واشنگتن در حال حاضر استراتژی امپریالیستی جدید برای حفظ سلطه خویش در سراسر جهان را، که برای اولین بار در سال ٢۰۰۰ در صربستان به کار گرفته شد، تکمیل کرده است. گرچه تجاوزات نظامی و سرکار آوردن دیکتاتوریها، سنتاً شیوه کنترل جمعیت کشورهای دیگر و کنار زدن آنها از سر راه تجارت بوده است، اما دولت آمریکا اکنون استراتژی جدیدی را تکمیل کرده است که مانند گذشته آنچنان به همریخته و سبعانه نبوده و ظاهر بسیار محیلانهای دارد، آنچنان محیلانه که تقریباً نامریی به نظر میرسد.
واشنگتن در حال حاضر استراتژی امپریالیستی جدید برای حفظ سلطه خویش در سراسر جهان را، که برای اولین بار در سال ٢۰۰۰ در صربستان به کار گرفته شد، تکمیل کرده است. گرچه تجاوزات نظامی و سرکار آوردن دیکتاتوریها، سنتاً شیوه کنترل جمعیت کشورهای دیگر و کنار زدن آنها از سر راه تجارت بوده است، اما دولت آمریکا اکنون استراتژی جدیدی را تکمیل کرده است که مانند گذشته آنچنان به همریخته و سبعانه نبوده و ظاهر بسیار محیلانهای دارد، آنچنان محیلانه که تقریباً نامریی به نظر میرسد.
تارنگاشت عدالت
منبع: شبکه همبستگی*
نویسنده: کریس کارلسون
واشنگتن در حال حاضر استراتژی امپریالیستی جدید برای حفظ سلطه خویش در سراسر جهان را، که برای اولین بار در سال ٢۰۰۰ در صربستان به کار گرفته شد، تکمیل کرده است. گرچه تجاوزات نظامی و سرکار آوردن دیکتاتوریها، سنتاً شیوه کنترل جمعیت کشورهای دیگر و کنار زدن آنها از سر راه تجارت بوده است، اما دولت آمریکا اکنون استراتژی جدیدی را تکمیل کرده است که مانند گذشته آنچنان به همریخته و سبعانه نبوده و ظاهر بسیار محیلانهای دارد، آنچنان محیلانه که تقریباً نامریی به نظر میرسد.
این استراتژی در صربستان آنچنان نامریی بود که در سال ٢۰۰۰ هنگامی که رژیمی سرنگون شد و کشور به روی خصوصیسازی عظیم باز شد، و بخش وسیع صنایع، بنگاههای تولیدی عمومی و منابع طبیعی به دست آمریکا و شرکتهای چند ملیتی افتاد، کسی متوجه آن نشد. همینطور هم افراد کمی به کشورهایی که در بلوک شوروی سابق اخیراً قربانی همان استراتژی با همان نتایج شده اند، توجه میکند.
ملتهایی که تسلیم خواستهای امپراتوری و گسترش سرمایهداری جهانی نشوند هدف یک نقشه پنهانی و به خوبی طراحی شده برای تغییر وضعیت سیاسی کشور و گشودن آن به روی سرمایهگذاران خارجی، قرار میگیرند. گروههای مورد حمایت آمریکا در داخل کشور، رییسجمهور را طوری سرنگون میکنند که به نظر نرسد دخالت خارجی وجود داشته است. و اکنون، واشنگتن متوجه بزرگترین خطر جدید، یعنی آمریکای لاتین و به طور مشخصتر ونزوئلا، شده است.
ظهور نظم نوین جهانی
طی نیمه دوم قرن بیستم، سرمایهداران در جهان اول فرصتهای داخلی برای سرمایهگذاری و رشد را اشباع کردند. سرمایه بزرگ به نقطهای رسید که امکانات برای گسترش در چارچوب مرزهای ملی تقریباً دیگر وجود نداشت، و تنها گزینه برای رشد دنبال فرصت گشتن در خارج بود. شرکتهای انحصاری رشد یابنده در صدد برآمدند از طریق سرمایهگذاری، خصوصیسازی، و خرید هر آنچه که به دستشان میافتاد، فعالیتهای خود را در سراسر جهان گسترش دهند. سرمایه ملی به دنبال بینالمللی شدن بود، و تا پایان قرن، سرمایهداری واقعاً جهانی شده بود.
«بزرگ شو، یا بلعیده شو» فلسفه جدید آنها بود، و آنها تصمیم گرفتند با بلعیدن کل ملتها بزرگ شوند. با کمک بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، اقتصاد همه جا به روی خصوصیسازی باز شد. شرکتهای تلفن، شبکه برقرسانی، شبکه آبرسانی، و منابع طبیعی کشورهای سراسر جهان از طرف سرمایهداران ثروتمند خریداری شدند. سرمایهداری بازار آزاد حاکم شده بود؛ و با تمرکز هر چه بیشتر ثروت جهان در دست آنها، سرمایه بینالمللی به بهشت خود رسیده بود.۱
اما بعضی ملتها مصمم بودند بلعیده نشوند. در بین جمعیتی که دارای این ایده عجیب و غریب بود که منابع طبیعی آنها به خودشان تعلق دارد و نه به شرکتهای خارجی، خصوصیسازی طرفدار چندانی نداشت. در چند نقطه جهان مقاومت شکل گرفت، و بعضی ملتها بر منطق سرمایهداری جهانی گردن نمینهادند. اما واشنگتن مصمم بود جهان را به روی گسترش سرمایه انحصاری باز کند. آن گروه از کشورهایی که رضایت نمیدهند، با زور یا خدعه مجبور به اطاعت خواهند شد.
مورد یوگسلاوی: الگویی برای تغییر رژیم
یوگسلاوی، و به ویژه صربستان، جایی بود که استراتژی جدید واشنگتن برای اولین بار شکل گرفت. آنها از آنجا استراتژی جدید را به کشورهای دیگری منتقل کردند، به این امید که موفقیت عظیم تجربه صربستان را تکرار کنند. فهم این چندان مشکل نیست. بعد از سرنگون کردن رژیم میلوسویچ، شرایط برای خصوصیسازی گسترده فراهم شد، کل آنچه که از کشور سوسیالیستی سابق باقی مانده بود، منجمله برخی از بزرگترین ذخایر منابع طبیعی، به زودی به دست سرمایهگذاران آمریکایی و اروپایی افتاد.
این یک استراتژی کار کشتهای است. دولت آمریکا، با نیت سرنگون کردن یک رژیم نامطلوب، خود را وقف تقویت و اتحاد اپوزیسیون آن رژیم میکند. این شامل تأمین مالی احزاب سیاسی اپوزیسیون، و ایجاد سازمانهای غیر- دولتی متعهد به برانداختن رژیمی که در قدرت است، میشود. در رأس اینها، ایالات متحده ممکن است با مشاوران سیاسی و آژانسهای نظرسنجی جهت کمک به پیروزی نامزد موردنظر در پای صندوقهای رأی، قرارداد ببندد. اما در صورتی که آنها نتوانند در انتخابات پیروز شوند، نظرسنجیهای قلّابی نتایج رسمی انتخابات را زیر سؤال میبرند، و اپوزیسیون ادعای تقلب در انتخابات را مطرح میکند. تظاهرات و توجه رسانهای گسترده بر رژیم فشار وارد میکند تا کنارهگیری کرده و یا در برابر خواستهای اپوزیسیون تسلیم شود.٢
هر قدر هم که نامعقول به نظر برسد، دقیقاً این استراتژی بود که در سال ٢۰۰۰ در صربستان اسلوبدان میلوسویچ را سرنگون کرد. بعد از آنکه جنگ کوزوو و بمباران ناتو نتوانست تغییر رژیم مورد نظر را تولید کند، ایالات متحده فعالیت خود را بر تقویت اپوزیسیون داخلی میلوسویچ، از طریق متحد کردن آنها پشت سر یک کاندیدا، یعنی«ووجیسلاو کوستونیکا» و تزریق حدود ۴۰ میلیون دلار به کارزار انتخاباتی او متمرکز کرد.٣
سازمانهای غیر- دولتی تشکیل شده با پول آمریکا به ایجاد کارزار تبلیغاتی در اطراف انتخابات کمک کردند، و در پشت صحنه به سازماندهی مقاومت گسترده علیه رژیم میلوسویچ پرداختند.۴ در روز انتخابات، «کمکهای انتخاباتی» تعلیمدیدگان آمریکاییها، جهت نظارت بر نتایج انتخابات در سراسر کشور مستقر شدند. ایالات متحده حتا هزاران قوطی افشانۀ رنگ و برچسبهای انتخاباتی در اختیار هزاران فعال جوان قرار داد تا کشور را با شعارهای ضد- میلوسویچ بپوشانند.۵
براساس نتایج رسمی دور اول انتخابات، هیچیک از نامزدها اکثریت آرا را به دست نیاورد، و در نتیجه انتخابات به دور دوم کشیده شد. اما مشاوران آمریکایی، «نظرسنجیها»ی خودشان را از حوزههای اخذ رأی منتشر کردند و با اختلاف بزرگی در آرا، کوستونیکا را برنده اعلام کردند و میلوسویچ از قبول آن خودداری کرد.۶ اپوزیسیون مدعی شد تقلب صورت گرفته و گروههای مورد حمایت آمریکا جهت وارد کردن فشار به دولت، دست به مقاومت غیر- مسلحانه زدند. گروههای مسلح به مجلس فدرال و دفاتر تلویزیون دولتی حمله کردند.٧ تظاهرات و ناآرامیهای گسترده میلوسویچ را مجبور به کناره گیری نمود. دور دوم انتخابات برگزار نشد و ووجیسلاو کوستونیکا، نامزد مورد نظر آمریکا به قدرت رسید. استراتژی کار کرده بود.
اما چرا ایالات متحده صربستان و حتا به طور مشخصتر، منطقه کوچک کوزوو را هدف قرار داده بود؟ جواب به دولت ریگان و یک سند سری سال ١٩٨۴ پیرامون «سیاست ایالات متحده نسیت به یوگسلاوی» بر میگردد. نسخه سانسور شده آن سند در سال ١٩٩۰ منتشر شد که از «گسترش فعالیتها برای پیشبرد یک انقلاب آرام برای برانداختن دولتها و احزاب کمونیست» حمایت میکرد.٨
دولت آمریکا طی سالها برای تجزیه و تقسیم یوگسلاوی کار کرده بود و از همه و هر جنبش جداییطلب در هر یک از مناطق، از آنجمله دخالت نظامی جهت کمک به جداییطلبان منطقه کوزوو، حمایت کرد. آنچه که روزی موفقیت اقتصادی نسبی تحت اقتصاد سوسیالیستی «جوزیپ تیتو» (Josip Tito) بود، یعنی شرکتهایی که در مالکیت اجتماع بودند و کارگران آنها را کنترل میکردند، جایی برای سرمایهگذاری خارجی یا سرمایه آمریکایی باقی نمیگذاشت. در سرمایهداری جهانی جدید این یک گناه مهلک بود. همانطور که مایکل پارنتی نوشته است: «یوگسلاوی تنها کشور در اروپای شرقی بود که دولت رفاه و بخش عمومی اقتصاد را متلاشی نکرد. یوگسلاوی تنها کشوری بود که برای ورود به ناتو التماس نکرد. یوگسلاوی مسیر مستقلی را دنبال میکرد که همسو با نظم نوین جهانی نبود، و آنچه که از آن باقی مانده است، همان مسیر را دنبال میکند.»٩ تجزیه کشور به دولتهای کوچکتر و وابسته و نابود کردن بخش عمومی اقتصاد هدف نهایی بود و میلوسویچ، یکی از تحسین کنندگان تیتوی سوسیالیست، تنها چیزی بود که بر سر راه آنها ایستاده بود.
پاداش کار آنها چشمگیر بود. به محض برکنار کردن میلوسویچ، یکی از اولین اقدامات دولت جدید لغو قانون خصوصیسازی سال ١٩٩٧، و قبول فروش ٧۰ درصد سهام شرکتها به سرمایهگذاران خارجی بود.١۰ در سال ٢۰۰۴، دفتر سازمان ملل در کوزوو، خصوصیسازی ۵۰۰ بنگاه اقتصادی را اعلام کرد، و شرکتهای آمریکایی برندگان اصلی بودند. «فلیپ موریس» یک کارخانه تنباکو و تولید سیگار را به مبلغ ۵۸۰ میلیون دلار خرید، «یو. اس. استیل» یک کارخانه تولید فولاد را به مبلغ ٢۵۰ میلیون دلار خرید، شرکت «کوکا کولا» یک کارخانه تولید آب شیشهای را به مبلغ ٢۱ میلیون دلار خرید، و این لیست بلندی است.۱۱
علاوه بر اینها، سرمایهگذاران غربی اکنون به چیزی دست یافته بودند که ««نیویورک تایمز» آن را «غنیمت پر تلألو جنگ» نامیده است، دومین ذخایر بزرگ ذغال سنگ در اروپا و ذخایر بزرگ سرب، روی، طلا، نقره، و حتا نفت. ۱٢ و گوهر واقعی در منطقه کوزوو واقع شده بود، مجتمع معدنی عظیم «ترپکا»(Trpca) که با ارزشی بیش از ۵ میلیارد دلار، اکنون به مزایده گذاشته شده بود.١٣
موفقیت این استراتژی در صربستان یک درس مهم برای سیاستگذاران واشنگتن بود. آنها این استراتژی را چندین بار دیگر در سرتاسر اروپای شرقی، در جاهایی مانند گرجستان (٢۰۰٣)، اوکرائین (٢۰۰۴)، قرقیزستان (٢۰۰۵)، و بلاروس (به طور ناموفق در ٢۰۰۱) تکرار کردند. در آنچه که به «انقلابهای رنگی» معروف شد، جنبش مورد حمایت آمریکا رژیمی را تغییر داد و به جای آن رژیم دیگری را سرکار آورد که از سیاستهای «بازار آزاد» مورد نظر واشنگتن حمایت میکرد.۱۴ این نوع جدید مقاومت غیر- مسلحانه به استراتژی مطلوب برای تغییر رژیم مبدل شد، و اکنون امپراتوری توجه خود را به آمریکای لاتین معطوف کرده است، جایی که به طور ناگهانی تهدید جدیدی نسبت به سرمایهداری جهانی ظهور کرده است.
مسأله ونزوئلا
اگر معدن «ترپکا» در کوزوو غنیمت دخالت در صربستان بود، در ونزوئلا شرکت دولتی نفت (PDVSA) جایزه اصلی است. ونزوئلا یکی از بزرگ ترین ذخایر نفت جهان را دارد، احتمالاً با احتساب مجموع ذخایر، منجمله ذخایر نفت سنگین، از عربستات سعودی پیشی میگیرد. و PDVSA است که با انحصار کامل بر منابع نفت ملت، بر ونزوئلا مسلط است. با ظرفیت تولیدی ٣٫٣ میلیون بشکه در روز و درآمد سالانه ۶۵ میلیارد دلار، این شرکت دارای شبکهای متشکل از حدود ١٣۰۰۰ جایگاه فروش بنزین و تولیدات نفتی در ایالات متحده است، منجمله چندین پالایشگاه در ایالات متحده و اروپا، که آن را دومین شرکت بزرگ تمام آمریکای لاتین میکند.١۵
میتوانید مطمئن باشید که شرکتهای سرمایهگذاری عاشق آن هستند که دستشان به PDVSA و دیگر شرکتهای بخش عمومی در ونزوئلا برسد. در واقع طی دهه ١٩٩۰ آنها همین کار را میکردند. شرکتهای چند ملیتی تا سال ١٩٩٨ شرکت ملی تلفن، بزرگترین شرکت تولید برق را خریده بودند و PDVSA مرحله «گشایش» به روی سرمایه بینالمللی را – که اصطلاح زیبایی برای خصوصیسازی است- طی میکرد.١۶
اما در آن سال، هوگو چاوز بر اساس یک پلاتفرم ضد- امپریالیستی به ریاست جمهوری انتخاب شد و حراج ونزوئلا به طور ناگهانی متوقف شد. در واقع، هوگو چاوز برای امپریالیستها و خادمین آنها در واشنگتن یک مشکل واقعی شده است. او نه تنها خصوصیسازی را متوقف کرده، بلکه با ملی کردن آنچه که قبلاً خصوصی شده بود، آن را برعکس میکند. اکنون بر طبق قانون خصوصیسازی شرکت دولتی نفت ممنوع است، و دولت او کنترل کامل آن را به دست گرفته است، و از آن برای تأمین منابع مالی توسعه کشور استفاده میکند.
اما از همه بدتر برای واشنگتن و اربابان سرمایهدار آن، این است که این روال در سرتاسر آمریکای لاتین در حال گسترش است. دولت چاوز روابط نزدیکی با بسیاری از همسایگان خود برقرار کرده است و بسیاری از آنها پا در جای پای او میگذارند. کشورهایی مانند بولیوی و اکوادور کنترل بیشتر ذخایر گاز و نفت خود را به دست میگیرند و جای کمتری برای شرکتهای عظیمی که امید داشتند روزی مالک آن ذخایر شوند، باقی میگذارند.
در نتیجه، واشنگتن همانطور که در صربستان، گرجستان، اوکرائین و جاهای دیگر عمل کرد، در ونزوئلا نیروهای خود را با قصد خلاص شدن از مزاحمت چاوز مستقر کرده است. بعد از آزمایش خیلی چیزها طی سالها، منجمله کودتای نافرجام، تحریکات انتخاباتی، و تظاهرات گسترده، واشنگتن نتوانسته است رهبر مردمی را سرنگون کند. اما آنها دست برنداشته اند. برعکس، آنها به افزودن بر سطح درگیری خود ادامه میدهند.
تکرار تجربه اروپای شرقی در ونزوئلا
استراتژی امپریالیستی جدید شامل چیزی میشود موسوم به «گوشههای آمریکایی»(American Corners). این «گوشهها» دفاتر کوچکی هستند که از طرف واشنگتن در سراسر کشور مورد نظر، اساساً به مثابه سفارتخانههای کوچک دایر میگردند. کاملاً روشن نیست این «گوشهها» چه کار میکنند، اما در داخل آنها مجموعهای از اطلاعات در باره ایالات متحده، منجمله فرصتهای سفر، کلاسهای انگلیسی، و تبلیغات هوادار آمریکا وجود دارد. علاوه بر اینها، سفارتخانههای کوچک، اقدام به برگزاری مراسم، کلاسهای آموزشی و سخنرانی برای دانش آموزان و دانشجویان میکنند.
جالب اینکه، تعداد «گوشهها» در کشورهایی که آمریکا قصد دارد آنها را بی ثبات کند، فراوان است. یوگسلاوی سابق رویهمرفته ٢٢ گوشه آمریکایی داشت که ۷-تای آنها در صربستان بودند. اوکرائین ٢۴، بلاروس ۱۱، روسیه ٣۰، حتا عراق ۱۱ گوشه آمریکایی داشت. تاکنون بیشترین تعداد «گوشهها» در اروپای شرقی بوده است، جایی که واشنگتن طی سالهای اخیر برای ایجاد بیثباتی بیشترین فعالیت را داشته است.١٧
در ونزوئلا حداقل ۴ «گوشه آمریکایی» وجود دارد، بیشتر از هر کشور آمریکای لاتین، و ایالات متحده، با بودجهای بیش از ۵ میلیون دلار در سال، عملاً صدها سازمان را در سرتاسر کشور از نظر مالی تأمین میکند.١٨ این سازمانها رویهمرفته برای قلمه زدن تجربه اروپای شرقی در ونزوئلا فعالیت میکنند. براساس گزارش «رویترز»، اپوزیسیون ونزوئلا تاکنون تاکتیکهای صربستان برای سرنگون کردن رژیم را از یک سرهنگ بازنشسته آمریکایی بنام «رابرت هلوی»(Robert Helvey) آموخته است. به موجب مقاله «رویترز»:
«هلوی که به فعالین جوان برمه و دانشجویان صربستان- که به سرنگون کردن اسلوبدان میلوسویچ رهبر سابق یوگسلاوی در سال ٢۰۰۰ کمک کردند- تعلیم داده است، این هفته در دانشگاه شرق کاراکاس سخنرانی دارد. نه «هلوی» و نه برگزارکنندگان سمینار کاراکاس از تاکتیکهایی که به اپوزیسیون تعلیم داده میشود، جزییاتی به دست ندادند. اما او در فعالیت خود در صربستان قبل از سقوط میلوسویچ، به دانشچویان طرق سازماندهی یک اعتصاب و چگونگی تضعیف نمودن یک رژیم دیکتاتوری را یاد میداد.»١٩
و چندی پیش، در شهر دانشگاهی «مریدا»(Merida) ، یک استاد تاریخ اهل تگزاس بنام «نیل فولی»(Neil Foley)، میزبان مراسمی بود که از طرف سفارت آمریکا و «مرکز ونزوئلایی- آمریکایی» (CEVAM) تشکیل شده بود، این مرکز یک «گوشه آمریکایی» رسمی نیست، اما همان کار را میکند. «فولی» که در گذشته در «گوشههای آمریکایی» مختلف در صربستان صحبت کرده، سخنرانیهایی در باره «ارزشهای آمریکایی» در بولیوی و ونزوئلا داشته است.»٢۰
من در یکی از سخنرانیهای «فولی» شرکت کردم و همانطور که انتظار میرفت، یک کارزار تبلیغاتی کامل در هواداری از آمریکا بود که به دانشجویان دانشگاه تحمیل میشد. پرفسور همان پیامی را القا میکرد که سفارت آمریکا او را برای گفتن آن اجیر کرده بود، از عجایب جامعه آمریکا میگفت و از «دمکراسی آمریکایی.» به گفته «فولی» آمریکا تمام مشکلات خود را از طریق تسامح با دیگران و «گفتوگویی» که همه طرفین درگیر را شامل شود، حل میکند. و ایما و اشاره روشنی برای دانشجویان ونزوئلا داشت، «فولی» میگفت هر دولتی که با این معیارها نخواند «باید سرنگون شود.»٢۱
تمام این تلاشها، طی یک کارزار سراسری برای متحد، مستحکم و بسیج کردن اپوزیسیون علیه دولت دمکراتیک و انتخابی چاوز به هم میرسند. هدف نهایی البته بیثبات کردن دولت از طریق سازماندهی و هدایت گروههای اپوزیسیون برای اقدام به مقاومت مسالمتآمیز و اعتراضات گسترده است. همان کاری که در سال ٢۰۰٢ کردند- هنگامی که گروههای اپوزیسیون اقدام به تظاهرات گستردهای نمودند که به خشونت کشید و نهایتاً به سرنگونی موقت دولت چاوز منجر شد- کارزاری که ایالت متحده پول آن را میدهد درصدد بیثبات کردن دولت به هر طریق ممکن است، شاید بتوانند خشونتی را موجب شوند و بعداً آن را به گردن دولت بیاندازند.٢٢
واشنگتن از طریق هدایت و کنترل کارزار اپوزیسیون ونزوئلا، در حال حاضر تمام عناصر استراتژی به کار گرفته شده در صربستان و دیگر کشورهای اروپای شرقی را در ونزوئلا به اجرا گذاشته است. همان «مشاوران انتخاباتی» که در صربستان به کار گرفته شدند، «پن» (Penn)، «شوئن» (Schoen) و «برلند» (Berland) برای انتشار نظرسنجیهای قلابی در جهت ایجاد تردید نسبت به نتایج انتخابات ونزوئلا، به کار گرفته شده اند. این استراتژی تحریکات انتخاباتی در جریان رفراندوم ٢۰۰۴ برای فراخواندن چاوز به کار گرفته شد، و سازمانهای غیر- دولتی که بودجه آنها را دولت آمریکا تأمین میکند، مانند «سومیت» (Sumate)، «پن»، «شوئن» و «برلند» نظرسنجیهای قلابی را منتشر کردند که میگفت چاوز رفراندوم را باخته است. آنها همین کار را قبل از انتخابات ٢۰۰۶ کردند و مدعی شدند که مخالفان چاوز «به وضوح جلو هستند.»٢٣ طی انتخابات ٢۰۰۴ و ٢۰۰۶ نظرسنجیهای قلابی به این ادعای اپوزیسیون که در انتخابات تقلب صورت گرفته اعتبار میدادند، به این امید که موجب اعتراضات گسترده علیه دولت شوند. این استراتژی عمدتاً شکست خورد، اما نسبت به مشروعیت دولت چاوز تردید ایجاد کرد و به وجه بینالمللی آن لطمه زد.
تمام تلاشها برای ایجاد بیثباتی، طی هفتههای آینده شکل مشخصی به خود گرفته و به صورت تظاهرات گسترده ضد-دولتی در کاراکاس در اعتراض به اقدام دولت علیه کانال تلویزیونی خصوصی RCTV خود را نشان خواهند داد. گروههای اپوزیسیون بر دور تصمیم دولت متشکل شده اند و مدعی هستند تصمیم دولت «آزادی بیان» آنها را زیر پا میگذارد، و در اعتراض یکسری تظاهرات بزرگ را سازمان داده اند. این تظاهرات قرار است به راهپیمایی بزرگ ٢٧ ماه مه- روزی که پروانه فعالیت RCTV منقضی خواهد- ختم شوند.
تمام رسانههای خصوصی در تبلیغ و دعوت از بینندگان برای شرکت در راهپیمایی علیه دولت، نقش داشته اند. انتظار میرود گروههای هوادار و ضد- دولت به شکل گستردهای بیرون بیایند، و دولت نسبت به امکان اینکه د رجریان راهپیمایی از خشونت استفاده شود و برای بیثبات کردن رژیم آن را به گردن دولت بیاندازند، هشدار داده است. در عرض چند روز گذشته، اطلاعات دولت، پنج تفنگ دور زن و ١۴۴ کوکتل مولوتف را – که به نظر میرسد شواهدی دال بر وجود طرحهایی برای دست زدن به نوعی خشونت باشند- از دست گروهای اپوزیسیون جمعآوری کرده است.٢۴
دقیقاً این نوع اعتراضات بود که در سال ٢۰۰٢ به کشته شدن دهها و زخمی شدن صدها نفر و سرنگونی موقت دولت چاوز انجامید. کانالهای رسانهای خصوصی مانندRCTV ویدئوهای دستکاری شدهای را پخش کردند که تقصیر را متوجه هواداران چاوز مینمود و دولت را به خاطر تجاوز به حقوق بشر محکوم میکرد. در نتیجه، مقامات دولتی این بار از فعالین هوادار دولت خواسته اند در روزهای ٢٧ و ٢٨ ماه مه، با استفاده از عکس و ویدئو، اعتراضات اپوزیسیون را تحت نظر گرفته و از تکرار وضعیتی شبیه کودتای ٢۰۰٢ ممانعت نمایند.
اگر تظاهرات عظیم هواداران چاوز، بعد از سرنگونی او در سال ٢۰۰٢ نبود، استراتژی واشنگتن تاکنون از دست یک رییسجمهور مردمی خلاص شده بود. اما آن استراتژی شکست خورد، و در نتیجه امپراتوری به امتحان کردن ادامه میدهد. درست همانطور که در اوکرائین، صربستان، گرجستان و دیگر جاها انجام شد، استراتژی به گروه بزرگی از مردم احتیاج دارد که در اعتراض به دولت به خیابانها بریزند. گروههای اپوزیسیون بدون توجه به اینکه دولت حمایت مردمی دارد یا نه، یا به طور دمکراتیک انتخاب شده است یا نه، سعی میکنند با اعمال فشار خواست خود را به دولت تحمیل کنند.
آنچه که اکثر اعتراض کنندگان احتمالاً نمیدانند این است که آنها به طور ساده آلات دست استراتژی بزرگتر گشودن جهان به روی «بازار آزاد» سرمایه جهانی و خصوصیسازی مورد نظر سرمایه بزرگ بوده اند. در حالی که شرکتهای چند ملیتی بزرگ جهان را بین خود تقسیم میکنند، ملتهای کوچکی مانند صربستان و ونزوئلا به طور ساده موانع نافرجامی بر سر اهداف آنها هستند. در رقابت جهانی بر سر اینکه که بزرگتر و که بلعیده خواهد شد، این واقعیت که برخی کشورها ترجیح میدهند بلعیده نشوند، به طور ساده برای بوروکراتهای واشنگنتن اهمیتی ندارد.
* http://www.solidnet.org/cgi-bin/agent?news/097venezuela21may07.doc
پینویسها:
۱- برای مطاله بیشتر در باره اینکه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول چگونه خصوصیسازی را به کشورهای فقیر تحمیل میکنند نگاه کنید به مجموعه مقالات موجود در نشانی زیر:
http://www.thirdworldtraveler.com/IMF_WB/IMF_WB.html
٢- مایکل بارکر، مطلبی در چهار بخش دارد که این استراتژی را به تفصیل توضیح میدهد: http://www.zmag.org/content/showarticle.cfm?ItemID=10987
٣- مایکل آ. کوهن و ماریا فیگوئروا کوپکو، «خصوصیسازی سیاست خارجی»، مجله سیاست جهانی، جلد ٢٢، شماره ٣، پاییز ٢۰۰۵: http://worldpolicy.org/journal/articles/wpj05-3/cohen.html
۴- چولیا اسریرام، «دموکراتیزه کردن، انقلابهای رنگی و نقش سازمانهای غیردولتی: کاتالیزورها یا چوب لای چرخ گذارها؟»: http://www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=1638
۵- مایکل دابز، «مشاوره آمریکایی راهنمای اپوزیسیون میلوسوسیچ: مستشاران سیاسی به اپوزیسیون یوگسلاوی برای سرنگون کردن رهبر اقتدارگرا کمک کردند»، واشنگتن پست، ۱۱ دسامبر ٢۰۰۰:
http://www.washingtonpost.com/ac2/wp-dyn?pagename=article&ontented=A18395-2000Dec3¬Found=true
۶- یان تراینور توضیح میدهد که چگونه اپوزیسیون از «نظرسنجیهای خروجی» در حوزههای رأیگیری برای تضعیف یا سرنگون کردن رژیمهای اروپای شرقی استفاده استراتژیک کرد. نگاه کنید به مقاله «کارزار آمریکا در پس آشوب کیف»، گاردین، نوامبر ٢۰۰۴: http://www.guardian.co.uk/ukraine/story/0,15569,1360236,00.html
٧- کریس مارسدن، «چگونه غرب سرنگونی میلوسویچ را سازماندهی کرد»، ١٣ اکتبر ٢۰۰۰: http://www.freeserbia.net/Articles/2000/Downfall.html
٨- فینلی برووک، «یوگسلاوی را به یاد آوریم: اخبار کنترل شده و سلاحهای کشتار جمعی»، کتاب «سانسور شده»، ٢۰۰۵.
٩- مایکل پارنتی، «رسانهها و جنایات آنها، به شما دروغ گفته میشود» صفحه ۵٣، سال ٢۰۰۱.
۱۰- نیل کلارک، «غنایم یک جنگ دیگر: خصوصیسازی در کوزوو»، زی نت، ٢ سپتامبر ٢۰۰۴: http://www.zmag.org/content/showarticle.cfm?ItemID=6275
۱۱- الیس هوگوس، «هشت سال بعد از جنگ انساندوستانه ناتو»، مجله زی، آوریل ٢۰۰٧، جلد ٢۰، شماره ۴: http://zmagsite.zmag.org/Apr2007/hugus0407.html
۱٢- ث. هجز، «غنایم پرتلألو جنگ کوزوو زیر زمین قرار دارند»، نیویورک تایمز، ٨ اوت ١٩٩٨.
١٣- مایکل خوسودوفسکی، «تجزیه یوگسلاوی سابق، به رسمیت شناختن بوسنی- هرزوگوین» ١٩ فوریه ٢۰۰٢: http://www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=370
١۴- جاناتان موات، «کودتای پنهان: نظم نوین جهانی واشنگتن "الگوی دمکراتیزه کردن"، ٩ فوریه ٢۰۰۵: http://www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=437
۱۵- http://es.wikipedia.org/wiki/Petros_de_Venezuela
١۶- استیو النر «سیاستهای خصوصیسازی»، ٣۰ آوریل ١٩٩٨: http://www.hartford-hwp.com/archives/42/170.html
١٧- http://veszprem.americancorner.hu/htmls/americancorner.html
١٨- جیمی مک لوری و کورال وینتر، «اوا گولینجر: حمله سهجانبه واشنگتن به ونزوئلا»، هفتهنامه چپ سبز، ١٧ نوامبر ٢۰۰۶: http://www.greenleft.org.au/2006/691/35882
١٩- پاسکال فلچتر، « کارشناسان دمکراسی آمریکایی به اپوزیسیون ونزوئلا آموزش میدهند»، رئیترز، ٣۰ آوریل ٢۰۰٣: http://www.burmalibrary.org/TinKyi/archives/2003-05/msg00000.html
٢۰- سایت سفارت آمریکا در بولیوی نشان میدهد که نیل فولی به مناسبت «هفته فرهنگی آمریکا» یک سخنرانی در لاپاز پایتخت بولیوی ایراد کرد. هفته پیش او در ونزوئلا بود:
http://www.megalink.com/USEMBLAPAZ/english/Pressrel2007En/0404-USweek-eng.pdf
٢۱- از یاداشتهای شخصی خودم از سخنرانی آقای فولی در دانشگاه آندز در مریدا، ونزوئلا، ١۶ آوریل ٢۰۰٧.
٢٢- برای بهترین و مشروحترین شرح کودتای ٢۰۰٢ به زبان انگلیسی به نوشته اخیر گریگوری ویلپرت تحت عنوان «کودتای ۴٧ ساعتهای که همه چیز را تغییر داد» نگاه کنید:
http://www.venezuelanalysis.com/articles.php?artno=2018
٢٣- نگاه کنید به مقاله قبلی من «کودتا در ونزوئلا: ساخته شده در ایالات متحده آمریکا. نقشه آمریکا برای سرنگون کردن هوگو چاوز در روزهای بعد از انتخابات»:، ٢٢ نوامبر ٢۰۰۶
http://www.venezuelanalysis.com/articles.php?artno=1884
٢۴- پرزیدنت چاوز اعلام کرد که اطلاعات او به درون گروههای اپوزیسیون رسوخ کرده و فردی را که عضو یکی از گروههاست با ۵ تفنگ دور زن و صدا خفهکن و دوربین یافته است:
http://www.milenio.com/index.php/2007/05/05/65937/
همچنین پلیس در منطقه لوس تکواس در نزدیکی کاراکاس، ١۴۴ کوکتل مولوتف آماده پرتاب پیدا کرده است که «قرار بوده هفته آینده آنها را با قصد اخلال در نظم عمومی و ایجاد درگیری مستقیم با مقامات» توزیع نمایند. خبرگزاری پرسنا لاتینا، ٩ مه ٢۰۰٧:
http://www.prensalatina.com.mx/article.asp?ID=%7BEEAA37C7-DE27-48EB-A23B-CDC19EAD2ADA%7D
***