دوشنبه, مهر ۲

بازی در زمین حریف

اکنون از یک‌سو سیاست‌های تبلیغاتی رسمی برآن است تا هرگونه کوتاه‌آمدن از غنی‌سازی اورانیوم به هرشکل را مترادف با لکه‌دارشدن حیثیت و غرور ملی و استقلال کشور وانمود نماید و از سوی دیگر محافلی در جهان غرب و به‌خصوص ایالات متحده برآن هستند تا با بهره‌گیری از فرصت حاصل، تکلیف خود را با جمهوری اسلامی یک‌بار و برای همیشه یک‌سره نمایند. محافل جنگ‌افروز اسراییلی که دشمنی با موجودیت خویش را به‌عنوان هسته‌ی مرکزی تبلیغات سیاسی جمهوری اسلامی رصدکرده‌اند نیز برآنند تا با بهره‌گیری از فرصت حاصل هرچه بیش‌تر دو سوی چالش را به‌سوی برخورد نهایی بکشانند.

اکنون از یک‌سو سیاست‌های تبلیغاتی رسمی برآن است تا هرگونه کوتاه‌آمدن از غنی‌سازی اورانیوم به هرشکل را مترادف با لکه‌دارشدن حیثیت و غرور ملی و استقلال کشور وانمود نماید و از سوی دیگر محافلی در جهان غرب و به‌خصوص ایالات متحده برآن هستند تا با بهره‌گیری از فرصت حاصل، تکلیف خود را با جمهوری اسلامی یک‌بار و برای همیشه یک‌سره نمایند. محافل جنگ‌افروز اسراییلی که دشمنی با موجودیت خویش را به‌عنوان هسته‌ی مرکزی تبلیغات سیاسی جمهوری اسلامی رصدکرده‌اند نیز برآنند تا با بهره‌گیری از فرصت حاصل هرچه بیش‌تر دو سوی چالش را به‌سوی برخورد نهایی بکشانند.

ایران ما

 

 

 مصطفی تنها

 

چالش هسته‌ای موجود یکی از جدی‌ترین چالش‌هایی است که نظام جمهوری اسلامی از بدو پیدایش تا‌کنون در عرصه‌ی بین‌المللی با آن روبه‌رو بوده است.

اکنون از یک‌سو سیاست‌های تبلیغاتی رسمی برآن است تا هرگونه کوتاه‌آمدن از غنی‌سازی اورانیوم به هرشکل را مترادف با لکه‌دارشدن حیثیت و غرور ملی و استقلال کشور وانمود نماید و از سوی دیگر محافلی در جهان غرب و به‌خصوص ایالات متحده برآن هستند تا با بهره‌گیری از فرصت حاصل، تکلیف خود را با جمهوری اسلامی یک‌بار و برای همیشه یک‌سره نمایند. محافل جنگ‌افروز اسراییلی که دشمنی با موجودیت خویش را به‌عنوان هسته‌ی مرکزی تبلیغات سیاسی جمهوری اسلامی رصدکرده‌اند نیز برآنند تا با بهره‌گیری از فرصت حاصل هرچه بیش‌تر دو سوی چالش را به‌سوی برخورد نهایی بکشانند. اما علی‌رغم همه‌ی این قیل‌وقال‌ها، هیاهوها و رجزخوانی‌هایی که در عرصه‌ی عمومی، افکار عمومی جهانیان را هردم به‌سویی می‌کشد، حفظ منافع ملی ایجاد می‌کند تا اندیشه‌ورزان و نیروهای ملّی و مسؤول با هم‌اندیشی در گستره‌ای ملی و آشکارسازی پی‌آمد ره‌یافت‌های گوناگون میسر در عرصه‌ی عمومی، راه‌های خروج از بن‌بست کنونی را واکاوند. باشد تا از این‌طریق از به‌مخاطره‌افتادن منافع ملی، چه در قالب رویارویی لجام‌گسیخته با محافل بین‌المللی و افکار عمومی جهانیان و چه در قالب ره‌یافت‌های زیان‌بار و غیر‌قابل اعتمادی چون طرح روسیه، اجتناب‌گردد. هر‌چند گروه‌های افراطی و تندرو که منتظر بهانه‌ای برای بریدن فرمان عقل معال‌اندیش و ترمز درایت می‌گردند، بر‌آنند تا ره‌یافت‌های مورد نظر خویش را بدل به مقدساتی غیرقابل تردید نمایند تا کسی را جرأت یارای مخالفت با آن و حتی بحث و تبادل نظر پیرامون آن نباشد.

اینک پرسشی که در برابر ماست آن است که نهایت این چالش چه خواهد بود؟ و حل شرافتمندانه‌ی آن در قالب حفظ منافع ملی و صلح بین‌المللی چه‌گونه میسر و ممکن است؟ و آیا اصولاً راه‌حل "بُرد- بُرد"ی که مسؤولان رسمی مدیریت سیاسی کشور بر آن تأکید دارند، دست‌یافتنی است؟ پاسخ این پرسش طبیعتاً در آن نهفته است تا ابتدا مشخص‌کنیم که منظور گوینده از "بُرد" طرفینی چیست و منافع ملی کشور ما در شرایط کنونی در چه راستایی قابل تأمین است؟

به‌نظر نگارنده بر‌د واقعی برای کشور ما در شرایط کنونی پیش‌گیری از انزوای کشور و به‌مخاطره افتادن توسعه و اتلاف بیش‌تر منابع ملی است. اینک کشور ما در شرایطی است که با سپری‌شدن حدود یک‌و‌نیم دهه از جنگ تحمیلی و با تحمل هزینه‌های بسیار و بازسازی نسبی زیر‌ساخت‌ها و با بهره‌گیری از فرصت حاصل از درآمد نفت، امکان آن‌را دارد تا با بسیج امکانات خویش به رقابت مؤثر با رقبای منطقه‌ای در عرصه‌های توسعه‌ی علمی و اقتصادی بپردازد و تحمیل فشارهای اقتصادی یا درگیری نظامی جدید، تنها به فرصت‌سوزی توسعه‌ی کشور خواهد انجامید. بدیهی است هرنوع عقب‌ماندن از آهنگ توسعه‌ی اقتصادی که اینک برخی کشورهای منطقه سعی بر حصول آن دارند، در بلندمدت حفظ استقلال کشور از یک‌سو و تأمین رفاه و عدالت اجتماعی مورد مطالبه‌ی مردم از سوی دیگر را با مخاطراتی جدی روبه‌رو خواهد ساخت. استفاده از انرژی هسته‌ای برای توسعه‌ی علمی و اقتصادی، تنها یکی از ابزارهای توسعه‌ی علمی و اقتصادی است. عرصه‌ی علم، تکنولوژی و اقتصاد برای کشور در حال توسعه‌ای مانند ایران، بسیار فراتر و گسترده‌تر از آن است که محدود به تکنولوژی غنی‌سازی اورانیوم باشد. قطعاً برای کشوری که هنوز در آن زلزله‌های۵ و ۶ ریشتری فاجعه می‌آفریند و هزاران نفر را به‌کام مرگ یا آوارگی می‌کشاند، برای کشوری که اگر سالی باران بسیار ببارد، سیل هستیِ مردمش را به یغما بُرده و اگر باران کم ببارد، روستاییانش هزارهزار مجبور به ترک دیار خویش و روی‌آوردن به شهرهایی می‌شوند که خود در معرض خطر جیره‌بندی آب و تأمین حداقل معاش هستند، دست‌یابی به تکنولوژی غنی‌سازی تنها گوشه‌ی کوچکی از کمبودهای علمی، فنی و صنعتی را برطرف می‌کند که میزان اولویت آن، در قیاس با سایر کمبودهای حیاتی، سخت چالش‌برانگیز و قابل مناقشه است. این‌چنین است که ایجاد بحران در عرصه‌ی سیاست خارجی و تحمیل شرایط احتمالی تحریم اقتصادی که بر بستر واقعیات کنونی منطقه و صف‌آرایی جهانی می‌تواند به‌سرعت از کنترل خارج شده و به مرزهای برخوردهای نظامی و اتلاف منابع و زیرساخت‌های توسعه‌ی همه‌جانبه‌ی کشور بینجامد، در راستای منافع ملی نخواهد بود و لذا متضمن هیچ بُرد بلندمدتی برای کشور، مردم و حتی نظام نخواهد بود. هرچند متقابلاً پذیرش تعهدات بلندمدتی که محدودیت‌هایی را به نسل‌های آینده‌ی کشور تحمیل نماید نیز در راستای منافع ملی ارزیابی نمی‌شود.

حال اگر ادعای برخی محافل تأثیرگذار بر مدیریت سیاسی کشور در رابطه با قصد اصلی آمریکا در دامن‌زدن به چالش هسته‌ای و تبدیل آن به یک بحران بین‌المللی با هدف تغییر نظام را بپذیریم، بار دیگر روشن می‌گردد که هل‌دادن جامعه‌ی بین‌المللی و نیروهای مؤثر بر صف‌‌آرایی آن به‌سوی اجماع، برای مقابله با آن‌چه هواداران اسراییل خطر جاه‌طلبی ایران می‌خوانند، خردمندانه و از سر دلسوزی نمی‌تواند باشد. 

اخیراً آقای دکتر ولایتی که برای بیش از یک‌دهه به‌عنوان وزیر خارجه، هدایت سیاست خارجه‌ی کشور را به‌عهده داشته‌اند و اینک نیز در مقام مشاور رهبری از نقش قابل ملاحظه‌ای در سیاست‌گذاری نظام برخوردارند، طی مقاله‌ای در سال‌نامه‌ی "شرق" ضابطه‌ی مقابله با چالش کنونی را چنین تصویر کرده‌اند که: "برای عبور از این مسأله‌، ضروری است که ما از زمینی که حریف و رقیب (یعنی ایالات متحده) برای ایران گسترده است و قواعدی که او برای بازی قرار داده، خارج شویم و مسأله‌ی خارجی را به حوزه‌هایی تسری دهیم که در آن خودمان قواعد بازی را تبیین کنیم… در زمین دیگران بازی‌کردن تن‌دادن به انفعال است."

بی‌گمان اصل و ضابطه‌ی مزبور، اصلی درست و کارشناسانه و حاصل بیش از یک‌دهه تجربه‌ی آقای ولایتی در عرصه‌ی سیاست بین‌المللی است. اما سؤال اساسی این‌جاست که "زمین بازی" و "قواعد بازی" مورد نظر "رقیب و حریف" کدام است؟ بدیهی است بدون شناخت عینی زمین بازی و قواعد مورد نظر، همواره خطر گرفتارآمدن در برخورد انفعالی و یا عکس‌العملی مورد نظر حریف وجود خواهد داشت. اینک ایالات متحده با کشاندن پرونده به شورای امنیت، کشور ما را به‌سوی یک دوراهی کشانده است که حرکت در مسیر آن به‌هر‌شکل و صورت، عملاً می‌تواند به بازی در زمین حریف تعبیرگردد.

پیشاپیش می‌توان پیش‌بینی نمود که ایالات متحده، سناریوهای مشخصی را برای تبیین قواعد بازی و دست‌یابی به اهداف خود در هر یک از دو صورت مدنظر، یعنی پذیرش طرح روسیه یا لجاجت و پافشاری بر غنی‌سازی آماده کرده باشد. تحرکات مسؤولان سیاسی و نظامی ایالات متحده در کشورهای مختلف جهان و نیز فعال‌شدن هم‌پیمانان سیاسی آمریکا در سطح منطقه برای دامن‌زدن به نگرانی از خطر ایران و شایعاتی که در زمینه‌ی برگزاری جلساتی برای هماهنگی در سطح منطقه به‌گوش می‌رسد، بیان‌گر برنامه‌ریزی گسترده‌ی ایالات متحده برای اجرای گام‌به‌گام بازی است که خود طراحی نموده است.

در چنین شرایطی برای خروج از زمین بازی حریف، می‌بایست شق ثالثی را مد نظر قرار داد و از مقابله در شرایط کنونی طفره رفت و با ایجاد یک جنگ و گریز سیاسی، شرایط آتش‌بس نسبی به‌منظور حفظ نیروها و امکانات و گریز از بازی در زمین حریف و اجتناب از ضربه‌پذیری مخرب منافع ملی را فراهم آورد. از این‌رو اینک که جمهوری اسلامی مرحله‌ای از مراحل غنی‌سازی را به‌شکل سمبلیک و در محدوده‌ی آزمایشگاهی و به‌قول مسؤولان "پایلوت" با موفقیت به انجام رسانده است، پذیرش یک‌جانبه‌ی توقف غنی‌سازی، در‌ضمن عدم پذیرش هر تعهد محدود‌کننده‌ی بلندمدت که باری بر دوش نسل‌های آینده قراردهد، می‌تواند امکان کشاندن بازی به زمینی خارج از تعریف از پیش تعیین‌شده‌ی حریف را میسر سازد. این تاکتیک، اجماع کنونی غرب در مقابل جمهوری اسلامی را دچار شکاف خواهد‌کرد و درهای فرصت‌طلبی را بر روی روسیه خواهد بست. آن‌گاه می‌توان تداوم کار را به دیپلماسی فعال و هدفمند سپرد.

اگر این اقدام با تلاش‌هایی واقعی برای پُرکردن شکاف خطرناک ملت-حاکمیت توأم گردد، قادر است تا به‌کلی زمین‌بازی و قواعد آن‌را به‌نفع منافع ملی تغییر دهد. در فرصتی که از این‌طریق حاصل خواهد شد، فضای لازم برای نزدیکی به افکار عمومیِ جهان و شکستن تصویر خشن و تهاجمی ساخته شده از کشور ما در افکار عمومیِ بخش قابل توجهی از مردم جهان ایجاد می‌شود و بر این بستر، میدان مانور جدیدی برای بهره‌گیری از یک دیپلماسی مؤثر برای برهم‌زدن توازن قوای موجود و صف‌بندی‌های شکل‌گرفته در برابر منافع ملی کشور ما در سطح جهان و منطقه گشوده خواهد شد. با برهم‌خوردن این توازن و انجام این تغییرات، فرصت کاربرد دیپلماسی صلح‌طلبانه و نیز عدالت‌جویانه در مناسبات خارجی کشور فراهم می‌گردد. بدیهی است به‌موازات تنش‌زدایی در مناسبات خارجی، فرصت بس ارزنده‌ای برای برنامه‌ریزی‌های توسعه‌ای و خروج کشور از مدار توسعه‌نیافتگی ایجاد خواهد شد.

از خاطر نبریم که تجارب قرن بیستم نشان داده است که تداوم سیاست خصمانه در قالب جنگ سرد و مسابقه‌ی تسلیحاتی (علاوه بر بی‌ثمری این مسابقه در شرایط نابرابری علمی و اقتصادی) نهایتاً می‌تواند از کنترل خارج شده و به مقابله‌ی ناخواسته و آتشینی کشانده شود که حداقل خسارت آن نابودی و ابطال توان اقتصادی و منابع سرمایه‌ی محدود و معدود اقتصادی و سرمایه‌های انسانی باشد. روزگاری آیت‌الله مطهری از آن نگران بود که مبادا برخی از مراجع تقلید به‌نوعی عملاً به دنباله‌روی از مقلدان خود کشیده شوند و امروز در بسیاری موارد، خطر افتادن در دام تبلیغاتی خودساخته و دنباله‌روی اجباری و حیثیتی از عقبه‌ی سیاسی به‌هیجان درآمده، رهبران سیاسی جامعه‌ی ما را تهدید می‌کند.

خارج از شعارهای برانگیزاننده و غرورهای تصنعی ایجاد شده، بی‌گمان دست‌یابی به علوم و تکنولوژی پایه‌ای هسته‌ای، حق مسلم مردم میهن ماست؛ اما مردم حقوق مسلم‌تر دیگری هم دارند که دست‌یابی به آن‌ها مصداق ضرب‌المثل "چون که صد آمد نود هم پیش ماست"، می‌تواند باشد. دست‌یابی جوانان به کار شرافتمندانه و خلاق و مولد، تأمین آموزش و بهداشت همگانی و رایگان مصرح در قانون‌اساسی، دست‌یابی به حقوق شهروندی، حق سخن‌گفتن و آموزش اقوام گوناگون ایران زمین به زبان مادری و حفظ هویت قومی و فرهنگی خویش، آزادی بیان و اجتماعات و ایمنی قانونی و قانونمند شهروندان از تعرضات احتمالی قدرت به‌حقوق فردی و اجتماعی ایشان و… که به‌صراحت در قانون‌اساسی و منشور آن تشریح شده است نیز از جمله حقوق بس مسلم‌تر مردم میهن ماست. اینک پس از گذشت سه‌دهه از استقرار نظام جمهوری اسلامی، وقت آن رسیده است تا با ایجاد آرامش مورد نیاز توسعه‌ی همه‌جانبه‌ی جامعه و کشور و با فاصله‌گرفتن از هر نوع سیاستی که شبهه‌ی ماجراجویی و تنش‌زایی در عرصه‌ی مناسبات جهانی را تداعی‌کند، به بسیج تمامی امکانات کشور برای مطالبات حقوق مردم میهن‌مان پرداخت. با توجه بیش از پیش به درون کشور و حل مشکلات بنیادین و پرشمار توسعه‌ی همه‌جانبه‌ی کشور می‌توان مدلی جدید از کشوری روبه‌توسعه و جامعه‌ای پُرنشاط و سرزنده را پی‌افکند. غروری که در سایه‌ی پیشرفت و ترقی همه‌جانبه‌ی کشور برای آحاد مردم این سرزمین ایجاد خواهد شد، بستر خودباوری عمیق و اتکا به‌نفس مردم هم‌کیش در منطقه را به‌نحو پایدارتری فراهم خواهد ساخت و اینک ایالات‌متحده برای تضمین توفیق سیاست‌ها و برنامه‌هایی که برای رویارویی با جمهوری اسلامی طراحی نموده است و به‌منظور ایجاد شکاف هر چه بیش‌تر بین جمهوری اسلامی و افکار عمومی جهانیان و حتی انزوای آن نزد مسلمانان، سیاست‌های مدونی را به آرامی به‌پیش می‌راند.

مچ‌گیری در عرصه‌ی عملکردهای حقوق بشری نظام، تقویت درگیری‌های فرقه‌ای شیعه و سنی و پوشش تبلیغاتی- رسانه‌ای هر نوع درگیری فرقه‌ای در سطح منطقه به‌نحوی‌که ایران را بیش‌تر کشوری شیعه در مقابل اهل سنت و جماعت تصویرکند، ترساندن کشورهای منطقه از پیشرفت‌های جنگ‌افرازسازی ایران و نفوذ ایران در عراق و شیعیان خاورمیانه، بخش‌هایی از این سیاست‌های موازی همگراست. متقابلاً پرهیز از شکستن هنجارهای متعارف حقوق بشری شناخته شده در سطح افکار عمومی جهانیان، تنش‌زدایی در سیاست خارجی و به‌خصوص پیش‌گیری از برخی رجزخوانی‌های شعاری و تحریک‌کننده در سطح منطقه، خودداری از تبلیغاتی که بوی تقدیس خشونت و شبهه‌ی توسعه‌ی روحیه‌ی میلیتاریستی در عرصه‌های گوناگون زندگی اجتماعی و عرصه‌ی فرهنگی را تداعی می‌کند، می‌تواند امکان استفاده‌ی بازدارنده از افکار عمومی جهان و نیروهای صلح‌طلب در عرصه‌ی بین‌المللی برای تضمین منافع ملی ایران و ایرانیان را فراهم آورد.

اتکا به هیجان‌سازی‌های موضعی و تلاش برای تبدیل هر موضع سیاسی نظام در عرصه‌ی سیاست خارجی به مقدسات ملی و مذهبی، تنها دست سیاست‌مداران و مدیران سیاسی کشور برای انجام مانورهای شایسته‌ی دیپلماتیک را می‌بندد و حتی در میان‌مدت قادر به حفظ نیروهای بسیج‌شده نخواهد بود. دل‌زدگی و سرخوردگی حاصل در میان آن‌هایی‌که خود را "دانشجویان عدالت‌طلب" خوانده‌اند، از یک پدیده‌ی بسیار عادی دیپلماتیک یعنی مذاکره‌ی نمایندگان دست چندم سیاسی ایران و آمریکا نمونه‌ای از نتایج عملی این نوع سیاست‌های تبلیغاتی و شعاری است.

اخیراً برخی از سیاست‌ورزان نظام، ابراز نگرانی کرده‌اند که در‌صورت حل چالش هسته‌ای، آمریکایی‌ها دامنه‌ی درگیری را به‌عرصه‌های دیگری چون تروریسم و حقوق‌بشر خواهند کشانید ولی آقایان مشخص نکرده‌اند که چرا باید پیروان دین رحمت و صلح و آزادی از برتری‌نیافتن گفتمان حقوق‌بشر در مقابل سرمایه‌سالارانی که با دخالت‌های آشکار و پنهان از روندا تا افغانستان از عراق تا شبه‌جزیره‌ی بالکان، جز ناامنی و آتش و خون به ارمغان نیاورده‌اند، نگران باشند؟

به‌راستی در گفتمان حقوق بشر و اعلامیه‌ی جهانی آن، چه چیز هولناکی هست که نگرانی از آن، ما را به بازی در زمین حریف و با قواعدی که او برای بازی پیش‌بینی کرده است، تشویق می‌کند؟
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *