نویسنده: کریمه اولیوو بِیّو
مترجم: محمد قربانی
وقتی هدف عدالتخواهانه باشد، جای خود را در انقلاب باز میکند. احتمالاً منظور فیدل همین بود وقتی گفت: «در انقلاب برای هر کسی جایی هست.»
«انقلاب … باید طوری عمل کند که کلیهی طیف هنرمندان و روشنفکران که اصالتاً انقلابی نیستند، احساس کنند در درون انقلاب فضایی برای کار و خلاقیت دارند؛ و اینکه روح خلاقشان، حتی اگر نویسندگان و هنرمندان انقلابی نباشند، فرصت و آزادی ابراز آن را داشته باشند. این یعنی، در درون انقلاب.»
و بلافاصله پس از آن میافزاید: «این یعنی درون انقلاب، همه چیز؛ علیه انقلاب، هیچ چیز!»
سخنرانیها نباید مستقل از لحظه و متن تاریخیای که در آن ایراد شدهاند تفسیر شوند، اما در این کلمات، فیدل به یک تضاد پاسخ میدهد که هنوز مطرح است، شاید یکی از مهمترین تضادهایی که روند انقلابی با آن روبهرو بوده است: ارتباط پیچیده میان فرد و جمع.
لیبرالیسم این تضاد را به سطح کشمکش میکشاند. آزادیهای فردی مقرر درنهایت تنها برای کسانی که دارای قدرت اقتصادی هستند مؤثر است؛ یا وقتی تأثیر مستقیم در منافع این گروههای قدرتمند ندارد، فرمالیتهای بیش نیست. تاریخ جنبشهای اجتماعی در سطح جهانی نشان داده است که آزادیهای فردی، برای بخش تاریخاً محروم، باید در شرایط خاصی از طریق [مبارزات] جمعی به دست آید، و اینکه تداوم حفظ آن باید طی زمان بهصورت جمعی صورت گیرد. آنجا که کار جمعی شکاف برداشته، و تسخیر، یا تخریب شده، حقوق فردی و آزادیها بهصورت بیرحمانهای همراه با کسانی که فاقد منابع دفاع از آن باشند، پایمال و کنار گذاشته شده است. این چیزیست که در دههی گذشته به شکل فزاینده و خطرناکی در عرصهی جهانی شاهد آن بودهایم. امروزه دشوار میتوان شغلی با حداقل حقوق کارگران، حقوقی که طی مبارزات تاریخی به دست آمده و اکنون در خطر است، یافت.
لزوم ارزشگذاری به کار جمعی، ما را متوجه این امر میکند که فرد را نمیتوان نفی یا لغو کرد. جمع میباید وسیلهای برای منافع افراد باشد تا آنها بخت محترم شمرده شدن داشته باشند. لذا، معضل فردی باید در پرتو فضای جمعی قرار داده شود، که اغلب آسان نیست. خولیو کورتاسار، این کار را با دقت مثالزدنی انجام داد، وقتی در مارس ۱۹۸۰ در کاسا دِ لاس آمریکاس گفت: «من اعتقاد راسخ خود را از کسی پنهان نکردهام که در این مرحله در کوبا افق انتقادی باید بیشتر باز شود، و اینکه رسانهها ـ همانطور که برخی از رهبران یادآور شدند ـ به درجه و سطحی که در توان دارند نرسیدهاند، و کارهایی هست که میشد انجام شود ولی انجام نشده، یا میشد بهتر انجام شود. اما من همیشه این انتقادات را با حسی آغاز میکنم که آن را لذت اعتماد مینامم، و آنها را همانطور بیان میکنم که میبینم و با دستاوردهای مثبت فراوان انقلاب کوبا در همهی زمینهها زندگی میکنم، مهمتر از همه، بدون اینکه ابلهانه دست و پای خودم را در آنچه هستم، یعنی نویسنده، ببندم و خود را در معیارهای خاص روشنفکرانه محبوس کنم آن هم درست زمانی که همهی مردم، با وجود تمام مشکلات، علیرغم اشتباهات و لغزشهایی که موجب مشکلاتی شده است، مردمی هستند که بینهایت بیشتر شایستهی هویت کوبایی هستند تا زمانی که گیاهوار تحت سلطهی رژیمهای ازخودبیگانه و استثمارگر زندگی میکردند.»
مردمی که کورتاسار از آنها صحبت کرد دقیقاً همان جمع مورد نظر در روند تاریخی یعنی انقلاب کوباست. و وقتی من از مردم صحبت میکنم، منظورم یک طیف همگون نیست. چنین فکری قابل دفاع نیست. شرایط زندگی و آمال مردم کوبا ناهمگون است، نفی این موضوع بیمعناست. پس چه چیز باید این حضور و روحیهی جمعی آنها در راهپیمایی در پلازا، تأیید قانون اساسی، یا نادیده گرفتن «اپوزیسیون» کوبا را، توضیح دهد؟ چهبسا یک وفاق و اتفاق نظر ساختاری مبتنی بر بنیاد اصول اساسی در کنار حس هویت ملی کوبایی وجود دارد که طی یک روند تاریخی مبارزه، مقاومت، مطالبه، ازخودگذشتگی و فداکاری عظیم بهعنوان هزینهی یک آرزو به دست آمده است: استقلال ملت کوبا و دفاع از نظام عادلانهتری که یک رشته حقوق همگانی را به شیوهای جهانی و سلبنشدنی برای زنان و مردان تضمین میکند؛ به حیات خود ادامه میدهد و این روزها خود را با نجات جان کسانی که دارای نام و نشان هستند، نهفقط جزئی از آمار، نشان میدهد.
این بزرگترین سدیست که «اپوزیسیون» در کوبا با آن روبهرو میباشد. هیچ نوع تحرک اجتماعی نمیتواند توسط «اپوزیسیون» ساخت واشنگتن صورت گیرد، زیرا گرایشهای آنها با وفاق و روحیهی جمعی مردم کوبا فاصلهی زیاد دارد و منافع آنها با منافع اقتصادی گروههایی در قدرت گره خورده که مردم آنها را از خود نمیدانند. خلاصه اینکه، در کوبا «اپوزیسیونی» وجود ندارد که مُهر ساخت آمریکا نداشته باشد. این یک نگاه کجپندارانه نسبت به دشمن نیست؛ واقعیتیست که خود ایالات متحده آن را به رسمیت میشناسد. مطبوعات خصوصی و دیگر بازیگران سیاسی در کوبا توسط بیاعتبارترین و بدخواهترین سازمانهای راستگرای بینالمللی حمایت مالی میشوند و ما باید خود را برای وضعیتی آماده کنیم که واقعیت بیش از پیش خود را نمایان کند.
با گسترش رسانههای اجتماعی، «اپوزیسیون» کوبایی در حال تنوعبخشیدن به چهرهی خود است و ما دیگر با یک گروه متخاصم در میامی روبهرو نیستیم، بلکه بازیگران و وسایل تبلیغی جدیدی در جزیره وجود دارند، اگرچه از خارج آموزش میبینند و حمایت میشوند. آنها مدام نمادهایی که در پندار جمعی ارزشمند هستند را مورد سوءاستفاده قرار میدهند و بر مشکلات اجتماعی موجود تأکید میورزند. البته، کسانی که ـ خارج از رسانههای دولتی، ولی بدون حمایت مالی خارجی ـ در اینترنت مقالات ارزشمندی مینویسند و نظرات انتقادی دربارهی جامعهی امروز کوبا ارائه میدهند و به غنای بحث در مورد واقعیت جامعهی ما از موضع مارکسیستی و ضداستعماری میافزایند، مورد نظر من نیستند.
در دوران اخیر، مداخلهی نظرات راستگرایان در تصمیمگیریهای عمومی کوبا افزایش یافته است: مردان و زنان کوبایی در همهی عرصههای حیات ملی، چه در زمینهی تصمیمات مربوط به معماری محلی یا در مورد مرزهای کل کشور به بحث و گفتوگو میپردازند. صداهایی هستند که بهمنظور مخدوشکردن افکار عمومی در رسانهها نسبت به مدیریت و کار مؤسسات دولتی از این فضا ماهرانه استفاده میکنند. ما نمیتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم، اما این هم واقعیت دارد که این سوءاستفادهکنندگان دست بالا را ندارند. علیرغم نیت دشمنان، نوعی روحیهی عمومی در دفاع از صلاح همگانی وجود دارد. لازم است دولت در سطح محلی کوششی در جهت ایجاد مکانیسمهایی برای مشارکت بیشتر و عمیقتر مردم به عمل آورد؛ این امری کلیدیست. اعمال امور مشاوره، شفافیت و تأمین اطلاعات بهموقع دربارهی روندهای تصمیمگیری باید به فلسفهی مطقاً ضروری توسعهی سوسیالیسم تبدیل شود.
در ماه مارس ۲۰۲۰، برنامهی ملی مبارزه با نژادگرایی و تبعیض نژادی اعلام شد. امسال فرمان قانونی حمایت از حیوانات به تصویب رسید. و لازم است با ادامهی ایجاد پلاتفرمهای عملی به تحلیل، گفتوگو و رشد راههای بدیل برای حل مشکلات جاری جامعهی امروز کوبا، به تعمیق دموکراتیک و خصلت عدالتطلبانهی نظام سیاسی کوبا پرداخته شود. این امر خارج از متن سوسیالیسم قابل پیادهشدن نیست. سرمایهداری امروز این مشکلات را در سراسر جهان تشدید میکند. گذار به سوسیالیسم این مشکلات را بهطور طبیعی یا خودبهخودی، بهمثابهی چیزی ذاتی، حل نمیکند، بلکه شرایط بهتری برای تحلیل، گفتوگو و مجابکردن به وجود میآورد. پلاتفرمهای همهشمول برای ایجاد زمینههای گفت و شنود و وفاق، یک نیاز است. وقتی اهداف عدالتخواهانه باشند، جای خود را در انقلاب و نهادهایش میگشایند. احتمالاً منظور فیدل از اینکه گفت در انقلاب برای همه جایی هست، همین بود.
هیچیک از کسانی که از خارج برای تغییر در کوبا پول دریافت میکنند، هرگز پیشنهاد شایستهای به مردم نداده. از آنجا که کوبا کشور فقیریست، مبارزه با چنگ و دندان برای حفظ زندگی مردم کوبا در شرایط نامساعد، بدون قربانیکردن استقلال کشور، حداقل مطالبهی شایستهی چنین مردمی است. شاید این معنای صحبت فیدل باشد وقتی گفت: درون انقلاب همهچیز، علیه انقلاب هیچ چیز. هرچند همانطور که کورتاسار میگوید، مسائل بسیاری وجود دارد و انقلابیون میپذیرند که میشد بهتر از اینها به نفع همگان عمل کنند، به نحوی که افراد از امکانات بیش از پیش بهتری برخوردار شوند.