به نظر ما یکى از دلایل مهم عدم توسعه سیاسى و ناهنجارىهاى عجیب و غریب در مدیریت کلان کشور، نبود یک بینش سوسیالیستى در طول این سالها است. به همین خاطر ما فکر میکنیم تقویت جریان چپ و تبدیل آن به یک جریان عمده سیاسى کمک بسیار بزرگى براى باز گرداندن قطار پیشرفت این کشور به ریلهاى خود خواهد بود. قطارى که از مسیر خود خارج شده است و در سنگلاخ به سوى خطر میرود.
به نظر ما یکى از دلایل مهم عدم توسعه سیاسى و ناهنجارىهاى عجیب و غریب در مدیریت کلان کشور، نبود یک بینش سوسیالیستى در طول این سالها است. به همین خاطر ما فکر میکنیم تقویت جریان چپ و تبدیل آن به یک جریان عمده سیاسى کمک بسیار بزرگى براى باز گرداندن قطار پیشرفت این کشور به ریلهاى خود خواهد بود. قطارى که از مسیر خود خارج شده است و در سنگلاخ به سوى خطر میرود.
تارنگاشت عدالت
مقاله رسیده
حمید برزگر
ما فکر میکنیم تقویت جریان چپ و تبدیل آن به یک جریان عمده سیاسى کمک بسیار بزرگى براى باز گرداندن قطار پیشرفت این کشور به ریلهاى خود خواهد بود. قطارى که از مسیر خود خارج شده است و در سنگلاخ به سوى خطر میرود
ما صمیمانه از رفقاى فدایى تشکر میکنیم که با سعهی صدر نوشتهی ما را در"کار" انتشار دادند. همینطور از دوستان، سهراب مبشرى و دارا گلستان قدردانى میکنیم که کمک کردهاند تا بحثهاى پایهاى پیشنهادى از جانب ما بسط یابد.
به جاى پاسخگویى به انتقادهاى مشخص رفقا، ما به موضوع جایگاه نیروهاى چپ در عرصه سیاسى حاضر در ایران و تعریف مشخصتر سوسیالیسم مورد نظر خود میپردازیم. بدین ترتیب بخشى از انتقادهاى دوستان پاسخ داده خواهد شد و یا نقد به حوزههاى دیگر کشیده خواهد شد.
تاریخ معاصر ایران حاکى از آن است که فکر و عمل گروههاى طرفدار سوسیالیسم در ایران سرکوب شده است. افرادى نیز که به زور به تبعید فرستاده شدند و در کشور هاى سوسیالیستى سابق یا اروپا و آمریکا امکان دستیابى به حقایق و یا منابع دست اول در مورد مطالعه سوسیالیسم را داشتهاند از واقعیتهاى جارى ایران دور ماندهاند و بخشى از آنها گرفتار قالبهاى ذهنى خود گشتهاند.
به نظر ما یکى از دلایل مهم عدم توسعه سیاسى و ناهنجارىهاى عجیب و غریب در مدیریت کلان کشور، نبود یک بینش سوسیالیستى در طول این سالها است.
به همین خاطر ما فکر میکنیم تقویت جریان چپ و تبدیل آن به یک جریان عمده سیاسى کمک بسیار بزرگى براى باز گرداندن قطار پیشرفت این کشور به ریلهاى خود خواهد بود. قطارى که از مسیر خود خارج شده است و در سنگلاخ به سوى خطر میرود.
چرا جریان چپ به این اندازه مهم است؟
ظاهراًًٌُِّ با دوستان در مورد دولتى بودن بخش اعظم اقتصاد ایران اختلاف نظرى نداریم. اگر کسى این ادعاى ما را نمىپذیرد، میتوان با دلایل، آمار و شواهد فراوان دوباره به این بحث باز گشت و این ادعا را ثابت نمود.
اگر این فرض را بپذیریم لاجرم در مقابل این سؤال قرار میگیریم که کدام ایده سیاسى براى اداره اقتصاد ایران مناسب است؟ این ایده بلا فاصله به حوزههاى سیاست، فرهنگ، دمکراسى، فعالیت سیاسى، جامعه مدنى و توسعه تعمیم مییابد. بنابر این، این ایده باید داراى انسجام و شمول در عرصههاى مختلف باشد.
ما نمىخواهیم تحلیلى دترمینیستى و اکونومیستى از اوضاع بکنیم ولى به گمان ما مارکسیسیم آنقدر در این زمینه بر جامعه شناسى مدرن مسلط هست که ثابت کند که تحلیل و یا تغییر یک جامعه از روابط تولیدى و اقتصادى آن شروع میشود.
ظاهرا" سه نظر در مورد اداره اقتصاد ایران مطرح است.
نظر اول نظر لیبرالیستى و حتى نئولیبرالیستى است. این دیدگاه ریشه مشکلات اقتصاد و سیاست را در ایران در دولت بزرگ میبیند. دولتى که فاسد و نالایق است و پاسخگو و مسئول نیست و ذاتا" دشمن دمکراسى است. راه حل پیشنهادى، کوچک کردن دولت و سپردن امور تولید به بخش خصوصى است. دست نامرئى بازار تعادل اقتصادى را ایجاد و رفاه براى مردم به همراه خواهد آورد. بخش خصوصى بیشترین انگیزه براى تولید و پیشرفت را دارد و در تعامل با جهان، سیاست را معقول خواهد کرد و ایران را از انزوا و جنگ بیرون خواهد کشید. بزرگترین مزیت لیبرالیسم در این است که دمکراسى و مشارکت عمومى را گسترش خواهد داد.
راه حل دوم که طى سال هاى بعد از انقلاب بیشترین طرفدار را داشته است؛ اداره کشور به روش دولتى-خصوصى است. علیرغم اینکه ادعا میگردد که دولت باید کوچکتر شود ولى عملا" دولت با وجود غلبه این نظر در سالهاى اخیر بزرگ و بزرگتر شده است. به گفتهی سعید لیلاز" در حال حاضر ما سالانه حدود سه میلیارد دلار خصوصىسازى میکنیم، اما در عوض بین پانزده تا بیست میلیارد دلار دولتىسازى انجام میگیرد." (١).
نظر سوم سوسیالیسم است که هیچ نشان جدى عینى و یا ذهنى از آن موجود نیست.
براى ما عجیب است که آقاى دارا گلستان وجود اقتصاددان یا سیاستمدار لیبرال در ایران را قبول ندارد. دیدگاه لیبرالیسم طرفداران جدى در ایران دارد. آنها محافل، مجلهها و حلقه هاى دانشگاهى خود را دارند. تعدادى از روزنامه هاى اقتصادى صبح تهران و حتى میتوان ادعا کرد بخش اقتصادى روزنامه شرق در اختیار آنهاست. شما کتابها و مقالات آقایان غنى نژاد، طبیبیان، نیلى، جنان صفت، جلالى نائینى و بهکیش را بخوانید، متوجه این حقیقت خواهید شد.
نظریه لیبرالیسم در حکومت هرگز نقش اصلى را بازى نکرده و با روى کار آمدن احمدى نژاد کاملا" به حاشیه رانده شده است ولى به عنوان یک ایده جدى همچنان مطرح است. یکى از کار کردهاى لیبرالیسم از کار انداختن ایدهی چپ است و در این راه موفق هم بوده است.
کدام یک از این ایدهها با واقعیت موجود ایران همخوانى دارند؟
ما در مقالهی قبل اشاره کوتاهى به این امر کردهایم که نظریه لیبرالیسم با وضع موجود ایران جور در نمىآید. ما هم علاقهمند به یک دولت کوچک و کارا هستیم، ما هم آرزو داریم که دولت، بسیارى از حوزههاى عملکردش را به جامعه مدنى بسپارد. ما هم علاقهمندیم بخش خصوصى نقش فعال تری در حیات اقتصادى ایران بازى کند و در رقابت با همتایان خارجى خود جان سالم بدر برد. ولى آیا این آرزوها امکان عملى شدن دارند؟ در کتابها میخوانیم که جوانهایى در اوایل دههی پنجاه میخواستند در ایران انقلاب کمونیستى به سبک مائو بکنند. آنها در پى کسب نیرو در روستاها و سپس محاصره شهرها و به دست آوردن قدرت بودند! آرزوهاى لیبرالیستى براى بریدن دست و پاى اقتصاد دولتى- نفتى ایران هم شبیه این توهمات است.
در این مقاله مجال گسترش این بحث نیست. اگر آقاى گلستان با این عقیده مخالف هستند در مقالهاى دیگر میتوان به طور مفصل به آن پرداخت.
نکتهی اساسى اما، دفاع از سوسیالیسم است.
طرفدارى از سوسیالیسم در این دوره و زمانه کار مشکلى شده است.
ما به عنوان نماینده بخش بسیار کوچک نسل جوان چپ، خود را مقید به قبول کلیشههاى تعیینشده نمىدانیم. سوسیالیسم در زمانهاى مختلف و در کشورهاى مختلف شکل و شمایل خود را داشته است. لنین و استالین، برنشتین و اسپارتاکیستها، حزب کمونیست چین، حزب کارگران برزیل و حزب سوسیالیست فرانسه همگى خود را سوسیالیست میدانستند و میدانند. نمىتوان سال ١۹١۷ روسیه را با سال ٢٠٠۶ برزیل یکى دانست ویک نسخه براى مسائل هر دو پیچید.
متاسفانه راجع به گذشته و تجربه سوسیالیسم منصفانه قضاوت نمىشود و وقایع را در بستر زمان و شرایط خاص آن تحلیل نمىکنند. ولى ما خود را موظف به دفاع از استالین و مائو براى اثبات نظراتمان نمىدانیم.
اثبات نظرات ما مبتنى بر رئالیسم و تجزیه تحلیل علمى شرایط موجود و در بحث و گفتگو با دیگر دیدگاهها انجام میپذیرد.
به نظر ما اصول سوسیالیسم را با شرایط خاص ایران باید تطبیق داد، نه شرایط عینى ایران را با کلیشههاى سوسیالیستى.
همانطور که در نامهی قبلى ذکر شد، جهالت در تمام ارکان حکومت و متاسفانه بخشى از روشنفکران و مردم ریشه دوانده است. عدم تعادل و بحرانهاى عمیق در جامعه ایرانى به وجود آمده است. وضعیت ایران شبیه فرانکشتاین شده که اندامهایش هر یک از جایى به عاریت گرفته شده است و نامتوازن رشد میکند. ما در بسیارى از شاخصها در جهان، در مرتبهی آخر یا در چند مرتبهی آخرقرارداریم. بالاترین مرتبه میزان فرار افراد نخبه و ثروتمند به ایران تعلق دارد، همینطور بالاترین مرتبهی میزان فرار سرمایه.
بنا به گفتهی آیتالله شاهرودى، رئیس قوه قضاییه، میزان فرار سرمایه طى سالهاى اخیر ۶٠ میلیارد دلار بوده است (٢). ما بالاترین آمار تلفات در تصادفات رانندگى و آلودهترین هواى دنیا را در شهرهاى بزرگ داریم، همچنین بیشترین تعداد معتاد به مواد مخدر. بنا به نوشتهی آقاى حمید رضا جلایى پور، آخرین آمار معتادان در ایران برابر ۵.۱ میلیون معتاد حرفه اى و ۵.۳ میلیون مصرفکننده مواد مخدراست که از سوى نیروى انتظامى و مقامات ذىربط اعلام شده است(٣). طبق آخرین نتایج تحقیقات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى ایران، ٢١ درصد جمعیت ایران یعنى ١۵ میلیون نفر از یک کسالت روانى رنج میبرند و ۶.۰ درصد ایرانیان در اثر ابتلاى شدید به بیمارى هاى روانى شعور خود را از دست دادهاند و دچار جنون اند(۴).
اکثر کارخانه هایى که قبل از انقلاب و یا در دههی شصت تاسیس شدهاند رابطهاى با خارج برقرار نکردهاند و با باز شدن مرزها و تکنرخى شدن ارز و جهانى سازى ورشکست خواهند شد. بر اساس آخرین گزارش موسسه اقتصادى Heritage، ایران صد و پنجاه و ششمین کشور به لحاظ درجهی آزادى اقتصادى در دنیا است (۵). سالانه بیش از ۵.۱ میلیون جوان وارد بازار کار میشوند. هیچ شانسى براى ایجاد کار براى این تعداد جوان وجود ندارد. بنا به پیش بینى بانک جهانى، نرخ بیکارى در ایران در سال ٢٠١٠ به رقم وحشتناک ٢٣% خواهد رسید(۶). آیا میتوان تصورى از میزان بزهکارى، فحشا، و عدم امنیت در سالهاى آتى داشت؟
این آمار یک کشور فقیر نیست. ایران بالاترین درآمد هاى نفتى خود در طول تاریخ را تجربه میکند. این در آمدها به کجا میروند؟ میزان اتلاف منابع غیر قابل تصور است. به گفته آقاى محمد آقایى معاون وقت وزیر نفت و مدیر عامل شرکت ملى پالایش و پخش فرآوردههاى نفتى ٣۵ میلیارد دلار یارانه انرژى در سال پرداخت میشود(۷). هزینههاى علنى و مخفى براى بسیج، شوراى نگهبان، رادیو و تلویزیون، حوزههاى علمیه، مساجد، سازمان تبلیغات اسلامى بالغ بر میلیاردها دلار میشود که همگى در جهت تعمیق بحران در کشور هزینه میشود. از لحاظ سیاسى، دولتى ماجراجو و جنگطلب به قدرت رسیده است. شانس براى انتخابات دمکراتیک، حتى در حد سالهاى گذشته بسیار کم است.
میتوان این سیاهه را متاسفانه طولانىتر کرد.
وظیفهی یک ایرانى وطنپرست، تلاش براى توقف این اوضاع است. تلاش براى باز گرداندن تعادل به جامعه، تلاش براى حفظ هویت ملى و امید و آرزو براى مردم.
اگر شخصى تعصب نداشته باشد و یا با خود بازى ذهنى نکند، به نظر ما، به ناچار و لااقل در این شرایط اضطرار، راه حل دولت مصلح و راه حل سوسیالیستى را قبول خواهد کرد.
اجماع نظر چپها عجالتا" این است که اولویت وظایف نیرو هاى مترقى و چپ، تحقق دو هدف آزادى و عدالت اجتماعى است. نظر ما چنین نیست.
ما با قبول اصول بنیادین سوسیالیسم از جمله دمکراسى و عدالت، وجه ممیزه هویت چپ را در پى گیرى دو اصل زیر میدانیم:
۱- مدیریت کشور با برنامه ریزى و نه سپردن سرنوشت مردم به دست نامرئى بازار و یا جهانىسازى.
۲- به کرسى نشاندن عقل در سیاست.
اعتقاد به برنامه ریزى کلان اقتصادى-اجتماعى، مرز ما را با لیبرالیسم مشخص میکند و عقل مرز ما را با جریان هاى مذهبى.
آقاى دارا گلستان از ما پرسیدهاند: "سوسیالیسمى که شما نام میبرید با آنچه اینک موجود است چه تفاوتى دارد؟" ما میگوئیم ما متکى بر عقل هستیم و در حوزه عمومى از آن دفاع میکنیم.
آقاى گلستان به یک جمله از کل بحث مطرح شده ما با تعجب فراوان پرداختهاند مبنى بر اینکه "تنها یک نظام سوسیالستى قادر است ایران را با درایت و بدون فساد اداره کند" و از باب سخیف نشان دادن آن، چهار بار در مقاله خود آن را با حروف پررنگ تکرار کردهاند.
سوال ما این است که کدام ایده قادر است ایران را با درایت و با کمترین فساد اداره کند؟
آیا یک ایده لیبرالیستى توان چنین کارى را دارد؟ لیبرالیسمى که ذاتا" با دولت و برنامهریزى کلان مشکل دارد. این بدان میماند که یک آخوند دبیر کل یک حزب کمونیست شود!
آیا مذهبىها توان چنین کارى را دارند؟ دولت احمدى نژاد، اصلاحطلبان مذهبى نظیر حزب مشارکت، و نیرو هاى ملى-مذهبى متاسفانه در این بحث در یک جناح قرار میگیرند. آنها حاضر نیستند از خط قرمز هاى خود بگذرند. آنها حاضر نیستند نقد در حوزههاى عمومى را بپذیرند و سر تعظیم در برابر عقل و علم فرود بیاورند. در مورد مسائل بسیار ساده و پایهاى در باب اقتصاد، حقوق و آزادىهاى مدنى، سکولاریسم، حقوق بشر، و قوانین و پروتکل هاى پذیرفته شده جهانى آنها باید منتظر فتواى آیتاللهها و تطبیق آنها با قرآن و احادیث و سیره نبوى باشند.
حتى اگر شما سوسیالیسم را دوست ندارید ولى غم وطن دارید چارهاى جز پذیرش آن، لااقل براى ٢٠ سال آینده ندارید.
ولى آیا سوسیالیسم آنچنان که آقاى گلستان از آن میترسند وحشتناک است؟ به گمان ما درست نیست سوسیالیسم را ایدهاى منجمد و عقیم دانست. سوسیالیستها رژیم هاى توتالیتر استالین و هیتلر را تجربه کردهاند. در آنها زندگى و مبارزه کردهاند. سوسیالیسم درسهاى عملى و نظرى بزرگى آموخته است که بهتر از دیگران از پس فساد دولتى بر آید. همین ترس آقاى گلستان را ما به فال نیک میگیریم که خطر و مشکل را میداند و لابد در جهت پرهیز از عواقب آن اندیشه خواهد کرد.
نکته آخر این که چپها قرار است در بهترین حالت ٢٠-١۵% آرا و طرفدارى مردم را در ایران به دست بیاورند. توهم اینکه ما قدرت را قبضه خواهیم کرد و بعد فاسد خواهیم شد را کنار بگذارید.
شاید شما جزو آن خوانندگانى باشید که آمار و اخبار ارائه شده را سریع خواندهاید و از آنها گذشتهاید. در خواست ما این است که روى این حقایق مکث کنید. هر یک از این آمار به تنهایى کافى است که رعشه بر اندام آدمى بیاندازد. هر یک به تنهایى کافى است که دل آدمى از این همه بلاهت به درد آید و خشم و نفرت تمامى وجودش را فرا گیرد.
نه رفقا ، جادوى دفع این بلا انقلاب بورژوا- دمکراتیک نیست!
حمید برزگر از سوى جمعى از هواداران سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
———————————————————————————————-
مآخذ، به نحوى انتخاب شدهاند که قابل رجوع در internetباشند.
(۱) سایت روز: "عقب گرد در خصوصى سازى“ ٠۵.٠٢.١٣٨۵
(۲) همشهرى: "نشست مشترک مجلس با مقامات عالى قوه قضائیه" ١١.٠٨.١٣٨۴
(۳) سالنامه شرق: "غفلت مرگبار". اسفند ١٣٨۴
(۴) همشهرى: " وجود ١۵ میلیون ایرانى مبتلا به اختلالات روانى“ ٠۴.٠٨.١٣٨۴
(۵) همشهرى: " ایران صدو پنجاهمین کشور به لحاظ درجه آزادى اقتصادى است". ١۵.١٠.١٣٨۴
(۶) همشهرى: " نرخ بیکارى ایران در سال ٢٠١٠ به ٢٣% خواهد رسید". ٠١.٠٨.١٣٨۴
(۷) همشهرى: "٣۵ میلیارد دلار یارانه انرژى در سال پرداخت میشود".١۵.٠٨.١٣٨۴