شنبه, شهریور ۳۱

اندازه‌گیری تولید ارزش‌ استفاده

 فوریت کووید-۱۹ نشان داده است کدام کالاها و خدمات برای یک سطح اساسی از بازتولید اجتماعی هستند و کدام کم‌تر حیاتی می‌باشند. زمان آن فرا رسیده است که سوسیالیست‌ها آن‌چه را که معمولاً مشاهده می‌شود با یک چارچوب تجربی مشخص مطابقت دهند، و توضیح دهند اقتصادهای سوسیالیستی آینده چگونه می‌توانند زندگی اقتصادی و اجتماعی را غیرکالایی نمایند.

 فوریت کووید-۱۹ نشان داده است کدام کالاها و خدمات برای یک سطح اساسی از بازتولید اجتماعی هستند و کدام کم‌تر حیاتی می‌باشند. زمان آن فرا رسیده است که سوسیالیست‌ها آن‌چه را که معمولاً مشاهده می‌شود با یک چارچوب تجربی مشخص مطابقت دهند، و توضیح دهند اقتصادهای سوسیالیستی آینده چگونه می‌توانند زندگی اقتصادی و اجتماعی را غیرکالایی نمایند.

 
 
 
 
 
 
 
تارنگاشت عدالت
 
منبع: صدای سوسیالیستی
نویسندگان: مادارا کوپچه و دونال اُ کوئیزدالباها
۴ ژوئیه ۲۰۲۰
 
 
 
 
 
هدف مرکزی سوسیالیسم گذار به یک اقتصاد بدون تولید کالایی برای سود است. یک اقتصاد سوسیالیستی به طور مشارکتی کالاها و خدمات را برای ارزش‌ استفاده و نه اررش مبادله آن‌ها، از طریق تولید برنامه‌‌ریزی شده به وسیله خود تولیدکنندگان، ایجاد خواهد کرد.

پرسشی که ما می‌خواهیم خوانندگان در نظر بگیرند این است: ما چگونه به صورت تجربی توانایی یک اقتصاد مشخص را برای عبور از سرمایه‌داری ارزیابی می‌کنیم؟

نهایتاً، ما می‌توانیم بگوییم {styleboxjp}درجه‌ای که یک اقتصاد می‌تواند از مواد خام تا کالاها و خدمات تمام شده، ارزش استفاده بیافریند، در نهایت نشان می‌دهد نیروهای مولده آن چقدر پبشرفت کرده اند{/styleboxjp}، و بر این اساس برای عبور از سرمایه‌داری به مثابۀ یک نظام و حرکت به سوسیالیسم چقدر توانایی دارد. به این دلیل است که، به عنوان مثال، کشوری که تأسیسات شرکت‌های فراملی را در درون خود دارد ممکن است به نظر برسد که ابزار تولید پیشرفته دارد، اما در واقع توانایی ملی کردن یک شرکت فراملی را ندارد و به تولید ارزش استفاده ادامه می‌دهد، زیرا شرکت‌های فراملی از نظر مکانی فرآیندهای تولید خود را در میان کشورهای متعدد می‌پراکنند.

از نیاز به واردات اساسی، که توسعه صنابع برای تولید کالا برای مبادله بین‌المللی برای دسترسی یافتن به ارزهای قوی را ضروری می‌کند، یک موضوع دیگر ناشی می‌شود. در دهه ۱۹۸۰، زمانی که قدرت خرید دلار ایالات متحده پایین آمد، همراه با آن قدرت خرید واقعی یک بشکه نفت خام شوروی کاهش یافت. این در سرتاسر دهه ۱۹۸۰ به یک عرصه ضعف استراتژیک برای اردوگاه سوسیالیستی مبدل شد، نهایتاً سیاست خودکفایی دیرپای آن‌را تضعیف نمود و وابستگی به واردات و وام‌های غربی را تقویت کرد.

سریع به ۲۰۱۷ بازگردیم، زمانی‌که دو میلیاردر چینی (لیو کیانگدانگ، مدیر عامل غول تجارت الکترونیک JD.com، و جک ما، رییس گروه خرده‌فروشی اینترنتی Alibaba) گفتند که چین به سطح نیروهای مولده و توانایی فنی لازم برای عبور از بازار، پول و سرمایه‌داری به یک اقتصاد تخصیص مستقیم که در آن مالکیت همه بنگاه‌ها اجتماعی است، نزدیک می‌شود.   

در واقع، یک چنین جامعه سوسیالیستی، با حداقل اتکاء بر قدرت‌های خارجی، به واردات برخی تولیدات، و در عین حال به برخی تولیدات داخلی برای مبادله در بازار برای تأمین آن واردات، نیاز دارد.

پس پرسش این است: آیا یک اقتصاد سوسیالیستی که در داخل ارزش استفاده تولید می‌کند می‌تواند موازی با یک اقتصاد مبادله کالایی بین‌المللی طوری عمل کند، ‌که دومی اولی را تضعیف نکند؟ آیا در جهانی که تحت سلطه امپریالیسم قرار دارد، این قابل دوام است؟ در هر حال، {styleboxjp}کشورهای امپریالیستی (سازمان همکاری و توسعه اقتصادی) از یارانه‌های انتقال ارزش کار میلیاردها عضو طبقه کارگر جنوب جهانی به وسیله شرکت‌های فراملی و صدها هزار شرکت‌ تابعه خود سود می‌برند{/styleboxjp}.

این توانایی سوءاستفاده از نرخ‌های بسیار متفاوت استثمار به کشورهای امپریالیستی امکان می‌دهد ارزش اضافه به دست آورند و اقتصاد مبتنی بر خدمات خود را بر روی آن پلاتفرم بنا کنند. این‌ها یارانه‌هایی است که در دسترس کشورهای سوسیالیستی قرار ندارند.

ما معتقدیم که برنامه‌ریزان سوسیالیستی به جای تولید ناخالص داخلی، به چهارچوبی برای اندازه‌گیری ارزش‌ تولید، هم در سطح ملی و هم در میان بلوک دولت‌هایی که خواهان رسیدن به سوسیالیسم هستند، نیاز دارند. این اندازه‌گیری می‌تواند بر یک نسخه گسترش یافته (و اصلاح شده) از «هرم سلسله مراتب نیازها»ی مازلو مبتنی باشد.

{styleboxjp}اینترنت، جدول‌های ورودی- خروجی، کدهای تشخیص برای هر محصول و ذخیره گستردۀ داده‌ها چیزی را امکان‌پذیر می‌سازد که از نظر فنی برای دولت‌های سوسیالیستی قرن بیستم غیرممکن بود{/styleboxjp}: توانایی توضیح دقیق بخش به بخش این‌که کدام کالا و خدمات مشخص در کدام زنجیره ارزش به کار گرفته می‌شوند. آن‌ها می‌توانند در هر زنجیره ارزش نشان دهند کدام کالاها و خدمات وارد شده اند، کدام به طور کامل در درون اقتصاد خودشان تولید شده اند، کدام در داخل اما با استفاده از واردات خارجی (و دقیقاً چگونه)، و کدام برای بازارهای خارجی تولید شده اند.

با استفاده از یک چنین چهارچوبی روشن خواهد شد کدام کشورها نسبتاً فقیرند یا در جایگاه عبور از یک اقتصاد تولید کالایی قرار دارند، و این به نوبه خود برنامه‌ریزان سوسیالیستی را از کالاها و خدماتی که به مثابه یک اولویت باید وارد عرضه تولید داخلی شوند، مطلع خواهد نمود.

بر خلاف اقتصادانان نئوکلاسیک، و همان‌طور که انور شیخ در کتاب خود، «سرمایه‌داری» (چاپ ۲۰۱۶)، به نحو درخشانی ثابت کرده است، ارایه واقع‌بینانه توانایی اقتصادی لازم از اساسی‌ترین زنجیره‌های ارزش برای بازتولید اجتماعی (انرژی، غذا، آب، وسایل پزشکی و غیره) تا ملزمات برای ترابری، آموزش و خدمات عمومی، تدارکات اجتماعی و آموزشی، تدارکات برای پاسخ به تقاضای فردی برای انواع گوناگون کالاها و خدمات غیراساسی، می‌تواند به وسیله برنامه‌ریزان از تحلیل مجموع رفتارها استخراج شود.

فوریت کووید-۱۹ نشان داده است کدام کالاها و خدمات برای یک سطح اساسی از بازتولید اجتماعی هستند و کدام کم‌تر حیاتی می‌باشند. زمان آن فرا رسیده است که سوسیالیست‌ها آن‌چه را که معمولاً مشاهده می‌شود با یک چارچوب تجربی مشخص مطابقت دهند، و توضیح دهند اقتصادهای سوسیالیستی آینده چگونه می‌توانند زندگی اقتصادی و اجتماعی را غیرکالایی نمایند.

 
 
 
 
 
—————————————-
توضیح «عدالت»:
نظریه مارکسیستی «ارزش کار»: براساس این نظریه ارزش نسبی کالاها به میزان نسبی کاری که درتولید آن کالاها بکاررفته بستگی دارد.

نظریه مارکسیستی «ارزش استفاده»: براساس این نظریه قیمت‌های نسبی کالاها به میزان نفش آن‌ها در ارضاء خواست یا نیاز انسان‌ها بستگی دارد.

مارکس در «نقد اقتصاد سیاسی» می‌گوید هر محصول کار انسان یک ارزش کار و یک ارزش استفاده دارد، و اگر دربازار به مثابۀ یک کالا مبادله شود ارزش کالایی هم بدست می‌آورد. ارزش مبادله اغلب بصورت پول-قیمت مشخص می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *