با روی کار آمدن مجلس ششم که به مجلس اصلاحات شهرت یافت و تشکیل کمیسیون اصل ۹۰ قانون اساسی به ریاست حسین انصاریراد اهمیت وجود این کمیسیون بر همگان معلوم شد. در طول چهار سال که حسین انصاریراد ریاست کمیسیون را برعهده داشت، کمیسیون اصل ۹۰ تنها ملجائی بود که زخمخوردگان از انحصارطلبان و مخالفین اصلاحطلبی شکایات خود را در نبود اراده لازم در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در برخورد با ستمهای وارده و احقاق حق مظلومین، به آنجا میبردند
با روی کار آمدن مجلس ششم که به مجلس اصلاحات شهرت یافت و تشکیل کمیسیون اصل ۹۰ قانون اساسی به ریاست حسین انصاریراد اهمیت وجود این کمیسیون بر همگان معلوم شد. در طول چهار سال که حسین انصاریراد ریاست کمیسیون را برعهده داشت، کمیسیون اصل ۹۰ تنها ملجائی بود که زخمخوردگان از انحصارطلبان و مخالفین اصلاحطلبی شکایات خود را در نبود اراده لازم در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در برخورد با ستمهای وارده و احقاق حق مظلومین، به آنجا میبردند
اقبال
گفتوگو با حسین انصاریراد
در میان کمیسیونهای مختلف مجلس، طی سالها ناشناختهترین کمیسیون، کمیسیون اصل ۹۰ بود که یا اصلاً تشکیل نمیشد و یا در صورت تشکیل هیچ تحرک و عملکردی را از آن شاهد نبودیم.
بیتوجهی به این کمیسیون نه به جهت بیاهمیت بودن آن، بلکه به جهت بیاعتنایی حاکمیت به مسؤولیت پاسخگویی قوای سهگانه نسبت به شکایات مردم از این قوا بود.
با روی کار آمدن مجلس ششم که به مجلس اصلاحات شهرت یافت و تشکیل کمیسیون اصل ۹۰ قانون اساسی به ریاست حسین انصاریراد اهمیت وجود این کمیسیون بر همگان معلوم شد. در طول چهار سال که حسین انصاریراد ریاست کمیسیون را برعهده داشت، کمیسیون اصل ۹۰ تنها ملجائی بود که زخمخوردگان از انحصارطلبان و مخالفین اصلاحطلبی شکایات خود را در نبود اراده لازم در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در برخورد با ستمهای وارده و احقاق حق مظلومین، به آنجا میبردند. هر چند کمیسیون اصل ۹۰ طبق قانون حق و توان برخورد با خاطیان را نداشت، اما تلاشهای این کمیسیون و پیگیریهای روحانی سپید موی عضو کمیسیون اصل ۹۰ در برخورد با خطاکاران و احقاق حق مظلومین تلاش در خور ستایش بود، آنچنان که نام مجلس ششم یادآور کمیسیون اصل ۹۰ و نام کمیسیون اصل ۹۰ یادآور حسین انصاریراد است.
دکتر معین با وجود جریاناتی که در رابطه با ردصلاحیت و تأیید صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان گذشت برای حضور در انتخابات تردید داشت. با توجه به اعلام حضور ایشان در انتخابات، چه عواملی را در اقبال عمومی به دکتر معین مؤثر میدانید؟
هر کسی که روی کار بیاید، حتی اگر از محافظهکاران هم باشد نمیتواند مثل گذشته و براساس سیاستها و شعارهای گذشته رفتار کند. ما در داخل کشور با یک شرایط جدیدی قرار داریم، روحیه ملت ما یک روحیه خاص و ویژهای است و شرایط خاصی دارد، مشکلات و بنبستهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی بسیار شدید و سختی داریم. از نظر شرایط منطقهای هم در شرایط خاصی به سر میبریم، بالاخره عراق صدام حسین به عراق آیتالله سیستانی تبدیل شده است، البته به طور نسبی، به هر صورت یک دولتی در این کشور تشکیل شده که انتخابات آزادی را برگزار کرده که در همین مجلس که دارند حتی یزیدیها هم نماینده دارند. شنیدم یزیدیها که فرقه بسیار بسیار نادر و مترودی با یک مذهب خاصی هستند دو نفر نماینده در پارلمان عراق دارند و هیچ محدودیتی در حضور داوطلبها وجود نداشته و مردم به طور آزاد اعضای مجلس را انتخاب کردهاند و اکنون هم در عراق یک آقایی که کرد و سنی است به نام جلال طالبانی ریاست جمهوری را به عهده دارد و آقای سیستانی هم قطعاً این را به شکلی تأیید کردهاند، چون در صورت مخالفت ایشان چنین چیزی قطعاً امکان ندارد. در کنار ما کشور افغانستان است که انتخابات ریاست جمهوری آن با شرکت همه داوطلبان زن و مرد و از همه طوایف حضور پیدا کردند و بالاخره انتخاباتی انجام شد. یک تحرکی در مجموعه منطقه در حال شکل گرفتن است که بدون شک ایران نمیتواند آن را نادیده بگیرد و یا تصور کند بدون ملاحظه آن میتواند سیاستهایش را اتخاذ کند. در سطح جهان هم وضعیت، وضعیت متفاوتی است و قدرت دو قطبی جهان که به کشورهای میانی فرصت تصمیمگیری راحتتری را میداد و از تضاد دو قدرت میتوانستند نوعی استفاده بکنند، دوران آن هم سپری شده است و امروز در جهان تقریباً یک قدرت مسلطی عمل میکند و تصور اینکه یک دولتی در دنیا بدون هیچ ملاحظهای با این قدرت بجنگد نه معقول است و نه تأمین کننده هیچ مصلحتی است. ستیز با این قدرت نه مصلحت دینی ما و نه مصلحت ملی ما و نه مصلحت اقتصادی و فرهنگی ما و نه هویت فرهنگی ما را تأمین نمیکند و به هر صورت ایران با کشورهای منطقه و جهان باید نوعی رابطه معقول و متعادل و احترامآمیز و یک داد و ستد درست را برقرار کند که به نظر من ایران چنین توانایی را دارد و هیچ لزومی ندارد ایران بیشتر بدهد و کمتر بگیرد و ایران میتواند رابطه متعادلی را براساس منافع ملی با کشورهای دیگر برقرار کند.
برای استقرار چنین وضعیتی لازم است که دولتی بر سر کار بیاید که درک درستی از شرایط داشته باشد و اراده لازم را نیز برای این کار داشته باشد، آیا هر دولتی که بر سر کار بیاید این ویژگیها را خواهد داشت؟
دولتی که بر سر کار میآید هم ملاحظه مسائل داخلی را باید بکند و هم ملاحظه مسائل خارجی را. ملت ما امروزه ملت آگاهی است و از ستیز با جهان و از شعارهای تند در برابر دنیا و با صراحت بگویم طبقه نخبگان جامعه ما، اساتید دانشگاهها و روحانیون بیدار ما از این مرگ مرگ گفتنها خیلی خشنود نیستند و طرفدار صلح و مسالمت هستند و اعصاب ملت ما از ستیز مداوم و برخورد خشن با دنیا فرسوده و نگران است و مردم ما خواهان صلح با کشورهای منطقه و جهان است. من به عنوان کارشناس اسلامی مدعی هستم که اسلام طرفدار صلح است، یعنی اگر ما بخواهیم دینمان را ترویج کنیم و متدینینمان را تقویت کنیم و ارزشهای دینیمان را در داخل تقویت کنیم و به سایر مسائل فرهنگیمان برسیم لزوماً باید با دنیا در صلح و در یک روابط متعادل و معقولی به سر ببریم و کسی که قرار است رئیس جمهور آینده باشد باید این ملاحظات را در نظر بگیرد و قطعاً باید کشور ما را در کار ایجاد روابط صلحآمیز با مجموعه کشورهای جهان قرار بدهد و در این زمینه چنان اعتمادی را در سطح جهان به وجود بیاورد که دیگر نتوانند کشور ما را در مظان اتهام دست زدن به ساخت سلاحهای اتمی قرار بدهند و به این اتهام نتوانند کشور ما را از فناوری هستهای محروم نکنند و از نظر داخلی هم ایجاد حاکمیت ملی را طبق قانون اساسی وجهه همت خود قرار بدهد و بنابراین در مقابل هر امری که حاکمیت ملی را محدود و مخدوش میکند مانند نظارت استصوابی دخالت یک مرکز قدرت، دخالت گروههای خاص و هرگونهژ قدرتی که حاکمیت ملی را که مبنای همه سیاستهای درست میتواند باشد، در مقابل آن بایستد.
دولت آینده قطعاً باید جریان آزاد اطلاعات در کشور را راه بیندازد و آزادی مطبوعات را وجهه همت خود قرار بدهد و این معمایی که درواقع شما به دنبال یک تغییر رویه در اعمال حاکمیت هستید؟
من معتقد هستم حاکمیت ملی به معنای دقیق کلمه باید بر اساس قانون اساسی تحقق پیدا بکند و رئیسجمهور و مقام بالاتر از رئیسجمهور و مقامات پایین اگر مسؤولیتهای مشخصی دارند در برابر مسؤولیتهایشان پاسخگو باشند و اگر ریالی مصرف میکنند و سیاستی را اعمال میکنند و در قبال همه آنچه انجام میدهند در برابر ملت مسؤول و پاسخگو باشند.
آیا در حال حاضر در حاکمیت موجود چنین ظرفیتی را میبینید که چنین تغییر رویه را در خود به وجود بیاورد؟
من در برابر این حاکمیت ملی یک ساختار قدرتی را میبینم که در سال ۸۲ هم با عنوان ساختار معیوب قدرت مطرح کردم و مشکلات اساسی کشور و مشکلات مجلس و در کل همه مشکلات را ناشی از ساختار قدرت تشخیص دادم و امروز هم معتقدم این ساختار قدرت وجود دارد و این ساختار قدرت به هیچ عنوان در عرض اراده ملت قانونی و مشروعی نیست.
جدای از قانونی و مشروع بودن این ساختار قدرت مسأله این است که چنین ساختاری وجود دارد و عمل میکند. آیا مجموعه شرایط را به گونهای میبینید که این ساختار قدرت بعد از این به حاکمیت ملی که شما به آن اشاره کردید گردن بگذارد و در رفتار خود در قبال ملت دست به تغییر بزند؟
من باید این را به عنوان یک آرزو مطرح کنم که دوست دارم تمام مسؤولان کشور بدون استثنا اراده ملت را و حاکمیت ملی را آنچنان که قانون اساسی به طور صریح بیان میکند که حق ملت است و کسی نمیتواند این حق را از ملت سلب بکند، این را بپذیرند و در برابر اراده ملت تن به رأی ملت بدهند و اگر شکی در بعضی از مراکز قدرت وجود دارد که عملکرد آنها با اراده ملت همخوانی دارند و یا همخوانی ندارند، تن به برگزاری یک رفراندوم بدهند. البته این یک آرزو است ولی به هر حال وضعیت به شکلی است که رئیسجمهور آینده با پشتوانه مردمی و با تکیه بر پذیرش حاکمیت جامع و کامل مردم طبق قانون اساسی و پاسخگویی دقیق منتخب مردم در برابر مردم یک هماهنگی میان رئیسجمهور و ملت به وجود بیاید که ساختار قدرت به راحتی بتواند اراده ملی را بپذیرد و اگر به راحتی این اراده ملی را نپذیرد ناگزیر به تسلیم در برابر اراده ملی بشود.
شرایط کنونی جامعه چشم انداز امیدوارکنندهای از حضور مردم را نشان نمیدهد و به نظر نمیرسد رئیسجمهور آینده از چنان پشتوانه مردمی برای محقق کردن آنچه شما به عنوان حاکمیت ملی یاد کردید برخوردار باشد و این در صورتی است که رئیسجمهوری که از صندوق آرا بیرون میآید چنین ارادهای را برای احقاق حاکمیت ملی داشته باشد. در حال حاضر در میان کاندیداهای موجود دکتر معین نزدیکترین نظرات را با نظر شما دارا میباشد، با توجه به دلسردی مردم نسبت به انتخابات و مجموعه جریاناتی که تا به حال در مورد رد و تأیید صلاحیت ایشان اتفاق افتاده گمان میکنید دکتر معین برای جلب آرای مردم و اعتمادسازی افکار عمومی نسبت به خود چه رفتاری را باید پیش بگیرد؟
من به وجود آمدن یک تحرک نسبتاً قابل توجه در جامعه را نامحتمل نمیدانم، من همین جا به نخبگان سیاسی کشور چه آنها که درون حاکمیت بوده و هستند و چه آنها که سالیان دراز نابحق از این حق حضور محروم بودهاند، همه نخبگان، چه نهضت آزادی، چه فعالان سیاسی و آنها که در دانشگاه هستند و کسانی که خود را نزدیک به سیاست نمیبینند ولی واقعاً از مسائل کشور آگاه هستند، اساتید معتبر دانشگاهها و آگاههای مسائل سیاسی و اجتماعی کشور، به همه این عزیزان عرض میکنم اگر همه آنها همراه با معین که شعارهایش در جهت حاکمیت ملی نسبتاً شفاف و روشن مطرح شده و میشود و میگوید از همه نیروهای بیرون حاکمیت باید استفاده کرد و همه شهروندان ایرانی را در درون مدیریت کشور باید جا داد و به آنها فرصت داد و حد و حدودی جز ایرانی بودن و ورود قانونی بر این امر قائل نیست و در ضمن آقای معین ادعای منجیگری و قهرمانی هم نمیکند و مدعی است با خرد جمعی و مجموعه نیروهای ملی باید حرکت کرد و برای خودش به طور خاص و شخصی رسالت ویژهای قائل نیست، من فکر میکنم اگر همه نیروها و کسانی که مایلند کشور ما از این بنبست خارج بشود و وارد یک شرایط باز سیاسی و فضای دموکراسی و مشارکت عمومی و گسترده ملی و حاکمیت عمومی شود، اگر اکثریت این نیروها وارد بشوند و از مردم بخواهند که به دکتر معین رأی بدهند وآقای معین هم همان طور که نشان میدهد مردی صمیمی و صادق است، بتواند این صداقت و صمیمیت را به مردم عرضه کند فکر میکنم با اقبال خوبی از سوی مردم مواجه بشود.
به چه صورت این صداقت را باید نشان بدهد؟ تنها با صحبت کردن از حق حاکمیت ملی و سخنانی از این دست این امر امکانپذیر خواهد شد؟
باید ارتباط میان آقای معین و مردم به طور جدی برقرار بشود و مردم واقعاً بپذیرند وقتی آقای معین میگوید حاکمیت ملی و بدون تبعیض، مردم بدانند که راست میگوید. وقتی میگوید حاکمیت قانون در همه جا، این را راست میگوید، وقتی میگوید همه مردم ایران که ذیحقند و همه فعالان سیاسی که ترد شدهاند آنها هم باید وارد حاکمیت بشوند، مردم این را باور کنند. مسأله دخالت در سرنوشت اهمیتش برای بسیاری از مردم ما از اهمیت حفظ تجارت و پیشهاشان و پست و سمتی که دارند بیشتر است و گاهی حتی از اهمیت حیثیتشان و آبروی اجتماعیشان هم بیشتر است و قبلاً این را نشان دادهاند و الان آقای معین میگوید من حاضرم آبرویم را سر این کار بگذارم، حیثیتم را بگذارم تا این حاکمیت ملی را استوار کنم و در این جهت کمکی بکنم و تقریباً تنها شخصیتی است که این حرف را تا حدی با شفافیت میگوید و انسان احساس نوعی صمیمیت و صداقت و نوعی فداکاری را در گفتههای او میبیند. من فکر میکنم اگر نخبگان ما و نهضت آزادی و آقای سحابی و آقای دکتر پیمان و دیگر شخصیتهایی که شاید دوست نداشته باشند من از آنها نام ببرم و من به آنها ارادت دارم اگر اینها با صراحت از ملت بخواهند که به دکتر معین رأی بدهند، فکر میکنم ملت ما دعوت این عزیزان را مخصوصاً دعوت کسانی را که کمتر سابقه سیاسی دارند ولی به سرنوشت کشور علاقمند هستند و از وضعیت کنونی کشور رنج میبرند، فکر میکنم دعوت آنها را ملت ما رد نخواهند کرد و اینکار انجام میشود و با شرایطی که کشور به جهت داخلی و خارجی و منطقهای دارد فکر میکنم رسیدن به دموکراسی و حاکمیت ملی امری ناممکن نباشد.
برداشتم از صحبتهای شما این است که آقای معین در دولت احتمالی خود از نیروهای دگر اندیش هم استفاده بکند.
قطعاً درست است.
از سوی دیگر میگویید نیروهای دگراندیش هم در انتخابات از دکتر معین حمایت بکنند، این به آن معناست که دکتر معین و حامیانش و نیروهای دگراندیش و مردمی که به دکتر معین رأی میدهند در مقابل همان ساختار قدرتی که توضیح دادید قرار بگیرند، در چنین حالتی برآورد شما از واکنش ساختار قدرت در مقابل چنین وضعیتی چگونه است؟
من فکر میکنم در ساختار قدرت نیروهای با اخلاقی هم وجود دارد و بخشی از محافظهکاران افراد غیرمسؤولی نیستند و احساس مسؤولیت میکنند و اگر ملت را واقعاً در یک جهت ببینند، باتوجه به اینکه این حق ملی در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است و در عین حال قانون اساسی این را یک حق دینی و شرعی شناخته است، فکر میکنم مقاومت فوقالعادهای در مقابل ملت نباید وجود داشته باشد و به هر صورت این مقاومت در مقابل قدرت ملی قابل مقایسه نیست و ناگزیر به یک تعادل مناسبی که منجر به نتیجه مطلوب بشود خواهیم بود.
آقای خاتمی هم هشت سال پیش با شعارهایی با محور حاکمیت ملی وارد عرصه انتخابات شد، از اصلاحات گفت و از جامعه مدنی و شکلگیری تحزب در ایران و مردم هم پشتیبانی خوبی از او کردند و با بیست و یک میلیون رأی رئیس جمهور شد. در دور دوم هم بر شعارهای اصلاحطلبانه و جامعه مدنی پافشاری کرد و باز مردم با بیست و دو میلیون رأی از ایشان حمایت کردند.اما در مقابله با ساختار قدرتی که شما نام بردید شاهد بودیم که نتیجه لازم بهدست نیامد و بیاعتمادی امروز مردم نسبت به اصلاح طلبان هم ناشی از همان ناکامیهاست، تفاوت میان معین و خاتمی را تا چه حد میدانید که در صورت پیروزی معین و در انتهای کار نتیجهای چون هشت سال گذشته بهدست نیاید و مردم باز دچار دلسردی نشوند؟
تفاوت میان معین وخاتمی به این مقطع زمانی ربط دارد که مقطع زمانی بسیار ویژه و خاصی است که در پی آن تجربه هشتساله دولت آقای خاتمی و مجلس ششم و شورای شهر آنچنانی را و اتفاقات متفاوتی که اتفاق افتاده را در پیشینه خود دارد، بهعلاوه شرایط منطقهای و جهانی که همه اینها وضعیت آقای معین را با وضعیت آقای خاتمی کاملاً متفاوت میکند. وضعیت موجود به آقای معین دیکته میکند که دیگر ابهام و عدم شفافیت در بیان مسائل و سیاستها کارساز نیست، نزدیک شدن به ساختار و مراکز قدرت دیگر نمیتواند مسائل را علاج کند، و جدایی از مردم و فاصله گرفتن از مردم کاملاً مضر است یعنی آقای معین قطعاً دیگر نمیتواند جدای از مردم و مطالبات مردم سیاستی را مطرح بکند و یا وارد مذاکرات پشت پرده و خصوصی و تذکرات محدود و آرام و بیصدا بشود. آقای معین ناچار است سیاستی شفاف، روشن و ارتباطی کاملاً متصل و بدون تفکیک با مردم داشته باشد و از مردم پیام بگیرد و پیام مردم را به عنوان سیاست مطرح بکند و با پشتیبانی مردم حرکت را آنچنان که مردم میخواهند پیش ببرد و قطعاً هر نیرویی در برابر این باید سرتسلیم فرود بیاورد و یا در هم بشکند. راجع به آقای خاتمی هم بگویم عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو/نفی حکمت مکن از بهر دلخامی چند، بالاخره این نوع اخلاق و شیوههای خاصی که آقای خاتمی در بیان سیاستها داشتند، از نظر بیان، موضعگیریهای لفظی و حتی تا حدی عملی کوتاهی نکردند و یک رشته از جامعه مدنی را در گفتار و رفتار خودشان ارائه دادند، مخصوصاً انتقادپذیری و اخلاق نرم و لطیفی که ایشان با مردم داشتند، فکر میکنم ملت ما از این جهت خاطره خوشی از آقای خاتمی دارد و همین میتواند بستر و زمینهای باشد که امروز هر کسی رئیس جمهور میشود از آنجایی که خاتمی تمام کرده است شروع بکند و البته شفاف و قاطع با تکیه بر مردم.