هفده سال پیش از آنکه کنفرانس عمومی یونسکو روز ۲۱ فوریه را روز جهانی زبان مادری اعلام نماید، نوشتار «در ستایش زبان مادری» به قلم چنگیز آیتماتوف در ژوئیه ۱۹۸۲ در «پیک یونسکو» منتشر شد. آیتماتوف در آن نوشتار با قلم گیرا و سحرآمیز خود تئوری و عمل پیروان سوسیالیسم علمی را پیرامون زبان مادری و فرهنگ ملی در برابر خواننده قرار میدهد. زمانی که یونسکو یک روز را به نام روز زبان مادری اعلام کرد، نظام اقتصادی-اجتماعی که نوشته آیتماتوف در ستایش آن نیز بود، متلاشی و دستآورهای سترگ آن در آتش تعصبات قومی سوخته بود.
برادرکشی در جمهوریهای یوگسلاوی و در جمهوریهای شوروی سابق- از جمله کشتار خوجالی- بر بستر سوءاستفاده جریانات ضدکمونیست و اپورتونیست از ارتجاعیترین و تاریکاندیشانهترین گرایشات «ملی-قومی» بورژوازی و خردهبورژوای در راستای جاهطلبیهای سیاسی و اقتصادی آنها رخ داد.
توجه به این نکته به این دلیل مهم است که امسال همزمان با روز جهانی زبان مادری، نمایندگان چند تشکل قومی که خستگی سفر اخیر آنها برای آستانبوسی مایک پنس و مایک پمپئو و عکس انداختن با آن دو هنوز از تنشان خارح نشده بود، با نمایندگان چند تشکل «چپ» ائتلاف «همبستگی برای آزادی و برابری» را تشکیل دادند، و موجویت خود را به زبانهای گوناگون در یک پوستر اعلام نمودند.
این جریانات و بهرهبرداری آنها از مسأله ملی و زبان مادری، در پیوند با طرح بزرگ امپریالیسم برای منطقه خاورمیانه و تغییر رژیم در ایران، در شرایط مشخص کنونی بالقوه میتواند چندین خاجولی و سربرنیستا تولید نمایند. مقابله با این احتمال هشیاری همه نیروهای میهندوست و ضدامپریالیست را میطلبد.
چنگیز مصطفایف در تاریخ ۱۵ ژوئن ۱۹۹۲ به فاصله ۳ ماه از کشتار خوجالی به طرز مشکوکی در نزدیکی محل کشتار، روستای نخجوانیک، به شهادت میرسد. (تمام فرماندهان نظامی شهر آقدام هم به فاصله کوتاهی از مرگ چنگیز در ماه ژوئن، یکی یکی در نزدیکی محل کشته شدن چنگیز به طرز مشکوکی کشته میشوند) ۳۱ اوت ۲۰۰۹ واحد مصطفایف به همراه سه تن از کارمندان شبکه تلویزیونی ای ان اس ANS TV از جمله ماییس ممدوف در حال بازگشت از مراسم یادبود تولد چنگیز، در یک تصادف هولناک در باکو به شدت مجروح میشوند.
دیگر برادر چنگیز رافائل مصطفایف، وی که در روسیه همزمان خبرنگار روزنامههای معروف «کامرسانت»(Kommersant) و «Novıye izvesiya» بود، در ۱۴ نوامبر ۲۰۱۰ در باکو طی یک تصادف هولناک رانندگی کشته میشود. (دو تصادف هولناک برای دو برادر به فاصله یکسال و مرگ یکی از آنها)
عینالله فتحاللهاف پس از تأیید وجود کریدور امن ادعایی ارامنه برای خروج افراد از خوجالی و اذعان به عاملیت مستقیم نیروهای آذری در کشتار و بیگناهی ارامنه، با سیاههای از دردسرها مواجه شد. محکوم به حبس، اضافه شدن مدت حبس به اتهام همراه داشتن مواد مخدر در زندان؛ ضرب و شتم وحشیانه در خیابان؛ ربایش پدر و تهدید به قتل. وی در سال ۲۰۱۱ با رأی دادگاه حقوق بشر شورای اروپا زندانی سیاسی شناخته و از زندان آزاد شد و بلافاصله پس از آزادی، آذربایجان را مسؤول مستقیم و عامل کشتار معرفی کرد اما در سال ۲۰۱۴ از حرفهای خود برگشت و به کمپین عدالت برای خوجالی پیوست.
المار حسینوف؛ وی سردبیر و ویراستار هفتهنامه تحلیلی روسی زبان «monitor» روزنامهنگاری جسور و بنیانگذار خبرگزاری trend آذربایجان بود. او قربانی انتشار مصاحبه «فهمین حاجیف» نماینده وزیر دفاع وقت در قرهباغ با هفتهنامه روسیزبان مانیتور شد. این مصاحبه در زمان خود بسیار ساختارشکنانه محسوب میشد، چرا که فهمین حاجیف؛ به گناهکاری حیدر علیاف در کشتار خوجالی اشاره میکرد. این مصاحبه در تاریخ ۱۹ فوریه سال ۲۰۰۵ انجام شد و کمتر از دو هفته بعد یعنی در ۲ مارس ۲۰۰۵؛ المار حسینف که این مصاحبه را در شماره ۸۶ مجله مانیتور که خود سردبیرش بود، منتشر کرده بود، به ضرب ۶ گلوله با اسلحه مجهز به صدا خفهکن در مقابل درب منزلش در باکو به قتل میرسد. (قاتلین او هرگز پیدا نشدند) در جریان دادگاه حقوق بشر شورای اروپا در خصوص محاکمه عینالله فتحاله اف، وی مدعی شد بارها تهدید شده که به مانند المار حسینف به قتل خواهد رسید. پس از مرگ المار حسینوف هفتهنامه مانیتور هرگز منتشر نشد.
سوینج عثمان گیزی میرزایوا؛ وی که کارآموز چنگیز مصطفایف در تلویزیون ANS بود، با انتشار ویدیوی اظهارات چنگیز در جلسه تحقیق و تفحص پارلمان در صفحه فیسبوک خود، پرده از اسراری در مورد کشتار خوجالی برداشت که تا سال ۲۰۱۷ از مردم آذربایجان مخفی شده بود. وی نیز بارها تهدید به مرگ شده و دولت آذربایجان بارها سعی در محکوم کردن او در دادگاه داشت. در آخرین تلاش، دولت آذربایجان در سال ۲۰۱۵ علیه وی به اتهام جاسوسی و خیانت طرح دعوی کرد، اما به سبب اینکه وی شهروند آمریکا است و از حمایت تمام قد محافل حقوق بشری برخوردار است دولت آذربایجان ره به جایی نبرد.
انعکاس در منابع مستقل
نگرانی دولتهای خارجی از دستیابی جمهوری آذربایجان به تسلیحات و مهمات باقیمانده شوروی در قلمرو آن کشور بود. رافی هُوانسیان، در مسکو و در حضور آندره کوزیراف، حسین آقا صدیقاف، همتای آذربایجانی خود را به قبول استقرار نیروهای کلاه آبی سازمان ملل یا نیروهای صلح مشترک کشورهای تازه استقلال یافته ترغیب میکرد.
در ۲۵ فوریه ۱۹۹۲م، لوون تر-پتروسیان، بار دیگر خواستار دخالت رهبران چهارده کشور جهان برای جلوگیری از تشدید جنگ از سوی جمهوری آذربایجان و خصوصاً اقدامات بازدارنده روسیه در دستیابی آذربایجان به تسلیحات به جایمانده از روزهای حکومت شوروی در آن کشور شد. اعتقاد راسخ بر آن بود که ارمنستان هیچگونه ادعای مرزی ندارد و حل مناقشه آرتساخ فقط در بطن مذاکرات مستقیم دولت آذربایجان و کادر رهبری قرهباغ ممکن است.
دخالت، میانجیگری و وساطت سازمانها و دولتهای دیگر مانع ادامه و تشدید خونریزی نشد، چرا که شاید فاجعه جنگ همیشه همزمان با مذاکرات صلح به اوج خود میرسد. رخدادهای خوجالو نیز از این قاعده مستثنا نبود.
خوجالو مسلماً شاهد اسفبارترین رخدادهای مناقشه قرهباغ بوده است. در طی هیچیک از عملیات جنگی این تعداد از افراد بیدفاع، خصوصاً زنان و کودکان، کشته نشده بودند. شمار کشتهشدگان تا به امروز نیز به درستی اعلام نشده است.
دولت جمهوری آذربایجان از ۱۹۸۸م. ترکهای مسختی اخراج شده از ازبکستان را در خوجالو اسکان داده بود. نیروهای جمهوری آذربایجان مستقر در خوجالی توسط ب ام-۲۱ گراد و راکتاندازها شهر استپاناکرت را مورد هدف قرار میداد. در استپاناکرت بیش از دهها نفر از ساکنان شهر جان خود را از دست دادند و زخمی شدند. ۴۵۰۰ بمب، از جمله سه هزار موشک گراد، در طول فقط چند ماه بیش از ۸۰ درصد شهر استپاناکرت را ویران کرده بود. تعداد تلفات ۱۱۱ نفر و زخمیها ۳۳۲ نفر از بین ساکنان شهر گزارش شد.
روبرت کوچاریان، بر این اعتقاد بود که دو طرف درگیری معمولاً عملیات خود را از مناطق مسکونی دور نگه میدارند ولی ارتش آذربایجان خوجالو را مرکز عملیات تهاجمی خود قرار داده بود و از چهار ایستگاه موشکی گراد مستقر در این شهر اقدام به بمباران مداوم شهر استپاناکرت میکرد. شلیک موشکها از مرکز مسکونی شهر خوجالو، بنابر قانون جنگ، خود شهر خوجالو را به هدف اصلی آتش دشمن تبدیل کرد و طبیعتاً منجر به قتل ساکنان بیگناه شهر شد.
ساموئل بابایان، از فرماندهان قرهباغ، تعبیر دیگری از رخدادها داشت. او میگوید که: «بستر رودخانه کارکار به منزله دالان امن خروج ساکنان غیرنظامی از خوجالو به طرف شهرستان آقدام، از سوی رزمندگان ارمنی مشخص شده بود و از آن محافظت میشد. آنچه که انتظارش نمیرفت اتفاق افتاد. ساکنان بیدفاع خوجالو، که از میان سنگرهای ما در طول دالان امن خروج به سمت شهر آقدام در حرکت بودند، از روبهرو با آتش سربازان جبهه ملی آذربایجان، که از طرف شهر آقدام به طرف ما گشوده شده بود، مواجه شدند.» در ادامه مینویسد: «شرایط برای جلوگیری از خروج شش هزار تن از ساکنان بیدفاع و کشتار دستهجمعی آنها برای ما فراهم بود ولی فرماندهی ما به عمد عملیات را برای چند روز به تعویق انداخت و دالان فرار را برای ساکنان غیرمسلح خوجالو فراهم کرد.»
طبق اطلاعاتی که (ویلسون گور)، مورخ کانادایی ارایه میدهد، نیروهای آذری مستقر در آقدام نیز اشتباهاً بر روی این بخت برگشتهها آتش گشودند. باید توجه داشت که این عملیات در منطقه وسیعی در هنگام شب صورت میگرفته و تشخیص افراد مسلح از غیرمسلح اساساً غیرممکن و امکان اشتباه از سوی هر دو طرف زیاد بود.
چنگیز مصطفی یف (چنگیز فؤاد اوغلی مصطفی یف، گزارشگر مستقل آذری که در ۲۸ فوریه ۱۹۹۲ از صحنه فاجعه خوجالی ویدیوهایی تهیه کرده بود، راجع به ادعاهای مقامات آذربایجان دربارهٔ روند به وجود آمدن فاجعه تردید داشت، لذا خود مستقلاً شروع به تحقیقات کرد. لیکن، اولین گزارش او دربارهٔ احتمال دست داشتن نیروهای آذربایجانی در فاجعه خوجالی به «D-Press» آژانس خبری مسکو، به قیمت جانش تمام شد. وی که در همان زمان، در ۱۵ ژوئن ۱۹۹۲ در نزدیکی آقدام در شرایط مشکوکی به قتل رسید، مینویسد: «بسیار امکان داشته که واحدهای مسلح آذری مستقر در آقدام کوچ کنندگان را در تاریکی شب با مهاجمان ارمنی اشتباه گرفته و به روی آنها آتش گشوده اند. سپس، برای پنهان کردن آثار اشتباه مرگبار خود، جسدها را تا حد غیرقابل شناسایی مثله و صبح روز بعد با بوق و کرنا ارمنیان را مسؤول این جنایت معرفی کرده اند.»
واقعیت اینست که قربانیان خوجالی در منطقهای که تحت کنترل نیروهای آذری و ۱۱ کیلومتر دور از دسترس نیروهای دفاعی قرهباغ بود، به خاک افتادند. وقوع این فاجعه در زمانی بود که جنگ قدرت بین دولت وقت آذربایجان به رهبری ایاز مطلباف و ابوالفضل ایلچیبیگ به اوج خود رسیده و طرفین از هیچ چیز برای ضربه زدن به یکدیگر رویگردان نبودند. اوضاع وقت خوجالی موقعیت ایدهآلی را برای طرفداران ایلچی بیگ فراهم آورد. واحدهای ارتش آذربایجان برخوردی سبعانه با افرادی که به سمت آقدام در حرکت بودند، داشتند. چه طراحی شده و چه ناخواسته واحدهای رزمی آذربایجان باعث این تراژدی شدند.
ایرادی که پارهای از سازمانهای دیدبان حقوق بشر به نیروهای ارمنی میگیرند این است که ولو اینکه نیروهای آذری مردمشان را آگاهانه دم گلوله توپ گذاشته بودند و ولو اینکه تشخیص افراد مسلح از غیرمسلح در آن هرجومرج آسان نبوده، ارمنیان کلاً نمیبایستی روی آذریها آتش میگشودند، چون به هر حال امکان داشت که افراد بی گناه در این میان قربانی شوند.
سلیمان عباساف، از ساکنان خوجالو، شکایت میکرد که: «چند روز مانده به جنگ خوجالو، بلندگوهای ارتش ارمنیان خبر حمله نهایی برای اشغال خوجالو و اختصاص دالان فرار برای ساکنان غیرنظامی دهکده را پخش میکردند و در حالیکه بالگردهای ارتش ما بارها بر فراز خوجالو در پرواز و ناظر بر اوضاع بودند، کسی را نگران سرنوشت خود نمیدیدیم. در آن شرایط نه فقط قدمی برای نجات ما برداشته نشد، هیچ کمکی دریافت نکردیم و بدتر از همه، هنگامیکه امکان خروج زنان، اطفال و افراد سالخورده از مسیر دالان فرار وجود داشت، ما را به ماندن ترغیب میکردند.»
تحریک افکار عمومی آذربایجان و اصرار در ایجاد نفرت و نژادپرستی نمیتواند حقایق گزارش شده از سوی خبرنگاران آزاد آذربایجانی و ناظران بینالمللی را پنهان نماید. عینالله فتحاللهاف، خبرنگار آذربایجانی، در بهار ۲۰۰۵ م. از خوجالو بازدید و با بازماندگان جنگ مصاحبه کرد. او پس از بازگشت به باکو مقالهای از قول پناهندگان نفتالان با این مضمون نوشت:
«آنها چند روز مانده به نبرد خوجالو با بلندگوهایشان از ساکنان غیرمسلح شهر میخواستند که شهر را از طریق دالان امن رودخانه کارکار ترک کنند. اگر ساکنان شهر از طریق دالان امن شهر را ترک میکردند ارتش آزادیبخش ارمنیان قرهباغ بر روی آنها آتش نمیگشود ولی نمیدانیم چرا برخی از سربازان جبهه نخست آذربایجان آنها را به سمت شهر نخجوانیک، که در اشغال ارتش ارمنیان بود، حرکت میدادند. تنها راه امن خروج از مهلکه از میان نیروهای ارمنی، بدون درگیری، تضمین شده بود ولی گویا سربازان جبهه ملی آذربایجان دریای خون هموطنان را برای مرگ سیاسی رییسجمهور مطلباف فراهم میساختند.»
طبق گزارشها، اکثر ساکنان شهر نیز از طریق این معبر شهر را ترک کردند. حدود۸۰۰ – ۷۰۰ نفر از ساکنان شهر، از جمله ۳۰۰ ترکهای مسختی که قادر به ترک شهر نشده بودند توسط نیروهای دفاعی قرهباغ به استپاناکرت منتقل و موقتاً در آنجا اسکان داده شدند. چند روز بعد، آوارگان آذری بدون هیچگونه قید و شرطی از طریق کمیته بینالمللی صلیب سرخ به مقامات آذربایجان تحویل گردیدند. رویداد مزبور را سازمان حقوق بشر مستقر در مسکو به نام انجمن یادبود گزارش نموده است.
(دانا مازالووا) میگوید: «بسیاری از اجساد فراریان خوجالو، در نزدیکی شهر آقدام که در اختیار ارتش آذربایجان [بود] دیده شده بود. از فاصله کم به زانوی آنها شلیک شده و گویا کسانی میخواسته اند از فرار آنها جلوگیری کنند. همکاران من در ۲۹ فوریه از این اجساد فیلمبرداری کرده اند. سه روز بعد وقتی در ۲ مارس دوباره از آن اجساد فیلمبرداری میکردیم لباس اجساد را کنده، بدنها را تکهتکه کرده و حتی پوست سر آنها را نیز کنده بودند! و همه اینها در مناطق تحت اشغال نیروهای آذربایجان اتفاق افتاده بود.»
ایاز مطلباف میگوید: «همه اینها از پیش برای برکناری من از قدرت طراحی شده بود. با شناختی که از ارمنیان دارم بعید میدانم که آنها این چنین آشکارا آثار جنایت خود را در اختیار ما قرار داده باشند. اگر اعلام کنم که همه تقصیرها بر گردن مخالفان دولت من است، مرا متهم به افتراء بستن خواهند کرد ولی از حقایق نمیتوان گذشت. مسلم است که ارتش ارمنیان قرهباغ دالان امنی را برای خروج ساکنان بیدفاع به وجود آورده بودند و دلیلی برای شلیک به سوی آنها نداشتند. به محض محاصره خوجالو از سوی تانکهای ارمنی، میبایست اقدام به خروج ساکنان بی دفاع از شهر میشد.»
ادعا شده که نیروهای روسی (هنگ موتوریزه ۳۶۶ شوروی سابق) نیز در گرفتن شهر خوجالی شرکت داشته اند. هنگ موتوریزه یاد شده در نزدیکی استپاناکرت، پایتخت قرهباغ مستقر و خود آماج آتشبارهای ارتش آذربایجان قرار داشت و تلفاتی هم متحمل شده بود. بعد از این تلفات، از مرکز فرماندهی روسی به هنگ دستور داده میشود که پاسخ آتش توپخانه آذری را بدون خروج از پایگاه خودشان بدهند. جدال آتشبارهای دو طرف (طرف آذری و روسی) چند روز قبل از سقوط شهر را ساکنان فراری خوجالی گزارش داده اند.
به نظر میآید که دلیل نشر این اطلاعات غیرواقع این باشد که اول: مدافعان شکست خورده خوجالی عملکرد، و در واقع بیعملی خود را نزد هموطنانشان بتوانند توجیه کنند و دوم: این اولین بار بود که آنان میدیدند نیروهای دفاعی قرهباغ از ادوات و خودروهای زرهی استفاده میکنند.
در سال ۱۳۹۶ وبسایت پایگاه خبری تحلیلی «تحولات جهان اسلام»؛ سلسله مقالاتی را تحت عنوان «کشتار خوجالی از دوربین آوینی قرهباغ» منتشر کرد که با بررسی تصاویر دوربین خبرنگار مستقل آذربایجانی چنگیز مصطفایف، سخنان چنگیز مصطفیاف در کمیسیون تحقیق و تفحص پارلمان و استناد به منابع آذری، مشارکت آذریها در کشتار را اثبات میکرد.