یکشنبه, مهر ۱

چنگ‌اندازی به اوروآسیا

 ایالات متحده آمریکا از بدو تأسیس NSC دیگر یک دمکراسی نیست، بلکه در بهترین حالت یک دمکراسی صوری می‌باشد. رییس‌جمهور دارای اختیارات یک دیکتاتور است، مثلاً او مجاز است بدون هر نوع صلاح و مشورتی به اطاق کذایی گام نهد و تکمه قرمز را بفشارد و از این طریق یک جنگ اتمی را  آغاز کند. در دهه ۱۹۵۰ نخوت و تکبر قدرت به اوج خود رسید.

 ایالات متحده آمریکا از بدو تأسیس NSC دیگر یک دمکراسی نیست، بلکه در بهترین حالت یک دمکراسی صوری می‌باشد. رییس‌جمهور دارای اختیارات یک دیکتاتور است، مثلاً او مجاز است بدون هر نوع صلاح و مشورتی به اطاق کذایی گام نهد و تکمه قرمز را بفشارد و از این طریق یک جنگ اتمی را  آغاز کند. در دهه ۱۹۵۰ نخوت و تکبر قدرت به اوج خود رسید.

 
 
 
 
 
 
 
 
تارنگاشت عدالت
 
نویسنده: هرمان پلوپا
ترجمه و تلخیص: خ. طهوری
 
 
فصل پنجم کتاب «چنگ‌اندازی به اوروآسیا»، علل پشت پردۀ جنگ‌های دایمی علیه روسیه در کتابخانۀ «عدالت» منتشر شد.
 
برای مطالعۀ این اثر ارزنده به این نشانی مراجعه کنید:
 
 
 
*****
 
فصل پنجم

جنگ سرد، که زیاد هم سرد نیست …

 
«چرچیل می‌گفت اگر یک بمب اتمی آمریکا کرملین را با خاک یکسان کند، خیلی ساده می‌توان با روس‌ها تعادل برقرار کرد، زیرا طرف مخاطب، یعنی دولت شوروی دیگر وجود نخواهد داشت.» (از یک گزارش FBI در سال ۱۹۴۷)

در این لحظه بود که ایالات متحده آمریکا به شیوه‌ای رادیکال سیاست‌های خود را تنظیم کرد.

تا آن لحظه ایالات متحده یک کشور فدرال مدنی با ساختارهای امنیتی نسبتاً سبک بود، یعنی در دوران صلح ارتش نسبتاً کوچکی در اختیار داشت ولی همین‌قدر هم کافی بود تا آمریکا بتواند در سطح جهان به طور نقطه‌ای منافع خود را با ضربات نظامی خود تحمیل کند و این سیاست به سیاست «کشتی‌های توپدار» شهرت داشت. برای این‌کار آمریکا دارای یک رسته چهارم نظامی نیز بود که رسته به اصطلاح تفنگداران دریایی نامیده می‌شد. یکان‌هایی از نیروی زمینی می‌توانستند با کشتی‌های سریع خود را به سرعت به مناطق جنگی برسانند و در جنگ شرکت کنند. البته جنگ‌های درازمدت و طولانی هم مثل جنگ فیلیپین که تقریباً ده سال به طول انجامید، وجود داشت. با این‌حال هزینه پرسنل و بودجه دولتی برای ارضای نیازهای ارتش نسبتاً اداره کردنی بود. در جنگ اول جهانی دیدیم که ایالات متحده چگونه در ابتدا فقط به عنوان ناظر شرکت کرد. اول فقط پول آمریکایی در جبهه فرانسه و انگلیس مبارزه می‌کرد. هنگامی‌که فرانسه و انگلیس قدرت پرداخت خود را از دست دادند و روسیه به وسیلۀ بلشویک‌ها خنثی شد، دولت آمریکا مجبور شد همراه تمامی توان صنعتی خود به سرعت شیوه جنگ تمام‌عیار را پیشه کند. ولی بلافاصله پس از جنگ رییس‌جمهور «هاردینگ» ماشین جنگی را کوچک کرد و مجدداً به سیاست شناخته‌شدۀ کشتی‌های توپدار بازگشت.


ولی برعکس، {styleboxjp}با در نظر گرفتن پیروزی تمام‌عیار در جنگ، تحول بی‌ملاحظه ایالات متحده آمریکا به کشوری شدیداً نظامی و با آمادگی دایم برای جنگ، آغاز شد{/styleboxjp}. ملت اکنون در آماده‌باش دایم به سر می‌برد. تنها تعداد کمی از مردم می‌دانند که از این زمان تاکنون ایالات متحده بلاانقطاع در وضعیت جنگی به سر می‌برد. کلیه گزینه‌ها در این مورد که از این پس می‌توان با هم‌پیمان رزمی خود، اتحاد شوروی در صلح و مبادله اقتصادی به سر برده و از امتیازات یکدیگر بهره‌مند شد، به کلی به کنار نهاده شد. از آنجا که مردم آمریکا بر روی‌هم نظر مثبتی نسبت به هم‌پیمان شوروی خود داشتند، خبرگان کودتاگر در سطوح بالای جامعه آمریکا مجبور بودند به شیوه‌ای روشمند و گام‌به‌گام عمل کنند.

پایه‌گذاری یک دولت مخفی در ایالات متحده آمریکا
… رییس‌جمهور ترومن در ژوئیه ۱۹۴۷ شورای امنیت ملی NSC را تأسیس کرد که به نوعی هسته مخفی کابینه را تشکیل می‌داد. در این شورا رییس‌جمهور، وزیر دفاع و وزیر امور خارجه و همین‌طور رؤسای سازمان‌های جاسوسی حضور دارند و کارشناسان مختلف به موقع خود و بسته به مسأله مورد نظر در آن شرکت داده می‌شوند. در مورد روند و تصمیمات نشست‌های این شورا سکوت کامل رعایت می‌شود. {styleboxjp}NSC دارای بودجه‌ای است که استفاده از آن بدون اطلاع انظار عمومی صورت می‌گیرد{/styleboxjp}. کنگره (یعنی سیستم دومجلسی) در واشنگتن با شور شعف به خلع ید خود رأی مثبت داد.

ایالات متحده آمریکا از بدو تأسیس NSC دیگر یک دمکراسی نیست، بلکه در بهترین حالت یک دمکراسی صوری می‌باشد. رییس‌جمهور دارای اختیارات یک دیکتاتور است، مثلاً او مجاز است بدون هر نوع صلاح و مشورتی به اطاق کذایی گام نهد و تکمه قرمز را بفشارد و از این طریق یک جنگ اتمی را  آغاز کند. در دهه ۱۹۵۰ نخوت و تکبر قدرت به اوج خود رسید. رییس‌جمهور آیزنهاور اختیارات ویژه‌ای برای مقام ریاست جمهوری تعیین کرد، بدین معنی که رییس‌جمهور  و همکارانش مجازند بنا بر میل و اراده خود اطلاعاتی را مخفی نگاه دارند و با این استدلال که مخفی نگاه داشتن آن‌ها در چارچوب حفظ منافع عامه است، از انتشار آن جلوگیری به عمل آورند.

نابودی اتمی اتحاد شوروی به عنوان گزینه کم‌خرج‌تر
اینها اقداماتی بود تا ایالات متحده از درون برای یک وضعیت جنگی دایمی آماده گردد. ولی قرار بود با این دستگاه دولتی نیمه‌اقتدارگرا، در واقع چه نوع جنگی را آغاز کرد؟ واقعاً صلاح نبود که جامعه آمریکا را که به دنبال رفرم‌های اجتماعی روزولت بدعادت و لذت‌طلب شده بود بی‌واسطه به وضعیت آماده‌باش و سربازگیری، آن‌هم در سطح وسیع، هل داد. اما اکنون آن‌ها معتقد بودند که با شیوه‌ای بسیار باصرفه‌تر و به مراتب ناشناس‌تر جوانان آمریکایی را از این کار معاف کرده و با این‌حال دشمن را به زانو درآورند. {styleboxjp}بمب اتمی که در برنامه مانهاتن تکامل یافته بود بهترین گزینه به نظر می‌رسید که در واقع نوعی جهش کوانتومی در هنر به زیر سلطه درآوردن امپریالیستی جهان بود{/styleboxjp}.

سخنرانی چرچیل: جهان باید به وسیلۀ ایالات متحده آمریکا و بریتانیای کبیر رهبری شود
همین‌طور که می‌بینیم مسأله اصلی این بود که ائتلاف آنگلوآمریکایی به رقبای بالقوه خود مثل اتحاد شوروی حریم حاکمیت خود را در سیاست‌های بزرگ تحمیل کند و انحصار تعریف آزادی، صلح و رفاه و مطابق برآن شیوه برداشت آنگلوآمریکایی از عبارت متضاد این شعارها یعنی عدم آزادی، جنگ و فقر چیست را به دست آورد.

یک عنصر تعیین‌کننده این تصاحب ایدئولوژیکی را وینستون چرچیل  روز ۵ مارس ۱۹۴۶ در دانشگاه کوچک «فولتون» در ایالت میسوری مطرح کرد. این سخنرانی برای مردم جهان این‌طور می‌نمود که جنگ سرد بین قدرت‌های غربی و اتحاد شوروی آغاز شده است. {styleboxjp}لب کلام سخنان چرچیل این بود که درست در میان اروپا اکنون یک پرده آهنین کشیده شده است{/styleboxjp}. برای رسیدن به این‌ نتیجه، حتماً لازم نبود به فولتون سفر کرد. در واقع سخنرانی چرچیل در فولتون پر از جسارت‌های ظالمانه قدرت بود، به طوری‌که مطالعه آن ضروری به نظر می‌رسد و ما در اینجا به آن می‌پردازیم.


او گفت بشریت در مقابل این انتخاب قرار گرفته: دمکراسی و یا ستمگری؟ دمکراسی مطلقاً مشابه سیستم‌های سیاسی ایالات متحده آمریکا و بریتانیای کبیر است. دمکراسی از بطن منشور کبیر، قانون امنیت قضایی (habeas corpus)، قانون اساسی ایالات متحده، دولت مدنی و حق انتخاب به دست آمده است. این‌که بیش از ۷۰۰ سال پیش دمکراسی سوئیسی وجود داشت و فرانسه ۱۷۸۹ انقلاب بورژوایی خود را پشت سر نهاد و آلمان در سال ۱۸۴۸ انقلاب بورژوایی کرد و دفتر قانون بورژوایی را ارایه نمود، در سخنان چرچیل محلی از اِعراب نداشت. خیر دمکراسی فقط و فقط دست‌آورد خلق‌های انگلیسی‌زبان بود و چرچیل پیش‌بینی می‌کرد که در دهه‌های بعدی به برکت خلق‌های انگلیسی‌زبان رفاه توده‌ای تا آن لحظه ناشناخته‌ای پدید خواهد آمد. آیا پیمان‌شکنی نخواهد بود که خلق‌های انگلیسی‌زبان در سازمان ملل متحد آشکارا برتری داشته باشند؟ چرچیل براین عقیده بود: خیر. وقتی که دو خانواده بسیار نزدیک  و  آشنا مشترکاً معبد صلح جهانی را بنا کنند، این امر برای همه سودمند خواهد بود. {styleboxjp}سخنان چرچیل به ما می‌آموخت که صلح تنها یک فرآورده ویژه تولیدی آنگلوآمریکایی است{/styleboxjp}.

متأسفانه این‌طور است، خانم‌ها و آقایان عزیز، من روس‌ها را می‌شناسم: آن‌ها تنها وقتی که ما مصمم و با صلابت رفتار کنیم، به ما احترام خواهند گذارد. و مضاف برآن: تنها یک تعادل معمولی قدرت بین بلوک آنگلوآمریکایی و دیگر کشورها اساسی و با ثبات نیست و نباید به وجود آید. از این‌رو برادری آنگلوآمریکایی باید در سازمان ملل متحد مصمم رفتار کند. رؤیای من قدرتمند شدن مجدد بریتانیاگرایی است. تکرار می‌کنم: اگر کلیه کشورهایی که به زبان انگلیسی سخن می‌گویند به هم بپیوندند، در آن‌صورت تعادل متزلزل قدرت‌ها به طور نهایی از بین خواهد رفت.


چرچیل: خلق‌های انگلیسی باید بر بشریت حکومت کنند
اکنون درک می‌کنیم که چرا سخنرانی چرچیل در فولتون دارای عنوان «بازوان قوی صلح» بود. و بازوان قوی رؤیای صلح جهانی چرچیل از به هم آمیختن بریتانیای کبیر و ایالات متحده آمریکا به عنوان تنها قدرت غالب و مقاومت‌ناپذیر در سطح جهان تشکیل می‌شد. خوانندگانی که با تاریخ آشنایی دارند می‌دانند که رؤیای چرچیل زاده فکر او نبود. در اواخر قرن ١٩ بازرگان ماجراجوی انگلیسی «سیسیل رودِس» (تصویر) که ثروت هنگفت خویش را به کمک استثمار و استعمار شدید و بی‌ملاحظه جنوب آفریقا و استخراج طلا و الماس و فروش آن به دست آورده بود، وقف بنیادی کرد که هدف خود را وحدت مجدد بریتانیا و آمریکا اعلام کرده بود. سیاستمداران، دانشمندان و مردان رسانه‌ای بانفوذ انگلیسی کوشش می‌کردند «یک جامعه مخفی طبق الگوی مقررات ژوزوئیت‌ها برای تقویت صلح و رفاه در جهان و همین‌طور استقرار یک فدراسیون آمریکایی-انگلیسی با استقلال مطلق داخلی هر دو کشور طراحی کنند.» نقل قول فوق در سال ١٩٠٢ به مناسبت مرگ «سیسیل رودِس» در نیویورک‌تایمز منتشر شد. {styleboxjp}وحدت مجدد ایالات متحدۀ جداشده با سرزمین مادر، بریتانیای کبیر همیشه یک آرزوی دیرینه خبرگان در دو سوی اقیانوس بود{/styleboxjp}. البته این که چرچیل رؤیای آنگلوآمریکایی سلطه بر جهان را از نظر رسانه‌ای این‌طور مؤثر تبلیغ می‌کرد نشانگر این است که در پس او مجموعه قدرتمندی قرار گرفته بود.


نژادپرستی وقیحانه چرچیل
… چرچیل در سال ١٩۴٣ رسماً اعلام کرد: «من از هندی‌ها متنفرم. آن‌ها حیوانند و مذهبشان نیز حیوانی است … نژادی که تنها به خاطر زاد و ولد از کنترل خارج شده قادر به ادامه حیات است.» به زعم چرچیل در سال ۱۹۴۵باید ژنرال «آرتور هاریس» بدنام که مسؤول بمباران درسدن بود «… چندین عدد از بمب‌های مازاد را مورد استفاده قرار دهد و آن‌ها (هندی‌ها) را از بین ببرد.» لذا می‌توان این‌طور دریافت که منظور چرچیل از «خلق‌های انگلیسی‌زبان» سفیدپوستان جزایر انگلیسی، ایالات متحده آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند بوده است.

ما در دبستان آموختیم که چرچیل در سخنرانی خود در فولتون شکوه می‌کرد که شوروی‌ها در اروپا پرده آهنین ایجاد کرده اند. نمی‌توان پذیرفت که چرچیل ۷۳ ساله اکنون دچار فراموشی و از بین رفتن شدید حافظه شده بود. آیا او نمی‌توانست به یاد آورد که خود او در روزهای ۹ تا  ۱۹ اکتبر  ۱۹۴۴ در مسکو  با استالین بر سر یک میز نشسته و در مورد نقشه آینده اروپا تصمیم گرفته بود؟ توافقنامه‌ بین وزیر امور خارجه انگلیس «آنتونی ایدن» و وزیر امور خارجه شوروی «مولوتف» که مدت‌ها مخفی نگاه داشته شد، از مدت‌ها پیش تنظیم شده بود.


در نتیجه پرده آهنین که از همه طرف پذیرفته شده بود، چیز نوینی نبود. مسأله بر سر مشخص کردن حریم منطقه‌های ژئوپلیتیکی برای طرفین بود که البته برای به اجرا درآوردن آن اراده مردم بومی منطقه زیاد مورد توجه قرار نداشت.

در غرب پرده آهنین چه اتفاقاتی صورت گرفت را در فصل بعدی مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 
 
 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *