ترجمه و تلخیص: خ. طهوری
«روزی کشور از ته دل به من اعتماد کرد تا آن را متحد به مقصد رسانم.»
(شارل دو گل)
و در تغییر و تخمیر جهان پساجنگ شخصیتهای مصمم میتوانستند واقعاً نفوذ فوقالعادهای اعمال دارند. آیزنهاور به خاطر اتوریته و اعتبار عظیم خود توانست از جنگ اتمی ویرانگر جلوگیری به عمل آورد و دو گل توانست از اضمحلال ملت فرانسه جلوگیری کرده و برای کشورش در نظم پساجنگی تا حدی قابلیت مانور کسب کند. شارل دو گل خود را ملت فرانسه میدانست که وظیفه داشت فرانسه را مجدداً متحد کرده و قدرتمند سازد.
در جنگ اول جهانی او به اسارت آلمانها درآمد که توانست بارها فرار کند تا باز دستگیر شود. {styleboxjp}دو گل که شغل نظامی را برای خود انتخاب کرده بود از اینکه نمیتوانست در جبهه قابلیتهای خود را نشان دهد، رنج میبرد{/styleboxjp}. پس از جنگ به خاطر افکار انتقادیش بین رؤسای خود زیاد محبوب نبود ولی مارشال فیلیپ پتنِ اسطورهای توانست افسر جوان باهوش را شناسایی و او را به جمع همکاران نزدیک خود وارد کند و حتی به عنوان سایهنویس کتاب به کار گیرد. دو گل با این فرضیه که سیاست راهبردی دفاعی و همینطور خط دفاعی ماژینو که انتخاب شده بود در مقابل سیاست کاربردی تهاجمی آلمانها بیاثر است، مارشال پیر و خودپسند را عصبانی میکرد. به نظر او باید نیروهای فرانسوی به کمک گردانهای زرهی سریع با آلمانها به مقابله برخیزند. دو گل نتوانست نظر خود را به کرسی بنشاند، با این نتیجه که گردانهای زرهی آلمان در جنگ دوم جهانی به سرعت تا پاریس پیش رفتند، بدون اینکه با مقاومت قابل ذکر فرانسویها روبهرو شوند.
دو گل فرانسه آزاد و جدیدی طراحی میکند
به برکت وجود هیتلر برای فرانسویها یک کشور دستنشانده کوچک به ریاست مارشال «پتن»، مرشدِ دو گل باقی ماند. ولی دو گل طی یک سخنرانی رادیویی روز ۱۸ ژوئن ۱۹۴۰ در رادیو دولتی انگلیس BBC خود را تجسم فرانسه آزاد و تسلیمناپذیر اعلام کرد. هر کس که قصد دارد به او بپیوندد، باید فوراً این کار را انجام دهد.
…
{styleboxjp}ظاهراً ایالات متحده در نظر داشت پس از پایان مخاصمات فرانسه را به یک کشور تحتالحمایه آنگلوآمریکایی با یک دستگاه ادارای کاملاً مطیع تبدیل کند{/styleboxjp}: «در یک مرکز آموزشی در شارلوتویل/ویرجینیا افراد غیرنظامی برای انجام کارهای اداری این دستگاه آماده شدند و حتی پول جدید نیز چاپ شد که قرار بود به جریان بیافتد.» این شبهارز فرانسوی واقعاً پس از حمله در سال ۱۹۴۴ به طور کوتاهمدت در مناطق آزاد شده به جریان افتاد ولی متفقین از مطلع ساختن رهبر فرانسه آزاد از جزییات این حمله خودداری نمودند. دستگاه اداری تحتالحمایه قرار بود از کادر پرسنلی رژیم «پتن» تشکیل شود، همانطور که در آلمان شکست خورده خبرگان جدید آلمان فدرال تقریباً مشابه خبرگان رژیم هیتلر بودند. این طرح به شدت مغایر طرح دو گل در رابطه با یک فرانسه مستقل و آزاد بود. ولی این فرانسوی خودرأی مقر دولت خود را از لندن (که مدام وابسته به دل و دماغ چرچیل بود) به الجزیره، که اکنون بخشی از فرانسه آزاد شده بود، منتقل کرد. ولی در آوریل ۱۹۴۴ چند ماه قبل از حمله، چرچیل ارتباط رادیویی دفتر دو گل در لندن را با مرکز جدید در الجزیره قطع کرد. …
دو گل سعی کرد آدنائور را به سوی خود جلب کند
قانون اساسی جمهوری پنجم اختیارات تا آن لحظه ناشناختهای را برای رییسجمهور در نظر گرفته بود. موقعیت او تقریباً مانند موقعیت رییسجمهور ایالات متحده بود. اکنون دو گل میتوانست سرانجام پروژه خود را برای ایجاد وجهه نوین جهانی فرانسه آغاز کند. یاد تحقیرها و کم محلیهایی که این ژنرال شجاع از طرف انگلیسها و آمریکاییها تحمل کرده بود، هنوز زنده بود. او توانست تنزل «ملت بزرگ» به کشور تحتالحمایه آنگلوآمریکایی را مانع شود ولی اروپای غربی اکنون با تأسیس ناتو و اتحادیه اقتصادی اروپا در شبکه بسیار ظریف و پیچیدهای ادغام شده بود. …
…
به سرعت در هر دو سوی رود راین مقدمات اتحاد در سطح نظامی، اقتصادی و فرهنگی فراهم شد و هر آنچه که تاکنون محرمانه و در خفا به اجرا درمیآمد، اکنون طی بازدید رسمی آدنائور و ملاقات رسمی او با رییسجمهور فرانسه از ٢٩ تا ٣٠ ژوئیه ١٩۶٠در قصر «رامبوآیه» به طور علنی و با تشریفات باشکوه کامل صورت گرفت. {styleboxjp}در نظر بود دو ملتی که در گذشته یکدیگر را دشمن خویش میپنداشتند، به شکل یک ارگانیسم سیاسی واحد، به عنوان نطفه یک قدرت اروپایی در مقابل ایالات متحده آمریکا و شوروی در یکدیگر ادغام گردند{/styleboxjp}. منظور ایجاد نوعی کنفدراسیون آلمانی-فرانسوی با شهروندی و تابعیت مشترک، وزارت امور خارجه مشترک و وزارت دارایی و دفاع مشترک بود. هر دو کشور باید دارای نیروی ضربتی مشترک و نوع دیگری از «ناتو» میشدند. برای اجرای این دستور کار دفاعی-سیاسی روز ١ دسامبر سال ١٩۵٩ صدارعظم آدنائور و وزیر امور خارجه او «هاینریش فون برنتانو» و دو گل و وزیر امور خازجه او «موریس کو دِ مورویل» با یکدیگر ملاقات کردند.
…
شوالیههای جنگ سرد اصلاً همه این ارتباطات بسیار ظریف را درک نکردند و در این لحظه از پیشنهاد دو گل در مورد ایجاد مرکزیت جدید قدرت متشکل از آلمان و فرانسه بیش از پیش خرسند بودند. دستگاه دیپلماسی کندی در آوریل ۱۹۶۲ خیلی زمخت و بدون هشدار قبلی خواستار اظهار نظر دولت آلمان ظرف ۴۸ ساعت در مورد اعلام مواضعی شد که چند روز بعد از سوی «دین راسک» وزیر امور خارجه ایالات متحده در نشستی با سفیر شوروی «دوبرینین» مطرح خواهد کرد. در این سند قرارداد عدم تجاوز بین ناتو و پیمان ورشو مطرح شده بود و قرار بود مرزهای مشخص شدۀ موجود به رسمیت شناخته شود. این نوع حکمروایی شبه فئودالی، سیاستمداران محافظهکار آلمان را بیشتر به سوی دو گل سوق داد.
ماجرای اشپیگل: یک داستان پلیسی
سال ۱۹۶۲ به هر حال سال پرماجرایی بود. اول، دو گل سفر طولانی خود را در آلمان با موفقیت به پایان رساند. او در بسیاری از شهرهای آلمان در میدانهای بزرگ سخنرانی و قلب آلمانها را تسخیر کرد. او روح رنجدیده شنوندگان را نوازش کرد. او گفت آلمانها خلق بافرهنگ بسیار بزرگی هستند و باید به آن افتخار کنند، نه اینکه از روی شرم و حیا خود را مخفی نمایند. او طی ۶ سخنرانی به زبان آلمانی خطاب به جوانان میراث مشترک آنها را یادآور شد. همزمان با آن {styleboxjp}کندی با رفتار ماهرانه خود در بحران کوبا حس قدردانی بیپایان مردم را که خود را در لب پرتگاه مرگ و نابودی یک جنگ اتمی میدیدند، به خود جلب کرد{/styleboxjp}. او در ۴ ژوئیه ۱۹۶۲، روز قانون اساسی کشور در سالن تاریخی «استقلال» در فیلادلفیا به اروپاییها پیشنهاد «شراکت مشخص آتلانتیکی» کرد، شراکتی که برای هر دو شریک، برای اتحادیه در حال صعود اروپایی و ایالات متحده آمریکا «که ۱۷۳ پیش از این در این محل تأسیس شد» امتیازهای فراوانی به همراه میداشت.
ولی این سخنان چاپلوسانهِ قدرت نرم با اقدامات فیزیکیِ قدرت سخت همراهی میشد. از مدتها پیش آدنائور و وزیر دفاعش اشترائوس زیر حمله همهجانبه رسانهها قرار داشتند. البته «اشترائوس» سیاستمدار جنجالی و فاسدی بود که آدنائور چند بار قصد کرده بود او را از کابینه خود اخراج کند. ولی {styleboxjp}آنچه که رسانههای لیبرال را علیه اشترائوس برمیانگیخت شهرت او به ارتشاء نبود، بلکه بیشتر اینکه نمیشد حدس زد که آیا او به پیمان ترانس آتلانتیکی وفادار است یا خیر؟{/styleboxjp} آیا او احتمالاً در کنار آدنائور تواناترین هوادار دو گل در مراکز تعیین کننده قدرت بود؟ شاید هم خصومت آنها به این خاطر بود، زیرا اشترائوس محور سازمان جاسوسی آلمان-سازمان سیا را دور زده و در آلمان شبکه امنیتی ایجاد کرده بود و احتمال داشت که ارتباط ترانس آتلانتیکی را به چالش بطلبد؟
…
اکنون مبارزه سختی بین جاسوسان در سرزمین آلمان آغاز شد. در جبهه آدنائور و اشترائوس، رکن دوم ارتش آلمان MAD، گروه امنیتی بن، واحدهای متعدد پلیس و دادستانی کل و در جبهه مقابل جاسوسان BND به ریاست «ریشارد گهلن» که از طرف ایالات متحده هدایت میشدند، قرار گرفته بودند. دور اول به نفع افراد آدنائور تمام شد. ناشر اشپیگل، «رودولف آئوگشتاین» و سردبیر مجلهاش «کنراد آهلرز» با دستبند روانه زندان شدند. خانهها و دفترهای آنان زیر و رو شد. «تسولینگ» و «هوهنه» (نویسندگان کتاب پولاخ از درون) برداشت مخالفان «گهلن» را اینطور توصیف میکردند: «رییس BND با انتقاد اشپیگل علیه اشترائوس موافق بود. "ویشت" هیأت تحریریه را از شبیخون پلیس مطلع کرده بود و این امکان را به آنها داده بود تا اطلاعات و اسناد خائنانه خود را از بین ببرند.» …
«آدنائور باید هر چه زودتر سرنگون شود!»
سرنگون کردن اشترائوس کار آنچنان شاقی نبود. «شیر بایرن» در این داستان پلیسی جنایی واقعاً ناشیانه رفتار کرده بود و با دستگیری و دستبند زدن غیرقانونی «آئوگاشتاین» و «آهلرز» انسان را به یاد دیکتاتورهای آمریکای لاتین میافکند. ولی برعکس، آدنائور از محبوبیت عظیمی برخوردار بود. هر چند که اکنون تحرک فکری خود را تا حدود زیادی از دست داده بود ولی او صدراعظمی بود که در چشمان همعصران خود آلمان را به شکوفایی رسانده بود. او پدربزرگی زیرک بود که توانسته بود با مهارت و اعتماد به نفس بسیار جای خود را بین بزرگان سیاست جهانی باز کند. ولی این امر برای قدرتمندان جهان بیتفاوت بود: «سفیر فرانسه در بن روز ۴ فوریه به آدنائور گزارش داد که "ادوراد هیث" (نخستوزیر آینده بریتانیا) در مقابل مقامات بلندپایه کشورهای بِنِلوکس (بلژیک، هلند و لوکزامبورگ) گفته که دولت وی و همینطور دولت ایالات متحده کاری خواهند کرد که دولت آدنائور به زودی سرنگون شود.»
…
دو گل ناتو را از فرانسه بیرون انداخت
اکنون با دو گل مانند یک شاگرد مدرسه بد و نافرمان رفتار میشد که همشاگردیهایش در اتحادیه اقتصادی اروپا همه از او رو برگردانده بودند. همه تصور میکردند که دو گل قصد دارد به جای سلطه آنگلوآمریکایی، سلطه فرانسوی خود را به آنها تحمیل کند. همه میدیدند که فرانسه دو گل بسیار ضعیفتر از آن است که قادر به رقابت با آمریکاییها باشد. سفیر ایتالیا «روبرتو دوچی» ضعف و درماندگی اروپای قاره را با کنایه اینطور توصیف کرد: «همیشه غنیترین و از نظر جغرافیایی دورترین ارباب، بهترین اربابها است.»
ولی رییسجمهور فرانسه خروج از ناتو را بدون پشتیبانی آلمان هم دنبال کرد. فرانسه تا آن لحظه مهمترین مکان برای پیمان نظامی غرب بود. از سال ۱۹۵۲، در فرانسه ۱۳ پایگاه نیروی هوایی ایالات متحده با ۶۲۰۰۰ سرباز آمریکایی و ۴۰ هزار کارمند غیرنظامی وجود داشت. مقر اصلی ناتو SHAPE در «روکانکورت» در نزدیکی پاریس قرار داشت و در «فوتنبلو» نیروهای متفقین برای اروپای مرکزی و همینطور در «سانژرمن ان لاژ» فرماندهی کل نیروهای نظامی آمریکا در اروپا EUCOM مستقر بودند. دبیرکل پیمان نظامی ناتو از سال ۱۹۵۲ در پاریس بود. این زیرساختار نظامی آنگاه که کشور هنوز بیثبات بود، خود را در فرانسه بسط و گسترش داده بود. در سال ۱۹۵۸ دو گل فرماندهی ناتو بر ناوگان دریایی فرانسه در دریای مدیترانه را لغو کرد. در سال ۱۹۶۴ دست رد بر سینه MLF (نیروهای نظامی چندجانبه) زد و در سال ۱۹۶۶ ناتو را در مقابل این دو انتخاب قرار داد: یا کلیه ساختارهای حاضر ناتو در فرانسه زیر فرماندهی فرانسه قرار گیرد و یا ناتو کشور را تخلیه کند. ناتو شق دوم را انتخاب کرد و مقر فرماندهی کل ناتو از «روکانکور» به «مونز» بلژیک منتقل شد. کاسه صبر و تحمل دو گل وقتی لبریز شد که فرمانده نظامی کل وقت ناتو از اعلام دقیق نام اماکنی که ناتو در فرانسه سلاحهای هستهای مستقر کرده بود، خودداری کرد. {styleboxjp}با فرمان اخراج که روز ۷ مارس ۱۹۶۶ صادر شد، اخراج کامل ناتو از فرانسه عملی شد{/styleboxjp}. دو گل گفت فرانسه یک کشور تحتالحمایه نیست و در ضمن خطر شدید از طرف شرق نیز کسی را تهدید نمیکند. روزنامه «نویه زوریخر تسایتونگ» دو گل را متهم کرد که با این کار «خسارت بزرگی» وارد کرده است: «این خسارت از این جهت بسیار بزرگ بود چون دکترین دفاع رو به جلو ناتو در آلمان به یک ضرب پشت جبهه عملیاتی خود را از دست داد.»
…
ماه مه ۱۹۶۸ در پاریس: ورشکستگی گُلیسم
دانشجویان در «کارتیه لاتن» محله قدیمی پاریس شورش کردند و در مقابل قدرت دولتی سنگربندی و برخی از ادارات و ابنیههای مهم شهر را اشغال کردند. کارگران نیز با آنها ابراز همبستگی نمودند و یک اعتصاب عمومی اقتصاد کشور را به زانو درآورد. همزمان با آن دانشجویان در آلمان نیز دست به شورش زدند. ولی در آلمان تقریباً اکثر کارگران شورش دانشجویان را طرد کردند. دلیل این خویشتنداری روشن بود: سطح دستمزدها در دوران پس از جنگ به شدت افزایش یافته بود و علاوه برآن، از ساعات کار کاسته شده و به تعداد روزهای مرخصی افزوده شده بود و همه اینها با سطح دستمزد نسبتاً بالا. برعکس، سطح زندگی در فرانسه به طور روشنی از سطح زندگی در آلمان پایینتر مانده بود. ب{styleboxjp}رنامههای دو گل برای ایجاد سیستم تسلیحاتی نیروهای ضربتی مستقل فرانسوی حجم عظیمی از بودجه کشور را بلعیده بود که بر پایه مالیاتهای سنگین مقدور گشته بود{/styleboxjp}.
…
نتیجهگیری
شرایط ویژه جنگ دوم جهانی این امکان را در اختیار فرد فوقالعاده متهوری چون دو گل نهاد تا به ابتکار خود یک فرانسه نوین، سبک بال و مستقل بنا سازد. او توانست مانع از این شود که فرانسه یک کشور تحتالحمایه آنگلوآمریکایی گردد. وجهه و شخصیت این ژنرال تاریخی به او قدرت مطلقه بخشید تا بعد از جنگ، فرانسه را به شکلی که او میخواست شکل بخشد. او به سرعت و با انرژی تمام به مستعمرات فرانسه استقلال بخشید. او خواستار استقلال کامل ملی فرانسه بود و برای این کار در آلمان در جستوجوی یک شریک مناسب بالقوه بود، زیرا او میدانست که فرانسه به تنهایی قادر نخواهد بود به یک فاکتور ژئوپلیتیکی نوین در سیاست جهانی مبدل گردد. ولی «چرخش گلُیستی» در آلمان به دست یک گروه متحده و منسجم صورت نگرفت. آدنائور دارای همپیمانان قابل اعتمادی نبود و در مقابل یک شبکه بسیار خوب و مجهز ترانس آتلانتیکی قرار گرفته بود که نمیتوانست حریف آن شود.
دو گل با ایجاد سیستم تسلیحاتی مستقل بار سنگینی بر شانه مردم فرانسه نهاد. چنین کاری را میتوان تنها برای مدت محدودی انجام داد. بعد لحظهای فرا خواهد رسید که دیگر نمیتوان درخواست چشمپوشی از سطح زندگی در ازای حفظ استقلال ملی را به مردم شهر و ده منتقل کرد. فرانسه دو گل به اندازه کافی دارای منابعی نبود که بتواند با آن حریف ابرقدرتهایی چون ایالات متحده آمریکا و یا اتحاد جماهیر شوروی شود.
دوران مردان بزرگ که در صحنه سیاست بینالمللی میتوانستند نقشآفرینی کنند، مطلقاً به سر رسیده است. بر جهان چند وجهیشده تنها میتوان به کمک شبکههای پرقدرت، با حیات درونی بغرنج، متشکل از احزاب، رسانههای تودهای، سازمانهای جاسوسی و یا اندیشکدهها حکومت کرد.