شنبه, شهریور ۳۱

واقعاً آزادی یعنی چه؟

 تصاویر تجمعات گوناگون، انبوهی از پلاکاردها را با مخلوط عجیبی از لفاطی‌ها «هیپی‌ ضدفرهنگ دهه ۶۰»، و تئوری‌های توطئه راست افراطی که هر دو از ایالات متحده وارد شده اند، نشان می‌دهد. این‌ها ممکن است شبیه متحدین غیرعادی به نظر برسند، اما در هر دو مورد خودسری مرکزی این است که مفهوم بورژوایی و «بت‌سازی» از آزادی به یک منطق افراطی ویژه- منطقی ار نظر صوری، گرچه همانطور که خواهیم دید، در آزمایش در جهان واقعی عمیقاً غیرمنطقی- بسط داده شده است.

 تصاویر تجمعات گوناگون، انبوهی از پلاکاردها را با مخلوط عجیبی از لفاطی‌ها «هیپی‌ ضدفرهنگ دهه ۶۰»، و تئوری‌های توطئه راست افراطی که هر دو از ایالات متحده وارد شده اند، نشان می‌دهد. این‌ها ممکن است شبیه متحدین غیرعادی به نظر برسند، اما در هر دو مورد خودسری مرکزی این است که مفهوم بورژوایی و «بت‌سازی» از آزادی به یک منطق افراطی ویژه- منطقی ار نظر صوری، گرچه همانطور که خواهیم دید، در آزمایش در جهان واقعی عمیقاً غیرمنطقی- بسط داده شده است.

 
 
 
 
 
 
 
 
تارنگاشت عدالت
 
منبع: گاردین، نشریه حزب کمونیست استرالیا
نویسنده: سیموس کری

۱۴ سپتامبر ۲۰۲۰
 
 
 
 
 
تجمعات اخیر در سراسر استرالیا در اعتراض به اقدامات محدود‌کننده برای مقابله با همه‌گیری نشانه تشدید تضادها در ایدئولوژی لیبرالی و پایه مادی آن در استرالیا است.
 
تصاویر تجمعات گوناگون، انبوهی از پلاکاردها را با مخلوط عجیبی از لفاطی‌ها «هیپی‌ ضدفرهنگ دهه ۶۰»، و تئوری‌های توطئه راست افراطی که هر دو از ایالات متحده وارد شده اند، نشان می‌دهد. این‌ها ممکن است شبیه متحدین غیرعادی به نظر برسند، اما در هر دو مورد خودسری مرکزی این است که مفهوم بورژوایی و «بت‌سازی» از آزادی به یک منطق افراطی ویژه- منطقی ار نظر صوری، گرچه همانطور که خواهیم دید، در آزمایش در جهان واقعی عمیقاً غیرمنطقی- بسط داده شده است.

این وسوسه وجود دارد که این افراد را به مثابۀ افراطیون حاشیهای تلقی نمود و زیاد به آن‌ها فکر نکرد. اما این برخورد، ریشه‌های مادی و ایدئولوژیک عمیق‌تر این ایده‌ها را درک نخواهد کرد.

طبق ایدئولوژی لیبرال بورژوایی که ایدئولوژی حاکم در جامعه سرمایه‌داری استرالیا است، مفاهیم «آزادی» و «دمکراسی» چنان عمیقاً درهم‌ آمیخته اند، که عملاً یکی هستند. {styleboxjp}در دمکراسی بورژوایی، «آزادی مشخصه اصلی ماهیتِ به اصطلاح «دمکراتیک» آن است که به شکل‌های گوناگون تجربه می‌شود{/styleboxjp}. در این برداشت، آن‌چه که مهم است، آزادی فرد است که همیشه به دلخواه خود عمل کند، و در هر شرایطی هر نظری را که می‌خواهد بیان نماید.

این‌که نظرات و منافع مردم عملاً در حکمرانی بازتاب می‌یابند یا نه، به طور قاطع ثانوی در نظر گرفته می‌شود. این فاکت که صرف‌نظر از آزادی‌های صوری جامعه بورژوایی، دولت و حکومت به طور نامتناسب منافع اقلیت فوق‌العاده ثروتمند در جامعه ما را بر منافع اکثریت عظیم مردم نمایندگی می‌کنند، و در مورد استرالیا حتا به طور نامتناسبی منافع یک قدرت خارجی (ایالات متحده) را بر منافع ملی استرالیا نمایندگی می‌کنند، به مثابۀ یک تضاد در نظر گرفته نمی‌شود. این ایده‌آلیسم ذاتی در مفاهیم بورژایی آزادی و دمکراسی را نشان می‌دهد، زیرا به این ایده‌ها به مثابۀ ایده‌های- در-خود برخورد می‌شود و بالعکس، به پی‌آمدهای مادی عینی به مثابۀ ثانوی برخورد می‌شود.

برخی‌ از مردم هم‌چنین با رغبت نادیده می‌گیرند که آیا از واژه‌های «آزادی و دمکراسی» برای بهبود زندگی مردم استفاده می‌شود، یا برای توجیه اقدامات نفرت‌انگیز برای انقیاد جهان و کشتن میلیون‌ها انسان در جنگ‌های تجاوزکارانه.

اگر مسایل به این سادگی بود که «آزادی فردی بیش‌تر، دمکراسی بیش‌تر»، در آن‌صورت همه سیاست‌ها موضوعی شدیداً ساده می‌بودند. مسأله اصلی سیاست- تضاد بین انواع بسیار منافع فردی و گروهی در جامعه، و ضرورت عینی برای این‌که جامعه به مثابه یک کل به شیوه‌ای کم‌وبیش متحد، بر اساس این یا برداشت از منفعت جمعی عمل نماید – وجود نمی‌داشت.

{styleboxjp}مفهوم سوسیالیستی از دمکراسی از این رویکرد ایده‌آلیستی پیروی نمی‌کند، بلکه از یک رویکرد ماتریالیستی که فاکت‌ها و پی‌آمدهای عینی را بر ایده‌های انتزاعی ارجح می‌داند، پیروی می‌نماید{/styleboxjp}. این موضوع که فاکت‌ها چگونه اثبات می‌شوند، یا باید بشوند، البته موضوع بسیار پیجیده‌ای است و در این مقاله به آن برخورد نخواهد شد؛ اما باید تصریح نمود که اثبات فاکت‌ها با درجه مشخصی از دقت ممکن است، در غیر این‌صورت سیاست‌، و حتا علم نیز، پیش پاافتاده و بی‌معنی می‌شود. لازم به ذکر است که فهم نادرست و حتا انکار علم اغلب پی‌آمد نظری است که مورد بحث من است؛ با این حال کسانی که از آن حمایت می‌کنند با اعمال خود نشان می‌دهند که آن‌ها سیاست را چیزی پیش پاافتاده می‌دانند.

دمکراسی باید بدین معنی باشد که افراد مؤظفند منافع جمعی را، که از طریق روندهای دمکراتیک، برتر از منافع خودشان قرار شده است، در هر موردی که دو منفعت در برخورد آشتی ناچیز قرار دارند، حفظ نمایند. رد این در واقع نقض دمکراسی است؛ اما ایدئولوژی لیبرالی دقیقاً خلاف این‌را می‌آموزد، این‌را که «آزادی» رد آن، خود بیانگر دمکراسی است. نقض اراده دمکراتیک به خاطر دمکراسی!

همه‌گیری، این تصورات مختلف از دمکراسی و پی‌آمدهای آن را روشن کرده است. {styleboxjp}همه‌گیری روشن‌تر از هر زمان دیگری نشان داده است هنگامی که منفعت جمعی عینی وجود دارد، برای دستیابی به آن نیاز به وحدت عمل وجود دارد{/styleboxjp}. توسل به «آزادی» برای نقض منافع جمعی بر اساس منافع فردی، به وسیله بسیاری از مردم به مثابۀ نقض دمکراسی و نه بیانگر آن، درک شده است. اما این واقعیت برای ایدئولوژی بورژوایی حاکم مشکلاتی دربر دارد، زیرا تضادهای درونی و تضادهای آن‌ با واقعیت برملا می‌شود.

هنگامی‌که چین برای مقابله با همه‌گیری در اجرای  سیاست در خانه ماندن نخستین بود، اقدامات به وسیله بسیاری از سیاستمداران استرالیا و رسانه‌ها «خودکامه» و «دراکونی» («Draconian» «بسیار سخت‌گیرانه»)* توصیف شد- به نظر می‌رسد برخی از روزنامه‌نگاران فکر می‌کنند واژۀ دوم «چینی» معنی می‌دهد. اما {styleboxjp}تجربه امسال ثابت کرده است که اقداماتی که چین در پیش گرفت دقیقاً چیزی بود که برای حداقل نمودن رنج مردم و مرگ لازم بود{/styleboxjp}. اما کشورهایی مانند استرالیا و ایالات متحده خود را در بین این واقعیت و ایدئولوژی بورژوایی خود گرفتار کرده اند، که نتیجه آن ترکیبی ناسازگار از شیوه‌هایی بوده که موجب سردرگمی گسترده، ترس و رنج و مرگ غیرضروری شده است.

تصور این‌که حقیقت ساده است و این تضادهای دشوار را با یک فکر واحد آشتی داد، برای برخی آرامش‌بخش است: همۀ این‌ها ساختگی است، ما فقط به آزادی‌مان نیاز داریم و همه چیز درست خواهد شد. به برخی‌ها قوت قلب می‌دهد. این ایمان به ایده‌ها، بدون نیاز به درک آن‌ها به مثابۀ بازتاب واقعیت مادی، یک ابزار قدرتمند طبقه حاکم برای برانگیختن واکنش است، و نه فقط افراطیون حاشیه‌ای، بلکه بخش بزرگی از جامعه ما را در دست دارد.

انگلس به نقل از هگل نوشت: «آزادی فهم ضرورت است.»

https://www.cpa.org.au/guardian/2020/1932/04-freedom.html

 
 
——————————————————————————–

* حسن روحانی: «قرنطینه چینی معنایش آن بود که دستور دادند تمام مغازه‌ها بسته شود، تمام ماشین‌ها از حرکت متوقف شود، تمام درب خانه‌ها بسته شود، هیچ کس حق ندارد از خانه خارج شود و غذای ۲۴ ساعت توسط مامورین به خانه‌ها انداخته می‌شد. این مدل قرنطینه چینی در ووهان بود. این مدل را هیچ کسی در دنیا نپسندید و هیچ کسی هم اجرا نکرد و نمی‌شد، هم اجرا شود. این مدل مخصوص خودشان بود. عده‌ای در داخل کشور به ما فشار می‌آوردند که شما مدل چینی را اجرا کنید ما مدل چینی را اجرا نکردیم.»

 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *