جمعه, مهر ۶

جناح راست در راه عقلگرایی

امیر محبیان: ما معتقدیم برخی تئوری ها را می توانیم مصرف کنیم و برخی دیگر را می توانیم تولید کنیم. به طور مثال غربی ها معتقدند «دموکراسی» به رغم اینکه متد حکومت کردن است، در ضمن یک ایدئولوژی هم هست؛ ایدئولوژی لیبرالیسم. ولی ما معتقدیم این روش اداره کشورها صرفاً خاص ایدئولوژی لیبرالیسم نیست بلکه با ایدئولوژی های دیگر هم می تواند همخوانی داشته باشد…اصلاً من قضاوت نمی کنم که دکتر احمدی نژاد چقدر توانسته؛ این واقعیت وقت انتخابات مشخص می شود که توانسته پاسخگوی قول هایش باشد یا نه؟

امیر محبیان: ما معتقدیم برخی تئوری ها را می توانیم مصرف کنیم و برخی دیگر را می توانیم تولید کنیم. به طور مثال غربی ها معتقدند «دموکراسی» به رغم اینکه متد حکومت کردن است، در ضمن یک ایدئولوژی هم هست؛ ایدئولوژی لیبرالیسم. ولی ما معتقدیم این روش اداره کشورها صرفاً خاص ایدئولوژی لیبرالیسم نیست بلکه با ایدئولوژی های دیگر هم می تواند همخوانی داشته باشد…اصلاً من قضاوت نمی کنم که دکتر احمدی نژاد چقدر توانسته؛ این واقعیت وقت انتخابات مشخص می شود که توانسته پاسخگوی قول هایش باشد یا نه؟

 اعتماد

پروین بختیارنژاد 

 

اصولگرایان در راه عقلگرایی

امیر محبیان فاز جدید فعالیت های جریان محافظه کاری را تشریح کرد

 

حزب نواندیشان ایران اسلامی گروه دیگری است که از دل جریان اصولگرایان بیرون آمده. امیر محبیان یکی از موسسان این حزب، دلیل تاسیس نواندیشان ایران اسلامی را گرایش این نحله از اصولگرایان به عقلانیت و نواندیشی اعلام می کند. عقلانیتی که اصولگرایان را هم متوجه منطق و استدلال کند و نیز ارزش های دینی را پاس دارد. به هنگام گفت وگو با امیر محبیان، در زمان کلی گویی او نواندیش بود ولی زمان بحث در جزئیات، گاه اصولگرایی متعصب و گاه اصولگرایی مردد بود؛ تا قضاوت خوانندگان چه باشد.

گفت وگو را با این پرسش آغاز می کنم که حزب نواندیشان ایران اسلامی چه تفاوتی با جبهه متحد اصولگرایان و ائتلاف فراگیر اصولگرایان دارد؟

ابتدا باید تحلیلی از جریان اصولگرا داشته باشیم و تفسیری از نقشه روابط و ساختار تشکیلاتی این جناح تا جایگاه حزب نواندیشان ایران اسلامی مشخص شود. جریان اصولگرا در این تعامل بین واقعیت های سیاسی و حقایقی که به آن معتقد است و آن را به عنوان ارزش های دینی، سیاسی می داند، می خواهد توازن معقولی ایجاد کند. البته بخش هایی از جریان اصولگرا برای مبحث ایده ها، اصالت بیشتری قائل هستند و ممکن است تعصب آنها بر سر ارزش ها که ارزشمند هم هستند تا حدی باشد که واقعیت های اجتماعی را در نظر نگیرند. بخش دیگری از اصولگرایان واقعیت را آنچنان که باید در نظر بگیرند مورد توجه قرار می دهند اما مهم این است که توازنی بین این دو دیدگاه وجود داشته باشد، این تعریف کلی است که جریان اصولگرا برای خود قائل است. در میان جریان اصولگرا گرایش های متفاوتی وجود دارد. یک جریان، جریان سنتی اصولگرا است که در مقطعی حول محور جمعیت موتلفه جمع شده بودند و الان تحت عنوان پیروان خط امام و رهبری حرکت می کنند و سابقه یی قوی در تاریخ سیاسی گذشته ما دارند.

جریان دیگری در بین اصولگرایان وجود دارد که در دوم خرداد بیشتر نمود پیدا می کند و تلاش دارند خود را واقع گراتر، دارای دیدگاه های ملایم تر و پایبند به واقعیت های اجتماعی نشان دهند. این جریان هنگام انتخابات ریاست جمهوری جمع شدند ولی نتوانستند روی کاندیدای خاصی به توافق برسند.

نبود توافق به دلیل آن دو تحلیل متفاوت بود؟

بخشی از آن به این دلایل بوده. دلیل دیگر آن است که جریانات جدیدی که به وجود آمدند، برای خود وزن و نیز هوادارانی دارند. آنها قصد نداشتند محوریت جبهه پیروان خط امام و رهبری را که طیف سنتی این جریان بودند بپذیرند و حتی انتقاداتی نسبت به آنها داشتند.

این جریانات حول محور جمعیت ایثارگران جمع شدند و کاندیدای خاص خودشان را هم انتخاب کردند که با کاندیدای جبهه پیروان متفاوت بود.

این تفاوت ها باعث شد نوعی شکاف نرم درون جریان اصولگرا به وجود بیاید. پس از انتخاب آقای احمدی نژاد که پشتوانه حزبی چندانی هم نداشت، تفاوت در تحلیل ها بیشتر نمایان شد. یعنی جریانات مختلف در مورد ارزیابی وضع موجود و وزن خودشان دچار تفاوت تحلیل شدند. تفاوت تحلیل، آنها را به سمت تفاوت رفتار برد و تفاوت رفتار در بین آنها تفاوت کاندیدا را ایجاد و ائتلاف ها را دچار مشکل کرد. حزب نواندیشان اسلامی با اعتقاد به ارزش های اسلامی و نیز با در نظر گرفتن واقعیات موجود، با تکیه بر نخبگان به تلفیق ایده و واقعیت می اندیشد.

در گذشته این نخبگان معمولاً مغلوب پراگماتیست ها بودند زیرا آنها تحلیل ها را ارائه می کردند ولی آن چیزی که در صحنه عمل اتفاق می افتاد با تحلیل آنها متفاوت بود. لذا تشکیل یک حزب آوانگارد و پیشرو در زمینه مسائل تئوریک و در عین حال درگیر مسائل عملی عرصه سیاسی، وزن تحلیلی جریان اصولگرا را تقویت می کند و رویکردهای منطقی را قوت می بخشد.

در نتیجه نسبت به شرایط اجتماعی، تحلیل روشنی را ارائه و به نوعی وحدت تحلیلی ایجاد می کند. در ضمن این جریان نیازمند دانستن تئوری های سیاسی نیز بود.

منظور شما از نیاز به تئوری ها چیست؟

یا ما باید بپذیریم دنیا در مسیر شکل دهی به حکومت ها تجربیاتی کسب کرده که برای ما مفید است، یا باید بگوییم این تجربیات را باید بیرون بریزیم و هیچ فایده یی برای ما ندارد و باید از نقطه صفر شروع کنیم. ما معتقد به این نیستیم که باید از نقطه صفر شروع کنیم، ما بر این عقیده ایم که حرکت جهانیان برای رسیدن به مردم سالاری حرکت خجسته یی بود. بخشی از این تجارب مفید بود و بخشی نیز مفید نبوده. بخشی از این تفکرات با زمینه های فرهنگی جامعه ما همخوانی دارد و بخشی نیز همخوانی ندارد. در نتیجه ما از تجارب مفید و هماهنگ با جامعه خود استقبال می کنیم. نظام جمهوریت مخلوق جامعه ما نبوده، ولی حاصل تجربه بشری بوده است، اما در عین حال با ترکیب اسلامیت نظام به آن می توانیم برسیم.

مردم سالاری از طرف مردم و رهبری پذیرفته شد و این بیانگر آن است که ما معتقدیم دستاوردهای بشری باید مورد توجه قرار گیرد. ما معتقدیم برخی تئوری ها را می توانیم مصرف کنیم و برخی دیگر را می توانیم تولید کنیم. به طور مثال غربی ها معتقدند «دموکراسی» به رغم اینکه متد حکومت کردن است، در ضمن یک ایدئولوژی هم هست؛ ایدئولوژی لیبرالیسم. ولی ما معتقدیم این روش اداره کشورها صرفاً خاص ایدئولوژی لیبرالیسم نیست بلکه با ایدئولوژی های دیگر هم می تواند همخوانی داشته باشد. در مورد جریان اصولگرایی ما معتقدیم عقلا شاید با هم اختلاف سلیقه پیدا کنند ولی به جنگ نمی رسند. آنجایی جنگ یا اختلافات خشن به وجود می آید که عقل تعطیل می شود و تعصبات جای آن را می گیرد.

ما فراتر از جریان اصولگرا فکر می کنیم. ما معتقدیم اگر بتوانیم جریان عقلا و نخبگان اصولگرا را ساماندهی کنیم و عقلانیت را بتوانیم در بین جریان اصولگرا به پیش ببریم و جریان اصلاح طلب هم همین کار را انجام دهد، تعامل بین این دو جریان معقول و منطقی خواهد شد. دموکراسی از دل تعامل منطقی بیرون می آید و دیکتاتوری از دل درگیری های خشن به وجود می آید. البته این به این منظور نیست که عقلانیت بین جریان اصولگرا وجود ندارد، بلکه ما معتقدیم یک جریان عقلانی سامان مند را بین اصولگرایان برقرار کنیم و اگر جریان اصلاح طلب هم همین کار را انجام دهد، آن وقت دیگر ما قواعد بازی را پذیرفته ایم.

هیچ کس قرار نیست دائماً بر سریر حکومت باشد و چرخش قدرت به وجود می آید. این چرخش معقول خواهد بود و برای کشور هم مفید است. ما معتقدیم بخشی از نظرات و دیدگاه های مردم را اصلاح طلبان و بخشی از نظرات و دیدگاه ها را اصولگرایان نمایندگی کنند و حتی امکان دارد گروه ها و جریاناتی به وجود بیایند که آنها هم بخشی از جامعه را نمایندگی کنند. یعنی مسوولان کشور، مسوولان موقت برحسب درخواست مردم هستند، حال این مردم هستند که تصمیم می گیرند اصلاح طلبان باشند یا اصولگرایان و مردم باید تعیین کنند که حکومت در دست چه کسانی باشد.

شما سخن از عقلانیت و روشنفکری به میان آوردید، حال جنس عقلانیت و روشنفکری شما از چه نوع است و شما چه تعریفی از روشنفکری دارید؟

مفاهیم در مکان های مختلف برحسب کسانی که آنها را مورد بررسی قرار می دهند دستخوش تغییر می شود، چنان که تعریف روشنفکر در فرانسه با تعریف روشنفکر در چین قدری متفاوت است. ما تعریف خاص خود را از روشنفکر داریم. روشنفکران کسانی هستند که به کار عقلانی علاقه مندند و به آن اشتغال دارند. روشنفکران وجوه مشترکی نیز با هم دارند. به این معنی که آنها برای استنادات خود، استدلال های قوی و منطقی هم دارند. آنها از شما نمی خواهند که نظری را بدون اندیشه و براساس تعصب بپذیرید. دیکتاتوری فکری برقرار نمی کنند. این خاصیت روشنفکران است. جامعه یی که روشنفکران خود را کنار بگذارد، بصیرت و آینده بینی خود را کنار گذاشته است.

-شما سخن از حکومت دموکراتیک به میان آوردید. در حکومت دموکراتیک، بحث قوانین دموکراتیک برای زنان، کودکان، رعایت حقوق قومیت ها و سایر وجوه و تعابیر مطرح است. آیا خودتان را برای رعایت حقوق چنین مواردی آماده کرده اید؟

ما زمانی که بحث عدالت را به میان می آوریم، عدالت که فقط در اقتصاد نیست بلکه عدالت در همه حوزه ها مطرح است. مگر ما می توانیم عدالت را در مورد زنان، به جرم زن بودن رعایت نکنیم، چنین چیزی شدنی نیست. در مورد کودکان هم همین است، در مورد قومیت ها نیز به همین ترتیب است. البته ما معتقدیم برای نیل به این اهداف از مسیرهای احساسی نباید عبور کرد. ما معتقدیم اساساً جامعه ما یک جامعه روشنفکری است و متحجر نیست. لذا خواستار مطالبه حقوق آنها هستیم. در مورد احزاب هم جامعه ما حزب را به رسمیت شناخته است ولی نظام حزبی را به رسمیت نشناخته، بنابراین یکی از اهدافی که باید به سمت آن برویم، به رسمیت شناختن احزاب است. در حال حاضر در دنیا، احزاب کاری را که شورای نگهبان انجام می دهد بسیار سختگیرانه تر انجام می دهند. شورای نگهبان نگرانی این را دارد که یک فرد وارد مجلس یا نهادهای دیگر شود و بتواند کسب رای کند، ولی تعهد لازم را نسبت به دین و کشور نداشته باشد و هزینه برای کشور به وجود آورد، در نتیجه فرد را حذف می کنند و این کار غیرعقلانی هم است. ولی زمانی که فرد بخواهد از طرف احزاب بالا بیاید، آن فرد ۲۰ ، ۳۰ سال باید در حزب کار کند تا بتواند رشد کند و بالا رود. در مورد مسائل اجتماعی هم کنترل جوانان و نوجوانان باید در وهله نخست به خانواده ها سپرده شود، نه به عهده نیروی انتظامی. در مورد قومیت ها هم اگر در ایران پیشرفت داشته باشند و به حقوق آنها احترام گذاشته شود آنها مرتباً خود را با آن طرف مرز مقایسه نمی کنند و هزینه زیادی از دوش دولت برداشته می شود.

-ولی در سال گذشته دولت لوایحی به مجلس برد مانند لایحه خانواده که در پی قانونی کردن تعدد زوجات بود یا کودکانی که در معرض کودک آزاری های شدید قرار دارند یا برخی اقوام که در سال گذشته زندانیان زیادی داشتند، آیا فکر می کنید حزب شما بتواند عقلانیت را به این جریان برگرداند؟

در دولت دکتر احمدی نژاد برخورد با قومیت ها وجود ندارد.

ولی در حال حاضر برخوردهایی دیده می شود مثل تعطیلی نشریات آنها یا بازداشت فعالان مدنی .

در بسیاری مواقع برخی از افراد مخالفت خود را با برخی مسائل به شکل معقول انجام نمی دهند و دولت مجبور به برخورد با آنها می شود.

چرا در دوره آقای خاتمی این اتفاقاتی که شما می گویید، نمی افتاد و اگر هم بود خیلی کم بود؟

بستگی به شرایط دارد. من معتقدم اگر فضای بیان دیدگاه ها وجود داشته باشد، باعث می شود مردم بتوانند حرف هایشان را بزنند، حرف هم «فی حد نفسه» خطرناک نیست مگر فرد به عمل غیرقانونی کشیده شود، شاید آنها در دوران آقای احمدی نژاد چنین فضایی ندارند. ولی همین قدر می دانم که نیت دولت احمدی نژاد بستن دهان ها نبوده، فضا هم آنقدر که شما می گویید برای آنها سخت نشده، امکان دارد آنها بر این نظر بودند که دولت آقای خاتمی به یک دولت لیبرال ختم می شد، در نتیجه آنها کارهای خشن انجام نمی دادند و الان چنین تحلیلی ندارند و به کارهای خشن رو آورده اند. ولی به رغم آن ما معتقد به آزادی بیان هستیم. در مورد نشریات هم وزارت ارشاد خودش باید از اعمال خود دفاع کند. ما معتقدیم به شعور مردم باید احترام بگذاریم. باید این فضا را ایجاد کنیم، هر کسی که دیدگاه هایش مشتری نیافت، کنار برود ولی این کنار رفتن باید طبیعی باشد.

البته توجه دارید که این کنار زدن باید از طرف مردم انجام شود، نه حکومت ها.

بله، شما هم توجه داشته باشید که حکومت ها نماینده مردم هستند و شما به حکومت این حق را داده اید که بخشی از وظایف شهروندان را انجام دهد. بخشی از وظایف به دولت واگذار شده ولی هرچه بیشتر به این سمت برویم که هزینه های قضاوت را به مردم واگذار کنیم بار این هزینه ها از دوش حکومت برداشته می شود.

در رابطه با واگذاری اختیارات بحث های زیادی وجود دارد، این واگذاری زمانی مشروعیت دارد که نمایندگان کلیه مردم آزادانه حق انتخاب شدن داشته باشند ولی اگر این حق از بخشی از مردم گرفته شود، واگذاری اختیارات هم مخدوش می شود؟

دولت حاصل گزینش مردم است. رئیس جمهور انتخاب می شود، کابینه اش را انتخاب می کند. رئیس جمهور ملزم نیست کابینه اش را از جریان مقابل خود انتخاب کند. چنان که آقای خاتمی هم، همین طور عمل کرد. در مورد انتخابات این اصل وجود دارد که افراد چه رای بدهند، چه رای ندهند، هرچه مجلس تصمیم می گیرد باید از آن تبعیت کنند.

بحث رعایت نیست، بحث بر سر این است که چقدر منویات مردم مد نظر قرار بگیرد.

در مورد اینکه اصلاح طلبان دارای نماینده نبودند، اینچنین نیست. ولی بحث این است که وقتی وارد عرصه سیاست می شویم باید قواعد بازی را رعایت کنیم. دیگر آنکه چگونه حزب آقای کروبی توانست وارد انتخابات شود و چرا جبهه مشارکت نتوانست؟

چه دلیلی وجود داشت؟

به دلیل رادیکالیسم آنها در حوزه تئوری و نشان دادن تصویر ذهنی (تاکید می کنم تصویری) رادیکال از خود در حوزه عمل و تعصب ایده آلیستی به یافته های تئوریک خود. تعریفی که من از مفهوم رادیکالیسم حزب مشارکت دارم، به این معنی نیست که آنها عمل سیاسی حاد می کنند. اتفاقاً آنها از نظر عمل سیاسی محافظه کار هستند، بسیار محافظه کارند. اگر محافظه کار نبودند پشت جریان دانشجویی را خالی و آنها را دچار سکون و یأس نمی کردند. اما از نظر تئوریک بسیار رادیکال هستند و ایده های خاص خودشان را دارند و قصد ندارند ایده هایشان را در جامعه آزمایش کنند.

یکی از آسیب های روشنفکری این است که گمان کنند هر آنچه یافته های آنها است در واقعیت هم، همان است. اینها تحولات اجتماعی را ندیدند و دو دستی به همان ایده های دوم خرداد ۷۶ چسبیدند.

انتخاب آقای خاتمی یک واقعیت بود. زمانی که در آن سال ها ما این پدیده را تحلیل کردیم، دیدیم این پدیده بر می گردد به موضوع جمعیت شناسی، یعنی ما یک جهش زاد و ولدی داشتیم. به گونه یی که نزدیک چهار درصد رشد جمعیت داشتیم و ناگهان یک نسل جوان در سال ۷۶ وارد مرحله رای دادن شد.

نوع نگاه نسل جوان، نگاه خاصی بود. بر همین اساس هم اصلاح طلبان سوار بر آن موج، یکسری پروژه های سیاسی خود را پیاده کردند تا رقیب شان را به طور کامل از صحنه حذف کنند. آنها متوجه نبودند این موج پدید آمده عمر دارد.

بعد از گذشت هشت سال از ریاست جمهوری آقای خاتمی، جوان ۱۸ساله، ۲۶ساله است. جوان ۲۰ساله، ۲۸ساله است. یک جوان ۲۸ساله کار می خواهد، مسکن می خواهد، می خواهد ازدواج کند. نوع نگاه جوان ۲۸ساله با یک جوان ۲۰ساله متفاوت است. نگاهش واقعی تر است. اقتصاد، عدالت و زندگی شخصی اش برایش مهم است.ایده آلیسم اصلاح طلبان باعث شد آنها این تغییرات را نبینند.

ما همیشه این را گفته ایم که در فرآیند طراحی شعارها، شمال شهر تهران، همه تهران نیست و تهران همه ایران نیست. شما در جریان انتخابات ریاست جمهوری تفاوت شعارهای آقای معین را با آقای احمدی نژاد مقایسه کنید. آقای احمدی نژاد با مردم سخن گفت اما اصلاح طلبان با قشر خاصی سخن گفتند. به این می گویند «ایده آلیسم تحلیلی». در ضمن باید توجه داشته باشیم این بازی در زمین مردم انجام می شود. آنها نتوانستند دریابند کجا دارند بازی می کنند. متوجه نشدند با چه ذهنیتی از مردم دارند بازی می کنند.

آقای احمدی نژاد تا چه حد این موضوعات را دریافت، آیا به قول ها و شعارهایش عمل کرد؟

من در این رابطه هیچ قضاوتی نمی کنم. من یک حرفی می زنم و اینکه اگر آقای احمدی نژاد بتواند منحنی مطالبات مردم را همراهی کرده و پاسخ دهد، می ماند و اگر نتواند جواب بدهد، نمی ماند. من این را یک امر طبیعی می دانم. اصلاً من قضاوت نمی کنم که دکتر احمدی نژاد چقدر توانسته؛ این واقعیت وقت انتخابات مشخص می شود که توانسته پاسخگوی قول هایش باشد یا نه.

به نظر من رادیکالیسم جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب که برای بسیاری از افراد آنها احترام قائل هستم، به خودشان ضربه زد. بهتر بود از اتاق هایشان بیرون می آ مدند، در خیابان گشتی می زدند و به راحتی به صحت و سقم ایده هایشان پی می بردند.

شما گفتید همه کسانی که در چارچوب نظام فعالیت دارند، مجاز به فعالیت سیاسی هستند، از نگاه شما و حزب نواندیشان ایران اسلامی، جریاناتی چون ملی – مذهبی ها و نهضت آزادی در این چارچوب قرار دارند یا خیر؟

من معتقد نیستم گروه های دیگر حق فعالیت ندارند ولی معتقدم قانون شامل حال همه افراد می شود. اگر جریانی زمانی نمی خواسته تابع قانون باشد، ولی الان می گوید من می خواهم تابع قانون باشم، قانون هم باید این اجازه را به آنها بدهد.

چه وقتی آنها تابع قانون نبودند؟

بر اساس قوانین، احزاب باید مجوز بگیرند. احزابی که مجوز نگیرند یا مجوز نیابند، اجازه فعالیت ندارند.

نهضت آزادی برای گرفتن مجوز کم تلاش نکرده؟

ببینید اینها همین مشکل را در زمان آقای خاتمی هم داشتند. بر حسب نظر خود آنها آقای خاتمی که دموکرات بود، پس چرا به آنها مجوز فعالیت نداد؟ ممکن است ایرادهای سیاسی و حقوقی به آنها گرفته باشند. یک گروه سیاسی واقع گرا می گوید اگر این بخش از کارم را اصلاح کنم، می توانم فعالیت کنم. مگر تفاوت فکری بخشی از جبهه مشارکت با نهضت آزادی و ملی- مذهبی تا چه حد است؟ بنابراین آنها می توانند در این چارچوب قرار بگیرند. ولی یک موقع عده یی می گویند که چارچوب را اندازه من کنید.

ایرادهای این جریانات در چه مواردی است که نمی توانند مجوز فعالیت بگیرند؟

یکسری از ایرادهایی که وجود دارد برمی گردد به تاریخ سیاسی این جریانات. دیدگاه هایی که در گذشته مطرح کردند،برای نظام ما قابل قبول نبوده، بر آن اساس این حزب خاص با این نام اجازه فعالیت ندارد ولی آنها می توانند با تغییر نام و اصلاح اساسنامه، خود را با شرایط قانون تطبیق دهند.

چه بخشی از اساسنامه آنها باید تغییر کند؟

آن را وزارت کشور باید بگوید.

ولی شما از این نظر دفاع می کنید؟

من نمی دانم کمیسیون ۱۰ احزاب چه ایراداتی به آنها گرفته، از آن طرف هم متوجه نمی شوم که تطبیق خود با قانون چه اشکالی دارد؟

ندادن مجوز به آنها طبق کدام قانون نوشته شده است؟

این را ماده ۱۰ احزاب می گوید، قانون اساسی می گوید.

قانون اساسی از آزادی احزاب صحبت می کند، دیگر اینکه شما هم به این موضوع توجه داشته باشید که برخی جریانات سیاسی از جمله نهضت آزادی بخشی از تاریخ معاصر و نیز هویت ملی و مذهبی ما است چرا که نهضت آزادی توسط شخصیت هایی چون طالقانی، بازرگان و دکتر سحابی تاسیس شده و نیز افرادی چون مرحوم مطهری با آن ارتباط تنگاتنگ داشته، همین طور زنده یاد مصطفی چمران.

حالا سوال من از شما این است که بزرگ بودن یا بخشی از تاریخ بودن، آیا به ما اجازه می دهد که خارج از قانون عمل کنیم؟

به نظر من آنها هیچ کار غیرقانونی نکرده اند.

آیا آنها مجوز برای فعالیت دارند؟

آنها تلاش شان را برای گرفتن مجوز کرده اند و اگر کار غیرقانونی کرده بودند شما الان یک لیست بلندبالایی از کارهای غیرقانونی آنها را می شمردید.

ببینید اگر قانون دچار مشکل است، باید رفت قانون را تغییر داد. اما از آنجایی که در توان افراد نیست که قانون را تغییر دهند، پس ما وظیفه داریم خودمان را با قانون هماهنگ کنیم. البته من آرزو می کنم مشکل همه اینها حل شود. به نظر من قانون مثل در ورودی زورخانه ها است. کوتاه است، برای اینکه باید برای همه باشد، در نتیجه برای ورود به آن باید قدری سرمان را پایین بگیریم.

شما به عنوان حزب نواندیش جریان اصولگرا، هنگام ترور آقای حجاریان یادداشتی در روزنامه رسالت نوشتید و در آن یادداشت از مخفف اسامی افرادی یاد کردید که در ترور آقای حجاریان نقش دارند، مانند «رع»، «ت ر»، «الف ز» و همین طور طی مقاله دیگری از به نقطه صفر رساندن جریان ملی – مذهبی حرف زدید، الان شما خود را متعلق به جریان نواندیشی در بین اصولگرایان می دانید. در مورد آن یادداشت ها الان چه نظری دارید؟

زمانی که بحث ترور آقای حجاریان مطرح بود، گمانه زنی های زیادی مطرح می شد. البته ما هیچ موقعی نگفتیم چه کسی قاتل است یا نیست. می ماند مقاله به نقطه صفر رساندن. من در آن مقاله گفتم بین چیزی که یک جریان ادعا می کند با آن چیزی که در واقعیت وجود دارد، تفاوت هست. مثلاً یک جریانی که در حاشیه است بر این تصور است که خیلی در جامعه مطرح است. در نتیجه توقعات خود را برای هر گفت وگوی سیاسی بالا می برد. فرق است بین «فربهی و آماس». بین «بادکردگی و بزرگ شدن» تفاوت است. بحثی که من داشتم این است که ما باید شرایطی ایجاد کنیم که جریانات به وزن واقعی خود پی ببرند. اتفاقاً در انتخابات شوراها وزن آنها مشخص شد. منظور از به نقطه صفر رساندن این بود. یعنی در مرزهای واقعی قرار گرفتن. به این نقطه صفر مرزی می گویند. بله این جریان واقعیت دارد، وجود دارد ولی مگر می شود هر واقعیتی را پذیرفت. واقعیتی را می توان پذیرفت که مجوز قانونی داشته باشد.

ولی به این نکته هم شما توجه داشته باشید که وزن واقعی جریانات در فضای باز و با وجود آزادی مشخص می شود.

بله، مخالفتی با این مساله ندارم ولی به شرط آنکه همه جریانات در چارچوب قانون باشند. ما مجبوریم از قانون چه تلخ یا شیرین، تبعیت کنیم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *