چهارشنبه, مهر ۴

تروریسم اتمی ایالات متحده آمریکا

از سال ١٩۴۵ به این طرف ما شاهد تغییری در تلاش ایالات متحده برای دیکته کردن شروط خود بر جهان با استفاده از تهدید اتمی نبوده ایم. با اینکه ایالات متحده پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء کرده است و کلینتون رییس جمهور وقت از این پیمان به عنوان «گامی بلند به جلو»! نام برد، در صحرای نوادا یک آزمایش هسته ای انجام داد و پنچ آزمایش هسته ای دیگر را نیز در دستور کار خود دارد. ١۴۴ کشور پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی را امضاء کرده اند، تنها سه کشور از پذیرش آن خودداری کرده اند. ایالات متحده از این مسئله سوءاستفاده کرده و عملا پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی را مهمل می داند.

از سال ١٩۴۵ به این طرف ما شاهد تغییری در تلاش ایالات متحده برای دیکته کردن شروط خود بر جهان با استفاده از تهدید اتمی نبوده ایم. با اینکه ایالات متحده پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء کرده است و کلینتون رییس جمهور وقت از این پیمان به عنوان «گامی بلند به جلو»! نام برد، در صحرای نوادا یک آزمایش هسته ای انجام داد و پنچ آزمایش هسته ای دیگر را نیز در دستور کار خود دارد. ١۴۴ کشور پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی را امضاء کرده اند، تنها سه کشور از پذیرش آن خودداری کرده اند. ایالات متحده از این مسئله سوءاستفاده کرده و عملا پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی را مهمل می داند.

تارنگاشت عدالت

 

هدف، ارگان حزب کمونیست سوئد

نویسنده: پیتر کوهن، دبیر شعبه بین الملل

برگردان: بابک

 

 

بعد از ۵٠ سال از ویرانی دو شهر ناکازاکی و هیروشیما در جنگ جهانی دوم، کتابی در نیویورک نشر یافت که حقایق درباره تصمیم به استفاده از بمب اتم توسط ایالات متحده را افشا می کند. تصمیمی که دارای تاثیرات ماندگار در تاریخ نوع بشر بود.

کتاب «تصمیم به استفاده از بمب اتم و خلق یک افسانه آمریکایی» به قلم Gar Alperovitz  نوشته شده است. آلپئروویتز تاریخدان و مدتها کارمند وزارت امورخارجه ایالات متحده بوده است. کتاب نشان می دهد که روایت رسمی دولت ایالات متحده از علت استفاده از بمب اتم مطلقا جعلی و دروغ بوده ، و دستگاههای دولتی برای زنده نگهداشتن این دورغ، آگاهانه افکار عمومی را به بیراهه برده اند.

طبق روایت رسمی، برای کوتاه کردن زمان جنگ و جلوگیری از کشتار بیشتراستفاده از بمب اتم ناگزیر بوده است. بدون استفاده از بمب اتم، ایالات متحده برای فیصله بخشی به جنگ مجبور به اشغال ژاپن بوده است. سخنگویان دولت ایالات متحده بارها ادعا کرده اند که یک اشغال نظامی مساوی بود با جان یک میلیون سرباز آمریکایی و دو میلیون ژاپنی.

آلپئروویتز در کتاب خود نشان می دهد که تصمیم استفاده از بمب اتم نه یک تصمیم نظامی که یک تصمیم سیاسی بوده است، و استفاده از این بمب ها نه تنها طول عمر جنگ را کوتاه نکرد که طولانی تر هم کرده است. ترومن و مشاوران نزدیک او معتقد بودند که بمب اتم یک «کارت» برنده در دستان آنها در مبارزه با اتحاد شوروی می باشد. بطور مثال ایالات متحده به عنوان تنها کشور صاحب بمب اتم قادر می شد تا بر روند تحولات سیاسی اروپای شرقی تاثیر بگذارد و جلوی پیشرفت شبح کمونیسم در آسیا را سد کند.

 

ژاپن آماده تسلیم

 

سابقه تاریخی تصمیم ایالات متحده برای دستیابی به بمب اتم به اشارات دانشمندان این کشور مبنی بر قصد آلمان هیتلری برای تهیه اینگونه بمب ها مربوط می شود. آلبرت اینشتن در نامه ای به روزولت نوشت: فکر تهدید اتمی جهان بوسیله آلمان هیتلری، محرک کافی در دستیابی ما به بمب اتم است، هر چقدر هم که تاثیرات آن نفرت انگیز باشد. 

در اجلاس یالتا به سال ١٩۴۵ بمب اتم یک طرح تحقیقاتی بود. و هیچ کس نمی دانست که آیا این بمب در واقعیت عمل خواهد کرد یا نه. و اصولا به مخیله روزولت خطور نکرده بود که از آن استفاده کند. به تصور روزولت در صورتی که آلمانی ها دارای چنین سلاحی باشند، داشتن این بمب بمثابه ابزاری برای ترساندن آلمان نازی خواهد بود.

سندی که نشان می دهد روزولت و چرچیل قصد استفاده از بمب اتم را نداشته اند، اجلاس یالتا در سال ١٩۴۵ می باشد. این دو نفر اعتقاد راسخ داشتند که اعلام جنگ اتحاد شوروی بر علیه ژاپن برای خاتمه سریعتر جنگ در اقیانوس آرام ضروری است. این دو تلاش کردند تا استالین را متقاعد کنند، البته اتحاد شوروی قول داده بود که ٩٠ روز بعد از تسلیم آلمان هیتلری به جنگ علیه ژاپن برود.

باید تاکید کرد که اعلام جنگ اتحادشوروی علیه ژاپن به عنوان عامل اصلی در نتیجه جنگ بشمار می رفت. چرا؟ دستگاه جاسوسی ایالات متحده موفق به کشف رمز مخفی سیستم رادیویی دولت ژاپن شده بود و بدین وسیله تقریبا تمامی ارتباطات نظامی و سیاسی آنها را شنود می کرد.  

به همین علت در سال ١٩۴۴ ایالات متحده مطلع شد که دولت ژاپن از سفیر خود در اتحاد شوروی خواسته بود تا از مسکو سئوال کند آیا آنها مایل هستند تا به برقراری صلح کمک کنند.

آمریکایی ها می دانستند که ژاپن از توانایی لازم برای اجرای عملیات جنگی تهاجمی برخوردار نیست، و رهبران ژاپن نیز می دانستند که شانسی برای پیروز شدن در این جنگ ندارند. با وجود این برای سیاستمداران ژاپنی مشکل بود تا فرماندهان مرتجع ارتش را قانع کنند که تنها راه تسلیم شدن است.

اما آمریکایی ها هم این را می دانستند که چنانچه نیروی متفقین اجازه ندهد که امپراطور در مسند خود باقی بماند، فرماندهان ارتش ژاپن نیز زیر بار تسلیم نخواهند رفت.

در مارس ١٩۴۵ سه امکان تعیین کننده برای آنکه ژاپن وادار به عقد صلح شود وجود داشت: ١ـ پیروزی بر آلمان نازی ٢ـ اعلام جنگ اتحاد شوروی به ژاپن ٣ـ دادن تضمین به ژاپنی ها مبنی بر حفظ جایگاه امپراطور.

از طریق شنود مکاتبات رادیویی میان توکیو و سفارت ژاپن در مسکو معلوم شده بود که ژاپنی ها تلاش داشتند بدانند آیا اتحاد شوروی پیمان عدم تجاوز میان دو کشور را که در ١٩۴١ منعقد شده بود تمدید خواهد کرد.

اتحاد شوروی عدم تمدید پیمان فوق را یک هفته قبل از مرگ روزولت در آپریل ١٩۴۵ به ژاپن اعلام کرد. لذا ژاپنی ها فهمیدند که بهترین اقدامی که می توانستند به نتیجه آن امید ببندند، قانع کردن اتحاد شوروی به عدم اعلام جنگ به ژاپن می باشد.

برخی از دولتمردان ژاپنی معتقد بودند که چنانچه اتحاد شوروی در جنگ مداخله نداشته باشد، ژاپن می تواند شروط بهتری را در پیمان تسلیم که دیر یا زود باید پای آن امضاء بگذارد، بگنجانند. همزمان ژاپن بیش از گذشته تمایل داشت بداند که آیا آنها خواهند توانست امپراطوری را حفظ کنند. متفقین بارها از عبارت «تسلیم بدون قید و شرط» سخن گفته بودند، عبارتی که برای دولتمردان ژاپنی به معنای خواست سرنگونی امپراطوری فهمیده می شد.

هیچ شکی وجود ندارد که دولت ایالات متحده آگاه بود که ژاپنی ها در مورد امکان نگهداری امپراطوری منتظر جواب هستند. بطور مثال در یکی از شنودها میان توکو وزیر خارجه با سفیر ژاپن در مسکو در جولای ١٩۴۵ آمده: «(شرط) تسلیم بی قید و شرط تنها مانع برقراری صلح می باشد».

فرماندهان ارتش ایالات متحده هم تمایل داشتند که این خواست ژاپنی ها را برآورده کنند. آنها می دانستند که بدون صدور دستور تسلیم از طرف امپراطور، ارتش ژاپن به جنگ ادامه خواهد داد. به عبارت دیگر برقراری صلح بدون دخالت امپراطور امکان پذیر نبود.

 

تجاوز ترومن

فضای همکاری های کم و بیش دوستانه میان اتحاد شوروی و ایالات متحده که میان استالین و روزولت بوجود آمده بود، با مرگ روزولت و به قدرت رسیدن هری اس ترومن ( اس در میانه نام ترومن هیچگونه معنا و مفهومی ندارد، اما ترومن معتقد بود که این اس، شان او را بالا می برد) خاتمه یافت.

ترومن نماینده گرایش تند سنتی مخالف کمونیسم بود که همیشه نقش مسلط را در سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده آمریکا بر عهده داشت.

نه چرچیل و نه استالین تا قبل از رییس جمهور شدن ترومن با وی ملاقات نکرده بودند، لذا طبیعتا می خواستند هر چه زودتر ترتیب یک ملاقات با وی را بدهند، هم برای تائید توافقات زمان روزولت، و هم تصمیم گیری حول یکسری سئوالات مهم، از جمله پرداخت خسارات جنگ از طرف آلمان.

در اجلاس یالتا توافق شده بود که آلمان حدودا ٢٠ میلیارد دلار بعنوان خسارت جنگی پرداخت کند، قرار بود که نیمی از این مبلغ به اتحاد شوروی پرداخت شود. ولی این توافقی زبانی بود که حالا باید دقیق شده و رسمیت می یافت.

ترومن در مقام معاون ریاست جمهوری از پروژه بمب اتم مطلع نشده بود. حالا او به عنوان رییس جمهور نه تنها فهمیده بود که ایالات متحده صاحب مخرب ترین سلاح تاریخ بشریت شده، بلکه خواهد توانست از آن برای تثبیت هژمونی خود بر سیاست جهانی نیز استفاده کند.

در بهار ١٩۴٣ وزارت خارجه ایالات متحده نقشه کنترل روی ذخایر اورانیوم جهان را آغاز کرد، ١٩۴۴ ایالات متحده و انگلیس یک سازمان مخفی برای به انحصار درآوردن تمامی مواد اولیه لازم جهت ساخت بمب اتم را تاسیس کردند. اتحاد شوروی «نباید با دستیابی به این مواد اولیه اقدام به ساختن بمب اتم بکند». ایالات متحده و انگلیس بایستی بر روی کل تکنولوژی هسته ای کنترل مطلق داشته باشند.

بحث استفاده از بمب اتم در یک کمیته مخفی انجام شد. یکی از اعضای این کمیته دانشمندی به نام جیمز بی کونانت بود که مخترع گاز سمی در جنگ جهانی اول بود. کونانت مشاور «علمی» در دولت ایالات متحده بود و بعدها به مقام ریاست دانشگاه هاروارد منصوب شد.

کونانت معتقد بود برای ساخت بمب اتم وجود یک کارخانه با تعداد زیادی کارگر و خانه های کارگری در کنار آن بسیار مهم است. ترومن با این پیشنهاد هیچگونه مخالفتی نداشت.

ترومن سریعا یک تصمیم مهم اتخاذ کرد. ملاقات با استالین تا زمان آزمایش بمب اتم بایستی به تعویق بیافتد. اگر آزمایش بمب اتم با موفقیت همراه نشد باید ایالات متحده استالین را برای اعلام جنگ به ژاپن تحت فشار قرار دهد. اگر آزمایش بمب موفقیت آمیز بود، ترومن می توانست به اتحاد شوروی «شروط را دیکته» کند.

آزمایش بمب تا قبل از ژوئیه ١٩۴۵ امکان پذیر نبود، طی ماههای مه و ژوئن ترومن از شنیدن هشدارهای چرچیل در مورد مشخص کردن تاریخ برای انجام یک ملاقات اضطراری میان وی و استالین خودداری کرد. طبق ارزیابی آلپئروویتز تصمیم به تعویق انداختن ملاقات با استالین به بعد از آزمایش بمب اتم «یکی از مهم ترین تصامیم گره ای در استراتژی ایالات متحده طی بهار و تابستان ١٩۴۵ بود». در نهایت قرار شد در میانه ماه ژوئیه ترومن در پتسدام با استالین ملاقات کند. اولین ملاقات ترومن و استالین در روز ١٧ ژوئیه بود، آزمایش بمب اتم در ١۶ ژوئیه باید انجام می شد.

همزمان دستور داده شد تا هر چه سریعتر بمب آماده شود. رابرت اوپنهایمر یکی از اصلی ترین دانشمندان در تهیه بمب نوشت: «بعد از پیروزی بر آلمان، ما هرگز باین شدت کار نکرده بودیم». این در شرایطی بود که ادعا می شد باید بمب اتم را قبل از دستیابی آلمان نازی به آن تهیه کرد.

طی این دوران وضعیت ژاپن روز به روز نا امید کننده تر می شد، و آمریکایی ها نیز این را می دانستند. تقریبا هم زمان فرماندهان ارتش ایالات متحده معتقد بودند که کار ژاپن تمام است و تنها چیزی که لازم است، اعلان جنگ اتحاد شوروی و تضمین حفظ امپراطوری به ژاپنی هاست.

حقیقت جالب توجه اینجاست که تقریبا همه فرماندهان نظامی ایالات متحده بلااستثناء مخالف بمباران اتمی اهداف غیر نظامی بوده و اکثریت آنها معتقد بودند که اصولا نباید از این سلاح استفاده کرد.

آدمیرال Leahy  فرمانده نیروی دریایی و مشاور رییس جمهور بعد از جنگ اعلام داشت: «استفاده از یک چنین سلاح وحشیانه ای در هیروشیما و ناکازاکی هیچ گونه نفعی برای ما در جنگ بر علیه ژاپن نداشت… با تبدیل شدن به اولین کشوری که این سلاح را بکار برد، ما نوعی استاندارد اخلاقی را پذیرفته و سهیم در تاریک ترین دوران وحشی گری طول تاریخ شدیم. من برای یک چنین جنگی آموزش ندیده بودم، پیروزی در جنگ نمی تواند از طریق محو و نابودی زنان و کودکان بدست آید».

 

ترومن تسلیم ژاپن را غیر ممکن کرد

وقتیکه ترومن و وزیر خارجه اش جیمز بایرنز به پتسدام پرواز کردند با خود طرح اولیه یک بیانیه را به همراه داشتند. در پارگراف ١٢ این بیانیه تعهد داده شده بود که ژاپن نظام سلطنتی را حفظ خواهد کرد. ترومن و بایرنز این تعهد را در پاراگراف خط زدند.

طبق نظر آلپئروویتز ترومن و بایرنز با این اقدام خود «تنها آلترناتیوی (به جز اعلام جنگ اتحاد شوروی) که به تسلیم ژاپن می انجامید را نابود کردند».

ترومن و بایرنز با یک روش بسیار ساده راه اعلام جنگ اتحاد شوروی به ژاپن را سد کردند. بر اساس پیمان یالتا اعلان جنگ استالین به ژاپن منوط بود به حل یک رشته اختلافات نه چندان پیچیده میان اتحاد شوروی و رژیم چیانکای چک در چین، از جمله تعیین خط مرزی میان چین و مغولستان. برای استالین مشخص بود که ایالات متحده به عنوان ارباب چیانکای چک به راحتی می توانست یک راه حل سریع برای این مسئله پیدا کند.

بایرنز ترتیبی داده بود تا مذاکرات ک و سونگ سفیر چین در مسکو با مقامات اتحاد شوروی آنقدر به درازا کشیده شود تا قبل از اعلام جنگ اتحاد شوروی به ژاپن، ایالات متحده بمب اتمی خود را آزمایش کند. با این روش آنها می توانستند ادعا کنند که بمباران اتمی ژاپن برای خاتمه دادن به جنگ ضروری بود. اتحاد شوروی با ما همکاری نکرد!

آلپئروویتز نشان می دهد که صرفنظر از تلاشهای متعدد ژاپن برای عقد صلح، ترومن قبل از ملاقات در پتسدام تصمیم خود را برای بمباران اتمی زاپن گرفته بود.

 

بمب اتم و آلمان

در تاریخ ١۶ ژوئیه ١٩۴۵ ترومن باخبر شد که آزمایش اتمی ایالات متحده با موفقیت همراه بوده است. به اعتقاد چرچیل روز بعد این مسئله باعث سخت شدن موضع ترومن در ملاقاتش با استالین شد. از جمله ترومن از پذیرش توافقات زمان روزولت در مورد پرداخت خسارات جنگی از طرف آلمان خودداری کرد.

این برخورد می توانست تاثیرات خیلی بزرگی را در آینده به همراه داشته باشد. ترومن گفت مسئله خسارات جنگی به طور جداگانه از طرف خود کشورهای متفق و با توجه به مناطقی که به تصرف در آورده اند حل خواهد شد. به اعتقاد آلپئروویتز، این موضع در عمل به معنای رها کردن «قاعده در نظر گرفتن آلمان به عنوان یک اقتصاد واحد، که بایستی بوسیله چهار کشور متفق اتحاد شوروی، انگلیس، فرانسه و ایالات متحده مدیریت شود». بود.

بنابراین این مدعا که گفته می شود نخستین گام در تقسیم کشور آلمان و تاثیرات بعدی آن با آزمایش و بکارگیری بمب اتم برداشته شد، گزافه گویی نیست. طبق نظر پی ام اس بلاکت دانشمند فیزیک هسته ای انگلیس، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی «آخرین اقدام نظامی در جنگ جهانی دوم نبود، بلکه گام مهمی در آغاز دیپلماسی جنگ سرد بر علیه اتحاد شوروی بود».

باید مجددا تاکید کنیم که فرماندهان نظامی ایالات متحده معتقد بودند که بمباران اتمی ژاپن کاملا بی معنی است.

حتی دوگلاس مک آرتور وقتی که از طرح بمباران اتمی ژاپن مطلع شد با آن مخالفت کرد. حتی ژنرال کورتیس لی مای ژنرال مرتجعی که معتقد بود با بمباران کره شمالی این کشور را باید به پارکینگ ماشین تبدیل کرد و ویتنام را با بمباران به دوران سنگی عقب برد، در سال ١٩۴۵ حداقل در دو مرحله گفت«بمباران اتمی ژاپن هیچ ارتباطی با پایان جنگ نداشت».

حقیقت این است که تاثیرات بعدی که استفاده از بمب اتم بر جای گذاشت در تضاد کامل با ادعاهایی بود که در مورد ضرورت کوتاه کردن جنگ گفته شد. چرا که جنگ بر علیه ژاپن در مه ١٩۴۵ و همزمان با تسلیم آلمان می توانست خاتمه یابد. اما اشتیاق دولت ترومن در استفاده عملی از بمب اتم باعث شد تا جنگ تا آگوست ادامه یابد.

اوج نیرنگ و دورویی ترومن و بایرنز در جریان امضاء قرارداد تسلیم ژاپن که چند روز بعد از بمباران اتمی این کشور انجام شد افشا گردید. یک ماده از این قطعنامه حق ژاپن در حفظ نظام سلطنتی را به رسمیت می شناخت. همان ماده ای که ترومن و بایرنز تا قبل از بمباران اتمی ژاپن با آن مخالفت کرده و عملا امکان توافق ژاپن با قطعنامه تسلیم را از میان برده بودند.

 هریسون بولدوین تاریخدان آمریکایی بعدها نوشت:«ابتدا ما شرط تسلیم بی قید و شرط را در قطعنامه گنجاندیم، بعد بمب اتمی را بر سرشان رها کردیم و سپس یک قطعنامه تسلیم با قید و شرط را با آنها امضاء کردیم».

بعد از جنگ ترومن بارها اعلام کرد که در هیروشیما و ناکازاکی «پایگاههای نظامی» وجود داشته است، این ادعای سخیفی است. یک نکته عجیب و غریب در کل این جریان آنستکه در هیروشیما چند اسیر جنگی آمریکایی وجود داشت و ایالات متحده نیز از وجود آنها باخبر بود. در میان ٢٠٠ هزار نفری که از میان رفتند، تنها ٢٠ آمریکایی وجود داشت. هشت نفر از آنها در قبرستان سنت لویز میسوری دفن شده و به روی سنگ قبر مشترک آنها تاریخ وفات ۶ آگوست ١٩۴۵ نقش بسته است.

 

مدل آمریکایی

حمله به اهداف غیر نظامی یک سنت قدیمی در ایالات متحده است، درست مثل سایر جوامع طبقاتی در غرب که بر پایه موازین بازار آزاد بنا شده اند. بطور مثال قتل عام زنان و کودکان یک روش همیشگی برای نابودی ٩۵ درصد نسل سرخپوست در آمریکای شمالی بود. مسببین این جنایت هم درست مثل ترومن منکر جنایات خود بودند.

چیز جدیدی که در بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی تازگی داشت، خود این سلاح بود. برای گردانندگان سیاست در ایالات متحده، بمب اتم کلید ایجاد یک نظم نوین جهانی بود، یک مدل آمریکایی.

با وجود این بتدریج از طرف مطبوعات آمریکایی اطلاعاتی در باره ویرانی ژاپن افشا می شد که واکنش منفی مردم نسبت به این اقدام را بدنبال داشت. اظهار نظر در مورد غیر ضروری بودن بمباران اتمی ژاپن، و صداهای منتقد حتی از جانب کلیسا به گوش می رسید.

آدمیرال Leahy اعلام داشت: «آنها رفتند و هر مقدار زن و کودکی را که می توانستند کشتند، آنها دقیقا از همان اول می خواستند همین کار را بکنند».

دولت ترومن در مقابله با این افشاگری ها وسیعا اقدام به پخش اخبار جعلی کرد تا دروغ را به جای حقیقت بنشاند. هدف اول خلق این افسانه بود که هیچگونه راه حل دیگری بجز بمباران اتمی ژاپن وجود نداشته است.

البته اقدامات دولت ترومن دو هدف دیگر را نیز در نظر داشت. هدف اول قانع کردن مردم ایالات متحده در این مورد بود که: «رهبران آنها توانستند فرایند تصمیم در باره در اختیار داشتن قدرت اتمی را بسیار سنجیده و با پایبندی به اخلاق اتخاذ کنند». هدف دوم این بود که: «یک پشتیبانی مردمی برای استفاده احتمالی بمب اتم بر علیه اتحاد شوروی ایجاد کنند».

از آن زمان به بعد یک حمله اتمی از جانب ایالات متحده همیشه محتمل بوده است. دانیل السبری که در تهیه طرح حمله به ویتنام شرکت داشت ولی بعد از این سمت استعفا داد، توضیح می دهد که ایالات متحده در ٣٢ مورد مختلف اتحاد شوروی و سایر کشورها از جمله ویتنام را به حمله اتمی و استفاده از بمب هیدروژنی تهدید کرده است. طبق توضیحات السبری اتحاد شوروی هرگز ایالات متحده را تهدید به استفاده از تسلیحات اتمی نکرد.

کتاب آلپئروویتز یکی از مهم ترین منابعی است که در طی سالهای اخیر انتشار یافته است. این کتاب توضیح می دهد که چرا دولت ایالات متحده قریب ۵٠ سال به مردم خودش دروغ تحویل داده است. این کتاب حقیقت را آشکار می کند. حقیقتی که همه ما می دانیم در عمل کالایی است که هیچگونه ارزش داد و ستد ندارد.

 

تروریسم اتمی ایالات متحده آمریکا ادامه دارد

از سال ١٩۴۵ به این طرف ما شاهد تغییری در تلاش ایالات متحده برای دیکته کردن شروط خود بر جهان با استفاده از تهدید اتمی نبوده ایم. با اینکه ایالات متحده پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء کرده است و کلینتون رییس جمهور وقت از این پیمان به عنوان «گامی بلند به جلو»! نام برد، در صحرای نوادا یک آزمایش هسته ای انجام داد و پنچ آزمایش هسته ای دیگر را نیز در دستور کار خود دارد.

١۴۴ کشور پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی را امضاء کرده اند، تنها سه کشور از پذیرش آن خودداری کرده اند. ایالات متحده از این مسئله سوءاستفاده کرده و عملا پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی را مهمل می داند.
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *