مترجم: محمد قربانی
سوم آوریل ۲۰۱۷
در پی تشدید فشارهای دشمن امپریالیست علیه انقلاب و مردم میهن ما، جریانات سازشکار و عدالتستیز داخلی همصدا با نیروهای برانداز، دم از لزوم کرنش در برابر دشمن میزنند و برای القای پیامشان از امپراتوری وسیع رسانهای خود بهره میگیرند.
چهبسا بخشی از مردم میهندوست ایران نیز بر اثر تشدید فشارهای اقتصادی گمان کنند تنها راهی که برای برونرفت از این شرایط باقی مانده، تندادن به راهحلی است که این نیروها پیشنهاد میکنند.
در چنین شرایطی، مبارزه در عرصهی نظری، بازگشت به مبانی انقلاب اسلامی، و آگاهیبخشی بهویژه به نسل جوان، از مهمترین وظایف نیروهای انقلابی است که علاوه بر استقلال، درک صحیحی از آزادی و عدالت اجتماعی بهعنوان ارکان انقلاب ۵۷ نیز دارند.
ترجمه و انتشار گفتوگویی کوتاه با وزیر فرهنگ کوبا که مربوط است به بیش از سه سال قبل، با هدف انجامدادن بخشی از این وظیفهی خطیر صورت گرفته است.
همانگونه که انقلاب اسلامی ایران درسهای فراوانی برای سایر انقلابیون جهان داشته، انقلاب کوبا بهطور اخص و تجربیات خواهران و برادران انقلابی ما در امریکای لاتین بهطور اعم نیز حاوی درسهای مهمی است که به استحکام صفوف ما در نبرد با دشمن امپریالیست کمک میکند.
با انتشار هرچه وسیعتر آن، ما را یاری کنید.
اتفاقی نیست که رئیسجمهور ونزوئلا، نیکلاس مادورو، در نوامبر ۲۰۱۶ فراخوان انقلاب ارتباطات میدهد که شامل رسانههای سنتی، شبکههای اجتماعی، خیابانها و دیوارها میشود و ما را به پذیرش مسئولیت سنگین و ضروری تفکر مترقی دعوت میکند.
دقیقاً همین وظیفهی مبرم بود که در پانزدهمین اجلاس مربوطه، مورد بحث شبکهی روشنفکران، هنرمندان، و جنبشهای اجتماعی در دفاع از انسانیت قرار گرفت که در روزهای ششم و هفتم مارس در کاراکاس برگزار شد. در این اجلاس بیش از ۶۰ تن از اندیشمندان ونزوئلا و دیگر کشورها زیر عنوان «ارتباطات رهاییبخش یا میهن مستعمره» شرکت کردند.
تنها چند دقیقه قبل از شروع جلسهی روز دوم، وزیر فرهنگ کوبا، آبِل پریِتو خیمِنِس دقایقی را به این گفتوگو اختصاص داد و دربارهی دورانی که در آن زندگی میکنیم صحبت کرد. او بر اهمیت مبارزه برای تفکر انتقادی و انقلابی تأکید کرد و گفت: «باید در نبرد در عرصهی آگاهی و نظری پیروز شد.»
آلینا پرِرا روبیو: شما طی این جلسه اظهار داشتید که چپ نتوانسته است در بخش اطلاعرسانی الگویی به وجود آورد، یعنی آلترناتیوی که بتواند در مقابل هژمونی رسانههای راستگرایان خودی نشان دهد. ممکن است نظرتان را در این مورد بیان کنید؟
آبل پریتو خیمنس: اندیشمندانی از ونزوئلا و دیگر کشورها دربارهی این نقطهضعف سنتی چپ صحبت کردند، به این معنی که قادر باشند نوعی الگوی مؤثر، از جهت ارتباطات، در برابر ماشین دروغپراکنی و افترا-که میتوان به آن صفات دیگری هم افزود- به وجود آورند، اما [آنها] بدون شک در خدشهدارکردن آگاهی و تضعیف افکار انتقادی مؤثرند، مثلاً در تحمیل کاندیداهایی که به مردم قول ویلا و قصر میدهند ولی بعد به آنها خیانت میکنند.
به همین دلیل هر روز شاهد رأی دادن مردم علیه منافع خودشان هستیم، هر روز مردم دارند علیه آیندهی کشورشان، علیه سنگرهایی که تسخیر کردهاند، رأی میدهند. اینها پدیدههای ناامیدکنندهای هستند و به دنیایی که امروز در آن زندگی میکنیم مربوط میشوند، دنیایی که چند شرکت بزرگ رسانهای کنترل همهچیز را در دست دارند.
صحبتهای این کارگروه دربارهی نقش شبکههای اجتماعی، حتی دربارهی روند انتخابات، کسانی که مخاطب پیامها هستند، بهدقت تعریف شدهاند. بر اساس دادههای فراوانی که این شبکهها تهیه میکنند، پروفایل روانی به وجود میآورند و پیامهای متفاوتی برای هریک از این افراد درست میکنند. به عبارت دیگر، با یک چنین ماشین تقلب و سوءاستفادهای سروکار داریم، موضوعی که دائماً در مباحث شبکه در دفاع از انسانیت مطرح شده است.
میزگردی را به خاطر میآورم که در کوارتل دِ لا مونتانیا در دسامبر ۲۰۰۴ برگزار شد، که چاوز از ما خواست تا دیوار دفاعی را بشکنیم و موضعی هجومی اتخاذ کنیم. از آن بحث ایدهی ایجاد تلهسور به وجود آمد، درنتیجه پیروزیهای بسیاری به دست آورد که حائز اهمیت فراوان است. از آن دوره به بعد، ما داریم دربارهی دستگاه تقلب آگاهانه صحبت میکنیم. ولی میگویم که امروز، تمرکز رسانهها، استفاده از عکسالعملهای ناخودآگاه مردم، به سطح تقریباً اورولی رسیده است-یاد کتاب معروف جرج اورول، ۱۹۸۴، میافتم که از یک جهان پلیسی حرف میزند. ما با چالش عظیمی روبهرو هستیم و مهمتر اینکه داریم تلاش میکنیم نمونهی جدیدی به وجود آوریم، و این امری است که باید مشارکتی باشد، چون همانا انقلابیون هستند که باید از شبکههای اجتماعی استفاده کنند، که در برابر این عامل خوابکننده (هیپنوتیزم) مقاومت نشان دهند، و در مقابل اینکه مثل یک گله از جایی بهجای دیگر رانده شوند بایستند. و درعینحال، باید قادر به تولید محتوا باشیم. باید نسبت به سیستم نگاهی انتقادی و درعینحال کنشگر داشته باشیم.
پررا روبیو: از سال ۲۰۰۴ تابهحال اوضاع تغییر شگرفی داشته است. مشکلات، همانطور که گفتید زیاد شده است.
پریتو خیمنس: فیدل و چاوز چیزهای فوقالعادهای را بنیان گذاشتند. سپس اوو (مورالس)، رافائل (کورئا)، دانیل (اورتگا)، و بعد کشورهای آلبا به آن ملحق شدند. پیمان تجارت آزاد کشورهای آمریکا در ماردل پلاتا (آرژانتین) شکست خورد-این لحظهای واقعاً افتخارآمیز در آمریکای ما بود. نستور کرشنر و بعدتر کریستینا (فرناندس) در به شکست کشاندن پیمان تجارت آزاد شرکت داشتند. این لحظهای باشکوه بود. در برزیل حزب کارگران در قدرت بود؛ دورانی بود که واقعاً امیدهای زیادی را زنده کرد و آمریکای لاتین را به یک قطب تبدیل کرد.
اکنون ما میبینیم صحبت از یک آونگ میشود. یکی از گمراهکنندهترین چیزها این بود که فرد بپذیرد که آونگ بهسوی چپ مایل بود و اکنون به سمت مرتجعان راستگرا نوسان میکند. احمقانه است، چون تاریخ به شکل نوسانات یک آونگ عمل نمیکند. تاریخ به دست مردان، زنان، و مردم ساخته میشود، و من فکر میکنم مهمترین چیز پایاندادن به تضعیف روحیه و ایجاد ناامیدی و نگرانی در میان نیروهای مترقی است-بهجای رویآوردن به نظریات بولیوار، خوزه مارتی، فیدل و چاوز، انقلاب کوبا و انقلاب آمریکای لاتین، باید به این اندیشه پایان داد که هرچه به سرمان میآید سرنوشت ماست، یا اینکه ایدههای نولیبرالی ده سال دیگر هم دوام میآورند. هر اتفاقی بهناگزیر متأثر از توانایی ما در برقراری ارتباط به نحوی عمیق، جدی و مؤثر است.
پررا روبیو: چپ چگونه میتواند با این چالش مواجه شود، به مبارزه ادامه دهد و ناامید نشود؟
پریتو خیمنس: شرکتکنندگان در این پانزدهمین اجلاس شبکهسازی بهاتفاق آرا توافق کردند که این جلسه را پس از یک توافقنامهی مشخص بر مبنای اقدامات معین، یعنی یک برنامهی عمل، ترک کنند. یکی از وظایفی که شبکه میتواند اجرای آن را به عهده بگیرد مرتبط کردن هستههای مقاومت فرهنگی، رسانههای آلترناتیو، رادیو، و کار تبلیغات شبکه اجتماعی به یکدیگر است. بسیاری از مردم، شکست را نپذیرفتهاند، برای آزادی، علیه تهاجم نولیبرالی، مبارزه میکنند ولی به یکدیگر متصل نیستند.
فکر میکنم شبکه باید مسئولیت تلاش برای مرتبط کردن این نیروها را به عهده بگیرد، تا مردم درک کنند ما با یک مبارزهی جهانی مواجه هستیم، و اینکه نبردهای کوچک در سطح محلی مشکل را حل نخواهد کرد، اگرچه ممکن است پیروزیهایی در سطح محلی به دست آورد.
ایدهی نظارت اخلاقی بر رسانهها دارای اهمیت است. در این کارگروه، یکی از شرکتکنندگان در مورد تهمت به فیدل در مجلهی فوربس سخن گفت. طبق اظهارنظر فوربس رهبر انقلاب کوبا مقادیر عظیمی ثروت اندوخته است، و ازجمله ثروتمندترین رهبران جهان است. به این سخنران گفتم که فیدل در تلویزیون کوبا، در حضور بسیاری از رفقا مطلب جانانهای را بیان کرد، و آن اینکه اگر آنها حتی یک سند نشان دهند، من بلافاصله استعفا میکنم. این پاسخ هرگز در فوربس چاپ نشد.
رسانهها دروغ میگویند، اگر پاسخی هم داده شود هرگز نمیپذیرند که دروغ گفتهاند و جریان دروغ ادامه پیدا میکند. این همان نظریه گوبلز است: تا میتوانید تکرار کنید و تکرار کنید، آنقدر که به حقیقت تبدیل شود. این فلسفهی همهی رسانههای جمعی [غربی] در این دوران است. در این جلسه صحبت از آنچه ونزوئلا (رسانههای جمعی ونزوئلا) بر سر گاریمباس (تظاهرات خشونتبار خیابانی) آورده است مطرح شد. آنها به پخش تصاویر و اعمال خشونتآمیز، بریدن گردن، کتککاریها و حوادثی که هرگز رخ نداده بود دست زدند و آنها را به پلیس و دولت ونزوئلا نسبت دادند که ظاهراً در زدوخورد بین تظاهرات مخالفان اتفاق افتاده. به عبارت دیگر، آنها دائماً در حال اشاعهی تهمت و دروغ هستند. خوب، صحبت بر سر سیاست پساحقیقت است، حوادث تماماً ساختگی بهمنظور ایجاد بیثباتی بهطور ناگهانی در شبکههای اجتماعی پخش میشوند و مردم باور میکنند. این وضعیت اسفبار است. رسانههای جمعی گروههای بزرگی از مردم را آموزش دادهاند، اغلب جوانانی که دائم چشمشان به این رسانههاست، و پیگیری میکنند ببینند در شبکهها چه خبر است، و اینکه زودباورند. به این دلیل معتقدم کار دیگری که باید انجام دهیم این است که به تشویق مطالعهی انتقادی این پدیدههای اطلاعرسانی، بهویژه میان بزرگسالان دست بزنیم.
استفادهی هوشمندانه و مدیریت اطلاعات باید ترغیب شود. به خاطر داشته باشیم فیدل بارها گفت: آنها میخواهند قدرت تفکر ما را از بین ببرند. این پروژهی عظیمی است: برای اینکه مردم فکر نکنند؛ که مردم دروغهای آنها را که همهجا را پر کرده بررسی انتقادی نکنند.
مطلب دیگری که مورد بحث بود که در این جلسات بهطور معمول به آن پرداخته میشود آموزش کادرهای جوان است. این مورد باید شامل مقولهی فناوریهای جدید، ضرورت دانش استفاده از آنها، و مسئلهی نبرد عقاید در شبکههای اجتماعی باشد. امروز میتوانیم یک سؤال را مطرح کنیم: آیا اجازه خواهیم داد به افکار فیدل و نسلها در کوبا و آمریکای لاتین بهمنزله پدیدهای باستانی، چیزی که متعلق به گذشته است، نگاه بشود؟ آیا مردم ونزوئلا اجازه میدهند افکار چاوز بهمثابهی اتفاقی در گذشته، بدون ارتباط با امروز، به موزه سپرده شود؟ به باور من این تا حد زیادی به ما بستگی دارد.