یکشنبه, مهر ۱

چین و کمک های اقتصادی خارجی آن

 کمک های اقتصادی پدیده نسبتاً نوینی است. قدمت این کمک ها چقدر است؟ از دوران انقلاب روسیه، از زمانی که اتحاد جماهیر شوروی و انترناسیونال  وجود دارد! در انترناسیونال سوم  نمایندگان کمونیست  از سراسر جهان و حتی کشورهایی که هنوز در اشغال استعمارگران بود حضور داشتند.

 کمک های اقتصادی پدیده نسبتاً نوینی است. قدمت این کمک ها چقدر است؟ از دوران انقلاب روسیه، از زمانی که اتحاد جماهیر شوروی و انترناسیونال  وجود دارد! در انترناسیونال سوم  نمایندگان کمونیست  از سراسر جهان و حتی کشورهایی که هنوز در اشغال استعمارگران بود حضور داشتند.

 

 

 

تارنگاشت عدالت

منبع: لینکه تسایتونگ

۱۳ ژانویه ۲۰۲۱

از: آینار شِلِرِت

 

 

ساختمان کنفرانس اتحادیه افریقا در" آدیس آبه با" که توسط جمهوری خلق چین ساخته شده.

 

چین و  کمک های اقتصادی خارجی آن با گرانیگاه افریقا

اتحاد جماهیر شوروی  خیلی زود کمک های خود به خلق های زیر ستم را آغاز کرد که در ابتدا تنها در حمایت سیاسی متبلور می گردید ولی در طول زمان با رشد جنبش های آزادی بخش  این کمک ها اجباراً افزایش یافت و در جنب ارسال سلاح همین طور دارو، لوازم پانسمان و پزشک را نیز به دنبال داشت که باعث پیدایش بورس های تحصیلی در دانشگاه های شوروی شد و رفته رفته از کمک برای رشد و توسعه، «کمک های اقتصادی» پدید آمد.

این پدیده کاملاً نوینی بود که امپریالیست ها و استعمارگران حتی در خواب نیز به آن نیاندیشیده بودند. مستعمره ها برای استعمار بود، برای دزدی محصولات و موادی که در اروپا وجود نداشت. مشتی از مردم به عنوان کارمند دفتری، کارگر کارخانه و شوفر تربیت شدند. تقریباً پس از صد سال سرکوب در "تانگانیکا" (اول توسط آلمان و سپس بریتانیا) در روز استقلال، در این کشور تنها ۱۸ «روشنفکر» وجود داشت و هنگامی که فرانسوی ها مجبور شدند سنگال را ترک کنند، هرآن چه که ساخته بودند (به دست سیاه پوستان زیر فرمان فرانسوی ها) از مدرسه و بیمارستان و جاده و خیابان و غیره را ویران ساختند. ملت نجیب و متمدن فرانسه این طور رفتار می کرد.

در دهه ۵۰ رفته رفته غرب مجبور شد همین طور «کمک های اقتصادی» توزیع کند که البته شکل و شیوه ویژه ای دارا بود. برای هر "مارکی" که مثلاً در افریقا هزینه می شد، به شکل سحرآمیزی ۳ تا ۵ مارک به کشور «کمک کننده» بازمی گشت یعنی کمک های اقتصادی وسیله و ابزار  بسیار خوبی برای استثمار صلح آمیز شد.

پس از پیروزی مائو در چین آنها به کمک به خلق های زیر ستم پرداختند با این که کشور شان توسط "چیانکای چک" و ایالات متحده آمریکا ویران شده بود. در اواسط دهه ۵۰ چین سالانه کمک های نظامی عظیمی  در اختیار کره که از طرف  ایالات متحده آمریکا مورد حمله قرار گرفته بود، قرار داد. باوجود همه اینها چین پس از پایان جنگ نیز برای بازسازی کره شمالی که توسط آمریکایی های یانکی  به مراتب شدیدتر از آلمان ویران شده بود، به کمک های خود ادامه داد. تقریباً هیچ ساختمان و محل سکونی بزرگی دیگر وجود نداشت و ۲۰٪ مردم کشور به هلاکت رسیده بودند (در قیاس با جنگ اول جهانی ۴٪)

بعدها مائو همین طور علیه فرانسه و امپریالیسم ایالات متحده آمریکا به طور رایگان سلاح در اختیار ویتنام نهاد زیرا بر این عقیده بود که با سلاح برای آزادی نباید تجارت کرد. پس از مرگ مائو  تا به قدرت رسیدن "شی جین پینگ" کماکان به طور منظم کمک به افریقا جاری بود ولی از زمان به قدرت رسیدن "شی"  یک رانش شدید تکاملی  در تمام افریقا توسط کمک های افزایش یافته چین آغاز گردید.

 

 

نخست وزیر چین "لی که کیانگ" قرارداد ساختمان راه آهن را در نایروبی امضأ می کند.
 

 

و اکنون "شی" راهی را ادامه می دهد که چینی ها ۵۰۰ سال پیش  یک بار پیموده بودند، وقتی که آدمیرال "ژنگ هه" با کشتی های عظیم خود  در سواحل شرقی افریقا لنگر انداخت، نه به خاطر تسخیر، بلکه به خاطر کشف روابط جدید و تجارت گسترده.

والبته مثل گذشته یک حکم صادق بود که شرکای چین «تایوان در اشتغال ایالات متحده» را به رسمیت نشناسند و به طور متقابل در امور داخلی یکدیگر دخالت نکنند. با این رفتار چین دوستان خوبی گرد خود جمع کرده است به ویژه این که برای کمک های خود هیچگونه قید و شرطی تعیین نمی کند (به استثنای پروژه های ساختمانی عظیم، زیرا آنها برای جلوگیری از اختلاف نظر این نوع پروژه ها را خود به اتمام می رسانند. مثلاً به فرض اگر پلی فرو ریخت مسئولیت به عهده چینی هاست و دعوا و دادگاهی وجود نخواهد داشت.)

 

 

"شی جین پینگ" در سنگال همراه رئیس جمهور "مکی سال"

 

تامین مالی چین برای توسعه افریقا در ویکی پدیا بسیار جامع نوشته شده است ولی گه گاه به خود پشت پا می زند به این صورت که از یک طرف فعالیت های چین در افریقا را مورد ستایش قرار می دهد  و از طرف دیگر آنها را مورد انتقاد قرار می دهد، زیرا بر خلاف غرب رژیم های عوضی را مورد حمایت قرار می دهد. (عجب!) ولی روی هم رفته در اغلب مقالات فعالیت های چین در افریقا ستوده می شود، زیرا در ۲۰ سال گذشته افریقا را واقعاً به جلو رانده است.

این امر را روزنامه نگاران آشنای ما مانند  "آندره ویچک" و همین طور "تامس سی. مونتاین" در گزارش های خود مورد تایید قرار دادند. به ویژه امری را که آنها با تاکید می ستایند، حضور فعال همیشگی آنهاست که مانند سفید پوستان گوشه ای نمی ایستند تا فقط دستور دهند، بلکه خود آستین ها را بالا می زنند. آنها تاکید می کنند چین زیرساخت های به طور کامل به دست فراموشی سپرده شده توسط استعمارگران را با ساختمان هزاران کیلومتر راه آهن، جاده، اتوبان، فرودگاه و تعداد زیادی بیمارستان، دبستان و دانشگاه باز سازی و احیأ می کند و هزاران بورس تحصیلی در اختیار جوانان افریقایی می نهد، نیروگاه می سازد و شبکه ارتباطی الکترونیکی بنا می کند و یا ایجاد می نماید. آندره در کنیا، زیمبابوه و اریتره شاهد قدردانی شدید مردم از چین بود. او در هراره که یکی از بدترین شهرهای جهان معرفی می شود یک نمونه شاخص یافت و این شهر را یکی از زیباترین، تمیزترین و مطمئن ترین شهرهای افریقا یافت.

البته غرب نیز طبیعتاً راغب بود در این معامله دخیل گردد ولی شیوه ای که غرب انتحاب کرده، متفاوت بود. مثلاً آنها «زورگیر»های خود را اعزام کردند تا دولتمردان بلند پایه و یا بهتر از آن روسای جمهور کشورها را برای خرید سیستم های تسلیحاتی نوین، برای خطوط راه آهن و سدهای و چیزهای با شکوه دیگر مشتاق و حریص سازند  البته همه این چیزها رایگان نبود ولی اهمیتی نداشت. قیمت آنها ۱۰۰ و یا ۲۰۰ و یا ۳۰۰ میلیون دلار هرچه که باشد ولی آن هم باز مسئله ای نیست و مشکلی ایجاد نمی کند. این پول را می توانید خیلی ارزان تهیه کنید و رفته رفته بازپرداخت نمایید. هیچ عجله ای نیست. ولی یک و یا دوسال دیگر اوضاع جهان بدتر می شود و متاسفانه باید بهره بدهی ها افزایش یابد و از این طریق تعداد زیادی از کشورهای جهان سوم به سرعت  در دام بهره ها گرفتار و مجبور شدند منابع طبیعی خود را حراج کنند و بهداشت، آب و تامین برق خود را در دستهای «آماده به خدمت» غربی های فرومایه نهند.

نوع دیگری از شیوه تاراج آمریکایی انتقال مغزهاست، یعنی مهم ترین دانشمندان، کارشناسان، مخترعین و مکتشفین با پول زیاد خریداری و جلب می شوند و از این طریق بسیاری از کشورها مبالغ زیادی پول که برای تعلیم و تربیت و استفاده های بعدی برای کشور خود هزینه کرده بودند از دست می دهند. ولی این دلیلی برای نگرانی ایالات متحده نیست و در ضمن آنها با رغبت فراموش می کنند که سیاه پوستان در واقع «انسان» نیستند.

من شاهد موراد متعددی بودم: در کنیا نوجوانی وسیله کوچکی برای دوچرخه آفریده بود که به کمک آن ممکن بود موبایل را شارژ کرد. طبیعی است که این اختراع بسیار مورد توجه قرار گرفت، زیرا بسیاری از مناطق دارای الکتریسته نیست ومردم مجبور بودند به دکان بعدی رجوع کنند تا موبایل خود را شارژ نمایند. در "بروندی" جوانی با چند تخته و تعدادی حلبی آسیاب بادی ساخت که قادر بود انرژی لازم برای لامپ، رادیو و یا تلویزیون تولید کند و از این طریق تحصیل کودکان در دهکده را ساده و میسر سازد. زیرا هرچه به خط استوا بیشتر نزدیک می شویم روزها کوتاهتر می شود. ساعت ۶ صبح آفتاب سر می زند و ساعت ۶ بعدازظهر غروب می کند. در جمهوری خلق کنگو  جوان دیگری  دستگاهی برای بیماران قلبی  به ویژه برای آنانی که تازه مورد عمل جراحی قرار گرفته بودند و دور از شهرهای بزرگ به سر می بردنداختراع کرد که با وقوع کوچکترین علامت بحرانی بیمارستان بعدی را مطلع می ساخت. در هر سه مورد این جوانان به ایالات متحده دعوت شدند و پیشنهادات فراوانی به آنها شد ولی هرسه این پیشنهادها را رد کردند و اعلام کردند که به کشور خود بازخواهند گشت و به میهن خود خدمت خواهند نمود.

 

 

برنامه ایجاد شبکه بزرگ راه‌ها برای تمام افریقا

 

آیا می توان به کشورهای افریقایی و یا دیگر کشورهای جهان سومی خرده گرفت که چرا  نسبت به غرب، بیشتر راغب به همکاری با چین هستند؟ هنگامی که برای اولین بار از نقشه های "شی جین پینگ" آگاهی یافتم، بسیار خوشحال شدم. این قاره بسیار زیبا که در واقع گهواره تمدن بشری است، به زودی راهی را که گهواره دوم تمدن بشری در چین رفته دنبال خواهد کرد. اگر این دو فرهنگ را با یکدیگر مقایسه کنیم به سرعت درخواهیم یافت که خیلی به یکدیگر شباهت دارند و آنهم در اساسی ترین نکات. هردو جنگ افروز نبودند، بلکه برعکس مجبور بودند از خود در مقابل مهاجمین خارجی دفاع کنند. هردو اولین حروف الفبأ را کشف کردند. مصری ها چندین نوع الفبأ. هردو عاری از برده بودند (در مصر از نظر قانونی برده کردن مصری ها ممنوع بود. در بین ژرمن ها متداول بود که هرکس قادر به پرداخت بدهی خود نبود به عنوان برده فروخته می شد).  مصریها در رفتار نسبت به زنان جلوتر بودند. زنان و مردان برابر محسوب می شدند. زنان بعضاً به تخت فرعون تکیه می زدند و وقتی مردانشان می مردند، ثروت آنها را به ارث می بردند. آنها اجازه داشتند تجارت کنند و غیره. ما در دبیرستان هنوز می آموزیم که اهرام مصر را بردگان بناکرده اند. این ادعا غلط است. اهرام ثلاثه در دوران سرد زمستانی که در مزارع کاری صورت نمی گرفت، توسط برزگران ساخته می شد که جای افتخار داشت. و یک مطلب دیگر: هردو کشور دارای زمین زراعی محدودی بودند. چین همیشه بزرگ بود ولی دارای کویرهای گسترده و کوهستان های فراوان ولی زمین های  زراعی کمی بود و مصر تنها به حاشیه باریک سواحل نیل دسترسی داشت. هردو  کشاورزی را برای تغذیه خلق های خود به نحو احسن تکامل بخشیدند.

همان طور که گفته شد، هردو با موفقیت علیه مهاجمین خارجی رزمیدند. البته چینی ها چندین بار توسط مغولها سرکوب شدند ولی توانستند با توده وسیع خود بقای خود را حفظ کنند. مصری ها چندین  هزار سال با موفقیت علیه  هیتی ها، ایرانیان، ترک ها، ژرمن ها و نوبی ها از خود دفاع کردند تا این که دچار خطای فاحشی شدند که بعدها توسط رومیان باستان تکرار شد. از آنجا که آنها مانند سفیدپوستان دایم در فکر جنگ نبودند سرانجام روزی امر جنگ را به دست خلق های غریبه اسیر سپردند که قبل از این که به خانه های خود رجعت داده شوند چند سالی به عنوان غرامت در مصر مجبور به کارکردن بودند. وپس از این که برخی از ژنرالها بسیار قدرتمند شدند، تمامی قدرت را به دست خود گرفتند ولی این نظامیان بعد به دنبال حملات مکرر بسیاری از خلق های شمالی سرکوب و یا خریداری شدند. اسکندر، رومی ها، بعدها اوباش مسیحی، صلیبیون (که ما امروز آنان را چاقوکشان متعصب می نامیم) و همین طور مسلمانان. و مصر نتوانست از این ضربه کمر راست کند. ببینید امروز چه چیز از آن مصر مغرور باقی مانده است. جُنگی "فلاح"بی نوا، بیجاره های فقیر و بسیار فقیر و رنج دیده که در کلبه های کاهگلی محقر به سر می برند.

فکر می کنم که "شی" خردمند همه اینها را می داند  و به همین دلیل مایل است که افریقای سیاه را حداقل به سطح متوسط جهان ارتقأ دهد. در دوران کورونا زده جاری  چین کمک های فراوانی ارسال کرده در حالی که اروپایی ها و آمریکایی ها واکسن را برای خود احتکار می کنند و یا به قیمت گزاف به فروش می رسانند. "علی بابا" یک میلیارد دلار برای تهیه ماسک، البسه محافظ برای پرستاران و پزشکان و غیره به افریقا در اختیار نهاد. آیا میلیاردری در اروپا و یا آمریکا تاکنون اقدام به چنین کاری کرده است؟ من که نشنیده ام!

ولی مسئله با این ختم نمی شود. ارگان "ولت هونگر هیلفه" (مبارزه جهانی با گرسنگی) می نویسد: «چین برای افریقا تنها یک شریک بسیار ضروری » در بازسازی اقتصادی نیست، بلکه در کلیه سطوح دارای اهمیت بزرگی شده است. چین بزرگترین شریک تجارتی افریقا است، چین حامی سیاسی  علیه کج رفتاری های نواستعماری مافیای USRAELEU (ایالات متحده، اسرائیل، اتحادیه اروپا) است و همین طور در بخش های علم، فرهنگ، ورزش نقش مهمی ایفأ می کند. دیدارهای متعدد "شی"  و تقویت  فوروم برای همکاری بین چین و افریقا FOCAC از سال ۲۰۰۰ مبین آنست. کلیه سران افریقایی  هر سه سال یک بار به دعوت چین در این فوروم که در چین صورت می گیرد شرکت می کنند.

علاوه براین چین  در این خلال ۱۲ مرکز فرهنگی در افریقا بنا کرده است. انجمن قلم  اکیداً در مورد توسعه روابط فرهنگی با چین هشدار می دهد و از این طریق آقایان قلم به دست آبروی خود را زیر سئوال می برند. آری، یک ضرب المثل چینی می گوید« سگ ها عوعو می کنند و کاروان به راه خود ادامه می دهد.»  و در این بین  هم اکنون بیش از یک میلیون چینی در افریقا زندگی می کنند و در چین بیش از ۲۰۰ هزار افریقایی به کار و زندگی مشغولند و هردو  اجباراً روابط فرهنگی و ورزشی را تقویت می کنند.

در همایش FOCAC در اواخر ۲۰۱۸ که به ریاست "شی جین پینگ"  تشکیل شد، رئیس جمهور چین این برنامه را مطرح کرد:

« برنامه عملیاتی در کنار بنای جاده و بندر و پروژه های شهر سازی جدید و ایجاد نمایشگاه صنعتی چین ۔ افریقا، ۵۰ برنامه برای حمایت از کشاورزی، ۵۰ برنامه برای حفاظت از محیط زیست، افزایش صادرات کالاهای افریقایی از بخش های غیر مواد خام، ۱۰ برنامه برای آموزش دوگانه در بخش نوآوری، ۵۰ هزار بورس تحصیلی، برنامه برای حمایت های بهداشتی و پزشکی و همکاری علیه تروریسم را در بر می گیرد.»

این مقاله انتقادات زشت و بدخواهانه رسانه های غربی در مورد روابط چین و افریقا را رد می کند:

«غرب چه بخواهد ، چه نخواهد: چین دارای انگیزه دیگری است. از آنجا که چین خود برای مدت درازی قربانی استعمار بود و تقریباً تا ۴۰ سال پیش با فقر عظیمی دست به گریبان بود، نسبت به قدرت های استعماری  گذشته اروپایی دارای رابطه متفاوتی با افریقاست. پس از پایان رسمی استعمار  و با تاسیس سازمان کشورهای افریقایی، چین با یک سلسله از کشورهای افریقایی روابط دیپلماتیک برقرار کرد. از این رو رئیس جمهور افریقای جنوبی "رامافوزا" در سخنان خود در فوروم FOCAC یادآور سفر نخست وزیر چین "چوان لای" به افریقا در دهه ۱۹۶۰ شد و گفت: «FOCAC این ادعا که از طرف تکفیر کنندگان و تهمت زنان ما تبلیغ می شود که گویا استعمار جدیدی در افریقا در شرف تکوین است را بی معنی جلوه می دهد.»

این مقاله بسیار جالب  همین طور به دستور کار ۲۰۶۳ که در سال ۲۰۱۳ هنگام تاسیس BRICS به تصویب رسید، اشاره می کند:

«دستور کار ۲۰۶۳ خواهان افریقایی متحد و یکدست است، که حاکم بر خود باشد و خود را مدیریت کند. این دستور کار سرمایه گذاری در تعلیم و تربیت و ادامه تحصیل در بخش های علمی، فناوری و نوآوری، از جمله فضانوردی و فناوری ماهواره ای برای استفاده در مدرن سازی کشاورزی و در مدیریت فاجعه های طبیعی و پیش بینی های آب و هوایی  را در نظر دارد.»

حالا امیدوارم که تا حدی توانسته باشم حس کنجکاوی شما را تحریک کرده باشم زیرا بسیاری از مردم مدام داستان های ترسناک در مورد چینی ها می شنوندکه گویا آنها مانند استعمارگران جدید رفتار می کنند و منابع طبیعی افریقا را به تاراج می برند.

در ضمن در فضای مجازی ویدئوهای بسیار خوبی وجود دارد که چینی ها شهرها، کشاورزی، راه آهن های سوپر مدرن، پارک های طبیعی و همین طور ۴ میلیارد درختی را که کاشته اند نمایش می دهند که توانستند با آن رشد بی امان کویر "گوبی" را متوقف ساخته و آن را به پس برانند. آنها با افاده و تکبر این کار را نمی کنند بلکه واقعیت را به نمایش می گذارند. شهرها و جنگلها نقاشی نشده اند بلکه واقعیت خالصند و هرکس که هنوز فکر می کند همه آنها ساختگی است یک بلیط ارزان خریداری کند و به آنجا پرواز کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *