سه شنبه, مهر ۳

ایفای نقش «ژاندارم انرژی» از سوی ناتو

به گزارش پایگاه تحلیلی «اوترا»، طی چند هفته گذشته شایعاتی در خصوص برنامه‌ای در جهت تجدید ساختار ناتو شنیده می شود که توسط روسای ستادها و افسران بلند پایه کشورهای آمریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه و هلند تهیه شده است.
به موازات این مسئله معلوم شده است که یکی از موارد دستور کار نشست سران ناتو که ۲ الی ۴ آوریل در بخارست ( پایتخت رومانی) برگزار می شود، مسئله نقش این سازمان در تامین امنیت انرژی است که در چارچوب اصلاحات مربوط به منشور ناتو گنجانده شده است.

به گزارش پایگاه تحلیلی «اوترا»، طی چند هفته گذشته شایعاتی در خصوص برنامه‌ای در جهت تجدید ساختار ناتو شنیده می شود که توسط روسای ستادها و افسران بلند پایه کشورهای آمریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه و هلند تهیه شده است.
به موازات این مسئله معلوم شده است که یکی از موارد دستور کار نشست سران ناتو که ۲ الی ۴ آوریل در بخارست ( پایتخت رومانی) برگزار می شود، مسئله نقش این سازمان در تامین امنیت انرژی است که در چارچوب اصلاحات مربوط به منشور ناتو گنجانده شده است.

خبرگزاری فارس

طرحی برای تجدید ساختار ناتو در حال تهیه است که نقش این سازمان در تامین امنیت انرژی اعضای آن را افزایش می‌دهد که جهت گیری اصلی آن بر ضد روسیه بوده و می‌تواند ناتو را به یک «ژاندارم» برای حفاظت از طرحهای مختلف انرژی در جهان تبدیل کند.
    

به گزارش پایگاه تحلیلی «اوترا»، طی چند هفته گذشته شایعاتی در خصوص برنامه‌ای در جهت تجدید ساختار ناتو شنیده می شود که توسط روسای ستادها و افسران بلند پایه کشورهای آمریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه و هلند تهیه شده است.
به موازات این مسئله معلوم شده است که یکی از موارد دستور کار نشست سران ناتو که ۲ الی ۴ آوریل در بخارست ( پایتخت رومانی) برگزار می شود، مسئله نقش این سازمان در تامین امنیت انرژی است که در چارچوب اصلاحات مربوط به منشور ناتو گنجانده شده است.
به عقیده برخی کارشناسان، هدف از انجام این اصلاحات قانونی کردن روشهای کنترل نظامی بر خطوط انتقال انرژی است.
در نظریه جدید قصد دارند اعمال تحریم در خصوص ارسال انرژی در قبال هر یک از اعضای ناتو را نیز به منزله حمله به کشورهای عضو در نظر بگیرند. طرح چنین مسئله‌ای به منزله آن است که ناتو قصد دارد مداخله نظامی در امور کشورهای دیگر که از عرضه انرژی به کشورهای عضو این سازمان خودداری کنند را حق خویش بداند.
هر چند فعلا اطمینانی وجود ندارد که طی نشست ماه آوریل سران ناتو، تغییری در منشور آتلانتیک شمالی بوجود آید، ولی احتمال چنین تصمیم‌گیری روز به روز افزایش یافته و اگر نه فعلا طی یکی دو سال آینده روی خواهد داد.
در نوامبر سال ۲۰۰۶ بود که در نشست سران ناتو در ریگا، مسئله استفاده از ساختارهای این سازمان برای «مقابله با خطراتی که عرضه انرژی را تهدید می کند» و شکل گیری نیروهای نظامی واکنش سریع در چارچوب ناتو پیشنهاد شده بود.
البته رهبران ناتو این سازمان را در نقش «ژاندارم انرژی» تصور نمی کنند. اظهارات یاپ دهوپ شفر، دبیر کل ناتو که همواره از نقش این سازمان در «بحثهای مربوط به امنیت انرژی» صحبت می کند، سخنی از اسلحه بدست گرفتن نیروهای ناتو به منظور دفاع از حوزه های استخراج انرژی و خطوط لوله انتقال آن به زبان نیاورده است.
منابع خبری در مقر ناتو هم توضیح مشابهی داشته و اظهار داشته‌اند که «امنیت تاسیسات و مسیرهای ترانزیت انرژی به کشورهای مختلف مربوط می شود و بروکسل باید در این زمینه به دادن توصیه ها و ارائه کمکهای مختلف بسنده کند، نه اینکه به آنجا سرباز اعزام کند.» دلیل این امر واضح است: امروزه این سازمان در انجام تعهدات خود در افغانستان و سایر نقاط مورد مناقشه در جهان با مشکلات جدی مواجه است.
البته از سوی دیگر در اواخر سال ۲۰۰۶ بود که در ناتو بخش ویژه‌ای در زمینه امنیت انرژی و بخش تجزیه و تحلیل اطلاعات بوجود آمد که اصلی ترین وظیفه آن آشکار کردن و از بین بردن تهدیدات تروریستی و تحت محافظت در آوردن طرحهای انرژی است که در نقاط مختلف جهان درحال تحقق هستند. در واقع صحبت هم بر سر تحلیل و تجزیه، هم فعالیتهای حفاظتی و البته اعمال زور در جهت اجبار کردن به سمت همکاری است.
به نوشته این پایگاه تحلیلی، همه این فعالیتها تا حدود زیادی به سمت روسیه جهت گیری شده است که از امضای پروتکل انرژی ممانعت کرده و کنترل خود بر فعالیت شرکتهای خارجی در زمینه استخراج انرژی در حوزه های خود را همچنان حفظ کرده است. این مسئله باعث عصبانیت و خشم آمریکا و متحدانش شده است که تمایل دارند قواعد بازی را خود تعیین کنند.
نتیجه مستقیم این تمایل محقق نشده، فعالیتهای شدید بر ضد روسیه در رسانه های گروهی غربی، اعمال فشار شدید بر مسکو در عرصه بین المللی، «جنگ روانی» پیرامون به عضویت در آمدن گرجستان و اوکراین، بوجود آوردن مناطق حایل و بسیاری از چالشهای دیگر در روابط روسیه و غرب است.
مقامات اروپایی اذعان دارند که با مشکلات عدیده ای در زمینه تامین انرژی مواجه هستند. اروپا به راستی خواستار همکاریهای هر چه نزدیکتری در زمینه انرژی با روسیه است و این مسئله ای است که منافع آمریکا که حاضر است نقش «ژاندارم جهانی» ناتو و امکان استفاده از اعمال زور با هدف تامین امنیت انرژی اعضای این سازمان را در دست بگیرد، را مورد تهدید قرار می دهد.

آیا زمان انحلال ناتو نزدیک است

ایران

نویسنده: مایک ویتنی‎
مترجم: پوراندخت مجلسی

    
قرار بود این جنگ «جنگی خوب» باشد. جنگی علیه ترور، جنگی برای آزادی. هدف این بود که چشمان جهانیان بر پیشرفته ترین جنگ افزارها و بر سربازان ورزیده و کارکشته و بر قدرت آتش سنگین آنها خیره شود. فرض بر این بود – یکبار و برای همیشه- نشان داده شود که تنها ابر قدرت جهان را دیگر نمی توان از پای درآورد یا در مقابل آن ایستادگی کرد و واشنگتن می تواند نیروهای خود را در هر جای جهان که بخواهد مستقر کند و دشمنان خود را هر وقت که بخواهد سرکوب کند.
ولی همه چیز در عملیات ناتو در افغانستان به گونه دیگری رقم خورد. جنگ طبق نسخه پنتاگون پیش نرفت و تغییر جهت داد. طالبان عقب نشینی کردند، منتظر ماندند، دوباره تشکیل گروه دادند و دست به تلافی و انتقام زدند. آنها حمایت پشتون و سران قبایل و طایفه ها را به دست آوردند که فهمیده بودند آمریکا هرگز به تعهدات خود عمل نخواهد کرد و نظم و امنیت دوباره برقرار نخواهد شد.
عملیات «آزادی جاودان» به صلح و آرامش نینجامید و تنها به اشغال منجر شد. هفت سال گذشته است و هنوز افغانستان به وسیله جنگ سالاران و تاجران مواد مخدر اداره می شود؛ هیچ پیشرفتی حاصل نشده است. کشور هنوز وضع آشفته و درهمی دارد. کشتار ها هم همچنان ادامه دارد و سردرگمی اشغال خارجی باقی است.
جنگ، سیاست خارجی نیست. کشت و کشتار است. هفت سال از شروع غائله جدید افغانستان گذشته است و هنوز هم کشتار است. طالبان بر بیش از نیمی از افغانستان تسلط یافته اند. آنها در کابل، پایتخت، عملیات نظامی انجام می دهند. آنها در لوگر، وردک و غزنی جای پای خود را محکم کرده اند و بخش های وسیعی از مناطق زابل، هلمند، اورزگان و قندهار را زیر کنترل دارند و آماده می شوند که عملیات خود رادربهار و تابستان به موازات گرم شدن هوا افزایش دهند. تهاجمی بهاری را تدارک می بینند که به مفهوم خشونت بیشتر است.
شیوه طالبان در یورش به نیروهای ناتو، جدید و حساب شده است. آنها نشان داده اند که می توانند پیروزی تاکتیکی بر دشمنی با تجهیزات مدرن داشته باشند. آنها انگیزه تازه ای را در جنگ شان لحاظ کرده اند. می گویند: برای این نمی جنگند که یک کشور خارجی سرزمین شان را به اشغال خود در آورده است. جنگجویان جوان طالبان معتقدند وقتی ناتو و نیرو های آمریکایی افغانستان را ترک کنند، این گروه فرصتی دوباره برای بازگشت به صحنه سیاسی خواهند یافت.
اشغال افغانستان به وسیله آمریکا تنها حاشیه ای است بر تاریخ غم انگیز این کشور. ایالات متحده از تهاجم خود به افغانستان چیزی به دست نیاورده است. نیرو های آمریکایی حتی یک ناحیه از خاک افغانستان را در کنترل ندارند. هر لحظه که سربازی پاشنه پوتینش را از خاک افغانستان بردارد، زمینی که زیر پایش بوده به مردم محلی بر می گردد. ژنرال دان مک نیل اخیراً اظهار داشته است که «برای اجرای شایسته دکترین آمریکا ، ۴۰۰ هزار سرباز مورد نیاز است تا مقاومت پشتون ها را در افغانستان در هم بشکند.» در حال حاضر آمریکا و ناتو تنها ۶۶۰۰۰ نیروی زمینی در این کشور دارند و متحدان از فرستادن نیروی بیشتر امتناع می کنند. تنها با اتکا به سطح لجستیک ( تدارکات)، پیروزی ممکن نیست. این جنگ در جلب قلب ها و افکار هم شکست خورده است. انجمن بنیادین زنان افغانستان (RAWA) این مطلب را این طور بیان می کند: «بازگشت متحدان غربی امید مردم ما به آزادی و چشم انداز آینده را از بین برد و اثبات کرد که برای دولت بوش شکست دادن تروریسم اصلاً مطرح نیست… آمریکایی ها نمی خواهند طالبان و القاعده را شکست دهند چون در این صورت دیگر بهانه ای برای ماندن در افغانستان و دستیابی به هدف های استراتژیک و اقتصادی خود در منطقه را نخواهند داشت. پس از هفت سال، صلح، حقوق بشر، دموکراسی یا باز سازی در افغانستان وجود ندارد. فقر، تنگدستی و رنج مردم روز افزون است… ما معتقدیم که اگر نیرو های آمریکایی افغانستان را ترک کنند مردم ما آزاد تر خواهند بود و از این بی اعتمادی و سردرگمی فعلی بیرون خواهند آمد. آزادی در افغانستان تنها به وسیله خود مردم افغانستان به دست خواهد آمد. تکیه بر یک دشمن برای این که دشمن دیگری را شکست دهد، سیاست غلطی است که حلقه سلطه متحدان غربی و فرماندهان آنها را بر گردن ملت ما تنگ تر می کند.»
به تدریج متحدان آمریکا خواهند دید که این جنگ نمی تواند به نتیجه ای برسد و ادامه اش نتیجه عکس خواهد داشت. درسال ۲۰۰۸ هیچ راه حل نظامی برای منازعات افغانستان وجود ندارد و هدف های سیاسی بازیگران این غائله روز به روز مشکوک تر می شود و این امر فقط به احساس سرخوردگی و خشم منجر می شود.
اخیراً وزیر دفاع آمریکا رابرت گیتس سعی کرد با چرب زبانی هم پیمانان آمریکا را راضی کند نیرو های بیشتری برای جنگ جنوب بفرستند ولی با مقاومتی سخت روبه رو شد. او می گوید من نگرانم که بسیاری از مردم این قاره متوجه بزرگی و اهمیت تهدید مستقیمی که متوجه اروپاست نشوند. ما نباید به دو دسته هم پیمان تبدیل شویم، آنهایی که مایل به جنگیدن هستند و آنهایی که مایل نیستند. چنین تحولی با تمام پیامد هایش برای امنیت مشترک این اتحادیه خطرناک است و این هم پیمانی را از بین خواهد برد.»
ولی حمایت از جنگ در اروپا رو به کاهش است. در محافل اروپایی این سخن امروز به طور مکرر شنیده می شود که «این جنگ آمریکاست، نه جنگ آنها». اروپایی ها نیازی ندارند کشور های خارجی را اشغال کنند برای این که انرژی مورد نیاز خود را فراهم کنند. کشور های آنها پر رونق و ثروتمند است و می توانند از عهده خرید سوخت در بازار آزاد برآیند. تنها آمریکاست که خواهان جنگ است. همه اینها بخشی از استراتژی بزرگ ژئوپلیتیک آمریکاست که برای کنترل منابع و شاهراه های مهم آسیای مرکزی و خاورمیانه طرح شده است ولی تاکنون هیچ نشانه ای از این که چنین طرحی موفق شود به دست نیامده است.
دیدگاه اروپایی ها کم کم به این نگاه روسیه نزدیک می شود که فکر می کند آمریکا این جنگ را مورد استفاده قرار می دهد تا نفوذ خود در آسیای مرکزی را محکم کند و بتواند مسیرلوله های نفتی را از منابع دریای خزر کنترل کند و در ضمن روسیه و چین را با پایگاه های نظامی خود در محاصره داشته باشد. نخستین زمزمه اختلاف از برلین شنیده می شود. آلمان که سومین اقتصاد بزرگ جهان و عضو ناتو است، طی چند سال گذشته پیوند های خود با روسیه را محکم کرده است و قرار داد هایی برای تامین نیاز های طولانی مدت خود با آنها دارد؛ لذا درگیر بودن آلمان ها در افغانستان به روابط شان با مسکو آسیب می رساند.
طبیعی است که روسیه علاقه مند است صدر اعظم آلمان را ترغیب کند تا نیرو های خود را از افغانستان بیرون بیاورد که این امر ضربه ای خواهد بود علیه هم پیمانی اروپا و آمریکا.
سرانجام رهبران آلمانی به این نتیجه خواهند رسید که احمقانه است که به سخن شریکی گوش ندهند که انرژی آنها را تامین می کنند، تنها برای این که از ماجراجویی های واشنگتن حمایت کنند.
اگر آلمان نیرو های خود را از افغانستان بیرون بکشد ستون قدرت ناتو در افغانستان فروخواهد ریخت، یک همکاری جدید شکل می گیرد و پیمان بین اروپا و آمریکا از هم خواهد پاشید. شکاف از هم اکنون قابل مشاهده است.
بوش گفته است که جنگ افغانستان باید ادامه یابد وگرنه این کشور به پناهگاه مواد مخدر، تروریسم و جنایت های سازمان یافته تبدیل خوهد شد. او می گوید «ما با یک ایدئولوژی مسموم افراطی می جنگیم که احتمال دارد به یک جریان جهانی تبدیل شود.» ولی طالبان و طایفه پشتون موضوع را طور دیگری در نظر می گیرند. آنها عملیات نظامی آمریکا در افغانستان را جنگی سلطه جویانه می دانند که تنها رنج های مردم آنها را افزایش می دهد. گزارش جدیدی از بنیاد پیشرفت های انسانی سازمان ملل، به نظر می رسد که با این نظر موافق است. این گزارش نشان می دهد که وضع افغانستان در هر مقوله ای بد تر شده است. معدل طول عمر کاهش یافته است، سوء تغذیه بیشتر شده است، میزان با سوادی کم تر شده است و بیش از نیمی از جمعیت زیر خط فقر زندگی می کنند و صد ها هزار نفر از مردم افغانستان در اثر این جنگ ها از خانه های خود آواره شده اند.
افغانستان اکنون ۹۰ درصد تریاک جهان را تولید می کند، بیش از هر کشور دیگری. رونق مواد مخدر نتیجه مستقیم تهاجم آمریکاست. بوش بزرگ ترین مستعمره برای تولید مواد مخدر را ایجاد کرده است. آیا این موفقیت به حساب می آید
در حال حاضر هیچ طرحی برای از بین بردن جنگ سالاران یا بهبود زندگی مردم عادی افغان وجود ندارد. بازسازی متوقف است. اگر آمریکا در افغانستان بماند، ۱۰ سال دیگر هم وضع به همین منوال خواهد بود که امروز هست. فقط مردم بیشتری بی جهت خواهند مرد. بیشتر افغان ها اکنون متوجه شده اند که قول دموکراسی و نوید صلح یک دروغ بوده است. تنها چیزی که اشغال برای آنها آورده است طاقت فرسایی بیشتر زندگی و خشونت های بیشتر است و همان طور که گفتم طرحی برای پشتیبانی و حمایت از افغانستان وجود ندارد؛ در واقع اصلاً طرحی وجود ندارد. دولت بوش فکر می کرد که طالبان وقتی با سلاح های بسیار پیشرفته لیزری آمریکا مواجه شوند، به کوه ها و تپه ها فرار می کنند. آنها این کار را کردند ولی اکنون بازگشته اند و ما را در جنگی «فتح نشدنی» گرفتار کرده اند با دشمنی مصمم که هر روز هم قوی تر می شود.
سرانجام اروپایی ها متوجه بیهودگی این جنگ خواهند شد و افغانستان را ترک می کنند و این امر پایان کار ناتو خواهد بود.
    

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *