نسل آنها، چه آنها که رزمیدند و رفتند، و چه آنهایی که هنوز زنده اند و میرزمند، همگی میوههای آن درخت تنومندی هستند، که حزب تودۀ ایران نام دارد. راز و رمز سرسبزی و فروتنی این درخت نیز، از ریشههای عمیق آن در جنبش کارگری و مردمی ایران و از بیشماری و فزونی میوههای آن نشأت میگیرد.
نسل آنها، چه آنها که رزمیدند و رفتند، و چه آنهایی که هنوز زنده اند و میرزمند، همگی میوههای آن درخت تنومندی هستند، که حزب تودۀ ایران نام دارد. راز و رمز سرسبزی و فروتنی این درخت نیز، از ریشههای عمیق آن در جنبش کارگری و مردمی ایران و از بیشماری و فزونی میوههای آن نشأت میگیرد.
تارنگاشت عدالت
پس از درگذشت رفیق مریم فیروز، شاهد «بزرگداشت» و معرفی این چهرۀ درخشان جنبش کارگری و دمکراتیک مردم ایران در نشریات و تارنماهای اینترنتی بودیم. شخصیت این شیرزن تودهای از زوایای متفاوتی مورد بررسی قرار گرفته است. گاه او را «فمینیست شجاع جنبش زنان ایران » خوانده اند، گاه او را «مریم فیروز، نه آن چنان که دیگران » و گاه با «پخش فیلم آخرین دیدار و گفتگو با مریم فیروز در خانه میدان "سنائی" » به نام او، قصد کسب متاعی برای خویش داشته اند. در عین حال هستند کسانی نیز که با رخوت و نخوت، از او و برخی از افرادی که با او در یک جبهه رزمیده اند «یاد» میکنند، پنداری که فقط منتظر مرگ آنها هستند تا قضیه با یک «یادنامه» خاتمه یابد.
به خاطر داشته باشیم، که مریم فیروز و همرزمان او، همچون کیانوریها، جوانشیرها، طبریها و خیل عظیم دیگر مبارزان تودهای، در دامن حزب تودۀ ایران پرورش یافتند، به تودهای و کمونیست بودن خود افتخار میکردند و تا آخر نیز خواهان برجسته شدن این وجه از زندگی خود بودند.
نسل آنها، چه آنها که رزمیدند و رفتند، و چه آنهایی که هنوز زنده اند و میرزمند، همگی میوههای آن درخت تنومندی هستند، که حزب تودۀ ایران نام دارد. راز و رمز سرسبزی و فروتنی این درخت نیز، از ریشههای عمیق آن در جنبش کارگری و مردمی ایران و از بیشماری و فزونی میوههای آن نشأت میگیرد.
شایستهترین بزرگداشت از این عزیزان، پاسداشت و ترویج پیام و مرام آنهاست.
نبرد چهل سالۀ زن تودهای
مریم فیروز
منبع: چهل سال در سنگر مبارزه، به مناسبت چهلمین سالگرد بنیانگذاری حزب تودۀ ایران، انتشارات حزب تودۀ ایران ، تهران، ١۳۶۰
چهل سال از آغاز زندگی و فعالیت حزب تودۀ ایران میگذرد. گفتن از این زندگی و فعالیت چهل ساله آسان است، اما تجزبه کردن آن سهل نبوده و نمیتواند باشد.
چهل سال مبارزه شبانهروزی، نگرانی، فشار، دربدری، دیدن و شنیدن اتهامات و نارواییها، تحمل پیگرد و زندان و اعدام و کار را با اراده و ایمان دنبال کردن، آسان نیست.
چهل سال یعنی عمر دو نسل که هنوز دارای مسئولیت است و آغاز زندگی نسل سوم…
چهل سال که در زندگی عادی چون چهل روز میگذرد، در زندگی سیاسی با نشیب و فرازها، امیدها و شکنجهها، رویاوریی با مسایل پیچیده سیاسی داخلی و خارجی و درگیری با شدیدترین و خونینترین نبردها، به راستی چهل ۳۶۵ روز است و هر روزش سالی تمام.
این چهل سال که گذاری است از رنجها، سختیها و شکستها، ماتم برای شهدا و نگرانی برای عزیزان در بند، در عین حال چهل سالی است سرشار از امیدها و نبردها، آکنده از سرفرازیها و قهرمانیها، چهل سال زندگی پر و پیمان، شریک گرفتاریها و نابسامانیهای خلقی بزرگ، بدون آنی آسایش برای رسیدن به هدفها.
آرزوهای بسیاری کاشته شده و امیدهای بیشماری از این کشت فرخنده سر برآورده است، آفات، فراوان بوده و بلاها بیشمار. و اما حزب تودۀ ایران کوشش کرده است که در برابر همه این دشواریها آرزوها را بارور کند و امیدها را همجنان سرزنده نگاه دارد و اطمینان به پیروزی راه حق و اعتلاء و دستیابی به استقلال و آزادی را در دلها نیرومند سازد.
حزب تودۀ ایران هنگامی پا به عرصه وجود گذاشت که دنیایی آشفته و شرربار مهدش بود. دوستان و پرستارانش بسیار بودند، اما دشمنانش، چه در صحنه ایران و چه در صحنه بینالمللی نیز کم نبودند. دشمان نقابدار و بینقاب، داخلی و خارجی، میکوشیدند این موجود کمتجربه و تازه به زندگی چشم گشوده را از پا درآورند. بازار تهمت و افترا از همان روز نخست نه تنها گرم بود، بلکه شعلهور بود، با خریداران بسیار و سوداگران دروغپرداز بیشمار.
آنهایی که رو به حزب تودۀ ایران آورده بودند، شیفته برنامه عالی و انسانی آن بودند، استقلال و آزادی برای ایران، نان برای همه، بهداشت برای همه، آموزش برای همه. امید به زندگی انسانی در این برنامه نهفته بود و همه آنهایی که به سوی حزب آمدند، کمر همت بستند تا این موجود نوپا را یاری کنند و آنهایی که به راستی به این برنامه ایمان داشتند و اجرای آن را آرزو میکردند، نه از آن قماش بودند که با هر بادی بلرزند و با هر جملهای میدان را خالی کنند. راست است که یاران نیمهراه هم بودند، اما اینها نه برنامه حزب را درک کرده بودند و نه هدفهای آن را از دل پذیرفته بودند. آنها توانایی تحمل سختیهای یک نبرد طولانی را نداشتند و قادر نبودند دشواریهای بیشماری را که در هر گام به اشکال مختلف در برابر حزب بروز میکرد به جان بخرند و یا آنها را از میان بردارند. یا کسانی بودند که با اهداف پلید به این سازمان مردمی روی آورده بودند، با عزم خرابکاری و ایجاد نفاق. ولی همه اینها در جریان مبارزه غربال شدند و از صفوف حزب بیرون ریخته شدند. و اما زیاد بودند یاران و پرستارانی که از جان گذشتند، محرومیت از زندگی عادی را پذیرا شدند، گذشت عمر را در سیاهچالها و زندانها و شکنجهگاهها به جان خریدند و به دربدری گردن نهادند تا از حزب خود و آرمانهای آن دفاع کنند، آن را زنده نگاه دارند و پرچم پاک و درخشان مبارزه را به دست آیندگان سپارند، آیندگان آن روزها که نسل جوان امروزی است.
از حزب گفتن مانند این است که از مردم سخن گفته شود. زن و مرد، پیر و جوان، کارگر و روشنفکر، کشاورز و پیشهور، از اقوام مختلف با اعتقادات مذهبی گوناگون در آن جمع اند، و همه هدفها و آرمانهای مشترک دارند: تأمین استقلال کشور و رسیدن به آزادی و حقوق انسانی و برابری واقعی و راستین در جامعهای نو، جامعهای رهایی یافته از بند استثمار و استعمار.
به روزهای نخست زندگی حزب تودۀ ایران بنگریم. در آن روزهای آشفته که جنگ جهانی دوم سراسر دنیا را در آتش و بدبختی، فقر و قحطی فرو برده بود و دیکتاتور مزدور ایران ناگزیر به فرار گردید، مردم ایران از زیر بار دهها بلکه صدها سال وحشت و ستم قد راست کردند و برای گسستن زنحیرهای اسارت از دست و پای مجروح خود بپا خاستند. در آن روزها، راههای فراوان در برابر مردم گشودند، که بسیاری از آنها دامهایی بیش نبود. در این میان راهی تازه، راهی کوچک، از همان آغاز پیدا شد. این راه مانند چشمه کوچکی که از کوه سرازیر میشود، مینمود، چشمهای که هر چه پیشتر میرفت، گستردهتر و عمیقتر و خروشانتر میگردید و تشنگان بیشتری را سیراب میکرد.
این راهی بود که حزب تودۀ ایران جلوی پای مردم ایران گشود و دعوت کرد که مشتاقان به آن بپیوندند و آن را هر روز و هر روز نیرومندتر سازند. حزب تودۀ ایران از زنان نیز مانند کسانی که همردیف و همپای مردانند دعوت کرد تا به صفوف مبارزان بپیوندند و وظیفه انسانی و مادری خود را در برابر مردم و کشورشان انجام دهند.
راست است که در گذشته هم احزابی بودند که این حق را به زنان داده بودند، اما پس از سالهای توهین و فشار، این حزب تودۀ ایران بود که بار دیگر ندا در داد که زن و مرد در همه شئون اجتماعی، سیاسی، حقوقی و اقتصادی باید از حق مساوی برخوردار شوند. این افتخاری برای حزب تودۀ ایران بوده و خواهد بود که زنها را به مبارزه دعوت کرد، به آنها با دیده احترام نگریست و آنها را برابر مردان شمرد، وعدههای پر زرق و برق و دروغین به آنها نداد. از همان آغاز، دشواری راه را نشان داد و این گفته لنین را یادآور شد که: «مرگ بر این دروغ تهوعآور. "مساوات" در میان ستمگر و ستمکش، استثمارگر و استثمار شده نبوده و نخواهد بود، آزادی واقعی نبوده و نخواهد بود، تا آن روزی که زن از زیر بار امتیازاتی که قانون به مرد داده آزاد نشود، تا آن زمانی که کارگر از یوغ سرمایهداری خلاصی نیابد، تا آن روزی که روستاییان زحمتکش از یوغ سرمایهداری و کلان مالکان و تجار بزرگ رهایی نیابند. بگذاریم دروغگوها، ریاکاران، بیشعورها و کورها، بورژواها و طرفدارانشان مردم را گول بزنند و به آنها در باره آزادی به طور کلی، مساوات به طور کلی و دمکراسی به طور اعم سخن بگویند.»
زنان ایران با شگفتی، ناباوری، با شک و تردید به این فراخوان حزب مینگریستند. مگر نه این بود که آنها را ضعیفه مینامیدند، مگر نه این بود که در قانون اساسی ایران آنها را در ردیف مجانین و صغار گذاشته بودند، مگر نه این بود که بار سنگین زندگی و کار را بر دوش داشتند، اما خود حاشیهنشین سفره گسترده زندگی بودند و با این که آنها را ناقصالعقل میخواندند، از آنها مدبرانهترین و دشوارترین وظایف را میخواستند: مردانی برومند و آگاه برای جامعه تربیت کنند. زنان هم این وظایف را با فداکاری انجام میدادند، گرچه در هر قدم ابتداییترین و مسلمترین حقوق انسانی آنها پایمال میشد. مگر نه اینها مادرانی بودند که در ادبیات مقامشان را به عرش میرساندند و اما در زندگی واقعی فقط وسیله زاییدن و یا ارضاء شهوت و خدمتگذاران بیارج و رایگان بودند و نسبت به کودکانی که خود به وجود آورده و پرورده بودند از هر بیگانهای بیگانهتر به حساب میآمدند. نقش ارزنده و شگرف زنان در تاریخ مبارزات مردم یا به کلی مسکوت میماند و یا گوشههایی از آن به عنوان سند تاریخی عرضه میشد و احیاناً برخی زنان را موجودات استثنایی میدانستند. روحیه قوی زنان و ایستادگی و گذشت آنها که همیشه و نسل اندر نسل وجود داشته و دارد، مورد توجه قرار نمیگرفت. تا زمانی که در صحنه به درد میخوردند تجلیلی از آنها میشد، و گرنه با اهانت و خاری به کنار اجاق رانده میشدند و همانجا در زنجیره میماندند.
اما زنان و مادران ستم دیده و کوفته از درد و رنج و خمیده در زیر بار وظایف سنگین زندگی روزانه و کار بیارز، قد راست کردند، امیدوار شدند، و به حزب تودۀ ایران روی آوردند، در آغاز تک تک و با هراس- چه، رسوم و آداب کهن، بندهای خانوادگی، بیسوادی، بیخبری از جریانات دنیایی و عدم آگاهی کامل نسبت به حقوق قانونی که حتا در ایران با همان شرایط اجتماعی میتوانستند داشته باشند، مانع آنها میشد.
چهل سال از آن روزها میگذرد که عده انگشت شماری زن با ناباوری، شرمگین و سر در جبین، رو به این اجتماع مردان آوردند و کوشیدند به مفهوم دعوت حزب پی ببرند و آن را با محک تجزبه بیازمایند. آنها به این نتیجه رسیده بودند که با استقبال از فراخوان حزب، راه رسیدن به حقوق خود را برگزیده اند.
در نخستین کنگره حزب تودۀ ایران به تاریخ ١۰ مرداد ١۳٢۳، گروهی از زنان به قصد تسلیم پیام تبریک شرکت کردند. زنی در میان اعضاء کنگره نبود. به زنان تبریک گو اجازه داده شد که از تریبون کنگره نه تنها شادباشهای خود را تقدیم کنند، بلکه خواستهای خود را هم عرضه بدارند. نخستین خواست آنها این بود که در این خانه بزرگ که نامش ایران است، زنان نیز حقوقی داشته باشند، حق انسانی، حق مادری، حق شرکت در تعیین سرنوشت و سیاست و غیره.
این نخستین بار در تاریخ مبارزات ایران بود که در جلسهای رسمی زنان آزادانه توانستند خواستهای خود را مطرح سازند، و این افتخار متعلق به حزب تودۀ ایران است.
جو سیاسی و محیط اجتماعی آن روز به اندازهای آغشته با خرافات و تعبیرات نادرست از موازین قانونی و مذهبی بود که حتا حزب تودۀ ایران هم در سالهای اول زندگی خود نتوانست این ماده از اساسنامه خود را عملی سازد و زنان را رسماً به صفوف خود بپذیرد.
مبارزه برای کسب حقوق زنان در دو جبهه آغاز شده بود: در حبهه دوستان که آماده پذیرش آنها بودند اما از اتهامات بیم داشتند، و در جبهه وسیع جامعۀ ایران.
حزب تودۀ ایران هر کجا که زنان به حق دست به مقاومت و ایستادگی میزندند از آنان پشتیبانی میکرد و با نهایت جدیت هر اقدامی را که نمایانگر فشار بر زن و پایمال شدن حق او بود افشاء مینمود. مخبرین حزب و خود زنان از همه جا گزارشاتی میفرستادند و از همین جا برای نخستین بار بر ملا شد که به جای حیوان از زنان برای شخم زدن استفاده میشود و یا دختران را در اثر فقر میفروشند.
به تدریج نقش زنان در روستاها، کارگاهها و کارخانهها روشن گردید و پرده از روی اجحافات برداشته شد. وضع نابسامان بهداشت و مرگ و میر کودکان در نتیجه نداشتن ابتداییترین امکانات، به گوش همه رسانده شد. حزب تودۀ ایران نقش بزرگ زنان در امور اقتصادی و تولید ثروت در ایران را روشن کرد و این افسانه منحوس و موهن را که زن زایده، وابسته، بیثمر و بیعُرضه است، از اعتبار ساقط کرد.
همین افشاگریها، برخورد آرا، و نظریات روشن بود که زنان را ترغیب به مبارزه در صفوف حزب کرد و خود آنها هم فعالانه در امر مبارزه برای احقاق حقوق خود و افشای ستم و استثماری که دیگر سنتی و عادی شمرده میشد، سهمی بر دوش گرفتند.
با همه نشیب و فرازها، آرمانها و نظریات حزب تودۀ ایران در میان توده زن ایرانی رفته رفته راه مییافت و اثر لازم را میگذاشت. زنان میشنیدند که حقوقی باید داشته باشند. در سراسر ایران، در روستاها و شهرها کلمه «حقوق زن» بر زبانها جاری شد. این خود گامی بسیار مؤثر و عمیق بود.
زنان به طور کلی به علت زندگی بسته و وابستهای که دارند و شب و روز در محیط تنگ خانوادگی سر میکنند، این نوع فراخوانها و روشنگریها را به کندی درک میکنند و در آغاز هم هراس دارند، زیرا تهدید جدایی از خانواده و به خصوص از دست دادن کودک، سرپناه و امکان امرار معاش، آنها را بندهوار به خانه و اجاق زنجیر کرده است. پذیرش هرگونه وعده و امیدی که برخلاف روند زندگی عادی و روزانۀ خود او، مادر و مادربزرگ و دهها پشت او و اطرافیان او است، کاری بسیار دشوار است. اما زن آنگاه که دانست و فهمید، میپذیرد و با واقعبینی و نگرش درستی هم به این وضع نظر پیدا میکند و عمل مینماید. برای زن زحمتکش و کارگر نیز درک این مسایل که پیوند عمیقی با زندگی روزانه و ناکامیهای او دارد، به مراتب آسانتر است، به همین دلیل هم زنان این قشرها خیلی زودتر راه را دیدند و مبارزه را پذیرفتند.
«بردگی زن ناشی از نظام تولیدی امروزی، یعنی سرمایهداری است» (کلارا تستکین)، و حزب تودۀ ایران هم این اصل را همیشه به روشنی مطرح کرده و میکند و این ادعا را رد مینماید که «میتوان حقوق مساوی برای زنان به دست آورد و به آنها قبولاند که شرایط زندگی آنها میتواند عمیقاً تغییر کند، بی آن که شکل تولید سرمایهداری تغییر یابد، این کار یعنی گمراه کردن و به بنبست راندن آنها». این طرز مقابله با مشکلات و کاستیها، یعنی پردهپوشی نکردن، دشواریها را صریح نشان دادن و به سرابی نفریفتن زنان، از مفاخر مکتب حزب تودۀ ایران بوده و خواهد بود.
زن در حزب تودۀ ایران
زنان که دیگر به عضویت حزب درآمده بودند، به چشم خود میدیدند که در جلسات حزبی، در حوزهها و در کنفرانسها مانند دیگر اعضاء یعنی مردان، میتوانند اظهارنظر کنند، بحث نمایند و نظر درست خود را بقبولانند، و همین کار به آنها اعتماد به نفس داد و شخصیت آنها را استحکام بخشید. زنان را نه تنها به عضویت پذیرفتند، بلکه مسئولیت هم به آنها داده شد و در مقابل، فعالیت و کار پرثمر از آنها خواسته شد. البته ادعا نمیکنیم که مثلاً نیمی از مسئولین حزب زن بودند و نیمی دیگر مرد، و یا زنان در همه جا همپای مردان بودند. این ادعا نادرست است و با وضع اجتماعی ایران هم مطابقت ندارد. به چند دلیل:
نخست این که تعداد زنانی که در شرایط آن روز میتوانستند این آزادی را داشته باشند که در کارهای اجتماعی شرکت کنند، بسیار کم بود و چه بسا آنهایی هم که دل به دریا زده و آمده بودند، در خانواده گرفتار هزاران مشکل بودند.
دوم آن که خود مردان هم هنوز عمیقاً به این امر اعتقاد پیدا نکرده بودند. طرز تفکر مردان در چهل سال پیش تفکری محافظهکارانه و بر پایه آداب و سنن نادرست بود. هر اندازه هم که این مردان مترقی بودند، نمیتوانستند و نمیخواستند بپذیرند که زن میتواند همپای آنها در مبارزات شرکت کند، و چه بسا که در گفتار از شرکت زنان در مبارزه بسیار تحسین و تمجید میکردند، اما همین که پای افراد خانواده خود آنها به میان میآمد، عقبگرد میکردند. زنان بسیاری از مبارزات مرد خانواده، چه پدر و چه شوهر، پشتیبانی میکردند، اما همین که خود آنها تصمیم به شرکت در حزب و یا سازمانهای وابسته میگرفتند، با جار و جنجالی روبرو میشدند و اکثراً مسایل «خانه» و «کودک» و نحوۀ برخورد جامعه بهانه قرار میگرفت.
خواست و انتظار برخی زنان در آن روز عجولانه و شاید تا حدودی هم نادرست بود. و حتا امروز هم پس از چهل سال این مسایل وجود دارد، زیرا ریشههای عمیق اجتماعی دارند. لنین پس از انقلاب اکتبر و پس از برقراری حکومت شوراها میگوید: «… اشتباه نکنیم، شعب ملی (حزب) هنوز به این امر آگاهی پیدا نکرده اند… در برابر این وظیفه که باید یک نهضت تودهای به وجود آورد و همه زنان زحمتکش را در برگرفت، این سازمانها از خود بیحالی و «صبر و انتظار» نشان میدهند. آنها درک نمیکنند که گسترش و طرز عمل چنین نهضت تودهای قسمت بزرگی از فعالیت همگانی حزب را تشکیل میدهد. حتا میتوانم بگویم نیمی از مجموع و ظایف آنها است و اگر اتفاقاً آنها متوجه لزوم و ارزش نهضت نیرومندی از زنان با اهداف روشن بشوند، این توجه در گفتار و بدون عملکرد است، و نه این که به راستی مایه نگرانی و توجه و وظیفه دایمی آنها شده باشد.»
اگر لنین پس از انقلاب، انقلابی که نقش زنان در آن بسیار ارجمند بوده، تا آن حد که خود در باره آن میگوید «بدون شرکت زنان انقلاب میسر نیست»، چنین نظری در باره شعب ملی آن حزب آبدیده داشته باشد، پس به راستی انتظار بیش از حد از افرادی که رو به حزب ما میآورند نادرست است. به خصوص که موضوع روابط زن و مرد در ایران موضوعی است که نه آن موقع و نه امروز هنوز حل نشده است. اکثریت زنان از نقطه نظر اقتصادی وابسته هستند و این است که بیصبری و توقع زیاد از سوی زنان، نمیتوان گفت نادرست است، بلکه باید گفت عجولانه نباید باشد.
با همه این مشکلات، زنان در کنفرانسهای حزبی شهرستانها و تهران به عنوان نماینده شرکت نمودند و به نمایندگی کنگره دوم هم (به تاریخ ۵ اردیبهشت ١۳۲۷) انتخاب شدند. در آن شرایط این خود گام بسیار بزرگی بود. یگانه سازمان سیاسی در سطح کشور که زنان را در عالیترین جلسه خود همپای مردان شرکت داد، حزب تودۀ ایران بود. نه تنها زنان در این کنگره شرکت کردند، بلکه کنگره یکی از زنان نماینده را به سمت عضو مشاور کمیته مرکزی انتخاب کرد.
امروز چنین رویدادی نه موجب تحسین است و نه شگفتی را برمیانگیزد. این خود جای بسی دلگرمی است که اجتماع ایران در نتیجه آن مبارزات و انقلاب شکوهمند اخیر، آن چنان جهشی کرده که انتخاب زن امری عادی شده است، اما در آن سالها چنین وضعی نبود و باید پذیرفت که حزب تودۀ ایران در شکستن سد عظیمی که زنان را از صحنه سیاست برکنار نگاه میداشت، سهم به سزایی داشته است.
تصمیم بر شکستن این سد، هم قدرت میخواست و هم بیباکی، به خصوص در آن روزها که حزب تودۀ ایران آماج همه گونه تهمت و بهتان بود و موضوع زن به خصوص در جامعه آن روزی ایران بهترین وسیله برای ایجاد توهمات، افتراها و لجنپاشیها میتوانست باشد. حزب تودۀ ایران این جرأت را داشت که «زن» را شایسته هرگونه مقامی بداند و به او مسئولیت سیاسی بدهد. باید گفت که زنان نیز در سالهای مبارزۀ علنی و مخفی به این اطمینان حزب پاسخ شایستهای داده اند و تحت رهبری حزب، با همه مشکلات و نوسانهایی که حزب تودۀ ایران با آنها درگیر بوده است، زنان با گذشت و فداکاری از حزب خود دفاع کرده، دستورات آن را اجزا نموده و کوشش کرده اند که خود را در خور و شایسته عضویت در حزب نشان دهند.
حزب تودۀ ایران اندک اندک موفق شده است در میان مردان عضو خود، این عقیده را به وجود آورد که به راستی تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد و اگر زن مادر است، این دلیل بر آن نیست که عدهای او را از آموختن، از کارکردن و از بهره بردن از زندگی محروم سازند و او را به گوشه خانه برانند.
حزب تودۀ ایران و آموزش زنان
از همان آغاز کار، حزب تودۀ ایران توجه خاصی به «آموختن» داشت و در این امر هم فرقی میان زن و مرد نگذاشت، بلکه کوشش فراوانی کرد که زنان را از رخوت، از تسلیم شدن به آنچه که بود بیرون بکشد و آنها را به «آموختن» وادارد و این کاری بسیار دشوار بود، چون زنان جامعه ایران به خصوص زنان طبقات زحمتکش از نعمت سواد بیبهره بودند. برای آنان کار یکنواخت از آغاز تا پایان زندگی مطرح بود و از یاد نباید برد که در آغاز فعالیت حزب، بسیاری از خانوادهها «سواد» را برای زن غیرضرور و حتا نادرست میدانستند: دختر وقت این نوع کارها را ندارد؛ باید در خانه پدر زحمت بکشد، کار خانه را بیاموزد و هر چه روزدتر به خانه «بخت» برود و در آن جا به آشپزی و بچهداری بپردازد.
حزب تودۀ ایران با این وضع به مقابله برخاست، برای زنان در حوزهها و جلسات، ساعات آموزش ترتیب داد و شعار «سواد برای همه» را تا آن جا که در توان داشت، عملی ساخت. حتا کلاسهای سوادآموزی ایجاد گردید تا زنان الفبا را بیاموزند و بتوانند بخوانند و بنویسند. در جلسات کتب مختلف و مقالات روزنامهها برای آنها خوانده و توضیحات لازم هم داده میشد. کلمات «امپریالیسم» یا «دمکراسی» اگر امروز برای اکثر مردم ایران آشنا هستند، در آن روزها برای بیشتر مردم، به خصوص زنان، نامأنوس بودند. ولی زنان عضو و هوادار حزب تودۀ ایران به مفهوم این کلمات پی بردند و بسیار جالب و دیدنی بود، هنگامی که زنان کارگر و یا وابسته به خانواده کارگری، در بحثهای روزانه این کلمات را به کار میبردند و معانی آنها را برای دیگران توضیح میدادند.
علاوه بر سوادآموزی، بالابردن سطح معلومات عمومی افراد برای حزب بسیار ارزش داشت. زنان مانند مردان در کلاسهای آموزشی شرکت میکردند و در باره اجتماع، اقتصاد، روابط سیاسی با کشورهای دیگر، تحولات گذشته و روزمره جهان بحث میکردند و باید گفت که زنان با شور و شوق بسیار به این امر میپرداختند.
در آن روزها برای زنی در بحث سیاسی شرکت کردن، از الفبای اقتصاد سر درآوردن و یا معنای زیربنا و استثمار و استعمار را درک کردن، بسیار سنگین بود. این کار دشوار را حزب دنبال میکرد. دشوار از این جهت که نشریات کافی و خوب وجود نداشت. از یاد نباید برد که در آغاز کار، حزب تودۀ ایران در این امر حیاتی، هیچ گونه امکانی در اختیار نداشت. ترجمههایی که اندک اندک آغاز شده بود، بسیار بد و حتا نامفهوم بودند. این راه دشوار میبایست طی میشد. حزب تودۀ ایران با پشتکار قابل تحسینی چنین کرد، همان ترجمههای نارسا را غنیمت دانست، اراده و علاقه افراد هم در این زمینه کار را تا اندازهای آسان میکرد.
زنان همانند مردان کوشش میکردند که بیاموزند تا بتوانند آموختههای خود را به نوبه خود در اختیار دیگران بگذارند و آنان را راهنمایی کنند. راست است که گاه برخورد به مسایل ابتدایی، نادرست و با چپروی توأم بود. اما چگونه میتوان راهی ناشناخته را آغاز کرد و طی نمود و با سختیها روبرو نشد. اصل این بود که باید راه را هموار کرد و مانع را از جلو برداشت.
حزب تودۀ ایران در این امر پیشتاز بود و این کار سترگ را در طی چهل سال زندگی خود دنبال کرده و میکند و این افتخار برای حزب بوده و باقی است.
متأسفانه دوران فعالیت علنی حزب طولی نکشید و در نتیجه به کار آموزشی هم لطمه وارد آمد. پس از آن که حزب توانست کار خود را مخفیانه سازمان بدهد، به موازات فعالیتهای سیاسی، کار آموزش هم دنبال شد. وضع «کتاب» تا اندازهای رو به بهبودی گذاشته بود. خود افراد در این زمینه تجزبه قابل توجهی اندوخته بودند. مبارزات روزانه آنها را وادار میساخت که خواندهها را باید با پدیدهها و روند روزانه تطبیق بدهند. در چنین وضعی سطح فکری همه، منجمله زنان، رشد جالب توجهی پیدا کرد؛ با همه نوسانات، با همه چپرویها و با همه نارساییها. و این امری طبیعی بود، زیرا هم معلومات تئوریک و هم کار سیاسی را تنها در مبارزات هر روزی و کار دایمی میتوان به طور عمیق درک کرد و به کار بست.
کار آموزش چه در مهاجرت و چه در خود ایران ادامه داشت. در مهاجرت حزب کوشش فراوان کرد تا زنان را همپای مردان به دانشکدهها و مدارس حرفهای بفرستد و تعداد زیادی زن از این نعمت برخوردار شدند و در رشتههای گوناگون توانستند تحصیل کنند و تخصص به دست آورند. زنانی که دیگر مادر بودند و چنین به نظر میرسید که دوران «درس خواندن» را پشت سر گذاشته اند، این موفقیت را به دست آوردند که بتوانند به معلومات خود بیافزایند و به درجات علمی با ارزشی برسند.
در ایران نیز دختران جوان که در سازمانهای متفرق حزب در گوشه و کنار به آموختن پرداختند و با پذیرش خطرات زیادی، که حتا داشتن کتاب برای آنها همراه داشت، از مطالعه و پژوهش در امور اجتماعی سرباز نزدند. و شاید این آموزش برای آنها به مناسبت همین خطرات، گرانبها بود. ممکن است عدهای چنین تصور کنند که دوران مخفی و خاموشی ظاهری، رکودی کامل در جنبش تودهای به وجود آورده بود. اما در واقع چنین نبود. حزب یکی از مبرمترین وظایف خود را در این زمان تألیف و ترجمه و نشر کتب مختلف قرار داده بود. نه تنها آموزش را از راه رادیو پیک ایران و نشریات گوناگون دنبال میکرد، بلکه با فرستادن کتاب به ایران با در دسترس گذاشتن آنها راه و رسم مبارزه را به جوانان نشان میداد. عده زیادی، از امکاناتی که حزب به وجود آورده بود استفاده میکردند و توانستند کار مبارزه سیاسی را بر پایه دانش و اطلاعاتی که حزب در اختیار آنان میگذاشت ادامه دهند. در این جا هم زیاد بودند زنان و دخترانی که نه تنها در پخش نشریات و کتب حزبی شرکت داشتند، بلکه با مطالعه آنها بر معلومات خود میافزودند و آموختهها را در اختیار دیگران میگذاشتند.
آموزش در حزب تودۀ ایران برای زن و مرد مساوی بوده و هست. امکانات آموزشی برای هر دو یکی است. و این آموزش مانند زنجیری استوار و ناگسستنی است که از آغاز زندگی حزبی تا امروز همه را در برگرفته است. باز این از افتخارات حزب تودۀ ایران است که هرگز فرقی میان زن و مرد نگذاشت و این استعداد و لیاقت را در زنها تشخیص داد که آنها قادرند بغرنجترین مسایل سیاسی را بیاموزند، تجزیه و تحلیل کنند و راه درست را انتخاب نمایند.
نجات زن از کار شاق خانهداری
لنین میگوید «میلیونها زن "بردگان خانگی" هستند که در راه تأمین خوراک و پوشاک خانواده، با چند شاهی، خود را نیست و نابود میکنند. زنان در این راه نومیدانه میکوشند و از همه چیز جز کار و زحمت خود صرفهجویی میکنند.»
حزب تودۀ ایران از آغاز کار برای زن این شخصیت را قایل بود که بتواند به عنوان عضو مؤثر جامعه در همه کارها شرکت داشته باشد و این برنامه را در برابر خود قرار داد که زنان باید خود به این اصل پی ببرند. تا زنان در جامعه همانند مردان در همه امور شرکت نکنند، حامعه به پیش نخواهد رفت.
تحول جوامع امروزی، پیدایش ماشین و وسایل زندگی، کار طاقتفرسای خانه را تا حدود زیادی سهل و دگرگون کرده است. در گذشته زن با کاری که در خانه انجام میداد، در تولید و امور اقتصادی کمک بزرگی بود. در گذشته زن، در خانه پارچه میبافت، لباس میدوخت بر تن افراد خانواده میکرد. در جهان امروزی بافت دستی از بین رفته و دوختن در خانه هم تقریباً مفهوم خود را از دست داده است و چرا زن ببافد و بدوزد، هنگامی که ماشین و کارخانه با نیرویی بسیار کمتر همین کار را به مراتب راحتتر و ارزانتر میتوانند انجام دهند. زن در خانه با آسیاب دستی گندم را آرد میکرد، با آرد خمیر میساخت و با آن در تنور نان میپخت، اکنون آسیابهای ماشینی گندم را آرد میکنند، نانواییهای مجهز هم میتوانند نان را در خدمت همگان بگذارند. پس چرا زن ایرانی باید در روستاها و چه بسا در شهرها وادار شود مانند عهد عتیق آرد بسازد، خمیر کند و نان بپزد؟
حزب تودۀ ایران از آغاز به این امر مهم توجه داشت و درصدد ایجاد جامعهای بود که این نوع کارهای شاق را از دوش زن بردارد.
دنیای امروزی نشان میدهد که میتوان راهحلی عقلایی برای این نوع کارهای دشوار که هزاران سال است به گردن زن افتاده پیدا کرد. تمدن، اختراعات و امکانات بسیار وسیعی در اختیار همگان گذاشته و باید هم زن را از این اسارت که نامش خانه و خانهداری است نجات داد.
زن در سراسر دنیا ثابت کرده است که میتواند دست به هر کاری بزند، هر شغلی را که دوست دارد انتخاب کند و هم به خانواده خود برسد و هم به اجتماع خدمت کند.
حزب تودۀ ایران بر این بوده و هست که برای ساختن کشوری مترقی، جامعه ما به نیروی فعال و خلاق زن نیاز جدی دارد، باید این نیروی عظیم را در راه صحیح به کار گرفت. چرا باید زن را به خیش ببندند؟ آیا نمیتواند راننده تراکتور بشود؟ چرا زن باید هر روز ساعتها در خانه به وصله و پینه بپردازد؟ آیا او نمیتواند در کارخانه کار بکند و مزد بگیرد و لباس نو بر تن خود و بچههایش بکند؟ آیا زن و مرد نمیتوانند مانند دو رفیق زندگی، دو همراه با احترام متقابل، زندگی را آغاز و طی کنند؟ آیا لزومی دارد که دائماً زن برای خرج روزانه، برای مخارج خانه و بچهها هر روز دستش به سوی مرد دراز باشد؟ نه لزومی ندارد! زن میتواند حقوق و یا مزد کار پرارزش خود را با شوهرش روی هم بریزد و یک زندگی بی دردسر بدون منت و توهینی برای خود و خانوادهاش تأمین کند. آیا زن نمیتواند با حس مادری و گذشتی که در او هست پرستار و پزشک خوبی باشد و به درمان و پرستاری کودکان خود و تمام چامعه بپردازد؟ چرا میتواند و بسیار خوب هم میتواند.
حزب تودۀ ایران همیشه خواسته است که زن را از رختشویی و آشپزی و جاروکردن و کارهایی از این قبیل نجات دهد. حزب ما امروز هم از همه زنان میخواهد که با پیگیری این موضوع را دنبال کنند و از مردان میطلبد که با همه نیرو و امکانات بیشتری که هنوز در اختیار آنها است، زنان را در پیشبرد این امر حیاتی یاری دهند.
حزب تودۀ ایران میخواهد که زنان انسانهایی کامل، مادرانی آگاه باشند تا بتوانند به جامعه خدمت کنند. حزب تودۀ ایران عمیقاً مخالف این است که زن را به چشم خدمتکار و دایه و یا رختشوی بنگرند و از او چنین توقعاتی را داشته باشند و این یکی از افتخارت بزرگ حزب است.
زن و خانواده
حزب تودۀ ایران خانواده را پایه اجتماع میداند و بر این عقیده است که خانواده سالم و آگاه جامعهای سالم و آگاه میسازد. از این رو روابط زن و مرد حایز اهمیت زیاد است. این روابط باید بر محبت و عشق و احترام متقابل مبتنی باشد. احترام زن به مردم و همچنین مرد به زن عامل مهم حفظ و تحکیم خانواده است-احترام در لفظ، احترام در عمل، احترام در همه شئون زندگی و در همه ساعات و اوقات، احترام آگاهانه، احترام بدون تظاهر نادرست، احترام عمیق به نظریات و گفتهها.
حزب تودۀ ایران حقوق خانوادگی زن را مساوی با مرد میداند و در این باره مصرانه و با پیگیری کوشش کرده و میکند. برپایه احترامی که حزب برای زن دارد، معتقد است که تا زن و مرد حقوق برابر نداشته باشند، خانواده نمیتواند توازن خود را حفظ کند. هر اندازه مرد با گذشت و بزرگوار باشد، هنگامی که همه حقوق از آن او باشد، خواه ناخواه خود را ذیحق و سرور خانواده خواهد دانست. در جامعه ایران بر پایه امتیازهایی که مرد طی قرون داشته و دارد، این حق سروری و آقایی در بیشتر مردان تثبیت شده است. این وضع طبیعتاً زن را به عقب میراند. او را سرافکنده میکند و به دست و پای او، چه در خانه و چه در صحنه اجتماع، زنجیر میزند، و هیچ موجود زنجیری نمیتواند مستقل فکر کند و مستقل عمل نماید.
حزب تودۀ ایران برای مقام والای مادر ارج مینهد و معتقد است که تنها مادر آزاد، مادر مستقل، مادر متکی به خود میتواند فرزندانی با ارزش به جامعه تحویل بدهد و خانواده، این سلول اول جامعه را منزه و درست بسازد.
حفظ حق مادر نسبت به فرزندان، برای حزب دارای اهمیت درجه اول است، چه از نظر انسانی و چه از نظر اجتماعی. چگونه میتوان پذیرفت مادری نسبت به موجودی که خود به وجود آورده و پرورش داده بیگانه باشد. مادر آگاه، مادر دانا، دلسوزترین پرستار، پر مهرترین پاسدار کودک است و احساسات والای او برای پرورش و به ثمر رساندن کودک بهترین ضامن است.
در خانوادههای ایران، دردهای ناگفته و رنجهای برملا نشده در این زمینه فراوان است. مادرانی که به خاطر ماندن نزد کودکان خود، تن به هر بدبختی و توهین میدهند، کم نیستند.
به این جهت حزب تودۀ ایران بر آن است که باید قوانینی در جامعه حکمفرما باشد که بتواند حافظ حق مادر باشد و این حق هر آن دستخوش هوی و هوس نشود و مادران شخصیت خود را به خاطر حفظ کودکان خود از دست ندهند و از حقوق انسانی خود چشم نپوشند.
یکی از مشکلاتی که حزب تودۀ ایران از آغاز با آن دست به گریبان بوده، رفتار مردان، حتا مردان حزبی با زنان بوده است.
اکثر مردان با تربیتی که در خانواده دیده اند، با دیدی که نسبت به زندگی دارند، خود را از آغاز زندگی سرور و صاحب اختیار و دارای حق دیده اند و زن از همان کودکی در مقامی پست قرار گرفته و از او اطاعت و بردباری خواسته شده است. مرد در هر مقام و طبقهای که باشد، نسبت به زن از حقوق بیشتر و میدان گستردهتر برخوردار است. ولی برای زن میدان زندگی معمولاً همان خانه کوچک یا بزرگ با تمام گرفتاریها و محدودیتهای آن است. زن با حس حقارت نسبت به خود بار میآید و مرد با احساس بزرگی و برتری، و طبیعی است که در صحنه زندگی این دو رو در رو قرار میگیرند و همه این احساسات و نظریات را با خود به عرصه کار و فعالیت خارج از منزل میبرند. این احساسات و این داوریها و پیشداوریها با خُلق و خُو و زندگی عجین شده است. اهانت و تحقیر نسبت به زن در آداب و رسوم، در گفتهها و نوشتهها منعکس است و مردی که وارد زندگی سیاسی و عضو حزب شده، همیشه از این آلودگیها مبرا نیست. زن هم به نوبه خود نمیتواند بار سنگین نظریات قرون متمادی را به ناگهان و به آسانی دور بیافکند و با فکری باز و قضاوتی درست به جریان زندگی و پیشآمدها بنگرد.
ارج نگذاشتن به کار زن، وحشت از دادن مسئولیت به او، دلسوزیهای نابههنگام و موهن، عکسالعمل تقریباً طبیعی همه مردان است و در برابر، حساسیت و منفعل بودن زنها هم کار را مشکلتر میسازد. حزب تودۀ ایران کوشش کرده و میکند که بفهماند مقام زن و کار زن همان اندازه ارجمند است که کار مردان. و اما باید، در هر صورت، شرایط اجتماعی را در نظر گرفت و به همین دلیل باید زنان را در کارهای سیاسی روزمره و در کارهای خانه یاری کرد و بار آنها را سبک نمود. این نقص زن نیست اگر نیازمند به چنین کمک و یاری است، بلکه این جامعه است که چنین شرایطی را ایجاد کرده و اگر مبارزهای هست، باید آن را به طور عمده در جامعه دنبال کرد و نه فقط در خانه.
حزب تودۀ ایران بر آن است که تا زنان از حقوق انسانی کامل برخوردار نشوند، جامعه نمیتواند رشد کند و مردان نمیتوانند ادعای آزادی بکنند. آزادی آنها، آزادی کشورشان، «پیوند مستقیم و ناگسستنی با درجه آزادی زنان دارد». این گفته را مردان حزبی در هر گام و در هر حال باید مد نظر داشته باشند و حزب مدافع منافع طبقه کارگر نمیتواند این اصل لنینی را نادیده بگیرد که : «پرولتاریا نخواهد توانست کاملاً خود را آزاد کند، بدون این که آزادی کامل را برای زنان به دست آورد».
وضع زنان در جهان سرمایهداری
در قرن حاضر، قرن رهایی ملل ستم دیده، قرن انقلابهای آزادیبخش، قرنی که زن به شخصیت و قابلیت واقعی خود پی برده و در قسمت بزرگی از جهان به همه جقوق خود رسیده و دوران بردگی را پشت سرگذاشته و دیگر انسانی درجه دوم و فاقد حقوق شمرده نمیشود، سرمایهداری بزرگ برای تجکیم خود به انواع حیل دست به هر کاری زده و میزند، از جنگ گرفته تا تهدید و تحریک و ارعاب. باید زنان عمیقاً به این موضوع واقف باشند که سرمایهداری یکی از پایههای ثبات خود را زنان میداند و کوشش دارد تا آنجایی که بتواند بند و زنجیرهای کهن را بر دست و پای او نگاه دارد و او را به همان صورت انسان درجه دوم نگاه دارد تا حق واقعی او از ثروت ملی را برباید و از او به عنوان عامل ترمز کننده مبارزات سوءاستفاده نماید.
در این قرن احزاب و سازمانهای فراوانی پدیدار شدند. برخی میکوشیدند یگانه حق زن را «شرکت در انتخابات» جلوه دهند و به گفته درست «کلارا تستکین» با این کار به او «چک بیمحلی ارزانی بدارند»، زیرا حق شرکت در انتخابات بدون این که زیربنای جامعه تغییر کند، چه اثری میتواند داشته باشد؟ در کشورهای سرمایهداری زنان با آن که دهها سال است به این جق رسیده اند، هنوز باید برای مزد مساوی در برابر کار مساوی و برای یک زندگی انسانی مبارزه کنند. خبر زیر (کیهان، اول شهریور ۶۰) گواه همین مدعا است:
«در حالی که کشورهای غربی همواره دم از آزادی و برابری حقوق زنان میزنند، خانم ولف مدیریت امور زنان شاغل در وزارت خانواده آلمان ضمن اعتراض به دولت، در مورد پایمال شدن حقوق زنان شاغل در محیط کار هشدار داد. به گفته وی براساس مطالعات انجام شده زنان شاغل در آلمان غربی در مقابل کار مساوی با مردان، حدود یک سوم آنها دستمزد دریافت میکنند.»
حزبی مانند حزب ناسیونال سوسیالیست هیتلری نیز به وجود آمد. این حزب که ساخته و پرداخته سرمایهداری بزرگ بود، وظیفه داشت با شعارهای فریبنده و حتا اسم سوسیالیسم مردم را به سوی خود جلب کند، و چنین هم شد. به خصوص هیتلر در دوران تبلیغات برای خود، از حسن نیت زنان سوءاستفاده کرد و آنها را شیفته برنامه خود نمود و زنان به امید زندگی بهتر و از بین رفتن بیکاری و نیل به رفاه و آسایش، به او رأی دادند.
سرمایهداری و عالیترین مظهرش امروز هم با برنامههای فریبنده میتوانند طبقات زحمتکش و از جمله زنان را بفریبند و به دام خود بیاندازند. به طور کلی در کشورهای سرمایهداری زنان ذخیره ارزان نیروی کار به شمار میآیند. هر زمان بحرانی پیش میآید زنان را از کار بیرون میکنند، و هرگاه اعتصابی میشود زنان را به کار میگیرند، و وقتی نیازی به آنها نباشد با «دلسوزی» فراوان گفته میشود که کودک نیازمند مادر است، پس جای زن در خانه و در کنار اجاق است، و او را به گوشه خانه میرانند.
ایران هم از این قاعده مستثنا نبوده است. در این چهل سال، سازمانها و احزاب گوناگونی در ایران پیدا شدند که برای جلب زنان به سوی خود و تحمیق آنها، در برنامههای خود این جا و آن جا کلماتی در باره دفاع از حقوق زن آوردند. اما در عمل کاری و مبارزهای به سود آنها سازمان ندادند. حزب تودۀ ایران در سراسر عمر خود این دورویی و ریا را افشاء کرد و از حق واقعی زنان دفاع نمود.
در دوران تیره و تار گذشته، و سرور آمریکا در ایران، مقام زن بسیار تنزل کرد. در این دوره به زنان حق شرکت در انتخابات داده شد، اما آن زنی از صندوق سر در میآورد که سرسپرده رژیم بود و این حق حتا از آن «چک بیمحل» هم به مراتب کم ارزشتر بود. تودۀ زنان در انتخابات سهمی نداشتند و کسی به آنها اعتنایی نمیکرد. رنج کار، بدبختی و زحمت، سهمی بود که زن از این سفرۀ پر نعمت که نامش ایران بود میبرد. آن زنانی هم که از این ثروت بهرهای بردند، چه در جامعه و چه در خانواده، عروسکهای بیارجی بودند که به راستی بنا به گفه ظریفی همانند کارخانههای ایران «موجودی مونتاژ» شده، نامرغوب، زننده و وابسته به غرب بودند. این زن «مونتاژی» فرسنگها از زن واقعی ایران دور بود و این دو نسبت به یکدیگر بیگانه بودند، با هم نه زبان و منافع مشترکی داشتند و نه زندگی مشابهی. توده میلیونی زنان که با چشمی باز شاهد رنجها و دردهای خود و مردم بود، اندک اندک به حرکت در آمد و در مبارزات شرکت کرد. اما آن عروسک مونتاژی در خواب غفلت فرو رفته و در زرورقی بی ارزش پیچیده شده، از هر درک و فهمی عاجز بود و میپنداشت که آینده از آن او است و همه چیز باید مطابق هوی و هوس او باشد.
در این دوران سخت، حزب تودۀ ایران چه در نشریات خود، و چه از راه رادیوی پیک ایران، مبارزات زنان را در هر گوشهای از ایران و تحت هر عنوانی که بود به گوش همگان میرساند و از آنها تجلیل میکرد و راهنمایی مینمود. رسانههای حزب سیر مبارزات زنان را از گذشته به اطلاع عموم زنان میرساندند و توضیح میدادند. نمایندگان حزب در مجامع بینالمللی نه تنها به تشریح وضع مردم ایران در مجموع میپرداختند، بلکه به خصوص روی وضع زنان در ایران تکیه میکردند و تبلیغات نادرست رژیم منفور گذشته در این زمینه را رسوا میساختند.
حزب تودۀ ایران وفادار به برنامه انسانی خود، آنی از دفاع و حقگویی در باره زن غافل نشده و این پیگیری باعث افتخار و سربلندی است.
زنان در انقلاب و پس از آن
پس از سالهای زیاد مبارزه مخفی و آشکار و تحمل رنجهای بیشمار، این نبردها رو به تکامل نهایی خود یعنی انقلاب میرفت و نقش زنان در این راه روزبهروز بارزتر و چشمگیرتر میشد. انقلابی شکوهمند، شگفتانگیز و در محتوی و کیفیت خود بیهمتا رخ داد و رژیم سابق را از صحنه این کشور راند. این صحنه از خون بهترین و مبارزترین فرزندان این کشور آبیاری شد و به خصوص آنچه زنان انجام دادند، سراسر جهان را به حیرت واداشت. چه کسی میتوانست باور کند که میلیونها زن روستایی و شهری با بچههای شیرخوار در آغوش، به میدان مبارزه بیایند و با دست خالی، اما چه پرتوان، با مجهزترین نیروهای اهریمنی مقابله کنند؟ اما زنان چنین کردند و وظیفه خود را در انقلاب به جا آوردند و باز ثایت کردند که هیچ انقلابی بدون شرکت فعال زنان بارور نمیشود.
امروز دیگر بیشرمی است اگر کسی زن را ضعیفه بنامد. زن در طی دهها سال آن چنان قدرت روحی و جسمی و ایستادگی از خود نشان داد که این واژههای ننگین را از دامان خود زدود. دیگر امروز کسی به خود اجازه نمیدهد که آنها را ناقصالعقل بشمارد و رأی آنها را در سیاست کشور نادیده بگیرد. زنان طی این تقریباً سه سالی که از عمر انقلاب میگذرد، آن چنان درک و شم سیاسی از خود نشان داده اند که به حق روی رأی و نظر آنها میتوان تکیه کرد.
حزب تودۀ ایران از آغاز زندگی مجدد خود در ایران، به موضوع زن و شرکت او در سیاست و کارهای اجتماعی و غیره بسیار ارج گذاشته و کوشش کرده است که زنان را هر چه بیشتر به اهمیت انقلاب و بزرگی اهداف آن آشنا سازد. البته از یاد نباید برد که حزب تودۀ ایران اکنون در یک جریان بزرگ سیاسی، در رویارویی با دشمن اصلی خلقها، امپریالیسم و به خصوص آمریکا، درگیر است و همه توان خود را با همگامی با دیگر نیروهای راستین انقلابی، برای کوبیدن این دشمن سرسخت به کار گرفته است و وظایف بسیار بزرگ و متنوعی در برابر خود دارد که باید انجام دهد.
لنین میگوید: «ما خیالپرداز نیستیم و میدانیم که هر عمله و هر زن آشپز نمیتواند فوری در امر اداره امور دولتی شرکت کند». ما هم خیالپرداز نیستیم، اما در این گفته لنین اصل بزرگی نهفته است که هر زن آشپزی و هر عملهای نه فوری اما بعد از آموختن میتواند در کار اداره کشوری شرکت کند، و این آن نکته اساسی است که نباید از یاد برد.
اکنون چه میتوان کرد؟
حزب تودۀ ایران با دیدی درست و برداشتی صحیح، انقلاب شکوهمند ایران را عمیقاً ضد امپریالیستی ارزیابی کرده و برای دفاع از جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خمینی از هیچ ایثار و فداکرای دریغ نکرده و نخواهد کرد، و چه در دوران انقلاب و چه پس از آن همه نیروی خود را برای تقویت آن و برای به ثمر رساندن آن به کار گرفته و خواهد گرفت.
نقش زنان هم در این نبرد کوچک نبوده است. زنان و دختران بسیاری از همان آغاز کار با گذشت و بدون هیچ چشمداشت و انتظاری رو به حزب آوردند و همه نیرو، وقت و استعداد خود را در اختیار گذاشتند و به راستی از هیچ فداکاری، تا حد ایثار جان خود در جبهههای جنگ، دریغ نورزیدند. در این جا هم دشواریهای کار زنان بسیار بود. حزب تودۀ ایران گذشته از مبارزه در سنگر انقلاب، میبایست لجن اتهامات و افتراهای دشمنان و دوستان ناآگاه را یک یک از خود بزداید و برای زنان حزبی، توهینها و نارواییها در اجتماع بسیار زیادتر بود و هست. به علاوه زنان میبایست در برابر تحریکات ضد انقلاب بایستند: ضد انقلاب موضوع زن را دایماً به میان میکشد، زنان را مدام تحریک میکند، خود را مدافع زنان جلوه میدهد و نارضاییهای آنان را دامن میزند، زنان عضو و هوادار حزب با تحمل قابل تحسینی در برابر این حملات ناروا ایستادگی کردند و هرگز قدمی و کلمهای که به انقلاب خدشه وارد سازد، از آنها دیده و شنیده نشد. آنها انضباط حزبی را به حد اعلی مراعات کردند و میکنند. آنها در برابر توهینهای آگاهانه مانند «تو سری یا روسری» و رفتار زنندۀ عدهای، نهایت بردباری و خونسردی را نشان دادند. زنان هدف عالی انقلاب را درک کردند و از ناملایمات فراوان، فشارهای نادرست نهراسیدند. و اگر دستوری و یا فرمانی را ناحق دیدند، آن را به پای انقلاب ننوشتند، چه به درستی میدانستند این دستهای مرموز دشمنان انقلاب است که اینگونه آتشها را بر میافروزد.
حزب تودۀ ایران قدم به قدم آنها را راهنمایی کرده و میکند و از آنها خواسته و میخواهد که رنجهای شخصی و ناکامیهای فردی و خانوادگی را در برابر عظمت انقلاب نادیده بگیرند و آنی از مبارزه در سنگر انقلاب دلسرد نشوند. زنان تودهای نیز چنین میکنند.
در ایران امروز نمیتوان زن را از نو به خانهها راند. زن باید در صحنه بماند و خواهد ماند. این صحنه را هر روز و همه جا باید گسترد تا بتوان راه را بر دشمنان انقلاب سد کرد. امروز باید از دستآوردهای انقلاب پاسداری کرد و در عین حال باید پایههای اجتماع فردا را پیریزی نمود، و بدون زن نمیتوان از عهده این سترگ برآمد.
امروز در ایران که میتوانست کشوری شکوفا باشد، رژیم گذشته ویرانهها باقی گذاشته که باید آنها را ساخت و پرداخت. زن زحمتکش ایران که همیشه کار کرده و رنج برده، در همه جا حضور دارد: از روستا گرفته تا دانشگاه، از کارخانه گرفته تا مقامات بالای اداری. مردم ایران امروز به حرفهها و تخصصها در هر زمینهای نیاز دارند؛ از کشاورز تا عالیترین درجات مهندسی و علمی برای پیشبرد این اجتماع لازم است، و زنان در این طیف بزرگ کار و تخصص باید جای خود را داشته باشند و باید آنها را در همه کارها شرکت داد. انسان با دو دست بهتر میتواند کار بکند و با دو پا حتماً بهتر میتواند راه برود. هر اجتماعی هم از دو گروه بزرگ زن و مرد ساخته شده است. نمونه درخشان انقلاب خودمان هنوز زنده است و زنان هر روز با حضور خود در صحنه نبرد، نمونه درخشان آن را زندهتر و نیرومندتر میکنند.
خوب است اعجاب و شگفتی در برابر بیداری و آمادگی زنان را از روزنامه لوموند فرانسوی بخوانیم. در روزهایی که برکناری بنی صدر مطرح بود و مردم خواستار خلع او بودند، مخبر این روزنامه نوشت: «تظاهرکنندگان در آغاز تک تک به خیابانها آمدند. اکثر آنها زنان بودند با بچههای شیرخواره در آغوش و این تکروها خیلی زود خیابانها را پُر کردند». این تصویر بیانگر آمادگی و بیداری زنان از نقطه نظر سیاسی است.
اما زن هنوز پابند سنن و آداب کهن است و شرم و فروتنی خاص خود را در همه جا حفظ کرده است. در این جا است که باید کوشید تا آنها را به حقوق واقعی که همین اجتماع و همین انقلاب در اختیارشان گذاشته، آگاه ساخت و به آنها دل داد که طلب کنند و بخواهند که در امر آموختن و شرکت در امور اجتماعی و کار هم، در صحنه باشند.
حزب تودۀ ایران از آن جا که چهل سال است دفاع از حقوق زن را وظیفه خود دانسته و میداند، در این خصوص هم در همه جا پیشتاز است و تا آن جایی که در توان دارد نه تنها افراد و هواداران خود را با این وظیفه خظیر آشنا میکند و از آنها عملکرد دقیق و صحیح میخواهد، بلکه در همه جا مدافع سرسخت زن و مادر است.
به جرأت میتوان گفت که زنان عضو و هوادار حزب تودۀ ایران با همه جان و دل و همه توان خود که کم هم نیست، در پیشیرد اهداف انقلاب که از اهداف حزب جدایی ندارد، تلاش خواهند کرد و با بینشی که دارند و تحت رهبری حزب، در دام ضد انقلاب نخواهند افتاد و کوشش خواهند کرد که نقش آن را رسوا سازند. امروز مشخصاً میتوان ادعا کرد که زنان عضو و هوادار حزب تودۀ ایران هرگز از کوچکترین دستآورد انقلاب به خاطر «چارقدی» چشم نخواهند پوشید و برای حفظ آن جان بر کف، بیدار و هشیار، پاسداری خواهند کرد.