چهارشنبه, مهر ۴

روزا لوکزامبورگ و انقلاب آلمان

در آلمان رویزیونیستها هر روز موقعیت مسلط تری پیدا می کردند.  رویزیونیستها مبارزه پارلمانی را مطلق کرده بودند اما در مقابل روزا لوکزامبورگ مبارزه در همه عرصه ها را پیشنهاد کرد، مبارزه ای سراسری در شکل برگزاری میتینگهای سیاسی، اعتصابات، تظاهرات سراسری و در نهایت استفاده از امکانات پارلمانی.

 

در آلمان رویزیونیستها هر روز موقعیت مسلط تری پیدا می کردند.  رویزیونیستها مبارزه پارلمانی را مطلق کرده بودند اما در مقابل روزا لوکزامبورگ مبارزه در همه عرصه ها را پیشنهاد کرد، مبارزه ای سراسری در شکل برگزاری میتینگهای سیاسی، اعتصابات، تظاهرات سراسری و در نهایت استفاده از امکانات پارلمانی.

 

تارنگاشت عدالت

 

هدف، ارگان حزب کمونیست سوئد

نویسنده: جان وسترمارک

برگردان: بابک

 

 

شکست در جنگ زمینه اصلی پیدایش انقلاب آلمان بود. شکست انقلاب نوامبر تاثیرات معینی را بر روند تحولات سیاست جهانی بر جای گذارد. بخصوص انکشاف فاشیسم در دهه ٣٠.

یکی از رهبران برجسته این انقلاب روزا لوکزامبورگ (١٩١٩ـ١٨٧١) می باشد. روزا لهستانی الاصل و دارای ریشه یهودی بود و در جنبش قدرتمند سوسیالیستی آلمان فعالیت می کرد. وی دکتر اقتصاد بود و در مدرسه حزبی SPD(حزب سوسیال دمکرات آلمان) در برلین تدریس می کرد.

بر بستر خط مشی عمومی احزاب انترناسیونال دوم، حزب سوسیال دموکرات آلمان نیز در آن مقطع خود را حزب انقلاب می نامید. برنامه مصوب حزب در کنگره ارفورت به سال ١٨٩١ به روشنی مارکسیستی بود.

زمان زیادی سپری نشده بود که بادهای انقلابی در حزب SPD و انترناسیونال دوم فرو نشست. رویزیونیستها به رهبری ادوارد برنشتین اقدام به حذف مارکسیسم در حزب و کل جنبش سوسیال دموکرات کردند. این با تهدید جنگ جهانی از جانب امپریالیسم همزمان بود.

روزا لوکزامبورگ در مبارزه  همزمان خود بر علیه رویزیونیسم و امپریالیسم، به جستجوی راهکارهای ایدئولوژیکی و سازمانی برای سد کردن این روند جنون آمیز برآمد.

 

شوراها و اعتصابات سراسری 

به سال ١٩٠۶ اثر کلاسیک روزا لوکزامبورگ با عنوان «حزب، اعتصاب همگانی و سندیکاها» به چاپ رسید.

عامل اصلی در نگارش این کتاب، شکست اولین انقلاب روسیه به سال ١٩٠۵بود که در آن برای نخستین بار ساختارهای نوین شورایی در امر خیزش گسترده توده ها نقشی مرکزی داشتند. فعالیت شوراها در روسیه منجر به تقویت اراده مبارزاتی برادران طبقاتی آنها در آلمان گردید.

اعتصاباتی که به رهبری آنها در سالهای ١٩٠۵ و ١٩٠۶ به وقوع پیوست، الهام بخش آنها در تشکیل سازمانهایی از جنس شوراهای روسیه در آلمان گردید. تهدیدات جهانی باعث شد تا روزا لوکزامبورگ قلم بدست گرفته و آلترناتیوی را پیشنهاد کند. او معتقد بود که شرایط و امکانات نوینی برای ایجاد هماهنگی میان جنبش های انقلابی روسیه و آلمان پدید آمده است.

در کتاب «حزب، اعتصاب همگانی و سندیکاها» او اهمیت اعتصابات سراسری به مثابه شکل مبارزاتی که به تسخیر قدرت دولتی توسط کارگران خواهد انجامید را مطرح می کند.

طبق بیانیه رسمی انترناسیونال دوم نیز انجام اعتصابات سراسری تنها راه جلوگیری از شروع جنگ جهانی بود.

اما انترناسیونال دوم هرگز قادر نگردید تا این تئوری را در عمل به اجرا بگذارد. در آلمان رویزیونیستها هر روز موقعیت مسلط تری پیدا می کردند.  رویزیونیستها مبارزه پارلمانی را مطلق کرده بودند اما در مقابل روزا لوکزامبورگ مبارزه در همه عرصه ها را پیشنهاد کرد، مبارزه ای سراسری در شکل برگزاری میتینگهای سیاسی، اعتصابات، تظاهرات سراسری و در نهایت استفاده از امکانات پارلمانی.

 

خیانت انترناسیونال دوم

آگوست ١٩١۴ جنگ جهانی اول شروع شد، در همین ماه گروه پارلمانی SPD به بودجه جنگی رژیم نظامی آلمان رای مثبت داد. «احزاب برادر» در سایر کشورهای درگیر جنگ نیز از همین سیاست پیروی کردند. بدین ترتیب خیانت انترناسیونال دوم در مقابله با منافع طبقه کارگر یک واقعیت مسلم بود! تنها سوسیال دموکرات برجسته آلمانی که آشکارا به مخالفت با بودجه جنگی دولت برخاست، روزا لوکزامبورگ بود. بعنوان «پاداش» مراکز دولتی پادشاهی آلمان وی را بلافاصله راهی دار التادیب  کردند.

این واقعه زنگ خطری بود برای کارل لیبکنشت که تا آخرین لحظه تلاش می کرد تا از درون بر گروه پارلمانی حزب سوسیال دموکرات تاثیر بگذارد. وی بلافاصله به دفاع از نظرات روزا لوکزامبورگ برخاسته و به سمبل مبارزه با میلیتاریسم آلمان بدل شد. کارل لیبکنشت نیز بواسطه این عمل بارها به زندان افکنده شد. کارل لیبکنشت پسر معاون دبیر حزب SPD، مارکسیست معروف ویلهلم لیبکنشت بود که بعدها به سمت دبیر سازمان جوانان انترناسیونال دوم منصوب گردید.

 

بحران سوسیال دموکراتیک 

بعد از مخالفت کارل لیبکنشت با بودجه جنگی مجلس، وی و روزا لوکزامبورگ آشکارا به عنوان سرکرده جنبش ضد جنگ آلمان شناخته شدند. سال ١٩١۵ روزا لوکزامبورگ در سلول دار التادیب جزوه «بحران سوسیال دموکراتیک» را به رشته تحریر درآورد. در این جزوه روزا لوکزامبورگ دلایل تلاشی انترناسیونال دوم را توضیح داده است. او در این جزوه از جمله نشان می دهد که کارگران بطور مطلق کنترل خود بر روی حزب سوسیال دموکرات را از دست داده اند. اصلی ترین مثال این نظر را نیز ترکیب گروه پارلمانی حزب در آگوست ١٩١۴ می داند. نقش قالب در این گروه پارلمانی در اختیار وکلا، پزشکان، تجار و روزنامه نگاران بورژوا بود.

روزا لوکزامبورگ همچنین خطوط اساسی یک جنبش سوسیالیستی را در قالب ملی و بین المللی ترسیم کرد. در سال ١٩١۶ گروه همراه با روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت بصورت غیر قانونی نشریه اسپارتاکوس را منتشر کردند، این گروه بعدها نام انجمن اسپارتاکوس را بر خود نهاد. این نام از روی نام اسپارتاکوس برده تراکین که در سال ٧٣ـ٧١ قبل از میلاد شورش عظیم بردگان بر علیه روم را رهبری می کرد، گرفته شده بود. شعار مرکزی انجمن اسپارتاکوس بر ضد میهن پرستی دروغین نظامیان در جنگ جهانی اول «دشمن اصلی در خانه خودمان ایستاده» بود.

علیرغم اتهام وطن فروشی که این گروه با آن مواجه بود، اما شکستهای پی در پی آلمان پادشاهی در جنگ هر روز بیشتر و روشنتر درستی مضمون شعار گروه اسپارتاکوس را عیان می کرد. انقلاب اکتبر ١٩١٧ تجزیه جنبش سوسیالیستی آلمان را تسریع کرد و مخالفان جنگ از SPD انشعاب کرده و یک SPD مستقل را بنیان نهادند ـ USPD.

اسپارتاکوستی ها به مثابه یک هسته پایه ای به این حزب پیوستند. پائیز ١٩١٨ شکست نظامی آلمان یک واقعیت بود.

ارتش آلمان شدیدا ضعیف شده بود. در این موقعیت نیروهای انقلابی انبوه پرولتاریای قحطی زده را به انقلاب فراخواندند. رهبران اسپارتاکوس از سلول های دار التادیب رهایی یافتند. لحظه انقلاب فرا رسیده بود.

سوم نوامبر ١٩١٨ ملوانان کشتی جنگی کیل اعلام اعتصاب عمومی کردند. کارگران شرکت نیز به تاسی ملوانان اعتصاب کردند. شش روز بعد کارل لیبکنشت اعلام جمهوری کرد. ناگهان آلمان به دو بخش دشمن یکدیگر بدل شد، در یک طرف پرولتاریای در اعتصاب که به شورای کارگری سراسری پیوسته بود، و در طرف دیگر نجیب زادگان و بورژوازی، که از پشتیبانی گارد ملی پادشاه برخوردار بودند.

 

قدرت دوگانه

با شکست در جنگ قدرتمندترین حزب رسمی، SPD به قدرت رسید. تحت رهبری سه نفره Ebert، Scheidemann و Noske دولت جدید به حمایت از ملوانان و بورژواها و مخالفت با شورای کارگران برخاست. روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت بعد از انقلاب نوامبر در چنین فضایی به فعالیت سیاسی خود ادامه دادند. طی سالهای ١٩١٨و١٩١٩ تحت رهبری آنها انجمن اسپارتاکوس مجددا احیا شد و از دل آن حزب کمونیست آلمانKPD تاسیس شد. روندی که در آلمان بوجود آمده بود شبیه شرایط روسیه در دوران قدرت دوگانه در آن کشور بود که در یکطرف پرولتاریا در عرصه تولید قدرت را در دست داشت و در طرف دیگر ملوانان و بورزواها آپارات دولتی را در اختیار داشتند.

KPD در کنگره تاسیس حزب برنامه تحول سوسیالیستی را به تصویب رساند، طبق این سند تمام قدرت جامعه بایستی به شوراهای کارگری واگذار می شد. اما اسپارتاکیستها فاقد یک تئوری منسجم در باره دولت بودند.

بطور مثال در برنامه انتقالی می خوانیم: «اسپارتاکیستها هرگز نباید قدرت دولتی را بدون خواست آشکار توده عظیم پرولتاریا در سراسر آلمان تصرف کنند».

در شرایطی که در آلمان دو گروه اجتماعی متخاصم در موقعیت جنگی در مقابل هم صف آرایی کرده اند، اغراق نخواهد بود که گفته شود در حاکمیت دوگانه اکثریت و اقلیت دارای مضامین گوناگونی هستند.

روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت برای رهبری انقلاب در سراسر آلمان در برلین سنگر گرفته بودند. متاسفانه توده انقلابی درک روشنی از تئوری دولت سوسیالیستی و ضرورت درهم شکستن آپارات دولتی به مثابه ابزار اعمال قدرت طبقه حاکم نداشت.

پرولتاریا که حاکمیت بر روی فرایند تولید اجتماعی را در اختیار داشت، خوب پس چرا باید به دنبال تصرف آپارات دولتی می رفت؟ از نظر مردم دولت ابزار زورگویی تنفرآمیزی بود که باید بدون هزینه در هم کوبیده می شد.

به همین علت رهبران انقلاب که بوسیله ملوانها در برلین به محاصره در آمده بودند به حال خود رها شدند.

١۴ ژانویه ١٩١٩ روزا لوکزامبورگ آخرین مقاله خود را با عنوان «من بودم، من هستم، من خواهم بود» در ارگان KPD (Die Rote Fahne ) به نگارش درآورد.

روز بعد او به همراه کارل لیبکنشت با دستور مستقیم Noske وزیر سوسیال دموکرات گارد ملی به قتل رسیدند.

همزمان شورای کارگران منحل اعلام شد. انقلاب نوامبر آلمان به خون کشیده شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *