یکشنبه, مهر ۱

فن دشوار ترجمه را آسان نگیریم!‏

هر ترجمه خوبی به دو شرط اصلی نیازمند است: دقت در انتقال محتوای متن اصلی، سلاست در بیان ‏ترجمه.‏ دقت و سلاست با هم به نحوی در تضادند. هر گاه ما فقط دقت را مراعات کنیم، تحت‌اللفظی و ناسلیس ‏ترجمه کرده ایم. هر گاه تنها به دنبال سلاست برویم، ترجمۀ ما عاری از دقت می‌شود. یافتن بهترین پیوند ‏بین این دو قطب متضاد کار ساده‌ای نیست و به تمرین طولانی نیاز دارد.‏ مترجم باید بر زبانی که از آن ترجمه می‌کند مسلط باشد، با موضوع ترجمه آشنا باشد، مؤلف را بشناسد، ‏تا بتواند دقت را مراعات کند.‏

هر ترجمه خوبی به دو شرط اصلی نیازمند است: دقت در انتقال محتوای متن اصلی، سلاست در بیان ‏ترجمه.‏ دقت و سلاست با هم به نحوی در تضادند. هر گاه ما فقط دقت را مراعات کنیم، تحت‌اللفظی و ناسلیس ‏ترجمه کرده ایم. هر گاه تنها به دنبال سلاست برویم، ترجمۀ ما عاری از دقت می‌شود. یافتن بهترین پیوند ‏بین این دو قطب متضاد کار ساده‌ای نیست و به تمرین طولانی نیاز دارد.‏ مترجم باید بر زبانی که از آن ترجمه می‌کند مسلط باشد، با موضوع ترجمه آشنا باشد، مؤلف را بشناسد، ‏تا بتواند دقت را مراعات کند.‏

 

تارنگاشت عدالت

دنیا، نشریۀ سیاسی و تئوریک کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران، شماره ۲، ۱٣۵٩‏

احسان طبری

 

در نتیجه آزادی‌هایی که انقلاب ایران به وجود آورده، فعالیت در زمینه ترجمه آثار سیاسی، دامنه گرفته ‏است و این به خودی خود پدیده خوبی است.‏

عوامل مختلفی مانند حس کنجکاوی، علاقۀ کمک به خوانندگان ایرانی، اشتهای جلوه‌فروشی، هوس و ‏انگیزه‌های نیک و بد دیگر، مترجمان را وا می‌دارد، در عرصه‌ای گام گذارند که گاه برای آن تدارک لازم را ‏فاقدند.‏

ترجمه به خودی خود کار ساده‌ای نیست، از قدیم می‌گفتند : «المترجم خائن». زیرا مترجم به هنگام ‏انتقال از زبانی به زبانی، گاه فکر، گاه بیان مؤلف را تباه می‌سازد.‏

هر ترجمه خوبی به دو شرط اصلی نیازمند است: دقت در انتقال محتوای متن اصلی، سلاست در بیان ‏ترجمه.‏ دقت و سلاست با هم به نحوی در تضادند. هر گاه ما فقط دقت را مراعات کنیم، تحت‌اللفظی و ناسلیس ‏ترجمه کرده ایم. هر گاه تنها به دنبال سلاست برویم، ترجمۀ ما عاری از دقت می‌شود. یافتن بهترین پیوند ‏بین این دو قطب متضاد کار ساده‌ای نیست و به تمرین طولانی نیاز دارد.‏ مترجم باید بر زبانی که از آن ترجمه می‌کند مسلط باشد، با موضوع ترجمه آشنا باشد، مؤلف را بشناسد، ‏تا بتواند دقت را مراعات کند.‏

وای از آن زمان که مترجم زبانی را که می‌خواهد از آن ترجمه کند ناقص و محدود می‌داند، با موضوع ترجمه ‏آشنا نیست، مؤلف کتاب را نمی‌شناسد، در زبان خود تسلطی ندارد، معادل‌ها را در طول زمان و تمرین ‏نیافته و در عمل خود شتابکار و سطحی است.‏

متأسفانه این قواعد بدیهی مراعات نمی‌شود. حتا در مواردی که ما با مترجمان با صلاحیت روبرو هستیم، ‏گاه عیب فقدان سلاست، ثقیل و دشوار فهم بودن ترجمه، کاملاً به چشم می‌خورد، یعنی ترجمه درست ‏است، ولی ناهموار است. زیرا زبان اصل مهر و نشان خود را در جمله‌نگاری و اصطلاحات در زبان ترجمه ‏باقی گذاشته است و مترجم جرأت نکرده است، قالب بیان اصل را بشکند و آنچنان بشکند که به دقت ‏زیانی وارد نیاید و سلاست بُرد کند.‏

اشکال مهم در این جا است که دستگاه زبانی فارسی، از جهت ذخیرۀ لغوی و بافت دستوری با دستگاه ‏زبان‌های اروپایی فرق‌های زیادی دارد.‏
البته در اثر فعالیت صد سال اخیر مترجمان ایرانی، نزدیکی‌های بسیاری حاصل شده است. ولی با این حال ‏وضع بین فارسی و مثلاً آلمانی مانند وضع بین آلمانی و مثلاً انگلیسی نیست. زبان‌های اروپایی تقریباً ‏عکس‌برداری از هم هستند و کار مترجم نسبتاً کار سهلی است. مصطلحات علمی ‌در این زبان‌ها از ریشه ‏یونانی و لاتین و لذا مشترک است. در فارسی وضع چنین نیست و معادل‌یابی امری است ناگزیر و جاده آن ‏ناکوفته و ناروفته و در آن معضلات حل نشده فراوان. لذا عمل مترجم ایرانی نوعی آفرینش است و به ‏قریحه و تبحر نیازمند. ‏

گاه مترجمان ما، از بیم دور شدن از متن و یا به قصد اثبات قدرت خود در ایجاد بیانی به غنا و ریزبافتی ‏زبان‌های اروپایی، ترجمه‌هایی عرضه می‌دارند که برای خواننده عادی ایرانی دشوار فهم است. این در ‏بهترین حالات است. در حالات عادی مترجم‌ها صاف و ساده مطالب نسبتاً پیچیده را نمی‌فهمند، جاهایی را ‏خودسرانه حذف می‌کنند، مطالب را دست‌خوش تلخیص‌های غیرمجاز می‌سازند و غیره. بی‌مسؤولیتی ‏غریبی حکم‌فرماست که مایه تعجب است. ترجمه کردن به ضرب کتاب لغت و با درک نارس متن مگر زور ‏است؟ مگر شهرت است؟ آیا متوجه نیستیم که مترجم بودن در کشور ما کار ساده‌ای نیست؟ چرا بدون ‏تخصص و صلاحیت به کاری دست می‌زنیم؟

شخص گاه دچار تردید می‌شود که مترجم برخی کتب سیاسی تعمدی در مغلوط و نامفهوم ساختن متن ‏داشته اند یا روش آن‌ها معصومانه و نتیجه عامی‌گری است. ما نمی‌خواهیم از کتابی یا کسی نام ببریم، ‏زیرا هدف «ضربه زدن» به این و آن نیست. هدف طرح سازنده مسأله است. اگر این نوع خطاها و ‏گشادبازی‌ها در آثار ادبی، لااقل ضرر خاصی ندارد، در آثار سیاسی منشاء فساد می‌شود و مایه بدآموزی ‏است. بوالهوسی در این زمینه ابداً مجاز نیست.‏

توصیه‌ای که به نظر ما می‌رسد و شاید عملی است، آن است که هر کتاب ترجمه شده‌ای یک ویراستار ‏مشخص در موضوع متن و یک ویراستار مشخص در زبان فارسی داشته باشد تا مداخله سه تن، کار را از ‏نقص‌های عمده در دقت و سلاست نجات دهد. ولی علاوه بر مشکلات کار جمعی (در کشوری که کار ‏انفرادی در آن متداول است)، انواع مسایل مالی و سازمانی نیز اجرای این توصیه را دشوار می‌سازد. اگر ‏چنین است، پس ترجمه‌ای (به ویژه در بخش متون کلاسیک سیاسی) نشود، بهتر است. تا ترجمه‌ای بد و ‏مغلوط و گمراه‌ساز تحویل جامعه گردد.‏

می‌گویند ابوعلی سینا یکی از آثار فلاسفه یونان را در ترجمه عربیش چهل بار خواند تا از مضمونش (با حدت ‏ذهنی که داشت) سرانجام سر درآورد. شاید این افسانه باشد، ولی به هر جهت گویای آن است که سنت ‏ترجمه‌های ثقیل و نامفهوم و مغلوط در کشور ما سنتی است دیرنده. مترجمانی که در این کار تمرین ‏طولانی دارند، درک می‌کنند که گام نهادن بی‌پروا در این وادی، چه اندازه گستاخی است. البته به قصد ‏تمرین نزد خود، بلامانع است. ولی برای عرضه‌داشت به خواننده، باید وجدان داشت.‏

مترجم باید بتواند ترجمه را چنان ارایه دهد که از عیب‌های مؤلف بکاهد و نه بر آن بیافزاید. مترجم باید سطح ‏فهم و روح خواننده ایرانی را در پیش چشم داشته باشد و زمانی جمله‌ای را ترجمه کند که آن را در تمام ‏ابعادش درک و لمس کرده باشد.‏
می‌خواهیم ترجمه کنیم، مانعی ندارد ولی رنج سنگین مترجم خوب بودن را هم بر خود هموار سازیم!‏

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *