یکشنبه, مهر ۱

گفت و گو با ساراماگو

خوزه ساراماگو در سال ۱٩٢٢ در پرتغال به دنیا آمد. او ده کتاب نوشته است، از آن جمله: بدل، غار، نابینایی، و همه نام‌ها. او در سال ۱٩٩٨ برنده جایزه نوبل در ادبیات شد. ساراماگو عضو حزب کمونیست پرتغال است.

خوزه ساراماگو در سال ۱٩٢٢ در پرتغال به دنیا آمد. او ده کتاب نوشته است، از آن جمله: بدل، غار، نابینایی، و همه نام‌ها. او در سال ۱٩٩٨ برنده جایزه نوبل در ادبیات شد. ساراماگو عضو حزب کمونیست پرتغال است.

تارنگاشت عدالت

 

منبع: مسایل سیاسی (نشریه تئوریک حزب کمونیست آمریکا)

برگردان: ع. سهند

  

پرسش: ما انتخاب بوش را تحکیم رژیم محافظه‌کار اقتدارگرا می‌بینیم. اگر چه این دو شبیه نیستند، اما مبارزه علیه دیکتاتوری سالازار، استعمار و انقلاب ١٩۷۴ چه تأثیری بر آثار و فکر شما داشت؟

پاسخ: از آغاز نوجوانی، شکل‌گیری سیاسی من در جهت سمت‌گیری ایدئولوژیک مارکسیسم بود. طبیعی بود که افکار من تحت تأثیر یک جو مقاومت فعال و جانبدار باشد. در طول سال‌های دیکتاتوری و تا انقلاب ١٩۷۴ این‌طور بود. با به دست آوردن آزادی‌های همگانی و حقوق و آزادی‌هایی که اصولاً در ماهیت نظام دمکراتیک هستند، نویسنده می‌تواند مستقیماً به موضوعاتی بپردازد که در زمان دیکتاتوری نمی‌شود به آن‌ها پرداخت. دوره‌ای که می‌توانم آن را مهم‌ترین دوره کار ادبی خود بدانم، با انقلاب آغاز شد، و به طریقی، در نتیجه انقلاب رشد کرد. اما این دوره، نتیجه کودتای ضدانقلابی نوامبر ۱٩۷۵ نیز بود. زمانی که ادامه روزنامه‌نگاری برای من غیرممکن شد، تصمیم گرفتم خود را صرفاً وقف ادبیات کنم.

پرسش: شما اخیراً پیرامون لزوم بازنگری دمکراسی و ضرورت تکمیل دمکراسی سیاسی با دمکراسی اقتصادی و فرهنگی نوشته اید. شما می‌گویید دمکراسی اقتصادی با بازار و دمکراسی فرهنگی با فرهنگ توده‌ای صنعتی- که در آن یک فرهنگ بر همه فرهنگ‌های دیگر غالب می‌شود- جایگزین شده است. اما به نظر شما افرادی مثل ما که از کشورهایی می‌آیند که فرهنگ غالب در آن‌ها به دنیا آمده، این موضوع را چگونه می‌فهمند؟ به عنوان مثال، در حالی که فرهنگ تجاری شده است، ما در عرصه فرهنگی آمریکا جوانب مثبت بسیاری نیز می‌بینیم.

پاسخ: تصور نمی‌کنم کسی جوانب مثبت دنیای فرهنگی آمریکای شمالی را انکار کند. این‌ها شناخته شده اند. اما این جوانب نمی‌توانند باعث شوند نتایج فاجعه‌بار روند صنعتی و تجاری «سطحی شدن فرهنگی» که ایالات متحده در سراسر جهان مرتکب آن می‌شود را فراموش کنیم. توهمی ایجاد شده بود که گویا فرهنگ اشتراکی مفروض منطبق با قواعد حسابی با جمع فرهنگ‌های فردی یکی خواهد بود. اما در هیچ لحظه از تاریخ، چنین چیزی هرگز اتفاق نیافتاده است، و آمریکای شمالی‌ها در حال حاضر در کشور خود، بیش از اندازه کافی زمینه برای شناخت این دارند.

پرسش: طی یک سخنرانی در همایش اجتماعی جهان، شما از آن‌چه «به اصطلاح چپ» می‌نامید و از سندیکاها به خاطر نابینایی‌های مشخص‌شان در برخورد به موضوعات مشخصی که در مقابل جهان امروز است، انتقاد کردید. نابینایی چپ در کجاست؟

پاسخ: من فکر می‌کنم همه ما از حالت سرگیجه چپ و از دست رفتن قدرت سندیکاها باخبر باشیم. راست برای حکومت کردن نیازی به ایده ندارد، اما چپ بدون آن نمی‌تواند حکومت کند. اشتباه مارکسیست‌ها طی سال‌ها این بود که فکر می‌کردند با سلاح‌های گذشته همیشه می‌توان در نبردهای حال پیروز شد. چون تئوری خود را نو نکرد، عمل راه خود را گم کرد. پراگماتیسم باقی کار را انجام داد، و اپورتونیسم کار را تمام کرد. اکثر احزاب کمونیست تن به «جراحی پلاستیک» دادند و نتیجتاً مشکل بتوان آن‌ها را به جا آورد.

 

پرسش: شاید این خیلی کلی باشد، اما بسیاری از شخصیت‌های شما منزوی و در کنترل محیط خود و درک واقعیت ناتوان به نظر می‌رسند، به رغم بی‌منطقی‌شان، تصمیمات منطقی می‌گیرند. اگر این شرایط انسانی باشد، آیا می‌توانیم از آن فرار کنیم؟

پاسخ: من هیچ‌وقت با «قهرمانان مثبت» در ادبیات، میانه خوبی نداشته ام. آن‌ها اغلب کلیشه‌ای هستند، کپی از کپی، تا موقعی که مدل از رمق بیافتد. من پیچیدگی، شک و تردید، نامطمئنی را ترجیح می‌دهم، نه به این خاطر که این‌ها مواد خام ادبی بیش‌تر «مولّد»ی را ارائه می‌کنند، بلکه به این دلیل که ما انسان‌ها واقعاً این‌طور هستیم. انسان، موجودی است که دایماً در «دست ساختمان» است، البته به شیوه‌ای موازی با آن، همیشه در یک حالت ویرانی دایمی نیز به سر می‌برد. من چیزی را که مارکس و انگلس در خانواده مقدس نوشتند به یاد می‌آورم: «اگر شرایط انسان را می‌سازند، پس انسان باید این شرایط  را بسازد.» به اعتقاد من، این کلمات مختصر و مفید، اندیشه سیاسی را در انسانی‌ترین و بخشنده‌ترین شکل آن بیان می‌کنند.

 

پرسش: شما گفته اید بیش‌تر آثارتان، به استثنای داستان آخری، آشکارا سیاسی نیستند. در این جهان بعد از یازده سپتامبر، رابطه بین هنر و سیاست چیست؟

پاسخ: در همه کتاب‌های من اشارات ماهیتاً سیاسی و اجتماعی، گاهی اوقات به وضوح و گاهی اوقات به طور ضمنی، را می‌توان دید. راجع به ارتباط بین هنر و سیاست، من بین پیش و بعد از یازده سپتامبر تفاوتی قایل نمی‌شوم (می‌شود از قبل و بعد از هیروشیما هم سخن گفت). نویسندگان و هنرمندان عموماً قبل از هر چیز شهروند هستند، یا امید می‌رود چنین باشند، و رفتار سیاسی آن‌ها رفتار شهروندان است. اما هنر آن‌ها به هیچ وجه مقید نیست که صدای آن رفتار باشد. کانت در این مورد درست گفته است: «عملکرد عظیم هنر، برخلاف دیگر انواع گفتمان‌ها (به عنوان نمونه، علم یا تاریخ) حساس کردن خمیره موجود در ما، نسبت به امکانات تجربه ماست.» برخلاف آن‌چه که ممکن است به نظر خواننده عجول برسد، ماورای طبیعت در اینجا نقشی ندارد. 
 

http://www.politicalaffairs.net/article/articleview/3064/1/159/

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *