یکشنبه, مهر ۱

مقاومت در برابر خصوصى و آزادسازى اقتصادى، آرى! اما…

مقاومت در برابر نسخه نولیبرال امپریالیستى، یعنى دفاع از استقلال اقتصادى میهن، یعنى دفاع از حق مردم براى تعیین سرنوشت خود، یعنى مخالفت با رژیم استعمارى و نواستعمارى کاپیتولاسیون و تغییر قوانین ملى، آنطور که سرمایه مالى امپریالیستى و ارگان‏هاى حاکمیت آن، نظیر صندوق بین‏المللى پول دیکته مىکنند.

 

مقاومت در برابر نسخه نولیبرال امپریالیستى، یعنى دفاع از استقلال اقتصادى میهن، یعنى دفاع از حق مردم براى تعیین سرنوشت خود، یعنى مخالفت با رژیم استعمارى و نواستعمارى کاپیتولاسیون و تغییر قوانین ملى، آنطور که سرمایه مالى امپریالیستى و ارگان‏هاى حاکمیت آن، نظیر صندوق بین‏المللى پول دیکته مىکنند.

 

تارنگاشت عدالت

 

مطلب رسیده

نویسنده: ف. ع.

۲۲ اسفند ۱٣۸۵

 

 

روند تاراج ثروت‏هاى ملى و متعلق به مردم ایران، چه نسل حاضر و چه نسل‏هاى آینده، تحت عنوان “خصوصى و آزادسازى اقتصادى“ با شدت ادامه دارد. بنا به گفته هیئت مدیره صندوق بین‏المللى پول، “حکم حکومتى“ صادر شده توسط آیت‏الله خامنه‏اى مقرر مىدارد که ٨٠ درصد سهام شرکت‏هاى دولتى در بورس سهام به معرض فروش گذاشته شود. آیت‏الله خامنه‏اى که در گزارشِ اینِ صندوقِ تحت کنترل امپریالیسم، «رهبر ایران» عنوان مىشود، با حکم خود به‏طور غیرقانونى به نقض اصل ۴۴ قانون اساسى دست زده است، زیرا تغییر در اصول قانون اساسى، قانوناً تنها از طریق همه‏پرسى مجاز است.

گزارش صندوق بین‏المللى پول که خرسندى و رضایت خود را از دستور «رهبر ایران» پنهان نمىکند، مانع براى سرمایه‏گذارىهاى خارجى را «تنش‏هاى مربوط به برنامه اتمى ایران» اعلام مىکند و گوشزد مىکند که “مسئله اتمى“ «تاثیر نامطلوب بر سرمایه‏گذارى خصوصى به جا گذاشته است». هیئت مدیره صندوق بین‏المللى پول همچنین کوشش‏ براى خصوصىسازى را «چالش‏هاى عمده ایران براى ادامه گذار به سوى یک اقتصاد بازار موثر و قابل دوام» دانسته و ایران را به ادامه کار تشویق کرده و وظیفه اصلى را «اصلاحات ساختارى» اعلام مىکند. «اصلاحات ساختارى» یعنى برداشتن هرگونه مانع قانونى براى «جریان آزاد سرمایه در بازار». این اصلاحات، طبق این سند، به ایجاد شدن «قدرت رقابت خارجى و ایجاد اعتماد نزد سرمایه‏گذاران» خارجى خواهد انجامید. خواست ارایه تضمین براى سرمایه‏داران خارجى را خانم کوندالیسا ریس، وزیر امور خارجه آمریکا نیز در مصاحبه خود در روز ٢٣ فوریه ٢٠٠٧ اعلام کرد (و تلویزیون صداى آمریکا آن را پخش نمود).

بدین‏ترتیب و با همین چند جمله هیئت مدیره صندوق بین‏المللى پول، موضع خشنودانه دستگاه مالى امپریالیستى که با ابزار “اعتبارى“، کنترل اقتصاد کشورهاى “جهان سوم“ را در اختیار دارد و امپریالیسم آمریکا از روند “خصوصى و آزادسازى اقتصادى“ در ایران برملا و شناخته مىشود. این خشنودى، عجیب و غیرقابل درک هم نیست، زیرا نسخه نولیبرال تهیه شده در همین ارگان امپریالیستى و دستگاه‏هاى مشابه دیگر آن از قبیل بانک جهانى، سازمان تجارت جهانى وغیره است که در ایران با “حکم حکومتى“ غیرقانونى آیت‏الله خامنه‏اى به مورد اجرا گذاشته شده است.

این خشنودى درعین‏حال نشان این نکته نیز مىباشد که در پشت درهاى بسته، و بدور از چشم و اطلاع مردم ایران، مذاکرات درباره “برنامه اتمى ایران“ که گزارش صندوق بین‏المللى پول به آن اشاره دارد، به نتایج دلخواه براى هر دو طرف نزدیک و نهایتاً به آن منجر مىشود. نزدیکى و توافقى که با عرضه کردن ثروت‏هاى ملى میهن ما، به‏مثابه “کالاى“ بىصاحب، در بورس‏هاى پول، یعنى در “بازار نقدینگى هرز و سوداگر“ بین‏المللى عملى مىشود.

 

مىپندارند که جلب این رضایت از طریق غارت ثروت‏هاى ملى ایران توسط سرمایه مالى امپریالیستى، به معناى تضمینى براى بقاى حاکمیتشان خواهد بود. امید دارند با تبدیل شدن به “شریک“ امپریالیسم، بقاى خود را ابدى سازند.

هدف برنامه استراتژیک سیاسى- نظامى امپریالیسم و در راس آن امپریالیسم آمریکا، به این پندار پوزخند مىزند. برنامه “خاورمیانه بزرگ“، تقسیم کشورها به واحدهاى «قومى- مذهبى» است. یعنى سیاست شناخته شده “تقسیم و حکومت کن“. مىتوان این هدف و خواست امپریالیسم را با شکست روبرو ساخت، اما نه با تسلیم و با به حراج گذاشتن ثروت‏هاى ملى مردم، بلکه با مقاومت اندیشمندانه و انقلابى!

دوران “شراکت“ با امپریالیسم نیز براى کشورهاى “جهان سوم“ مدت‏هاست پایان یافته. لااقل با توطئه ایجاد کردن “بحران مالى“ در کشورهاى جنوب شرقى آسیا در قریب به ده سال پیش، یعنى در دورانى که رقابت در صحنه جهانى با کشورهاى سوسیالیستى پایان یافته و دیگر به نمونه‏ “ببرها“ براى نمایش نیازى نبود، دوران “شراکت“ با امپریالیسم نیز پایان یافت. ثروت‏هاى جمع شده در کشور “ببرها“ بثمن بخس و در عرض چند هفته توسط سرمایه مالى امپریالیستى و عمدتاً آمریکایى، بلعیده شدند.

 

خشنودى محافل مالى امپریالیستى از روند “خصوصى و آزادسازى اقتصادى“ در ایران قابل فهمیدن است. این محافل نیاز به “خوراک“ دارند. خوراکى ارزان و سودآور. تنظیم نسخه نولیبرال خصوصى سازى نیز به همین منظور عملى شده است و اجراى آن از طریق ارگان‏هاى مالى بین‏المللى امپریالیستى دیکته مىشود. بینیم «نخبگان اقتصادى و سیاسى» در ایران چرا سنگ این برنامه را به سینه مىزنند؟

 

 “پول خورد کافى نیست، اسکناس، اسکناس!!“

 

«نخبگان اقتصادى و سیاسى مىخواهند خصوصىسازى اجرا شود»

این عنوانى است که “کارگزاران“ به فریاد اعتراضى «اقتصاددانان مستقل» یا «اقتصاددانان اصولگرا» یا «فعالان اقتصادى» و «رهبران سیاسى» داده است (١٩ اسفند ١٣٨۵). اعتراض اینان با اسامى “محمد صادق جنان‏صفت“ و یا  “غلامرضا سلامى“ و دیگران بر سر دو نکته است:

یکى اینکه “احمدى نژاد“مىخواهد «توزیع سهام» را به عنوان «خصوصىسازى» جا بزند. امرى که هم «انکار علم اقتصاد» است و هم «یک سیاسىکارى بحساب مىآید».

دوم، او با تعیین قیمت براى سهام شرکت‏هاى دولتى «علم اقتصاد را انکار» مىکند، زیرا «در بازار بورس، قیمت را بازار تعیین مىکند».

 

به‏عبارت دیگر، این به اصطلاح اقتصاددانان فارغ‏التحصیل از مدارس “نولیبرال“ امپریالیستى با صراحت و به‏مثابه نوجوتن مغرور و اوباشى که از پدر و مادر خود پول توجیبى کلان مىطلبد، مىگویند: نمىشود سر سرمایه مالى هرز و سوداگر را “با پول خورد ماست‏مالى و اشتهاى سرمایه‏گذارن را سیراب کرد، اسکناس… ، اسکناس باید به میدان آورد!“

 

مىگویند: «خصوصىسازى یک اتفاق ساده نیست که دولت بخواهد آن را به توزیع سهام عدالت تقلیل دهد».

در این حرف، واقعاً هم حقیقت تلخى نهفته است! نسخه نولیبرال امپریالیستى اهداف بزرگ‏تر، سنگین‏تر و براى مردم فاجعه‏انگیزترى را دنبال مىکند که بتواند به نسخه کهنه شده تقسیم “سهام“ قناعت کند. مثلاً شیوه‏اى که در زمان سلطنت محمدرضاى سرنگون شده نیز تحت عنوان “فروش سهام کارخانه‏هاى دولتى به کارگران“ انجام شد. سهامى که بزودى توسط غارتگران سرمایه‏دار از چنگ کارگران بیرون کشیده شد.

براى پیشگیرى از سوءتفاهم باید توضیح داده شود که آقایان «اقتصاددانان» مخالف «توزیع سهام عدالت» نیستند: «توزیع سهام عدالت طرح خوبى است، اما خصوصى سازى نیست». این پول خوردى است که نمىخواهیم از آن صرفنظر کنیم، اما اسکناس، اسکناس‏ها کجا مىمانند؟

«تاکنون یک سىام شرکت‏هاى دولتى خصوصىسازى شده است» (“کارگزاران“، ١٠ اسفند) تنها در سال ٨۵ دولت ٢٣٠٠ میلیارد تومان (٢٣٠ ملیون یورو) ثروت ملى مردم را به صورت “سهام عدالت“ به فروش رسانده است. اینکه این سهام را کارگران، کارمندان و به طریق اولى بیکاران و آنانى که درآمدشان در زیر مرز فقر است، و اکثریت مطلق مردم شهر و روستا را تشکیل مىدهند، قادر به خرید آن نیستند و یا با سود احتمالى چند سهم خریدارى شده از زیر بار فشار تنگدستى اقتصادى بیرون نخواهند آمد، نیاز به توضیح ندارد. این سهام توزیع شده بىواسطه و یا باواسطه به حلقوم آنانى سرازیر مىشود که اشتهایشان سیراب شدنى نیست و صدایشان از حلقوم «اقتصاددانان مستقل» و «فعالان اقتصادى» و «رهبران سیاسى» بیرون مىآید.

حرف آنان بیش از این است. آن‏ها خواستار بلعیدن آن ٨٠ درصد از ثروت‏هاى ملى مردم ایران اند که از آن در گزارش هیئت مدیره صندوق بین‏المللى پول صحبت به میان آمده است. اما این «اقتصاددانان مستقل» و همپالگىهایشان خوب مىدانند که نقدینگى هرز و سوداگر در اختیار غارتگران داخلى در ایران کمتر از یک هزار میلیارد تومان (یک میلیارد یورو) بوده و به زحمت مىتواند همین “سهام عدالت“ را ببلعد. ازاین‏رو است که این اقتصاددانان به اصطلاح “مستقل“ و این سیاسیون و «رهبران احزاب و جمعیت‏هاى» که خود را ایرانى قلمداد مىکنند، خواستار اجراى کامل و بىچون و چراى آزادسازى اقتصادى هستند و فریاد مىزنند: «تا زمانى که آزادسازى اقتصادى رخ ندهد، امکان سرمایه‏گذارى وجود ندارد.» (“کارگزاران“ در همانجا) و منظورشان سرمایه‏گذارى خارجى است!!

 

اعتراض دوم آقایان و خانم‏هاى اقتصاددان به‏اصطلاح مستقل آنست که دولت با تعیین قیمت سهام شرکت‏هاى دولتى، به «انکار علم اقتصاد بازار آزاد پول» مىپردازد. به‏عبارت دیگر این فروشنده کالا نیست که در “اقتصاد بازار“ حق دارد قیمت کالاى خود را تعیین کند، بلکه این خریدار “اسکناس‏دار“ است که محق است. «در بازار بورس، قیمت را بازار تعیین مىکند» (دکتر غلامرضا سلامى).

مکانیسم تعیین قیمت‏ها در “بازار“، مکانیسم مخفى و ناشناخته‏اى نیست. تناسب حجم سرمایه‏اى در اختیار بازارهاى پول بین‏المللى، شدیداً به سود سرمایه مالى امپریالیستى و به ضرر کشورهاى جهان سوم مىباشد. چنین عدم تناسب حجم سرمایه هرنوع امکان تعیین قیمت فراورده‏ها و ثروت‏هاى ملى کشورهاى جهان سوم را از آن‏ها سلب کرده است. تعیین قیمت نفت خام در بازارهاى در اختیار کنسرن‏هاى فراملى امپریالیستى براى اثبات این واقعیت تلخ، ازجمله براى میهن ما، کافى است.

آزادى سرمایه از هرنوع محدودیت، ضرورىترین شرط ایجاد شبکه جهانى تولید در خدمت کنسرن‏هاى فراملى امپریالیستى است. دو نوع آزادسازى وجود دارد: یـکـى برطرف ساختن هرنوع کنترل جریان گردش پول در جهان و در هر کشورى؛ دیـگـرى آزادسازى سرمایه‏گذارىها از همه موانع، ازجمله در امر بازگشت سود و سرمایه در هر لحظه که صاحبان آن مىطلبند.

در سه دهه گذشته نقدینگى غول‏آسایى در کشورهاى صنعتى انباشته شده است. علت آن تغییر اقتصاد ملى در این کشورها به نفع سرمایه‏مالى، از جمله از طریق تغییر قوانین مالیاتى، تقلیل دستمزدها، طولانى شدن ساعات کار بدون دستمزد و… مىباشد. با نقدینگى ۶۵ هزار میلیارد یوروى در اختیار سرمایه مالى امپریالیستى مىتوان تولید ناخالص اجتماعى کلیه کشورهاى جهان، ازجمله ایران، خریدارى و یا آنطور که در بورس‏ها اصطلاحاً گفته مىشود، بلعیده شود. در جهت ایجاد کردن چنین امکان بلع براى سرمایه‏مالى هرز در جهان، آقایان «اقتصاددانان مستقل» و همپالگىهایشان خصوصى سازى بخش دولتى اقتصاد ایران را خواستار هستند و تبلیغ مىکنند. (١)

دلسوزى و اشک تمساح‏گونه این آقایان اقتصاددان براى «کسب و کار و شیوه زندگى مردم» نه تنها از این‏رو دروغین است که کلان سرمایه‏داران رآنت‏خوار ایرانى و غارتگران امپریالیستى را “مردم“ مىنامند (دروغى که مردم میهن ما از زمان سطلنت شاه- ساواک شناخته و افشا کرده‏اند)، بلکه ازاین‏رو نیز است که مىخواهند به نام “مردم“ و گویا براى شکوفایى اقتصادى به سود مردم، ثروت‏هاى آنان را برباد دهند و به حلقوم سرمایه مالى امپریالیستى بریزند.

 

مقاومت در برابر خصوصى و آزادسازى اقتصادى، آرى! اما چگونه؟

مقاومت در برابر نسخه نولیبرال امپریالیستى، یعنى دفاع از استقلال اقتصادى میهن، یعنى دفاع از حق مردم براى تعیین سرنوشت خود، یعنى مخالفت با رژیم استعمارى و نواستعمارى کاپیتولاسیون و تغییر قوانین ملى، آنطور که سرمایه مالى امپریالیستى و ارگان‏هاى حاکمیت آن، نظیر صندوق بین‏المللى پول دیکته مىکنند.

این مقاومت اما با اقدامات به ظاهر “مردمى“، نه ممکن است و نه به نتیجه مطلوب مىرسد. راه دسترسى به استقلال اقتصادى تنها با تکیه به یک “اقتصاد ملى و دمکراتیک“ قابل دسترسى است که اصل ۴۴ قانون اساسى ج ا ایران کارپایه آن را تشکیل مىدهد.

با دفاع از اصل ۴۴ قانون اساسى و تحقق دمکراتیک آن مىتوان پاسخ مناسب و دندان‏شکن به آنانى داد که به دلالى حفظ منافع امپریالیسم برخاسته‏اند. استقلال اقتصادى مورد نظر تنظیم کنندگان اصل ۴۴ قانون اساسى که در آن تلفیق بخش دولتى، تعاونى و خصوصى اقتصادى تضمین شده است، مانع سرمایه‏گذارى هیچ سرمایه‏گذار میهن دوست و یا سرمایه‏گذار خارجى که منافع مردم میهن ما را هم محترم بشمارد در رشته‏هاى تولیدى و خدماتى نیست.

 

براى دسترسى به استقلال واقعى اقتصادى و سیاسى، نه راه سومى وجود دارد و نه امکان عملگرایى و مهندسى اجتماعى “آزمون و خطا“. تجارب کشورهاى آمریکاى لاتین از قبیل کوبا، ونزوئلا و دیگران آموزنده هستند. قانون اساسى زمینه قانونى اجراى چنین برنامه ملى و ضدامپریالیستى را ارایه مىدهد. عدم موفقیت آن در سال‏هاى گذشته، تهى ساختن آن از عنصر “دمکراتیک“ بود. این “گناه کبیره“ و این خیانت به روح انقلاب بهمن ۵٧ تبدیل به وسیله و اهرمى در اختیار آنانى شد که توانستند بخش دولتى اقتصاد را به کوره راه سرمایه‏دارى و رآنت‏خوارى و ورشکستگى بکشانند.

اصل ۴۴ قانون اساسى، کلیتى تفکیک‏ ناپذیر را تشکیل مىدهد. مضمون دمکراتیک آن، روح و روان آن است. با نقض و لگدمال ساختن مضمون دمکراتیک این اصل، یعنى با نقض آزادىها و حقوق دمکراتیک مردم، با نقض حق بیان نظر و عقیده، با نقض حق برخودارى از برپاداشتن آزاد سازمان‏هاى صنفى و سیاسى قانونى، با نقض یعنى برخوردارى از حق ابراز نظر و شرکت در تصمیم‏گیرىهاى اقتصادى و غیره وغیره، کلیت و روح و روان اصل نابود شده و هدف قانون‏گذار پایمال مىشود. چنانچه در سه دهه گذشته چنین شده است. روح و مضمون دمکراتیک و مردمى آن تضمینى است و تضمینى مىبوده است براى آنکه سرمایه‏هاى ملى مردم میهن ما در خدمت سرمایه‏داران رآنت‏خوار قرار نمىگرفت و آنان را تا این اندازه فربه و قدرتمند نمىساخت که اکنون خواستار اجراى نسخه امپریالیستى خصوصى سازى شوند. این تجربه تلخ سه دهه گذشته در میهن ماست. با توجه به این تجربه، و پیش از آنکه همه آب کوزه شکسته بریزد، باید به دفاع از آن پرداخت.

مبارزه با خصوصى و آزادسازى اقتصادى تنها در تلفیق با مبارزه براى حقوق و آزادىهاى دمکراتیک مردم ممکن و دست یافتنى است. اقدامات خرد و مقاومت‏هاى بىسرانجام و نارسا در برابر اجراى برنامه امپریالیستى، کار به جایى نمىبرد. براى موفقیت این مقاومت، روشن کردن مردم از خطرى که استقلال اقتصادى و سیاسى کشور را تهدید مىکند، و ازاین‏طریق تجهیز مردم براى شرکت عملى در مبارزات قانونى، آن وظیفه عاجل و مبرم و ناگزیرى است که باید همه نیروهاى میهن‏دوست و انقلابى براى جلوگیرى از خطرى که ایران و مردم آن را تهدید مىکند، بدان عمل کنند.

 

بخش دولتی اقتصاد که ما در اینجا مطرح می‌سازیم، با بخش دولتی سرمایه‌داری فرق زیادی دارد. ایجاد و تحکیم بخش دولتی دمکراتیک، در شرایطی که نیروهای راستین انقلابی، منعکس کنندگان آرمان زحمتکشان، حاکمیت سیاسی را به دست دارند، شرط عمده نیل به استقلال سیاسی و اقتصادی واقعی و از بین بردن استثمار فرد از فرد است. استقرار مالکیت دولتی بر ابزار و وسایل تولید به معنای تقویت «دولت‌سالاری» نیست، بلکه وسیله عمده برای جامه عمل پوشاندن به هدف‌ها و دورنمای انقلابی به نفع زحمتکشان یا مستضعفین است.

                                                            مردم شماره ١٢٠، آذر ١٣۵٨

 

 

——————————

١- نقدینگى این موسسات مالى است که نیروى محرکه را براى جهانىسازى امپریالیستى تشکیل مىدهد. صاحبان این ثروت‏هاى نجومى، گروه نخبگان Hit-and-Run را تشکیل مىدهند. آن‏ها هستند که آزادى کامل براى جریان و تحرک خود را طلب مىکنند و مایلند از این کشور به آن کشور و از این رشته به رشته دیگر منتقل شوند، تا به حداکثر سود دست‏یابند. عمق ماهیت ضدانسانى بودن خواست خصوصىسازى خدمات اجتماعى مانند بیمارستان‏ها، مدارس، تامین آب آشامیدنى و جمع‏آورى زباله وغیره که بطور سنتى وظیفه‏اى دولتى- حکومتى است، تنها با توجه به علت نیاز سرمایه‏مالى هرز براى یافتن زمینه‏هاى جدید سودورزى درک مىشود. سودورزى از طریق خصوصىسازى کلیت هستى اجتماعى را هدف‏ قرار داده است.

در گذشته کشورهاى درحال رشد، امکان کنترل سرمایه‏گذارى خارجى را در اختیار خود داشتند و این سرمایه‏گذارىها با پذیرفتن برخى وظایف اقتصادى- اجتماعى از طرف سرمایه‏گذار همراه بود و خروج سود و سرمایه از کشور محدود شده بود. وجود چنین شرایط و وظایف اقتصادى- اجتماعى در کشور جهان سومى، در تضاد است با برنامه ایجاد یک سالن مونتاژ براى یک مرحله از تولید این یا آن کالا در ارزان‏ترین و از نظر شرایط اقلیمى و منابع و … مناسب‏ترین کشور. برنامه‏اى که هدف جهانىسازى امپریالیستى است. اکنون، براى ورود آزاد سرمایه، براى نحوه عملکرد آن، فقدان هرنوع تبعیض نسبت به سود سرمایه محلى طلب مىشود. همچنین خواست آزادى کامل براى بازگشت آزاد سود و سرمایه در زمان مورد نظر، شرط سرمایه‏گذارى اعلام شده است Exit-Option  کشور “ببرها“ با تن دادن به این شرط، شبانه ورشکست شدند و سرمایه و ثروت‏هاى جمع شده در آن‏ها که حاصل استثمار زحمتکشانشان بود، توسط سرمایه مالى امپریالیستى غارت شد. از کشورهاى دریافت کننده سرمایه، ازاین‏رو تن‏دادن به این شرایط طلب مىشود، تا سرمایه بتواند در هر لحظه به آن نقطه‏اى منتقل شود، محلىکه دست‏یافتن به بالاترین سطح ممکن سود را تضمین مىکند.
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *