعیت بسیار شکننده و خطیری قرار گرفته است.“
و ادامه می دهد که بنا بر این شرایط: ” نتایجی که انتخابات براین شرایط میتواند بگذارد مورد توجه رژیم، بخشی از اپوزیسیون بورژوایی آن، وامپریالیستها قرار گرفته است وبه این خاطر است که هریک در جهت اهداف خود، آن را ” فرصتی استثنایی“ به حساب می آورند.“
واقعیت این است که کشور ما ایران با سه چالش عمده در شرایط کنونی رو در روست:
١ـ چالش میهن با امپریالیسم ودر راس آن آمریکا
٢ـ چالش خلق با استبداد قرون وسطایی
٣ـ چالش طبقاتی فراروینده کار و سرمایه
میتوان وباید رد پای مواضع راهکارگر و هر نیروی مدعی چپ و انقلابی را در این سه چالش اساسی میهن جستجو کرد. راهکارگر به کرات به نکوهش نیروهایی پرداخته است که در مسئله چالش میهن با امپریالیسم طرفدار غلبه آمپریالیسم از طریق اتخاذ شیوههای تجاوز طلبانه و نظامی یا ”کوک کردن دارودستههای رنگارنگی از اپوزیسیون قابل خرید رژیم“ هستند. اما راهبرد عملی راه کارگر در این رودررویی چیست؟ راهکارگر در همین اعلامیه خویش بسیار گفته است تا رندانه از اظهار نظر صریح و شفاف طفره برود. توجه کنیم ”برای استفاده از "فرصت استثنائی" انتخابات، در برابر چنین وضعیت بحرانی و خطیری دو گرایش یا پلاتفرم کلی در درون رژیم – با سایه روشن کاندیداهای مختلف و بر بستر منافع اقتصادی و سیاسی گروه بندیهای رقیب – به زور آزمایی میپردازند. یکی برخورد تعرضی و تهاجمی با تهدیدات داخلی و بین المللی از طریق انحصار تمامی قدرت سیاسی و اقتصادی در دست یک جریان و بر محور ولایت مطلقه فقیه است؛ و دیگری کشیدن چاشنی انفجاری نارضایی داخلی با شعارهای عوامفریبانه و وعدههای دروغین تجربه شده در هر انتخاباتی، و تنش زدائی در مناسبات بین المللی با جلب اعتماد آمریکا، از طریق سازش و همدستی جناح ها دربالا. آمریکا و کشورهای اروپائی هم هر یک این انتخابات را فرصتی برای ایراد فشار بر حکومت اسلامی در جهت سیاست های خودشان به حساب می آورند و مترصد جهت گیری حکومت به دنبال این انتخابات هستند، تا جائی که بنا به گفته وزیر اطلاعات رژیم اسلامی، "حتی روند قراردادهای بین المللی و مذاکرات (هسته ای) معلق شده و به این انتخابات گره خورده است".
دولت آمریکا که با پروژه های موازی نظامی و سیاسی متعددی برای چنگ اندازی بر ایران در راستای استراتژی تغییر نقشه جهان و طرح امپریالیستی "خاورمیانه بزرگ" نقشه میکشد، به این انتخابات نیز بعنوان فرصتی برای فشار بر رژیم اسلامی در همان چهارچوب می نگرد. آمریکا ضمن آن که رسما اعلام کرده است که سیاست نهائی خود در برابر بحران هستهای را به پس ازانتخابات موکول کرده است، با دادن آموزش و حمایت سیاسی و مالی به عناصر قابل خرید در اپوزیسیون بورژوائی، می خواست شانس سازماندهی یک "انقلاب مخملی" در ایران را در جریان این انتخابات بیازماید. “ ودر ادامه باز هم می خوانیم ” رژیم اسلامی برای بهره گرفتن از "فرصت استثنائی" این انتخابات در جهت دفع فشارهای داخلی و بین الملی و خریدن فرجه برای تجدید قوا و ریشه کن کردن جنبش های حق طلبانه مردم – صرفنظر از این که کدام کاندیدا و کدام خط پیروز شود – به میزان هر چه گسترده تری از شرکت مردم در انتخابات احتیاج دارد تا از آن بعنوان گواه مشروعیت و محبوبیت نظام اسلامی، برای خفه کردن اعتراضات و سرکوب قاطع حرکات مردم در داخل، و افزایش قدرت چانه زنی و باج خواهی در مذاکرات و معاملات بین المللی استفاده کند.
به خاطر این نیاز حیاتی به رای مردم است که در شرائطی که عزم عمومی به تحریم این انتخابات در هوا موج می زند، خامنه ای سال جدید را "سال وحدت و همبستگی" نامیده وخواهان " مشارکت حداکثری" شده است. برای جلب مردم به رأی دادن، همه وسائل را به خدمت گرفتهاند: از عوامفریبی و وعده های دروغین کاندیداها گرفته تا تشدید بگیر و ببند گسترده و خفه کردن مبلغینِ تحریم انتخابات. برای مرعوب کردن طرفداران تحریم، وزیر اطلاعات خاتمی تحریم انتخابات را "نوعی براندازی" نامیده و دبیر شورای نگهبان، مخالفان را به اعدام تهدید کرده است!“
با این صغری کبری چیدن ها هنوز موضع راه کارگر مشخص نیست. اعلامیه در ادامه آورده است: ”اما برای اکثریت مردم ایران که نه به دنبال نجات این رژیم جهنمی از نابودیاند؛ نه در پیروزی این یا آن دسته از دزدان و آدمکشان حاکم بر ایران نفعی دارند؛ و نه حاضر اند دزدان و آدمکشان آمریکائی را بر کشور و بر سرنوشت خود حاکم کنند، این انتخابات فقط فرصت و بهانهای میتواند باشد برای به نمایش گذاشتن هرچه گسترده تر نفرت و انزجارشان از این رژیم. درست در چنین شرائطی که تظاهر به مشروعیت، برای رژیم به نیازی حیاتی برای سرکوب جنبش های داخلی و دریافت حمایت و کمک از امپریالیست ها تبدیل شده است، باید به شکل هر چه نمایان تری و در ابعاد هر چه گسترده تری فقدان مشروعیت این رژیم را به نمایش گذاشت و تلاش مذبوحانه اش برای جان به در بردن از مهلکه را با شکست مواجه ساخت.“
به راستی راهکارگر این شان سخن گویی اکثریت مردم را از کجا به دست آورده است؟ به راستی راهکارگر مشروعیتی برای رژیم قائل است که نگران فقدان مشروعیت آن است؟ بحث اصلا بر سر مشروعیت رژیم نیست. راهکارگر که اعلامیه "سلطه نه! آزادی آری" را زینت بخش سایت اینترنتیاش کرده است، آیا اصلا به مفهوم واقعی این اعلامیه توجه داشته است؟ آیا درد کسانی را که در آن اعلامیه فریاد کرده اند در یافته است؟ لپ لباب اعلامیه سلطه نه آزادی آری آیا جز این است که با شفافیت تمام اعلام کرده است حل مسئله آزادی ملت ایران از مسیر مبارزات مردم ایران می گذرد. راه کارگر با فروگذاری مبارزه میهن با امپریالیسم به حاکمان رژیم اسلامی عملا آب به آسیاب طرفداران دخالت امریکا ریخته است. حتی اگر روزی هزار بار مشق نوشته باشد که با حمله آمریکا مخالفیم. راه کارگر با مخدوش کردن ماهیت تمام نیروهایی که در جمهوری اسلامی مبارزه می کنند وفروکاهی این مبارزه به طیفهای مختلف حکومتی عملا گریبان خود را از پاسخ گویی به تحلیل واقعی از شرایط ایران رهانیده است. درد راهکارگر این است که کسانی امثال من و احزابی چون حزب توده ایران به افشاء سرگردانی در موضع گیری او پرداخته اند. راه کارگر ما را متهم میکند که: ”در شرایطی به کمک رژیم قرون وسطایی حاکم شتافتهاند که شرایط بین المللی و غلیان جنبشهای اجتماعی در ایران، بیش از هر زمان، حلقه محاصره را به دور رژیم تنگ تر نموده است و فرصت بیهمتایی را برای کوبیدن شیشه عمر رژیم بر زمبن فراهم کرده است. آنان که در این برهه تاریخی حساس، به جای تقویت جنبش ها و تشکلهای مستقل مردم و در یک کلام حرکت به سوی یک انقلاب حقیقتا مردمی، تودهها را مجددا به سوی سراب استحاله رژیم سوق میدهند، عملا در کنار رژیم و ارتجاع و در تخاصم با اراده بر حق مردم کشورمان برای دستیابی به آزادی وعدالت اجتماعی قرار می گیرند.“
رفقای گرامی ما هر آنچه گویید هستیم اما تو آنچه مینمایی هستی؟ به راستی این شرایط بینالمللی کدام است؟ جز همان فشار امپریالیسم آمریکا؟ واین ”غلیان جنبش های اجتماعی“ کجاست؟ چه برآیند مادی شدهای را در جامعه نکبت زده ما ایجاد کرده است؟ چه نیروهایی وچه طبقاتی در این جنبش حضور دارند؟ مختصات سیاسی وپلاتفرم حرکت آن کدام است؟ چه نیروهایی در رهبری آن نقش دارند؟ شعارهای اساسی تاکتیکی و استراژیک این جنبش کدام است؟ در آن سه چالشی که در بالا ذکر شد پتانسیل تاثیرگذاری این جنبش چگونه و به چه میزان است؟ نمیتوان با کلیات از زیر بار سئوال های اساسی فرار کرد. به راستی منصفانه بگویید آیا نامه سر گشاده سندیکای شرکت واحد به رفسنجانی بیشتر افشاگر چهره خبیث و ضد کارگری او بود یا دهها فحشی که شما در وصف او در اعلامیه ردیف کرده اید؟ آیا اگر حرکتی از نوع خرافههای اهورایی به دست از ما بهتران وابسته به آمریکا در گرفت شما از آن تعبیر به انقلاب حقیقتا مردمی نخواهید کرد؟ واگر همین حرکت ضد مردمی با شکست مواجه شد فردای شکست آن باز نخواهید نوشت: انقلاب مرد! زنده باد انقلاب؟
رفقای گرامی صداقت در اعلام مواضع یکی از نشانههای جدی بودن هر نیروی سیاسی به ویژه چپها است. با نشستن بین دو صندلی ودر باغ سبز نشان دادن برای جنبش مطلوب، معنایی جز انکار جنبش موجود ندارد. وضعیت حاکم در ایران برآیند مادی سطح مبارزه اجتماعی برای تغییرات بنیادی در جامعه ایران است. با دعوت به تحریم من و یا شما ممکن است حداکثر هزار رای کسر و یا اضافه شود! این تعداد محلی از اعراب در تعیین سرنوشت مبارزاتی مردم نداشته ونخواهد داشت. همچنان که طی ٢۶ سال هنوز نتوانستهایم ونتوانستهاید به پذیرش حداقلی برای اجتماع حول یک محور دست یابیم و یابید. عده وعده من به تنهایی با شما برابر است. ترتیب هزاران آکسیون در مقابل سفارت خانههای دنیا، حتی به اندازه یک اعلامیه کارگران ایران خودرو ارزش مبارزاتی ندارد. یک زرافشان تنها می تواند رژیمی را به چالش بکشاند وده ها گروه مدعی وفاداری به سوسیالیسم به اندازه پرتاب سنگی به تالابی قدرت بسیج ندارند. ریشه این ناتوانی استقرار در برج عاج خود رهبربینی و قیم مآبی برای تودههاست. درد جنبش چیز دیگری است و کلید آن جای دیگری قرار دارد. من همه حیثیت خودرا وثیقه پشتیبانی ازجنبش واقعا موجود مردم ایران کرده ام. با تمام توان در این راه میکوشم و تاکنون هم هیچ ”منفعت سیاسی“ جز زندان و اخراج و محرومیت خود وخانوادهام نداشتهام. در این خاک ماندهام و تا آخرین نفسی هم که بر میآید، خواهم ماند. پوست کلفتی هم برای تحمل تمام نامردمی گویی های شما ها دارم. و متاسفم که شما حتی در عرصه فحش دادن هم هیچ نکته ابتکاریای ندارید. من رفورمیستم، اپورتونیستم و هزاران "ایسم" دیگری که شما می گویید، هستم. اما در کنار مردمی هستم که نفس هایشان را به گاه عشق و نفرت و انزجار و محبت از نزدیک احساس می کنم. من به ٨ سال سپری شده مینگرم و سپهر روشن گفتمان شکل گرفته بر مبنای دموکراسی وعدالت وآزادی و حقوقبشری که برای شما فقط کلماتی هستند در خلسه های بیانیه نویسی. اما برای من هر کدام از این کلمات همزاد زجر و بازداشت و شکنجه عزیزی است که از کنار من ربودهاند. تحقق پایمردی انسانهای بیادعایی است که خود را رهبر وقیم مردم نمیدانند ودر دنیای مورد انتظارشان به خویشتن جز به چشم یک رای آگاهانه نمینگرند. وامروز هم در این بزنگاه بحران ملی میخواهند از رایشان آن چنان که صلاح میدانند استفاده کنند. وشما دیکتاتورتر از ولایت فقیه بر من آشفتهاید که "خیانت" کارم. من این خیانت را به ننگ پیروی از شما ترجیح میدهم. من شما را به آفتاب دعوت میکنم. لطفا از برج عاج دنیای کاعذی اعلامیه هایتان بیرون بیایید. سطح واقعی و زمخت مبارزه را در خیابان ها، کارخانه ها، ادارات، خانهها ودانشگاهها ببینید. زندگی روزمره مردم بزرگترین مکتب مبارزاتی در امر پیش برد اهداف ترقی خواهانه مردم ایران است. همین جا گفته باشم که من علیرغم تفاوت فکری، سیاسی و… با مهندس سحابی ها، به خاطر پایمردیشان در برابر استبداد و روشنگریهای درازمدتشان برای مردم، و پرداخت هزینههای بسیار از شکنجه ومحرومیت و… کلاه از سر بر میدارم و در این رسوایی! شما فرموده شریک ایشان میگردم.
در فرصتی دیگر بازهم به راهکارگر خواهم پرداخت.
هر کسی رود به راه خویش، شب خوشت رفیق، تو به خانه می روی، من به راه توده می روم.
هاتف رحمانی
۲۳/۳/۱۳۸۴
Hatef_r2002@yahoo.com
***
منبع: ای-میل دریافتی