نویسنده: توماس هارت
۲۸ اوت ۲۰۲۰
{styleboxjp}شنیدن این که کسی از زدن ماسک به صورت به مدت حدود ۱۵ دقیقهای که صرف خرید میکند خودداری مینماید، عجیب و ناراحتکننده است{/styleboxjp}؛ تعهد شما به مردمداری با مشتریان مانع از این میشود که یادآور شوید که شما حداقل هشت ساعت در روز، پنج روز در هفته ماسک به صورت دارید، و اینکه ماسک با وجود مایۀ زحمت بودن آن، شما و آنها را سالم نگه میدارد.
اعتراضات در سراسر کشور علیه زدن ماسک به صورت، یک چیز را برجسته مینماید: تقابل بین چیزی این چنین عادی و واکنشهای غیرعادی به داشتن آنرا.
ویروسِ کیش فرد
در واقع منطقی که در پشت اعتراض علیه ماسک وجود دارد بسیار قدیمیتر از همهگیری ویروس کرونا است – این کیش فردی است که از زمان پیدایش سرمایهداری هر جنبه از جامعۀ ما را اشباع کرده است.
بعد از حرکت آرام تغییرات اقلیمی، ویروس نزدیکترین چیزی است که ما به یک بحران جهانی داریم. این از مرزها عبور میکند و شُشهای مردان و زنان، سیاه و سفید را مسدود مینماید. در درون این بحران، اخگر مسؤولیت جمعی ما نهفته است، و در برابر ما دو راه وجود دارد: ما میتوانیم انسانیت مشترک خود را به مثابۀ نوع بشر و احساس تعهد متقابل خود را به رسمیت بشناسیم، یا میتوانیم در تاریکترین نوع بربریت سقوط نماییم.
{styleboxjp}سرمایهداری ما را سنگدلتر کرده است. منطقی که سرمایهداری برای حفظ حاکمیت خود به کار میگیرد در عبارت «مشکل من نیست» متبلور است{/styleboxjp}. این منطق به وسیلۀ «متفکرین» مفلوکی مانند آین رند (Ayn Rand) و موری راتبارد (Murray Rothbard) مؤعظه شده است. در مورد راند، او معتقد است نسلکشی بومیان آمریکایی موجه بود، زیرا آنها قوانین مدرن مالکیت را ایجاد نکردند. راتبارد ایده اعزام پلیس برای بیرون راندن بیخانمانها و دیگر اعضای «غیرمولد» جامعه را از خیابانها اشاعه میدهد.
از آغاز همهگیری، همکاران و دوستان من از مقررات در خانه ماندن به خشم آمده اند. آنها «راهحلهای» برگرفته از خودِ فرقۀ فردی را مؤعظه کرده اند: «اگر نگران مبتلا شدن هستی چرا در خانه نمیمانی، و نمیگذاری ما کار خودمان را انجام دهیم؟» و «چرا زمان جداگانه خرید برای کسانی که نمیخواهند ماسک به صورت بزنند، وجود ندارد؟»
آنها هرگز به این فکر نمیکنند که اگر در خانه ماندن داوطلبانه باشد شخص چگونه معیشت خود را تأمین کند، و نگرانی من این است که آنها اصلاً اهمیت نمیدهند.
جامعه برای نبرد با ویروس به جمعگرایی نیاز دارد
{styleboxjp}متوقف ساختن کووید-۱۹ از طریق «انجمن داوطلبانه افراد» ممکن نیست، بلکه فقط با عمل جمعی ما، به مثابۀ یک جامعه، شدنی است{/styleboxjp}. از ما انتظار میرود که خود را نه به مثابۀ افراد اتمیزه شده، بلکه به مثابۀ یک کلکتیو بزرگ ببینیم. مؤسسات لیبرالی معیوب ما را که آشکارا به دنبال آیین بازار هستند، باید مجبور نمود که به طور مستقیم و جمعی عمل نمایند.
به عنوان مثال، نظام بهداشتی ما را در نظر بگیرید. حتا اگر واکسن موجود باشد، قیمت آن چقدر خواهد بود؟ مردم اگر بیکار باشند قرار است چگونه قیمت آن را بپردازند؟ اگر ما بتوانیم با دادن یارانه واکسن کووید به همه بدهیم، چرا نتوانیم کل طب را یارانهای کنیم؟ اگر ما به بهداشت به مثابۀ یک کلکتیو نگاه کنیم، چرا این نگاه را به مسکن یا اشتغال نداشته باشیم؟
در این لحظۀ بحران عمیق، سرمایهداری فردگرا چه راهحلی ارایه مینماید؟ معافیت مالیاتی برای شرکتهای تولیدکننده واکسن کووید؟ جریمه کردن فرد مایهکوبی نشده؟ مردم معافیت مالیاتی نمیخواهند، آنها دارو میخواهند!
فاشیسم «ما در برابر آنها» را به جای «ما در برابر انقراض» قرار میدهد
پیش از این گفته شده است که فاشیسم سرمایهداری در بحران یا رو به زوال است؛ گرچه خود تعریف درست است، اما من میخواهم برداشت خودم را اضافه نمایم. {styleboxjp}فاشیسم تلاش دولت برای تخفیف تضادها در نظام سرمایهداری است، تا جای کمی برای «کلکتیو» باز کند و در عینحال منطق اصلی سرمایهداری را حفظ نماید{/styleboxjp}. فاشیستها به جای به رسمیت شناختن انسانیت جمعی به مثابۀ یک کل، «ملت» یا «مذهب» یا هر چیز دیگری را که از بستر مشخص آن برای اتمیزه کردن مبارزات مشترک ما استفاده شود، برجسته میمایند؛ فاشیسم «ما در برابر آنها» را به جای «ما در برابر انقراض» قرار میدهد.
در جایی که سوسیالیستها به نوع بشر به مثابۀ یک کل، یک قبیلۀ بزرگ نگاه میکنند، فاشیستها ملتها را به مثابۀ «بدنها» و مردم ساکن در آنها را به مثابۀ سلولهای صِرف آن بدن، یک نوع فردگرایی جمعیشده، میبینند. در یک چشمانداز سوسیالیستی همدلی نسبت به همه وجود دارد، زیرا فقط همه وجود دارد؛ در چشمانداز فاشیستی، ملت یک جانور گوشتخوار در یک جنگل وحشی است، و برای بقاء باید به همان اندازه وحشی باشد.
فاشیستها به میزان بسیار زیادی وعده میدهند، یا حتا سیاستهایی را که در ظاهر مترقی به نظر میرسد را – ممکن است حتا مراقبت بهداشتی و مسکن برای همه شهروندان – مطرح میکنند، اما آن وعدهها برای تعدادی اندک، ساخته شده بر پشت بردگان هستند.
بدترین دهشتهای رایش نازی نتیجه پایانی منطق فاشیسم بود: یک امپراتوری نسلکش، نیروی کار آن از بردگان رنجبری، که تنها دلیل وجودشان حمله به خلقهای بیشتر، برای گردآوری بردگان بیشتر، و تولید سلاح جنگی بیشتر بود تا کوهی از جمجمه بر پا کنند و ابلهانه خود را «پیروز» اعلام نمایند.
داستان دو مشتری
اواسط روز خانمی وارد خط من میشود. او با اوقات تلخی میگوید «کاری که چینیها انجام دادند، یک چیز شیطانی است، مسافران خود را برای اشاعه بیماری به همه جا فرستادند.» او پس از آنکه روشن میشود من و همکارانم با او موافق نیستیم از مغازه بیرون میرود. مشتری بعدی من یک خانم آسیاییتبار است که از ما برای کار کردن در جریان همهگیری بسیار تشکر میکند. این دو زن دو راهی هستند که ما میتوانیم برگزینیم: قبیلهگرایی یا همدلی.
{styleboxjp}با ادامه بحران، ما با دو گزینه روبهرو خواهیم بود: سوسیالیسم یا بربریت{/styleboxjp}. ترامپ لجن ازلی است که واکنش فاشیستی بعدی از آن بیرون خواهد زد.
جهان محبور نیست به ویرانشهر (مدینۀ ضاله) سقوط نماید. با همبستگی پایدار در میان طبقۀ کارگر، چنان نخواهد شد. ما میتوانیم و باید جهان را از آن خود نماییم، جهانی که ارزش زندگی کردن در آن وجود داشته باشد، جهانی که در آن هر انسان از کرامت، آزادی، و ثمرات کار خود برخوردار است. همانطور که سرود سندیکایی قدیمی میگوید: تو در کدام طرف ایستادهای؟
* برای نظری کاملاً متفاوت با نظرات کارگر آمریکایی نویسنده نوشتار بالا، و متفاوت با الگویی که ریاست پیشن دولتهای بهار در «عزاداری ظهر عاشورا در میدان ۷۲ نارمک» نشان داده است؛ نظری که ظاهراً در همدلی با تظاهرات چند هزار نفری اخیر در آلمان علیه ماسک، که پرچم ایالات متحده نیز در آن در اهتزار بود، به گزارش زیر توجه نمایید: