یکشنبه, مهر ۱

چریک‌های فدایی خلق و حزب تودۀ ایران

مبارزه در راه حفظ و پاکیزگی مارکسیسم- لنینیسم به مثابه جهان‌بینی و سلاح معنوی طبقه کارگر، از تاریخ حزب تودۀ ایران تفکیک‌ناپذیر است. یکی از صفحات زرین و درخشان این مبارزه، گفت‌وگوی‌های نظری- تئوریک حزب تودۀ ایران با فعالین و هواداران جنبش چریکی در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی است. در این گفت‌وگوها، مخاطبان حزب تودۀ ایران مبارزینی بودند که صادقانه مارکسیسم- لنینیسم را پذیرا شده بودند، ولی تا انطباق همه‌جانبه همه اصول آن در کار و برخورد روزمره خود، فاصله زیادی داشتند.

مبارزه در راه حفظ و پاکیزگی مارکسیسم- لنینیسم به مثابه جهان‌بینی و سلاح معنوی طبقه کارگر، از تاریخ حزب تودۀ ایران تفکیک‌ناپذیر است. یکی از صفحات زرین و درخشان این مبارزه، گفت‌وگوی‌های نظری- تئوریک حزب تودۀ ایران با فعالین و هواداران جنبش چریکی در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی است. در این گفت‌وگوها، مخاطبان حزب تودۀ ایران مبارزینی بودند که صادقانه مارکسیسم- لنینیسم را پذیرا شده بودند، ولی تا انطباق همه‌جانبه همه اصول آن در کار و برخورد روزمره خود، فاصله زیادی داشتند.

 

تارنگاشت عدالت

  

دنیا، نشریۀ سیاسی و تئوریک کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران، سال دوم (دوره سوم)، شماره ۴، تیر ماه ١٣۵۴

نورالدین کیانوری

 

مبارزه در راه حفظ و پاکیزگی مارکسیسم- لنینیسم به مثابه جهان‌بینی و سلاح معنوی طبقه کارگر، از تاریخ حزب تودۀ ایران تفکیک‌ناپذیر است. یکی از صفحات زرین و درخشان این مبارزه، گفت‌وگوی‌های نظری- تئوریک حزب تودۀ ایران با فعالین و هواداران جنبش چریکی در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی است. در این گفت‌وگوها، مخاطبان حزب تودۀ ایران مبارزینی بودند که صادقانه مارکسیسم- لنینیسم را پذیرا شده بودند، ولی تا انطباق همه‌جانبه همه اصول آن در کار و برخورد روزمره خود، فاصله زیادی داشتند.

متأسفانه این روزها افرادی که مشی چریکی، مارکسیسم- لنینیسم و خیلی چیزهای دیگر را کنار گذاشته اند، در ظاهر دفاع از تاریج جنبش چریکی، ولی در عمل برای پنهان کردن وضعیت و جایگاه فعلی خود در «مرکز-راست» طیف سیاسی، به تحریف تاریخ می‌پردازند. یکی از مؤثرترین شیوه‌های مقابله با این تحریفات، قرار دادن آن گفت‌وگوهای تاریخی در دسترس نسل جوان است.

 

***

در مجموعه نشریات وابسته به گروه‌های گوناگون چریک‌های خلق نسبت به حزب تودۀ ایران ارزیابی‌های بسیاری وجود دارد که لازم می‌دانیم یک بار این ارزیابی‌ها را مورد بررسی انتقادی قرار دهیم و در باره آن‌ها، هم با نویسندگان این نشریات و هم با پیروان جنبش چریکی، گفت‌وگو کنیم.

این ارزیابی‌ها اگر چه در موارد معینی همراه با یادآوری‌های درستی در باره نارسایی‌های کار حزب ما در دوران طولانی موجودیت و مبارزه اش می‌باشد، نارسایی‌هایی که ما به هیچ‌وجه منکر آن نبوده ایم و نیستیم، در مجموع خود نادرست و در موارد بسیاری دشمنانه و ناشی از برخورد نادرست و ناسالم و غیرمارکسیستی (در مورد آنان که خود را مارکسیست- لنینیست معرفی می‌کنند) نویسندگان این مقالات با واقعیت مبارزه حزب تودۀ ایران است. ریشه این برخورد نادرست را ما از مسایل تئوریک انقلاب پرولتاریایی و هم‌چنین تاریخ جنبش انقلابی و نهضت کارگری ایران می‌دانیم.

پیش از هر چیز باید چند نکته مهم را یادآوری کنیم:

١- نشریاتی که به نام چریک‌های فدایی خلق انتشار می‌یابد، چه در زمینۀ مسایل داخل ایران و چه در زمینه بررسی اوضاع جهان و مسایل داخل جنبش کمونیستی جهانی، به هیچ‌وجه یک رنگ نیست و نشانه طیف رنگارنگی است از نظریاتی که در موارد مهم نشان دهنده اختلاف نظر جدی و عمیق بین گروه‌ها و بخش‌های مختلف آنست.

۲- در مورد ارزیابی‌ها از فعالیت گذشته حزب تودۀ ایران و نقش آن در لحظه کنونی، این نشریات چریکی تقریباً محتوای یکرنگی دارند، اگر چه از لحاظ لحن و شیوه برخورد رنگارنگ هستند. در یک رشته از این نشریات، انتقادات که گاهی به فحاشی می‌رسد، سطحی و بچه‌گانه و در بیش‌تر موارد تکرار همان اتهاماتی است که دشمنان و مخالفان به ما می‌زنند و در برخی دیگر کوشش می‌شود با لحنی جاافتاده و به ظاهر تحلیلی، همین محتوا بازتاب شود.

گفت‌وگوی ما تنها در بارۀ آن استدلالاتی از نوشته‌های چریک‌ها است که می‌تواند در یک بحث جدی وارد شود و ارزیابی در باره فحاشی‌ها و اتهامات و اتهام‌زنندگان را ما به مردم ایران و مبارزان راستین واگذار می‌کنیم. با یکی دو نمونه نظر خود را روشن می‌کنیم:

 

از ضمیمه «نبرد خلق»، اسفند ١٣۵٣، صفحه ما قبل آخز ( اعلامیه در باره اعدام عباس شهریاری):

«عباس شهریاری معروف به اسلامی زبده‌ترین این عناصر خائن بود. او در آغاز یکی از فعالین حزب تودۀ ایران بود که پس از شکست حزب توده مانند بسیاری از رهبران خائن این حزب به خارج گریخت و پس از مدتی فعالیت در خارج از کشور به آرمان‌های خلق پشت پا زد و خائنانه در خدمت پلیس جنایتکار رژیم ضد خلق در آمد».

 

از «نبرد خلق» شماره ۵، صفحه ٧١:

«البته هستند کارگرانی که تحت تأثیر اپورتونیست‌های کهنه‌کار و پیروپاتال‌های از کار افتاده قدیمی تصور می‌کنند سازمان ما با هرگونه مبارزه صنفی و اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر مخالف است و در نتیجه مبارزه مسلحانه را راهی می‌دانند که به جدایی از توده‌ها می‌انجامد».

 

از نشریه «١٩ بهمن» شماره ۲، صفحه ۵٠:

«در حمله به جنبش انقلابی، حزب توده گوی سبقت را از دیگران ربود… این مبارزه بطور عمده از خارج کشور رهبری شده و می‌شود. جاه‌طلبی مهاجران سیاسی و تعصبات و خودخواهی فرقه‌ای در زمینه‌ای از برداشت‌های ذهنی نسبت به مبارزه و شرایط آن در ایران انگیزه جریان‌های اپورتونیستی در مبارزه با جنبش بود».

 

می‌توان درستی و یا نادرستی خط مشی حزب تودۀ ایران را مورد بحث قرار داد، ولی پیری و جوانی را هرگز نمی‌توان ملاک این درستی و یا نادرستی دانست. اگر کسی پیر شد و از کار افتاد ولی با ایمان و استواری تمام در جبهۀ نیروهای انقلابی خلق باقی ماند، این افتخاری است بزرگ. نیکخواه و لاشائی‌ها در عنفوان جوانی به منجلاب خیانت افتادند.

همین‌طور از کسی که خود را مارکسیست- لنینیست می‌داند، قابل پذیرش نیست که مهاجرت سیاسی اجباری در شرایط اختناق را خیانت بداند. این نشانه آنست که او از لنینیسم هیچ چیز نفهمیده است. می‌توان در کشور ماند و کاری نکرد و یا حتا خیانت کرد و می‌توان به مهاجرت رفت و بطور مؤثر به انقلاب کمک نمود. به این گفتار لنین توجه کنید:

از مقاله لنین به نام «پیشگفتار به مجموعه ١۲سال» :

«در زمان خود کروژک‌ها ضروری بودند و نقش مثبتی بازی کردند. عموماً در کشوری که استبداد حکم‌فرماست و به ویژه در مجموعه شرایط جنبش انقلابی روسیه، حزب سوسیالیستی کارگری نمی‌توانست از راه دیگری جز از راه کروژوک‌ها تکامل یابد. کروژوک‌ها، یعنی گروه‌های بسته و تنگ از تعداد کمی افراد که همیشه بر پایه دوستی‌های شخصی استوارند، یکی از مراحل لازم تکامل سوسیالیسم و جنبش کارگری در روسیه بودند. با رشد این جنبش اهمیت این امر افزایش یافت که این کروژوک‌ها متحد شوند و برای آن‌ها امکان تکامل بعدی به وجود آید. انجام چنین وظیفه‌ای، بدون ایجاد یک مرکز کار "خارج از دسترس رژیم استبدای"، یعنی در خارج کشور، غیرممکن بود. به این ترتیب کروژک‌های خارج از کشور محصول یک ضرورت بوده اند.» (از مجموعه لنین در باره حزب پرولتری طراز نوین، صفحات ١٠٧ و ١٠۸)

 

یکی دیگر از نمونه‌های بارز برخورد غیرمارکسیستی نویسندگان مقالات نامبرده چریکی به فعالیت حزب، جریان عباس شهریاری است. این جریان، که در آن سازمان امنیت موفق شد با استفاده از نقاط ضعف کار حزب تودۀ ایران ضربه سنگینی به مجموعه جنبش انقلابی کشور وارد آورد، باید برای هر انقلابی بیش از هر چیز دردآور و وسیله آموزش باشد. باید کوشید علل واقعی چنین حادثه ناگواری را کشف کرد و ریشه‌کن ساخت. در مبارزه با دشمن که در لحظه کنونی به مراتب نیرومندتر از ماست، سازمان مخفی هرگز از ضربات سنگین مصون نیست و تمام احزاب انقلابی و حتا حزب بلشویک روسیه از چنین ضرباتی در امان نبوده اند.

ولی برخورد نویسندگان چریک به این حادثه چگونه است؟ صرف‌نظر از نمونه‌های بالا، که با همان لحن مائوئیست‌های ورشکست شده در باره حزب تودۀ ایران نوشته شده است، بطور کلی برخورد چریک‌ها عجولانه و سطحی است. آن‌ها نتیجه می‌گیرند که چون پلیس موفق شد به سازمان مخفی حزب تودۀ ایران دست یابد، پس این شیوه کار سیاسی پنهانی در شرایط اختناق نادست است. ولی اگر جریان را موشکافی کنیم و تجربه بیش از صد سال گذشته فعالیت‌های انقلابی را در شرایط رژیم‌های اختناق مورد بررسی قرار دهیم، به این نتیجه می‌رسیم که عیب اساسی در بی‌توجهی به اصول پنهانکاری در شرایط استبداد سیاه نهفته است و نه در کار سیاسی پنهانی. ما نمونه‌های درخشانی داریم که حتا در شرایط غیرقابل تصور دشوار بازداشتگاه‌های مرگ فاشیست‌های آلمان، انقلابیون توانسه اند سالیان دراز کار سیاسی پنهانی انجام دهند و حتا در آخرین لحظات قبل از سرنوگونی بساط فرعونی نازیسم، هنگامی که درندگی فاشیست‌ها به منتها درجه رسیده و فرمان قتل همه زندانیان سیاسی را صادر کرده بودند، با قیام پیروزمندانه مسلح که از مدت‌ها پیش برای آن آماده شده بودند این نقشه گرگ‌های درنده هیتلری را با شکست روبرو سازند و جان هزاران زندانی سیاسی را نجات دهند.

اصول و شیوه کار سیاسی انقلابی پنهانی در شرایط استبداد یکی از ارزنده‌ترین تجارب جنبش انقلابی پرولتاریای جهان است که در شرایط به مراتب دشوارتر از شرایط کنونی ایران به دست آمده و زندگی صحت آن را به اثبات رسانده است.

نویسندگان چریک که به آسانی نظریات ناب اس- آرهای روس را به جای لنینیسم پخش می‌کنند، هر جا که با آموزش صریح و بی چون و چرای لنین روبرو می‌شوند، بدون کم‌ترین اندیشه در باره این‌که شاید نظر آن‌ها نادرست باشد، در آموزش لنین تجدیدنظر می‌کنند و این «رویزیونیسم» آشکار را به نام «ویژگی» شرایط ایران تحویل می‌دهند. به اظهار نظر زیر توجه کنید:

«طبق گفته رفیق لنین "طبقه کارگر با قوای خود منحصراً می‌تواند آگاهی تریدیونیستی کسب نماید، یعنی اعتقاد حاصل کند که باید تشکیل اتحادیه بدهد، با کارفرمایان مبارزه کند و دولت را مجبور به صدور قوانینی نماید که برای کارگران لازم است و غیره. اما در ایران به علت خفقان شدید فاشیستی طبقه کارگر در ارتباط با مبارزات خودبخودی اقتصادی نمی‌تواند به این نتایج برسد. در اینجا این ویژگی وجود دارد".»

چریک‌ها در باره آموزش لنین در مورد شیوه اساسی تدارک مبارزه قطعی پرولتاریا و سایر نیروهای انقلابی علیه استبداد نیز همین کار را می‌کنند. لنین به ما می‌آموزد که یگانه حربه برنده پرولتاریا سازمان انقلابی او است و برای به وجود آوردن چنین سازمانی یگانه راه اینست که: «بیاموزیم، تبلیغ کنیم و سازمان دهیم».

 

چریک‌ها که این آموزش روشن و بی چون و چرا را مغایر ذهنیات خود می‌بینند، در آن نیز تجدیدنظر می‌کنند و مدعی می‌شوند که چریک جای همه چیز را خواهد گرفت. مثلاً در نشریه «١٩ بهمن» در مقاله «چگونه مبارزه مسلحانه توده ای می‌شود» (صفحه ۸۲- ۸١) گفته می‌شود:

«هنگامی که رژیم… کارگران اعتصابی را… که بدون سلاح حقوق اقتصادی و سیاسی خود را مطالبه می‌کنند، به گلوله می‌بندد، چریک دست به عملیات انتقامی می‌زند… کادرها و سازمان‌های رژیم که مستقیماً در سرکوبی مردم شرکت داشته اند و کسانی که در این سرکوبی منافع مستقیم داشته اند هدف حمله چریک قرار می‌گیرند. کارخانه‌داران باید تاوان طمع خود و سلاخی رژیم را با از دست دادن جان و مال خود و خانواده‌شان بپردازند. چریک آنان را وادار می‌سازد که در برابر خواسته‌های اقتصادی کارگران مانع دخالت نظامی رژیم گردند. این خود نوعی تأمین حقوق صنفی از قبیل حق اعتصاب برای کارگران است».

جل الخالق!

به این ترتیب خیالبافی نویسندگان چریک به آنجا می‌رسد که حتی لزوم انقلاب را نیز عملاً نفی می‌کنند. اگر چریک قادر است کار را بدانجا برساند که کارخانه‌داران از ترس از دست دادن جان و مال خود و خانواده‌شان مجبور شوند به خواست‌های اقتصادی و سیاسی کارگران (حتا بدون اعتصاب) تسلیم شوند، چرا ما معطل هستیم؟ این نویسندگان چریکی خود معترفند که در دو سال اخیر برای نابود کردن تعداد انگشت شماری جنایتکار ساواکی سالانه بیش از ۲٠٠ چریک جان سپرده و ۲۵٠٠ تن اسیر شده اند. با توجه به این‌که باز هم طبق اعتراف خود این نوشته، چریک تنها از بخش کوچکی از روشنفکران جوان می‌تواند سربازگیری کند، آیا ممکن است که این چریک کار را به آنجا برساند که در هر برخورد کارگران و کارفرمایان حاضر باشد و جان و مال خود و خانواده «کارخانه‌داران» (ظاهراً بانک‌داران و کمپرادورها که کارخانه ندارند از این مجازات معاف هستند) را مورد تهدید قرار دهد و وضعی به وجود آورد که کارخانه‌داران به خواست‌های سیاسی و اقتصادی کارگران تسلیم شوند، یعنی استثمار از بین برود، سود سرمایه از بین برود، دمکراسی تأمین شود، پای ساواک از کارخانه بریده شود.

آیا نام این فرضیات، ذهنیگری روشنفکری خرده‌ بورژوایی نیست؟ پس چیست؟ نویسندگان خیالباف آنقدر در ذهنیات خود سردرگم شده اند که حتا نوشته‌های چند صفحه پیش و چند صفحه بعد خود را فراموش می‌کنند. آنان در همان مقاله (صفحه ۶۸) می‌نویسند:

«در هر صورت چریک شهری و قشر ذخیره آن از عناصر آگاه و پیشرو تشکیل شده اند. توده‌ها با کمیت غول‌آسای خود که کیفیت آن‌ها نیز از این کمیت برمی‌خیزد در این مبارزه مسلحانه شهری نمی‌توانند شرکت کنند. روشنفکران برای شرکت در این مبارزه از کارگران و دیگر زحمتکشان شهر آمادگی بیش‌تری دارند. به همین دلیل عمده‌ترین نیروی مبارزه مسلحانه شهری از روشنفکران انقلابی تشکیل شده است. این ترکیب با تغییراتی به سود کارگران بطور کلی در مراحل آینده نیز حفظ خواهد شد».

در یک مسأله با چریک‌ها موافقیم که برای عملیات چریکی کارگران آمادگی ندارند و در درجه اول روشنفکران جوان آماده دنبال کردن این شیوه مبارزه هستند. و این تنها به این جهت است که روشنفکران جوان بر پایه مواضع ایدئولوژیکی طبقاتی خود، یعنی ایدئولوژی خرده ‌بورژوایی، به این شیوه مبارزه غیرپرولتاریایی کشیده می‌شوند. خود چریک‌ها هم زمانی که در باره تجارب تلخ اقدامات آنارشیستی و ماجراجویانه رفقای خود، که دیگر با هزار خروار عسل هم شیرین نمی‌شود، اندکی به تفکر می‌پردازند، ناچار اعتراف می‌کنند که:

«اصولاً در شرایطی که ساخت عمده نیروهای متشکل جنبش از قشرهای خرده بورژوازی برخاسته است، در شرایطی که این خرده بورژوازی در یک پروسه انقلابی تربیت ایدئولوژیک نشده است… جنبش در مجموع در معرض انحراف از مشی انقلابی قرار دارد… این گرایش‌ها عملاً در درون جنبش، وجود داشته و هم‌اکنون نیز، با این گرایش‌ها درگیر هستیم» (صفحه ۸۸- ۸٧).

در جای دیگر:

«این گرایش‌ها در مجموع زمینه مساعدی برای دچار شدن جنبش به آوانتوریسم به شمار می‌رود. اعتقاد به مارکسیسم- لنینیسم خودبخود نمی‌تواند در برابر این انحراف مصونیت ایجاد کند. در جنبش ما که در حال حاضر اساساً یک جنبش روشنفکری است، زمینه طبیعی برای این قبیل انحرافات وجود دارد».

 

حزب تودۀ ایران تمام این جملات را تأیید می‌کند و معتقد است که مجموعه اقدامات چریکی دوران کنونی در ایران دارای این خصوصیات است.

ریشه مناسبات خصمانه چریک‌ها را با حزب تودۀ ایران باید در همین ویژگی اساسی طبقاتی گروه‌های چریکی دانست. بقیه مطالب بهانه برای بروز یک برخورد طبقاتی است که در مواردی حتا ناآگاهانه و حتا علی‌رغم خواست خود چریک‌ها که خود را پیرو مارکسیسم- لنینیسم اعلام می‌کنند، بروز می‌کند.

این برخورد ضدپرولتاریایی، که در آن بی‌اعتقادی به نقش تعیین‌کننده طبقه کارگر و در موارد بسیاری تحقیر نسبت به آن دیده می‌شود، تنها در صحنه درونی ایران نیست. موضع‌گیری چریک‌ها فراروی جنبش جهانی کارگری درست در همین چارچوب آنست. قسمتی از این نشریات، یعنی نشریاتی که طبق تحلیل نشریه «19 بهمن» متعلق به جناح «آنارشیست و ماجراجو» است و در مواضع مائوئیستی قرار دارد، در عین این‌که پس از رسوایی سیاست خارجی مائوئیسم در سراسر جهان مجبور است در مواردی حساب خود را از حساب گروه‌های بدنام شده مائوئیستی جدا کند، پیرو اندیشه مائوتسه دون است. این جناح که نشریه «نبرد خلق» ارگان سازمان چریک‌های فدایی را منتشر می‌سازد، به صراحت می‌نویسد:

«ما مائوتسه دون را یک مارکسیست- لنینیست کبیر می‌شناسیم. اندیشه او بیان خلاق مارکسیسم- لنینیسم عصر ماست.»

ولی هنگامی که با یک افتضاح سیاسی مائوئیستی روبرو می‌شود، می‌کوشد أن را مسکوت بگذارد و یا افکار را منحرف سازد. مثلاً هنگامی که موضع‌گیری ننگین دولت چین مائوئیستی، که پیاده کننده اندیشه مائوتسه دون در سیاست جهانی است، در مورد فاشیست‌های شیلی در همه دنیا مطرح می‌شود، نشریه «نبرد خلق» (در شماره ۴، صفحه ۵٧- ۵۶) خود اینطور می‌نویسد:

«حکومت فاشیستی شیلی با چنان مشکلات عظیمی روبروست که دولت آمریکا را وادار کرده است کمک‌های خود را به آن افزایش دهد… ولی تحیرانگیز ادامه روابط سیاسی عده‌ای از کشورهای سوسیالیستی با این حکومت است».

آن‌ها که بیش‌تر اخبار جهانی نشریه خود را از منابع چینی گرفته اند، اصلاً «فراموش» کرده اند که نام آن کشور سوسیالیستی، که با حکومت فاشیستی شیلی مناسبات دارد و نماینده حکومت انقلابی شیلی را از پکن بیرون کرد و صمیمانه‌ترین مناسبات اقتصادی و سیاسی را با جلادان طبقه کارگر در شیلی هر روز بیش‌تر توسعه می‌دهد، دولت چین توده‌ای است.

البته برای کسانی که اندیشه مائوتسه دون را بیان خلاق مارکسیسم- لنینیسم عصر ما می‌دانند دشوار است اعتراف کنند که بیان خلاق این اندیشه در سطح جهانی به صورت حمایت از فاشیسم در شیلی و در همه کشورهای دیگر در می‌آید. در مقابل این «چشم‌پوشی» نسبت به شگرف‌ترین جریان انحرافی در جنبش کارگری جهان چیز دیگری که در تمام نوشته‌های چریک‌ها به چشم می‌خورد، مناسبات غیردوستانه آن‌هاست نسبت به جنبش انقلابی اصیل انقلابی کارگری در سراسر جهان، که در مورد جناح «آنارشیست و ماجراجویان» به مرزهای دشمنی می‌رسد.

اگر در نوشته‌های چریک‌ها نسبت به انقلاب کوبا و ویتنام و پیروزی‌هایشان ابراز همدردی و خوشنودی می‌شود، در باره نقش تاریخی و تعیین کننده همدردی سوسیالیستی بین‌المللی و در پیشاپیش همه، کمک‌های بی‌دریغ نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اتحاد شوروی، بزرگ‌ترین سنگر انقلاب جهانی که از سال‌ها به این سو، در هر برآمد رسمی رهبران ویتنام و کوبا بر آن تکیه شده است یک کلمه هم یادآوری نمی‌شود. از تغییر شگرف تناسب نیروها در صحنه جهانی به سود خانواده کشورهای سوسیالیستی چیزی نمی‌بینیم. گویی برای این مارکسیست- لنینیست‌ها جنبش عظیم و نیرومند طبقه کارگر و بزرگ‌ترین دژ شکست‌ناپذیر آن، که امپریالیست‌ها را به زانو در آورده همان‌طور که فیدل کاسترو بیان داشت، تنها وجودش مانع آنست که امپریالیست‌ها بتوانند به کوبا حمله ورزند، اصلاً وجود ندارد.

و اگر حزب ما این واقعیت را که چریک‌ها آگاهانه به سکوت برگزار می‌کنند، و یا در مواردی با نیش‌های ناسیونالیستی تأثیر آن را دگرگون جلوه می‌دهند، مانند همه احزاب انقلابی جهان بازگو می‌کند و به کارگران و زحمتکشان ایران ندا می‌دهد که «برخیزید! بزرگ‌ترین نیروی جهان معاصر پشتیبان شماست» چریک‌ها ما را دنباله‌رو «قطب» ، «غیرمستقل»، «اجرا کننده بی چون و چرای سیاست شوروی» ووو اعلام می‌دارند.

درست همین برخورد نشان دهنده و آشکار سازنده ماهیت ناسیونالیستی- خرده بورژوایی نویسندگان نشریات چریکی است، «از کوزه برون همان تراود که در اوست».

دوستان گرامی! شما مارکسیسم- لنینیسم را صادقانه پذیرا شده اید، ولی تا انطباق همه جانبه همه اصول آن در کار و برخورد روزمره خود فاصله زیاد دارید. فراروی این تناقض آشکار آشتی‌ناپذیر، نویسندگان ارگان سازمان چریک‌ها چه می‌کنند؟ اگر واقعاً مارکسیست- لنینیست بودند، می‌بایستی به این اشتباه چندین ساله خود اعتراف کنند، ریشه آن را جست‌وجو نمایند و برای از بین بردن آن و درست کردن راه روشن و برخوردهای خود تلاش نمایند. ولی چون از مارکسیسم- لنینیسم دورند، آن‌ها راه را در فحاشی کین‌توزانه نسبت به حزب تودۀ ایران می‌جویند، که از همان آغاز پیدایش جریانان انحرافی در جنبش جهانی کمونیستی بر پایه آموزش مارکسیسم- لنینیسم راه درست را شناخت و با پیگیری در آن گام برداشت.

 

این موضع‌گیری ضد جنبش پرولتاریایی تنها ویژگی جناح «آوانتوریست و ماجراجوی» چریک‌ها نیست. بلکه جناح دیگری که خود را طرفدار واقعی مارکسیسم- لنینیسم و مشی انقلابی معرفی می‌کند و نمایندگانش مقالات نشریه‌های «١٩ بهمن» را می‌نویسند، در عین حال که سیاست ضد انقلابی دولت چین توده‌ای را برملا می‌کند و در مقابل مائوئیست‌ها موضع‌گیری درست می‌نماید، ولی از آنجا که خود در اردوگاه خرده بورژوایی قرار دارد، عاجز است که ریشه این انحراف را در جنبش کارگری جهانی بشناسد و مانند همه خرده بورژواهای ناسیونالیست در مواضع «استقلال» از جنبش کارگری جهانی جا می‌گیرد و انحراف رهبران چین را تنها «رقابت» چین و شووری می‌نامد.

این نویسندگان، در موضع‌گیری جهانی خود بطور روشن در مواضع اپورتونیست‌های جنبش کارگری که به هرگونه پیوستگی جهانی پرولتاریا برچسب «قطب‌گرایی» می‌زنند، قرار گرفته اند.۱

 

***

 نویسندگان نشریات چریکی نمی‌توانند اعتراف نکنند که حزب تودۀ ایران، با وجودی که رژیم استبداد سیاه شاه صدها بار نابودی نهایی آن را اعلام کرده، با وجودی که خود چریک‌ها با استفاده از شور و هیجانی که همیشه اقدامات چریکی در یک لحظه کوتاه به وجود می‌آورد و مانند فشفشه‌های آتش‌بازی برای تماشاچیان یک لحظه لذت‌بخش و جذاب ایجاد می‌کند، هنوز برپاست و هر روز بیش‌تر نیرو می‌گیرد، ولی آن‌ها کوشیده اند با تکیه به اشتباهات و نواقص کار حزب تودۀ ایران، که هر قدر هم بزرگ باشند جنبه فرعی دارند، و تعیین کننده ماهیت حزب تودۀ ایران به عنوان حزب طبقه کارگر ایران نیستند، حزب تودۀ ایران و راه و روش انقلابیش را تخطئه کنند.

در این راه نویسندگان نشریات چریکی حتا از این رویگردان نیستند که نظریات روشن حزب تودۀ ایران را دگرگون سازند و به صورت بخشش‌ناپذیری برای کسانی که خود را مارکسیست- لنینیست معرفی می‌کنند، تحریف کنند.

اینک چند نمونه:

از نشریه «۱٩ بهمن تئوریک» شماره ٣، صفحه ۸٠، فروردین ١٣۵۴:

«حزب تودۀ ایران معتقد است که باید در شرایط حاضر، مبارزه تنها به شکل مسالمت‌آمیز آن انجام گیرد… حزب تودۀ ایران هرگونه توسل به قهر را مادامی ‌که شرایط عینی و ذهنی انقلاب فراهم نشده انحراف از مارکسیسم- لنینیسم و نمودی از ماجراجویی خرده بورژوازی می‌شناسد».

در این ادعاها نویسندگان چریک یک سلسله مفاهیم اجتماعی نظریات حزب تودۀ ایران را به هم ریخته، و امیدواریم ناآگاهانه موضع‌گیری حزب ما را دگرگون جلوه داده باشند.

در مهم‌ترین سند دوران اخیر حزب، یعنی طرح برنامه که در فرودین ١٣۵٢ یعنی دو سال پیش از انتشار این مقاله چریکی منتشر شده و بارها به وسیله پیک ایران پخش شده و ده‌ها هزار نسخه آن به مبارزان رسانده شده است، صریحاً (در بند ۴ از بخش «برای تحول بنیادی جامعه ما») یک اصل لنینی یادآوری شده است:

«انقلاب… می‌تواند برحسب شرایط تاریخی، از دو راه یعنی راه مسالمت‌آمیز و یا راه غیرمسالمت‌آمیز (و یا به عبارت دیگر غیرمسلحانه و مسلحانه) انجام گیرد. چگونگی راه انقلاب زاییده اراده و تمایل پیشاهنگان نیست… لذا نمی‌توان این راه را قبل از نضج یافتن وضع انقلابی تنها بر اساس تمایلات ذهنی معین ساخت»

 

این حکم حزب ما بر پایه حکم بی چون و چرای لنینی است که می‌گوید:

«سوسیال دمکراسی دست خود را نمی‌بندد و فعالیت خویش را به یک نقشه و یا شیوه از پیش تنظیم شده مبارزه سیاسی محدود نمی‌سازد. سوسیال دمکراسی هرگونه وسایل مبارزه را می‌پذیرد، فقط به شرطی که این وسایل با نیروهای موجود متناسب باشد.»

 

از همین حکم، حزب ما نتیجه گرفته و در برنامه خود اعلام داشته است:

«حزب ما روش کسانی را که بدون وجود شرایط لازم تحول انقلابی شعارهای غیرواقعی مطرح  می‌سازند و مراحل استراتژیک و تاکتیک مبارزه را با هم مخلوط می‌کنند، به بازی با قیام می‌پردازند، صرف‌نظر از نیات این افراد، بطور عینی معارض با مشی انقلابی و منافی با مارکسیسم- لنینیسم می‌داند…»

 

نشریه «١٩ بهمن»، (شماره ٣) در حالی که عین این نظر حزب ما را در باره موضع‌گیری نادرست آن جناحی از چریک‌ها، که به قول مقاله‌نویس، آنارشیست و چپ‌گرا هستند، در بخش مربوط به چپ‌گرایی در جنبش چریکی مطرح می‌کند، به خود اجازه می‌دهد که برخلاف واقعیات حزب ما را مخالف هرگونه اعمال قهر انقلابی در مبارزات سیاسی پیش از آماده شدن شرایط عینی و ذهنی انقلاب نشان دهد. برای این‌که نظر روشن حزب را بیان کنیم، ما بار دیگر با روشنی بیان می‌کنیم که:

اعمال قهر انقلابی مفهوم وسیعی است و یکی دانستن آن با مجازات افراد وابسته به هیأت حاکمه و یا اقداماتی برای از کار انداختن بخشی از تأسیسات فنی که در اختیار هیأت حاکمه است بدون در نظر گرفتن شرایط ضرور به کلی اشتباه است.

مارکسیست- لنینیست‌ها برای اعمال قهر انقلابی به کلی مفهوم دیگری دارند. ترور سرخ و اقدامات مربوط به تخریب تأسیسات نظامی و اقتصادی دشمن تنها در شرایط آمادگی توده‌ها برای انقلاب و تنها در پیوند با جنبش و در صورتی که بر پایه ارزیابی درست از نیروهای خودی و دشمن، به جنبش انقلابی نیرو بخشد و دشمن را به طور محسوس ضعیف سازد و برای پیشرفت انقلاب ضرور باشد، مجاز است.

همانطور که لنین گفته است، ما آنچه را که در شرایط کنونی، چریک‌ها و مجاهدین خلق به نام مبارزه مسلحانه انجام می‌دهند، از آن جهت نادرست می‌دانیم که در شرایط کنونی به تجهیز و تجمع نیروهای انقلابی کمک نمی‌رساند. ما اقدام افسران انقلابی را در پرتغال و یا حبشه، که در مورد اول در ارتباط نزدیک و وسیع با طبقه کارگر انقلابی پرتغال و در مورد دوم مورد پشتیبانی آرام اکثریت زحمتکشان حبشه بود، اعمال قهر انقلابی می‌دانیم و برای دست زدن به آن هرگز عقیده نداریم که قبلاً باید تظاهر وسیع توده‌ای و اعتصابات عمومی سیاسی و غیره در جریان بوده باشد.

در این باره توجه به دو نکته اساسی زیر را ضرور می‌دانیم: به نظر حزب تودۀ ایران انقلاب ایران در مرحله ملی و دمکراتیک است، شرط مقدم این انقلاب سرنگونی رژیم ترور و اختناق محمدرضا شاهی است که بلاواسطه در مقابل نیروهای انقلابی و همه میهن‌پرستان و دمکرات‌های ایران قرار دارد. شعار سرنگونی دارای محتوای صرفاً سیاسی است و می‌تواند حتا در درون هیأت حاکمه طرفدارانی داشته باشد. تحولات  اخیر یونان بهترین نمونه برای روشن کردن بیان ماست. یعنی ممکن است حتا بخشی از هیأت حاکمه، که از عواقب وحشتناک ادامه رژیم کنونی برای تمام نظام سرمایه‌داری هراسناک است، در لحظه معینی طرفدار تغییراتی نظیر یونان در ایران گردد. با این تغییرات رژیم اختناق برچیده می‌شود و آزادی‌های محدود دمکراتیک تأمین می‌گردد، بدون این‌که پایه‌های نظام غارتگر سرمایه‌داری کنونی و وابستگی‌های امپریالیستی آن متزلزل گردد. این تغییرات هم ممکن است بطور مستقل، با عمل توده‌ها و نیروهای انقلابی و یا در مواردی با شرکت مؤثر این نیروها، یعنی با اعمال قهر انقلابی از طرف نیروهای انقلابی در ارتش و در جامعه به وقوع بپیوندد، ولی طی آن نیروهای انقلابی آنقدر قدرت نداشته باشند که بتوانند مهر خود را بر پیشانی تحولات بزنند.

در شرایط معینی، در صورتی که توده‌ها با آمادگی پیشین بطور وسیع و مؤثر در جریان چنین حوادثی شرکت کنند، خواهند توانست تحولات را از چارچوب آنچه که محافل بورژوایی شرکت کننده در آن در نظر دارند، بیرون کشیده و تحولات را به سمت یک تحول انقلابی بنیادی به پیش برانند.

دوم- در مورد عوامل عینی و ذهنی انقلاب دمکراتیک ملی:

 در این مورد حزب تودۀ ایران برآنست که بر اثر پیروزی انقلاب اکتبر، پیروزی ساختمان سوسیالیسم در یک کشور یعنی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، پیروزی عظیم و تاریخی اتحاد شوروی و طبقه کارگر سراسر جهان بر فاشیسم، پیروزی انقلاب‌های سوسیالیستی در عده ای از کشورها در اروپا و آسیا و کوبا و پیدایش و تحکیم سیستم جهانی سوسیالیسم، از هم پاشیدن امپراتوری استعماری و پیروزی خلق‌های ستمدیده، شکست شانتاژ اتمی امپریالیستی و جنگ سرد و در هم شکستن همه نقشه‌های شوم امپریالیسم علیه کشورهای سوسیالیستی که بارزترین آن را در ویتنام دیده ایم- چیزی که در نتیجه آن امپریالیسم مجبور شده است به همزیستی مسالمت‌آمیز با کشورهای سوسیالیستی تن در دهد- تغییرات شگرفی در جهان به وجود آمده است. در عرصه جهانی پروسه انقلاب با سرعت در حال گسترش است و هر روز بخش‌های نوینی از نیروهای خلقی را به سوی خود می‌کشاند.

با یک نگاه ساده می‌توان دید که در دنیای کنونی وضع به آنجا رسیده که ضرورت دگرگونی‌های بنیادی در سراسر دنیای زیر سلطه سرمایه‌داری به صورت ضرورت بی چون و چرا و تأخیرناپذیر تاریخ به تمایل سوزان طبقه کارگر و سایر زحمتکشان درآمده است. این حکم به ویژه در مورد کشورهایی همانند کشور ما صادق است که در آن‌ها درآمد و ثروت هیأت حاکمه و غارت منابع و ثروت‌های ملی از طرف امپریالیست‌ها فراروی فقر سیاه اکثریت زحمتکشان و دشواری‌های روزافزون زندگی اکثریت مردم متوسط هر روز بیش‌تر به چشم می‌خورد و همه را به سوی عصیان می‌راند.

در چنین شرایطی نقش عامل ذهنی، یعنی نقش انقلابی حزب طبقه کارگر هر روز بیش‌تر به صورت عامل تعیین کننده بروز و سمت‌گیری تحولات تاریخی در می‌آید.

پیروزی جنبش انقلابی در کوبا و پرتغال و یک سلسله کشورهای دیگر بهترین مؤید این تغییر تناسب نیروها در صحنه جهانی است. تجربه این کشورها نشان می‌دهد که چگونه امکانات رنگارنگ تازه‌ای برای تحولات دمکراتیک و انقلابی در کشورهایی نظیر کشور ما وجود دارد. البته باید در اینجا یادآور شویم که به نظر حزب ما، اگر چه باید از تجارب سایر کشورها استفاده نمود، ولی چگونگی پیروزی انقلاب در هیچ کشوری نمی‌تواند برای جنبش انقلابی کشور ما الگو قرار گیرد. فقط قوانین عام جنبش انقلابی است که در همه جا قابل انطباق است و سرپیچی از آن‌ها جنبش را به باطلاق گمراهی و ناکامی می‌کشاند.

در چنین شرایطی فرسوده کردن نیروهای خودی در جنگ تن به تن بی‌حاصل و یا کم‌تأثیر جز از دست دادن نیروها و امکانات نتیجه‌ای به بار نمی‌آورد. باید تمام نیروها را بدون دادن تلفات بیهوده در دو راه اساسی به کار انداخت:

یکی در راه افشای رژیم و بسیج و تجمع نیروهای انقلابی و به ویژه در آنچه که مربوط به مارکسیست- لنینیست‌ها است، در جهت آماده ساختن و متشکل کردن پیشاهنگ طبقه کارگر در حزب انقلابی که عالی‌ترین شکل سازمانی طبقۀ کارگر است.

دیگری در راه جمع‌آوری و تمرکز خونسردانه، با حوصله و بدون شتاب نیروها برای وارد آوردن چنان ضربه‌هایی به نقاط ضعف دشمن که در تناسب نیروها به سود نیروهای انقلابی تغییر محسوس به وجود آورد و در شرایط مساعد شاهرگ دشمن را ببرد و امکان تظاهر وسیع ناخشنودی توده‌های مردم را به وجود آورد.

ما از همه گروه‌ها و کسانی که خواستار برانداختن رژیم اختناق سیاه کنونی هستند دعوت می‌کنیم که صرف‌نظر از عقاید سیاسی و اجتماعی خود، با حزب تودۀ ایران برای ایجاد جبهه وسیع ضددیکتاتوری محمدرضا شاه همکاری نمایند.

 ما از همه گروه‌هایی که خود را مارکسیست- لنینیست می‌دانند و صادقانه در راه تدارک دگرگونی‌های بنیادی جامعه کنونی ایران گام برمی‌دارند دعوت می‌کنیم که در راه تدارک بهترین شرط پیروزی هر گونه حرکتی در این سمت، یعنی در راه وحدت پیشاهنگ طبقه کارگر و احیای سازمان‌های حزب طبقه کارگر ایران متحد شوند. ما در این زمینه صادقانه آماده هستیم هر گونه پیشنهادی را به گفت‌وگو و بررسی بگذاریم و در صورت درستی، در راه عملی شدن آن گام برداریم.

ما یکی از پایه‌های بنیادی اشتباهات تئوریک نویسندگان نشریات چریکی را در شناخت نادرست آن‌ها از تئوری لنینی حزب طبقه کارگر و برداشت و ارزیابی نادرست آنان در مورد حزب طبقه کارگر ایران، حزب تودۀ ایران می‌دانیم. در این باره در مقاله آینده گفت‌وگو خواهیم کرد.

 

 

——————————–

١- باید یادآور شویم که این نظر ما تا تاریخ نوشته شدن مقالات نامبرده در بالا درست است. زیرا ممکن است و ما امیدواریم که این نویسندگان با روبرو شدن با حوادث سال‌های اخیر و ارزیابی‌های جنبش‌های انقلابی سراسر جهان از نقش خلق، حزب کمونیست و دولت شوروی در پشتیبانی از جنبش‌های انقلابی سراسر جهان در این ارزیابی‌های خود تجدیدنظر کرده باشند.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *