دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور سابق با ارسال سه نامه جداگانه به دبیرکل سازمان ملل، ولیعهد سعودی و رهبر جنبش انصار الله یمن اعلام کرد که آماده است تا در جهت خاتمه بخشیدن به تخاصمات و درگیری های نظامی در منطقه و از جمله در یمن دست به یک تلاش انسان دوستانه بزند.
این نامه ها بازتاب قابل توجهی در منطقه و جهان داشته است و بسیاری از تحلیلگران و رسانه ها به این نامه ها به دیده اهمیت نگریسته و آن را یک تلاش مهم در جهت خاتمه بخشیدن به جنگ در یمن توصیف کرده اند.
در این ارتباط بیان چند نکته را ضروری می دانم:
۱- دکتر احمدی نژاد نه از جایگاه یک مقام مسئول بلکه به عنوان یک شهروند دلسوز که تحولات و رویدادهای دردناک منطقه را با نگرانی بسیار دنبال می کند و از کشته شدن انسانهای بیگناه و بویژه زنان و کودکان در یمن عمیقا متاثر و متاسف است، دست به این ابتکار زده است. بنابراین او ملزم به رعایت پروتکل های رسمی و اداری در نامه نگاری های خود نیست.
۲- دکتر احمدی نژاد یک شخصیت مصلح و ذی نفوذ جهانی است و در مواجهه با شرایط دردناکی که امروز بر مردم یمن می گذرد، او موظف است اهتمام خویش را برای فروکش کردن آتش برافروخته شده میان برخی کشورها بویژه در جنگ میان عربستان با یمن به کار بندد. این وظیفه یک عهد شخصی نیست بلکه مردم ایران و وجدان جامعه بشری از ایشان انتظار دارد تا از نفوذ معنوی خود در میان ملت ها به عنوان فرصتی که خداوند متعال برای او فراهم آورده است، در جهت نجات جان انسانهای بیگناه استفاده کند. آنچه اهمیت دارد حفظ جان انسانهاست، حتی یک نفر!
۳- زبان قدرت در دنیای امروز از لوله های تفنگ و اسلحه خارج نمی شود، بلکه امروز بیش از همیشه، میزان اثرگذاری منطق انسانی یک کشور است که قدرت آن را نمایان می سازد. یک ملت زمانی قدرتمند محسوب می شود که بتواند به نحوی تعیین کننده و اثرگذار، نقش خود را در فضای افکار عمومی و مناسبات منطقه ای و جهانی به درستی ایفا کند.
۴- ایران و عربستان دو کشور بزرگ و مهم در منطقه به شمار می روند. نظام سلطه برای تحقق منافع نامشروع خود همواره کوشیده است تا میان این دو، به جای دوستی و همکاری و رفاقت، فضای تخاصم، سوء ظن و بی اعتمادی وجود داشته باشد. متاسفانه، دو کشور تا کنون بیشترین آسیب را از این سیاست شیطانی قدرتهای جهانی متحمل شده اند.
۵- از یاد نبریم که جنگ تحمیلی صدام علیه ایران هشت سال به درازا کشید و دو ملت مسلمان از طولانی شدن آن خسارات سنگینی را متحمل شدند. آیا طی سالیان اخیر بارها خود را بابت طولانی شدن آن و بی توجهی به عدم توقف جنگ، پس از آزادی خرمشهر ملامت نکرده ایم؟ آیا باید با همان منطق، فقط شاهد طولانی شدن یک جنگ ویرانگر دیگر در منطقه خودمان میان دو کشور مسلمان باشیم و هیچ اقدام موثری برای خاتمه دادن به آن به عمل نیاوریم؟!
۶- این تفکر، کاملا فرسوده و منسوخ است که برای اثبات انقلابی بودن خود، پیوسته باید نسبت به دیگرانی که ممکن است دارای ملاحظاتی نسبت به ما باشند و از جمله در برابر دشمنانمان، با تندی و عتاب و پرخاشگری سخن بگوییم. این رویکرد قابل دفاع نیست و تا کنون آسیب های جدی و فراوانی را به ملت ایران وارد کرده است. باید بپذیریم که انقلابی بودن در گروی دامن زدن به دشمنی ها نیست بلکه منوط به در پیش گرفتن سیاست عزتمندانه ای است که بتواند وفاق و برادری و ارزشهای انسانی را در مناسبات بین المللی ایران افزون سازد و همکاری با سایر کشورها را گسترش دهد. از بین بردن کدورت ها و کینه های انباشته شده در طول زمان، مستلزم تکیه بر اصول انسانی و اخلاقی و پرهیز از تندزبانی است.
۷- وقتی کسی برای برقراری صلح و آرامش و وساطت و میانجی گری در یک منازعه مرگبار، به طرفین دعوا نامه می نویسد، بر اساس قاعده انسانی، عقلانی و اخلاقی موظف است با استفاده از ادبیات صحیح و اثر گذار و از موضع خیرخواهی و دوستی و حسن ظن با طرفین درگیر وارد گفت و گو شود و ایده و ابتکار خود را با آنها در میان بگذارد و فضای اعتماد و اطمینان برپایه اخلاق و انصاف و عدالت را پی ریزی نماید، چه در غیر این صورت مرتکب یک اقدام عبث شده است. اکنون که شخصیت ذیصلاحی در قامت دکتر احمدی نژاد در جهت خاتمه دادن به این درگیری اهتمام خود را به کار بسته است، چرا عده ای کوته نظر و زیاده خواه، جرات یافته اند او را آماج هجمه های همه جانبه خود قرار دهند. باید به آنها گفت: فاین تذهبون!
واکنش کاربران
اکنون انتشار متن نامه محمود احمدینژاد به محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، در فضای مجازی با واکنشهای انتقادی کاربران شبکههای اجتماعی روبه رو شده است.
یکی از کاربران در این مورد نوشته است:«کسانی که بن سلمان را عالیجناب خطاب میکنند و از همکاری صحبت میکنند حتما فاجعه منا را یادشون رفته»
یکی دیگر از کاربران اینطور مینویسد:«عالیجناب من کودک یمنی پوست بر استخوان است»
دیگری نوشت:«دیپلماسی احمدینژاد یعنی به گاو شیرده منطقه که زورش فقط به بچهها میرسه بگی عالیجناب»
دیگر کاربری گفته است:«ما یاد گرفتیم که هر جایی مطابق با محلی که قرار داریم سخن بگوییم ما دشمنی میکنیم ولی توهین نمیکنیم! حرفی اگر داریم با دشمنان به ظاهر مسلمان یا غیر مسلمان به راحتی میزنیم، هرچند اگر دعوت به همکاری باشد. پس با این تفاسیر ما نیازی به لفظ عالیجناب برای جذب دشمن نداریم»
کاربران دیگر نوشته اند:«بهتر است احمدینژاد پیشانی سیاست را ببوسد و به روزمره نویسی بپردازد»، «به کجا چنین شتابان آقای احمدینژاد؟ اسلام دین عقلانیته ولی همیشه افراط و تفریط کار داده دستش »، «موجه جهانی؟؟!! این آدم با همین افکار هشت سال رئیس جمهور بود»، « یکی جلو احمدینژاد رو بگیره اینقد آبروریزی نکنه آخه عربستان سعودی عالیجناب!»
گروه سیاسی-رجانیوز: تحرکات سالهای اخیر احمدینژاد و اظهار نظرهای شاذ وی شاید برای دیده شدن باشد، اما هرچه هست ریشه در انحراف فکری وی و یارانش دارد.
به گزارش رجانیوز: احمدی نژاد با ارسال سه نامه جداگانه به دبیرکل سازمان ملل، ولیعهد سعودی و رهبر جنبش انصارالله یمن اعلام کرد که میخواهد برای خاتمه دادن به تخاصمات و درگیری های نظامی میان دو کشور همسایه عربستان و یمن تلاش کند.
وی با خطاب قرار دادن بن سلمان با عنوان «ولیعهد محترم» و «عالیجناب آقای محمدبن سلمان» نامه خود را شروع کرده است. او بدون اشاره به خاندان سعودی به عنوان آغازگر جنایت علیه مردم یمن خطاب به ولیعهد سعودی ادعای عجیبی مطرح میکند. وی میگوید: «میدانم که جنابعالی(بن سلمان) از وضعیت فعلی ناخشنود و از اینکه روزانه جمعی از مردم بی گناه کشته و زخمی میشوند، زیرساخت ها آسیب میببینند ومنابع ملت های منطقه به جای سازندگی و ارتقای رفاه، امنیت و پیشرفت، صرف تخریب میشود ناراحتید و از این رو از برقراری صلحی عادلانه استقبال مینمایید»
احمدینژاد پس از آنکه میگوید بن سلمان از جنایت های خود در یمن ناراحت و ناخرسند است طرحی رمانتیک برای فردای جنگ و آغاز همکاریهای منطقه ای دو کشور ارائه میدهد: «تردیدی ندارم که اگر هزینه های سنگین جنگ جاری در قالب برنامه اقدام مشترک منطقهای صرف همکاری برای عمران و آبادانی شود، سایه ترس، وحشت، فقر و مرگ از سر مردم برداشته شده و در پرتو صلح و برادری، حلاوت یک زندگی شرافتمندانه، عادلانه و آزادانه در کام همگان خواهد نشست.»
شاید استفاده از القابی چون «برادر محترم»، «عالیجناب» و «ولیعهد محترم» برای عاملان جنایتهای منطقهای و ریختن خود هزاران کودک یمنی و سوری با این توجیه که میانجیگری بین دو کشور نیاز به ادبیات و اصول خاص خود دارد قابل تامل و پذیرش باشد، اما با این وجود بازهم چند سوال بی پاسخ باقی میماند: محمود احمدینژاد دقیقا چه جایگاهی دارد که بنسلمان، سیدعبدالملک بدرالدین و دبیر کل سازمان ملل باید برای طرح و پیشنهاد وی جایگاهی قائل شوند؟ آیا اساسا میانجی گری توسط افراد در نظام بین الملل امکان پذیر است؟ از اصول میانجیگری بی طرفی کشورها یا نهادهای مسئول میباشند، با این توصیف آیا محمود احمدینژاد در تجاوز آشکار و کشتار یمنیها توسط رژیم سعودی به عنوان فرد بیطرف شناخته میشود و خود را در کنار مردم یمن نمیبیند؟
نگاه سادهانگارانه محمود احمدینژاد به مسائل بین الملل چندی قبل هم حاشیه ساز شده بود، جاییکه وی در یک مصاحبه با شبکه آمریکایی گفته بود ایران و آمریکا میتوانند به عنوان محور وحدت دنیا با هم همکاری کنند. وی اینگونه طرح خود را توضیح داده بود: «من فکر می کنم ایران و آمریکا می توانند محور وحدت در دنیا باشند. از همه دعوت کنند. تا الان با یک مدل در دنیا جلو آمدیم، نتیجه ای نگرفتیم و این وضع دنیا شده است. از این به بعد می خواهیم همه مشارکت کنند، مشارکت واقعی. همه با هم صداقت داشته باشند. همه دوستدار و خیرخواه هم باشیم. بیاییم کنار هم بنشینیم و مسائل دنیا را به اتفاق هم حل کنیم. مسائل اقتصادی را درست کنیم، فقر را برطرف کنیم، ناامنی ها را رفع کنیم، این مسابقه وحشتناک و ضد انسانی تسلیحاتی را ریشه کن کنیم. ثروت های فراوان جهان را در اختیار مردم قرار دهیم و دنیای بهتری را بسازیم. این فقط با مشارکت همگان امکان پذیر است و من فکر می کنم ایران و آمریکا می توانند پیشتاز باشند.»
برخی بر این عقیده هستند که احمدینژاد با چنین صحبتهایی بیشتر به دنبال دیده شدن است. اما نگاهی به رفتارهای وی و دوستانش در آنچه به عنوان فرقه بهار شناخته میشود نشان داده است که ریشه این رفتارها و صحبتها در خطاهای تحلیلی و انحراف در شناخت جریانها میباشد.
احمدینژاد و شیطانی دانستن جنگ سوریه
راهبرد نظام از شروع بیداری اسلامی در منطقه و فتنه شام با مخالفت خوانی رئیس دولت وقت و حلقه اطرافیان احمدی نژاد رو به رو شد. مواضع احمدی نژاد و یارغار او یعنی اسفندیار رحیم مشایی در خصوص فتنه سوریه صراحتا خبر از مخالفت آنها در حمایت از سوریه می دهد.
احمدی نژاد در جریان جنگ سوریه با تقلیل فتنه بزرگ شام به جنگ داخلی، آن را دعوای ملت سوریه با یکدیگر معرفی کرد و اینگونه نسخه بی طرفی در این خصوص را پیچید. این صحبت ها در اردیبهشت ۱۳۹۱ در حالی بود که بیش از یک سال از شروع این بحران گذشته بود و ذات خشن تروریست ها و فتنه خارجی طراحی شده برای محور مقاومت خود را نشان داده بود.
احمدی نژاد در مصاحبه مهرماه سال ۹۱ با الجزیره با طفره رفتن و عدم حمایت از سوریه مدعی می شود: «سوریه دوستان بسیاری دارد که قبل از ما به کمک او بشتابند»
احمدی نژاد به حدی با حضور ایران در سوریه و مقابله با طراحی صهیونیست ها جدیت دارد که حتی در اوج جنایت داعش در سوریه در یک سخنرانی دخالت در این جنگ را شیطانی خواند. صوت زیر مربوط به مرداد ماه سال ۹۵ است. زمانی که داعش در اوج قدرت بود. او میگوید دو طرف درگیری از آمریکا اسلحه می خرند پس شیطانی هستند.
اسفندیار رحیم مشایی هم در جلسه شورای اطلاع رسانی دولت در این خصوص صحبت هایی کرد که ترس و سردرگمی در آن موج می زند. مشایی با اشاره به جنگ سوریه و صف کشی جبهه دشمنان علیه این کشور، دولت را از اعلام موضع در این خصوص نهی می کند و آن را خلاف منافع ملی معرفی می کند.
مشایی که مشخص نبود چه مسئولیتی در دولت دارد که اعلام می کند «دولت موضع بدون ملاحظه در مورد سوریه را اشتباه میداند» می گوید: «در شرایطی قرار داریم که مخالفان و معارضان به یک قدرت تبدیل شدهاند. در صحنه عمل توانستند اقدامات موثر و چشمگیری انجام دهند. در نشستهایی با حضور بیش از ۱۳۰ کشور، مخالفان به رسمیت شناخته شدهاند. وضعیت مطلوب نیست. ما در کشور باید مراقبت کنیم حرفهایی که میزنیم، منافع کشور را تأمین کند و خدای نکرده بهانهای برای زیر سوال بردن موقعیت و منافع ما ندهد.»
او در موضعی انفعالی و عجیب، مخفی کردن حمایت ایران از مردم سوریه ومحور مقاومت را تجویز کرده و ادامه می دهد: «اگر ادبیات ما به گونهای باشد که نشان دهد ایران نقشی دارد، در واقع خط تبلیغی غرب را مورد پشتیبانی قرار میدهد. ما باید همه ملاحظات را داشته باشیم چون نمیدانیم چه اتفاقی در سوریه میافتد.»
وی صراحتا بیان می کند که نباید در مقابل جبهه جهانی(یعنی خواست آمریکا و اروپا) قرار بگیریم. مشایی حتی از همان ابتدا قافیه را باخته و از عواقب شکست ایران در سوریه می گوید: «نباید کاری کنیم که معنایش این باشد که جبهه جهانی تصمیم گرفته که حکومت عوض بشود و ایران به هیچ وجه در این مساله نه تنها همراهی نکرده بلکه به پشتیبانی از یک حکومت غیر مردمی به پاخواسته، دخالت کرده و ایستاده اما سرانجام شکست خورده است.»
ماجرای سکوت احمدی نژاد در مقابل طراحی سعودی-صهیونیستی
مشایی آشکارا از نظر احمدی نژاد در خصوص سوریه پرده بر میدارد. او ماجرای حضور احمدی نژاد در سازمان همکاری های اسلامی به رهبری عربستان و عدم موضع گیری قاطع در حمایت از نظام حاکم در سوریه را با افتخار بیان کرده و انتقاداتی که در همان زمان در این خصوص شد را با خوشحالی تعریف می کند: « آقای احمدینژاد شرکت کردند و یک سری به صحبتهای احمدینژاد ایراد گرفتند که باید میگفت که بشار اسد باید بماند و به هیچ وجه ما قبول نمیکنیم که برود و شما(سعودی و متحدانش) هر کاری بکنید، ما هستیم. همه جهان علیه بشار بسیج شده؛ ایران کنار اسد بایستد و همه جهان بخواهند عوض شود، قابل تعویض نیست.»
سردار حمید محبی، جانشین اطلاعات نیروی زمینی سپاه در خصوص پاپس کشیدن احمدی نژاد در موضوع سوریه می گوید:
«زمانی که جنگ و شورش به دروازهها و خیابانهای دمشق کشید برخی از مسئولان ما نیز پا پس کشیدند و رییس جمهور وقت آقای احمدینژاد هم میگفتند که دیگر در سوریه هزینه نکنیم زیرا کار بشار اسد تمام شده است، ما سالها با روسیه بر سر این موضوع اختلاف نظر داشتیم که باید از شخص بشار اسد حمایت کنیم، در حالی که روسها بر این عقیده بودند که باید از حکومت طیف اسد حتی اگر شده بدون اسد و با فرد دیگری حمایت کنیم. وقتی این موضوع را به مقام معظم رهبری گفتیم حضرت آقا فرمودند اگر یک گام عقب بکشیم باید در گامهای بعدی نیز کوتاه بیاییم.»
جلیلی دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی در تاریخ ۷ مرداد ۹۵ در یادواره شهدای مسجد لولاگر تهران نیز در این خصوص می گوید:
«زمانی که جنگ سوریه شروع شد (همزمان با دولت دهم) خیلی ها آن ابتدا دچار تردید شدند که باید به سوریه کمک کنیم یا نه ولی جوانان مدافع حرم و بصیر ما در این مسیر تردید به خود راه ندادند، نترسیدند و آن حماسه های بزرگ را خلق کردند.»
بیمیل به سوریه، مایل به دربار یمن و اردن!
بی میلی احمدی نژاد و حلقه بسته و کوچک او به حمایت از مردم و نظام سوریه در قبال دشمنی های آمریکا در حالی بود که او نگاه ویژه ای به رژیم های بدنام یمن و اردن داشت.
احمدینژاد در مرداد ۸۹ طی احکامی اسفندیار رحیممشایی را به عنوان نماینده ویژه رییسجمهور در امور خاورمیانه، حمید بقایی را به عنوان نماینده ویژه رییسجمهور در امور آسیا، محمدمهدی آخوندزاده را به عنوان نماینده ویژه رییسجمهور در امور دریای خزر و ابوالفضل زهرهوند را به عنوان نماینده ویژه رییس جمهور در امور افغانستان منصوب کرد.
او خطاب به بقایی نوشته بود «نظر به تعهد، دانش و تجارب مفید جنابعالی، به موجب این حکم به عنوان نماینده ویژه رییسجمهور در امور آسیا منصوب میشوید»! جای سوال جدی است که آقای بقایی چه دانش و تجربهای در امور دیپلماسی داشته است؟
سه ماه بعد و پیرو این حکم، بقایی در آذر ۸۹ پیام ویژه احمدینژاد را به «علی عبدالله صالح» تقدیم کرد و با او به عنوان کشور دوست و برادر گفتگو کرد. این دیدار در حالی بود که یک و نیم سال بود هیچ مقامی از دو کشور با یکدیگر ملاقات نداشتند و «عبدالله صالح» بارها ایران را به دخالت در امور داخلی یمن و حمایت از حوثیها متهم کرده بود!
این اتفاقات در حالی بود که احمدینژاد علیرغم سیاستهای روشن نظام و جبهه مقاومت، هیچگاه حاضر نشد با دولت بشار اسد ارتباطی حتی در سطح نمایندگی برقرار کند.
این اقدامات که با احکام انتصاب احمدینژاد برای مشایی و بقایی به عنوان نمایندگان ویژه رییس جمهور در امور خاورمیانه و آسیا انجام میگرفت، به وضوح با سیاست نظام در پروژه بیداری اسلامی متفاوت بود. جدای از آن که مشایی و بقایی بدون یک روز سابقه دیپلماتیک، حائز چنین مسئولیتهایی میشدند. این اقدامات البته توسط رهبر انقلاب با تذکر رو برو شد. رهبر انقلاب در شهریور ۸۹ به این نحوه موازیکاری احمدینژاد در سیاست خارجی واکنش نشان دادند:
«یک مسئلهی دیگر هم در مدیریتهای دولتی، کار موازی است. در دولت نباید کارهای موازی انجام بگیرد… تناقض در تصمیمگیریها به وجود میآید – وقتی دو دستگاه مسئول یک کاری هستند، این یک تصمیم میگیرد، آن هم یک تصمیم دیگر میگیرد – و رابعاً از همه بالاتر، مسئولیت لوث میشود. فرض کنید توی فلان مسئلهی اقتصادی یا مسئلهی فرهنگی یا مسئلهی سیاست خارجی یا هرچه، اگر چنانچه یک مشکلی پیش بیاید، مسئولیت لوث میشود. وقتی کار موازی انجام گرفت، مسئولیت لوث میشود… در داخل دولت، دیگر نبایستی از این موازیکاریها به وجود بیاید. حالا یک موارد خاصی هست؛ اما کلیاش این است که موازیکاری خوب نیست.»
مواضع سابقه دار محمود احمدی نژاد
اما این مواضع وی و عدول از عقلانیت انقلابی سابقه دار بوده است. یکسال قبل بود که وی با یک خبرنگار اسراییلی مصاحبه کرد.
احمدی نژاد در مصاحبه با نشریه آمریکایی «نیشن» با خبرنگار صهیونیست این رسانه که ساکن سرزمینهای اشغالی نیز هست گفت و گو کرده بود. این فرد صهیونیست بعدا در یک روزنامه اسراییلی به نام تایم اسرائیل به تشریح مصاحبه تلفنی خود با احمدینژاد پرداخت و تیتر «من یهودستیز نیستم» را برای وی انتخاب کرد. احمدینژاد در این مصاحبه برخلاف دیدگاههای گذشته خود چیزی از نابودی رژیم صهیونیستی نگفته بود.
بعد از آن رئیس فرقه بهار با رسانهای مصاحبه کرد که مستقیما توسط نیروهای بن سلمان مدیریت میشود. ایندیپندنت فارسی که به سراغ احمدی نژاد رفته بود یک روزنامه انگلیسی است که نیمی از سهام آن در اختیار یک سعودی قرار دارد و به صورت اینترنتی فعالیت میکند. نسخه های مربوط به خاورمیانه این روزنامه که به زبان های ترکی، فارسی، عربی و اردو منتشر میشود در اختیار شاهزادگان سعودی قرار دارد. این گروه با نام «المجموعه السعودیه للأبحاث والتسویق یا گروه سعودی پژوهش و بازاریابی» در ریاض قرار دارد و سایر رسانه های دولت سعودی از جمله الشرق الاوسط را مورد پشتیانی خود قرار میدهد.