دوشنبه, مهر ۲

آپارتاید جهانی

امروز چه چیز در دستور روز مدل جهانی‌سازی موجود قرار دارد؟ در شرایط فعلی همه جا و به طور گسترده مالکیت دولتی خصوصی‌سازی می‌شود. این روند را می‌توان روند دیواربندی (enclosures) در سطح جهان نامید. یک چنین روندی که طی آن زمین دولتی دورش دیوار کشیده شد و مورد استفاده خصوصی قرار گرفت، در بدو آغاز سرمایه‌داری در انگلستان  و سپس در اروپای غربی پدید آمد تا سرانجام تمامی قاره اروپا را در بر گرفت. این دیواربندی‌ها جوامع دهقانی را از بین برد. البته می‌توان گفت که این کار در غرب پیشرفته، روند کارآمدتری از آبادانی و پیدایش شهرها را سبب شد. اما واضح و مبرهن است که امروزه در مناطق جنوبی همان نتایج به دست نخواهد آمد، زیرا برای آن‌که بتوان قابلیت رقابت داشت، چیزی که امروزه نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد، بایستی دارای فن‌آوری مدرن بود.

امروز چه چیز در دستور روز مدل جهانی‌سازی موجود قرار دارد؟ در شرایط فعلی همه جا و به طور گسترده مالکیت دولتی خصوصی‌سازی می‌شود. این روند را می‌توان روند دیواربندی (enclosures) در سطح جهان نامید. یک چنین روندی که طی آن زمین دولتی دورش دیوار کشیده شد و مورد استفاده خصوصی قرار گرفت، در بدو آغاز سرمایه‌داری در انگلستان  و سپس در اروپای غربی پدید آمد تا سرانجام تمامی قاره اروپا را در بر گرفت. این دیواربندی‌ها جوامع دهقانی را از بین برد. البته می‌توان گفت که این کار در غرب پیشرفته، روند کارآمدتری از آبادانی و پیدایش شهرها را سبب شد. اما واضح و مبرهن است که امروزه در مناطق جنوبی همان نتایج به دست نخواهد آمد، زیرا برای آن‌که بتوان قابلیت رقابت داشت، چیزی که امروزه نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد، بایستی دارای فن‌آوری مدرن بود.

تارنگاشت عدالت

 

نویسنده: سمیر امین

برگردان: خ. طهوری

 پارتاید جهانی

امپریالیسم نوین و جنوب جهانی شده

بحث جهانی‌سازی روزبروز بیش‌تر به ترس و وحشت در کشورهای صنعتی شمالی دامن می‌زند. برعکس، پی‌آمدهای این نوع جهانی‌سازی در کشورهای جنوبی اصلاً مورد توجه قرار نمی‌گیرد، با این‌که اکثریت ۸۵ درصدی جمعیت کره زمین در کشورهای جنوبی زندگی می‌کند. و علاوه بر آن به راحتی نیز می‌توان تشخیص داد ـ و من این مطلب را در بدو امر اعلام می‌کنم ـ، که با در نظر داشتن منافع اکثریت مردم جهان، مدل جهانی‌سازی نئولیبرالی، تبهکاری محض است و این مدل جهانی‌سازی اجباراً به سوی یک نظم نظامی پیش خواهد رفت، زیرا که تنها و تنها به کمک استفاده فزاینده از زور می‌توان آن را پابرجا نگاه داشت. این به مفهوم افزایش حجم سلاح‌های نظامی و خطر هر آن استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی، از جمله سلاح‌های اتمی، که پی‌آمد منطقی کوشش برای حفظ این مدل از جهانی‌سازی است، می‌باشد.

قبل از این‌که به این هسته مرکزی بپردازم، فکر می‌کنم که برخی تأملات در مورد مدل‌های مختلف جهانی‌سازی که در طول تاریخ پدید آمد، به ویژه در مورد دو مدل کاملاً مختلفی که پس از جنگ دوم جهانی تا به امروز وجود داشت و دارد، لازم باشد. مدلی که در سه دهه اول پس از جنگ دوم جهانی دوم، تا اواسط دهه ٧٠ وجود داشت و دیگری که امروز به شکل غالب عمل می‌کند و ما در طول ٢۵ تا ٣٠ سال اخیر با آن مواجهیم.

جهانی‌سازی و کلنیالیسم

جهانی‌سازی واقعاً چیز نوینی نیست. دنیا همواره جهانی بوده است. ولی جالب توجه است که جهانی‌سازی در گذشته، یعنی قبل از شروع عصر جدید و یا کاپیتالیسم، گرچه دارای بسیاری از جوانب منفی ولی به مراتب بیش‌تر از جهانی‌سازی مدرن دارای جوانب مثبت بوده است. طبیعتاً در طول تاریخ همواره کشتارهای وسیعی صورت گرفت، ولی جهانی‌سازی در شکل گذشته خود این امکان را در اختیار خلق‌های کم تکامل یافته می‌نهاد تا عقب‌افتادگی خود را جبران کنند. مثلاً جهانی‌سازی به اروپاییان امکان داد تا خود را به سطح خلق‌های خاورمیانه و اعراب که در آن زمان برتری داشتند، برسانند.

این شکل از مدل جهانی‌سازی قدیمی، یا بهتر بگوییم جهانی‌سازی منطقه‌ای متعدد، اختلافات فاحشی با آن نوع از جهانی‌سازی که ما در طی عصر نوین یا به دیگر سخن طی پیدایش سرمایه‌داری در ۵٠٠ سال گذشته با آن روبرو هستیم، دارد. در اینجا هم ما با یک روند واحد سروکار نداریم، بلکه ما با جهانی‌سازی منطقه‌ای متنوعی و یا مدل‌های سلسله‌وار فراوانی روبرو هستیم که بالاجبار نابرابری و قطبی‌شدن در سطح جهان را پدید آورده و به طور مستمر تعمیق ‌بخشیدند. لذا این جهانی‌سازی را می‌توان مترادف با امپریالیسم دانست و درک من از این روند هم همین است. زیرا که آن‌ها به هیچ‌وجه شرایطی را به وجود نیاوردند که شانس خلق‌های کم‌تر رشد یافته برای جبران عقب‌ماندگی افزایش یابد، بلکه برعکس راه پیشرفت این خلق‌ها را مسدود کرده و در نتیجه باعث بزرگ‌ترین رسوایی در تاریخ بشریت گردیدند.

طبیعتاً هر یک از این مدل‌ها ـ من مخصوصاً از مدل‌ها و نه جبر تاریخ سخن می‌گویم ـ ویژگی‌های خود را دارا است. می‌توان از مدل گذشته امپریالیسم سخن گفت. از دوران انباشت ثروت، از دوران رشد و تکامل آمریکای شمالی و آمریکای لاتین با پدید آمدن برده‌داری و کشتار سرخ‌پوستان. آن هم مدلی از جهانی‌سازی بود که البته برای سرخ‌پوستان و سیاه‌پوستان بسیار مخرب و جنایت‌بار.

و حالا بپردازیم به مدل دوم که شاید بتوان آن را مدل کلاسیک نامید، که با صنعتی شدن غرب، یعنی مراکز غربی، عمدتاً اروپای غربی ولی همین طور ایالات متحده آمریکا، یعنی آمریکای شمالی و سپس ژاپن شکل گرفت.  این مدل تا اندازه‌ای ـ اما نه بالاجبار ـ با کلنیالیسم همراه بود. و این کلنیالیسم هم یک مدل جهانی‌سازی بود. لذا ادعای این‌که آفریقا در سیستم جهانی ادغام نیست، تنها می‌تواند یک استهزا باشد. این قاره در آغاز توسط تجارت برده، سپس توسط کلنیالیسم که یکی از زشت‌ترین نوع جهانی‌سازی است به سیستم جهانی پیوست. در این دوران، جهانی‌سازی کم و بیش مساوی بود با تضاد مابین مناطق صنعتی شده و غیرصنعتی ـ و یا بنا بر ترمینولوژی انتخابی من، تضاد مابین مراکز و حاشیه.

دو مدل جهانی‌سازی

در دوران بعد از جنگ دوم جهانی ما با مدل‌های جهانی‌سازی دیگری روبرو هستیم. آن یکی ـ با وجود کلیه تضادهای درونی خود، با وجود مرزهایش و با این‌که طبیعتاً ناقص بود ـ این قدر تبهکار و خطرناک مثل این یکی که سپس جایگزین آن شد، نبود. از موضع آسیایی- آفریقایی می‌توان آن نوع کم‌تر خطرناک را مدل «باندونگ» نامید. ایده‌های کنفرانس باندونگ در سال ۱٩۵۵ تا اواسط دهه ٧٠ غالب بود. طی این کنفرانس «جهان سوم» به عنوان نام مترادف با جنبش غیرمتعهدها پدید آمد. این جنبش، خواست کشورهای در حال رشد را در مورد به اصطلاح نظم نوین اقتصادی جهان در سال ۱٩٧۴ به سازمان ملل متحد تحمیل کرد. این نظم نوین توسط قدرت‌های امپریالیستی و بیش از همه ایالات متحده آمریکا و هم‌پیمانان اروپای غربی آن رد شد. مدل باندونگ نتیجه دو پیروزی (و یا دو شکست) بود: پیروزی دمکراسی بر فاشیسم و پیروزی خلق‌های آسیا و آفریقا بر استعمار کهنه.  یعنی پیروزی بر دوران ماقبل. این پیروزی مضاعف، طبیعتاً رؤیاهای فراوانی را دامن زد، ولی در عین حال باعث شد که مردم امکان فایق ‌آمدن به عقب‌ماندگی خود را عملی و ممکن بپندارند، فایق آمدنی با تمامی تضادها و جوانب منفی خود. با دخالت دولت، که آن هم دارای جوانب مثبت و منفی بود، در واقع از رشد برخی منفی‌ترین پدیده‌های سرمایه‌داری جلوگیری به عمل آمد مثلاً توسط اعمال محدودیت‌های دولتی (پروتکسیونیسم) که خود نوعی جهانی‌سازی پیمانی است. یعنی نه جهانی‌سازی تنها به سود قوی‌ترها، بلکه نوعی جهانی‌سازی که شانس و امکاناتی برای دیگران، یعنی کشورهای فقیر نیز پدیدآورد و رفرم‌های اجتماعی کم و بیش رادیکالی را به دنبال داشته باشد. طی این دوران حتا اگر سیاست دخالت دولتی همواره هم‌گام با روند دمکراتیک پیش نمی‌رفت، با این وجود اغلب با پیشرفت‌های اجتماعی اجین بود.

به همین علت در این چارچوب نرخ رشد نسبتاً بالایی، یعنی بزرگ‌ترین نرخ رشد در سطح جهان که در تاریخ سرمایه‌داری و تاریخ بشریت بی‌نظیر بود، حاصل شد. می‌توان گفت که اشتغال کامل وجود داشت که با ارتقای سریع و همه‌جانبه اجتماعی اغلب انسان‌ها هم‌گام بود. در بسیاری از موارد از نابرابری کاسته می‌شد و یا حداقل نابرابری موجود تشدید نمی‌گردید.

امروز به ما می‌گویند که این نوع جهانی‌سازی غیرمنطقی بوده است. و این مدل توسط چیزی که امروز با نرخ رشدی به مراتب نازل‌تر وجود دارد، جایگزین شد. در ٣٠ سال اخیر این نرخ رشد، نصف نرخ رشد در طی مدل‌های گذشته بوده است. اشتغال کامل و ارتقای اجتماعی جای خود را به بیکاری فزاینده، نگرانی و بیم از آینده، کوتاه کنیم،  به کلیه اشکال قابل تصور فقر و نابرابری داده است.

در دهه ۵٠ و ۶٠ بخش باثبات مناسبات کاری در غرب مابین ۸٠ تا ٩٠ درصد و در کشورهای جنوب در حدود ۵٠ درصد بود. اگر این ارقام را به کلیه مناسبات کاری آن زمان تعمیم دهیم، می‌توان گفت که قریب سه‌چهارم انسان‌ها دارای مناسبات کاری باثبات بودند. امروز این رغم در غرب معادل با ۶٠ درصد و در جنوب ٢٠ درصد است. یعنی به طور کل در سطح جهان سه‌چهارم انسان‌ها نه دارای محل کار ثابتند و نه امکانی برای تامین درآمدی منظم و حقوق اجتماعی برای خود و خانواده‌شان در اختیار دارند. و این گرایش به سوی فقر و بی‌نوایی در سطح جهان بدون تغییر ادامه می‌یابد. وجود دو جهان مختلف که در کنار یکدیگر وجود دارند، روزبروز واضح‌تر به چشم می‌خورد: در یک جهان کسانی زندگی می‌کنند که از افزایش خلاقیت تولید و تکنولوژی بهتر و انباشت سرمایه شتاب‌یابنده بهره می‌برند و در جهان دیگر مردم بی‌نوا و درمانده که روزبروز بر تعدادشان افزوده می‌گردد. با وجود این ادعا می‌شود که این پدیده کاملاً منطقی و از نظر تاریخ غیرقابل اجتناب است.

اختلاف تعیین‌کننده مابین مدل اول و مدل دوم جهانی‌سازی در سطح بهره سرمایه نهفته است: در مدل اول سطح بهره مابین ۴ تا ۸ درصد بود، در حالی که در مدل دوم مابین ۸ تا ١۶ درصد، یعنی دو برابر آن رقم می‌خورد. پس آیا این‌که کدام مدل منطقی است، بستگی به آن دارد که چه کسی از آن بهره می‌برد: اگر سرمایه منفعت‌بر بود، حتا اگر به ضرر همه خلق‌های جهان هم تمام شود، آن مدل منطقی است. و اما اگر خلق‌ها بیش‌تر از سرمایه از آن مدل سود ببرند، پس آن مدل منطقی نیست.

حال آن مدلی که آن را مدل «باندونگ» نامیدم، افق‌های فراوانی، چه مثبت و چه منفی را در مقابل ما می‌گشاید، که نمی‌توانم در این مدخل بدان‌ها بپردازم، علاوه بر آن‌که این دوران به پایان رسیده و آنچه که امروز حکم‌فرماست، آن مدل از جهانی‌سازی است که هم رشد کم‌تر، هم فقر گسترده‌تر و هم نابرابری فزاینده‌تری را به ارمغان آورده و طبیعتاً بسیار هم منطقی محسوب می‌شود، با این‌که این مدل شاید که تبهکارانه‌ترین مدل جهانی‌سازی در تاریخ باشد. زیرا که شرایط لازم برای جنگ مستمر را فراهم می‌سازد که در کنار پدیده‌های کثیف فراوان دیگر شامل تروریسم مستمر، راسیسم مستمر، جنگ‌های داخلی مستمر و حماقت مستمر نیز می‌گردد. اما مهم‌تر از همه این مدل اساس جنگ مستمر را پایه‌ریزی می‌کند.

امپریالیسم نوین و شکست آن

من این مدل نوین را «جهانی‌سازی امپریالیستی» می‌نامم، نه به عنوان پساامپراتوری و یا پساامپریالیستی، زیرا که امپریالیستی‌تر از مدل قبلی جهانی‌سازی است، ولی مشخصه‌های مختلف ویژه دیگری را ارایه می‌دهد. قبل از جنگ دوم جهانی تنها ممکن بود از امپریالیسم به صورت جمع سخن گفت، زیرا که امپریالیسم به صورت پدیده منفرد وجود نداشت و بیش‌تر کشورهای امپریالیستی بودند که بلاانقطاع با یکدیگر در جنگ و نزاع قرارداشتند. این مدل توسط مدل دیگری جایگزین شد که من به خاطر سهولت کار، امپریالیسم دسته‌جمعی (سه ‌تفنگدار) ایالات متحده آمریکا، اروپا و ژاپن می‌نامم. ولی با کدام استدلال؟

حتا با این‌که من در اینجا نمی‌خواهم یک تحلیل جامع در مورد تغییرات در درون سرمایه‌داری که باعث پدید آمدن مدل جدید شد، ارایه دهم، با این حال روشن است که ابزار اقتصادی کلکتیو برای مدیریت این سیستم سرمایه‌داری جهانی، از قبیل سازمان تجارت جهانی WTO که مهم‌ترین آن است و یا صندوق بین‌المللی و بانک جهانی و غیره، اهرم‌های مهمی است. این در مورد ابزار سیاسی مثل ناتو نیز که روزبروز بیش‌تر جایگزین سازمان ملل متحد می‌گردد، صدق می‌کند، با این‌که ناتو در وهله اول یک ابزار نظامی است و اتفاقی هم نیست. ناتو در اصل یک پروژه اروپایی نیز هست که به ابتکار ایالات متحده آمریکا ولی با کمک کشورهای اروپایی پدید آمد. این پروژه‌ای است که باید اروپا را به بُعد نظامی پروژه آتلانتیک تقلیل دهد. اروپایی در نظر گرفته شده که پایتختش در واشنگتن دی. سی. باشد. من این امپریالیسم کلکتیو را در رابطه با پی‌آمدهایش برای کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین «آپارتاید در سطح جهان» می‌نامم. این ایده، بالاجبار با هدف سفیهانه و در نتیجه تبهکارانه‌ مربوط است که خواستار کنترل نظامی کره زمین می‌باشد.

هر مقصود سفیهانه‌ای به شکست منجر خواهد گردید ـ مقصود هیتلر سفیهانه بود، تبهکارانه بود و چون سفیهانه بود با شکست روبرو گردید ـ اما به چه قیمتی؟ حال این مقصود ناتو نتیجه اشتیاق و آرزوی آن است که کنترل نظامی جهان را به دست آورد. در مبارزه علیه این مدل از جهانی‌سازی، خواست ممنوعیت سلاح‌های هسته‌ای دارای اهمیت اساسی است. اگر بخواهیم صریح‌تر بگوییم، مسأله بر سر موعظه ریاکارانه علیه توسعه سلاح‌های هسته‌ای در اینجا و آنجا، که بنوبه خود مطرود است، نیست، بلکه بخاطر این است که آن‌ها که تهدید واقعی برای بشریت اند و عملاً در رده قدرتمندان قرار دارند مورد حمله قرار گیرند. صحبت به ویژه از ایالات متحده آمریکا با برخورد متفرعنانه و استهزا‌آمیزش است که علناً تهدید می‌کند که هر جا که برایش سودمند باشد، از این سلاح استفاده خواهد کرد. این مدل اکنون سعی به انجام کاری دارد، و من باز تکرار می‌کنم، کاری بسیار سفیهانه و غیرمنطقی، که از موضع انسان‌دوستانه پی‌آمدهای بسیار غیرمنطقی به دنبال خواهد داشت. اصولی را که من در مقابل مطرح می‌کنم، «de-linking»، یعنی «جدا شدن» و یا «گسستن» نام گذارده‌ ام. شاید عبارت خوبی انتخاب نکرده باشم، چون می‌توان پنداشت که منظور خودمختاری و شاید ترک این سیاره و اقامت در سیاره دیگر باشد. اما من زیر عنوان «de-linking»، اولویت به تحول و رشد فزاینده اجتماعی را در مقابل تنزل ارزش شرکت در جهانی‌سازی می‌دانم.

این دقیقاً درست برعکس آن چیزی است که امروزه روند جهان را تعیین می‌کند که به اصطلاح «تطبیق» نام گرفته است. تطبیق در مدل جهانی‌سازی ‌غالب به مفهوم انطباق ملل ضعیف با ملزومات تکامل سیستم سرمایه‌داری جهانی در شکل امروزی خود تعبیر می‌گردد. این در عمل به مفهوم تطابق جنوب با نیازهای شمال است که مدل تکاملی مورد پسند خود را به ضرر کشورهای دیگر به پیش می‌برد. اما این روند در عین حال تطابق اروپا با نیازهای ایالات متحده آمریکا، که پروژه تسلط جهانی ویژه خود را دنبال می‌کند نیز هست. زیر عنوان تطبیق هیچ‌گاه تطابق شمال با ملزومات مدل‌های دیگر از تکامل جهانی تعبیر نمی‌گردد، مدلی که جنوب نیز از آن بهره‌‌مند شود. از این تطبیق حتا تطابق ایالات متحده آمریکا با حوایج دیگران، مثلاً اروپایی‌ها نیز تعبیر نمی‌گردد. هیچ‌کس از ایالات متحده آمریکا نمی‌خواهد که خود را تطبیق دهد و مثلاً از موازنه منفی تجارتی عظیم خود بکاهد.

دقیقاً این تطابق ضعفا با شرایطی که قدرتمندان را قدرتمند کرده است، شانس آن‌ها را برای «جبران» نابود می‌کند. و در اینجا منظورم تنها جبران عقب‌ماندگی از سیستم سرمایه‌داری نیست، بلکه شانس کشورهای ضعیف برای تکاملی با محتوی اجتماعی مثبت برای رفاه مردم کشور خود می‌باشد. لذا پیشنهاد می‌کنم که اولویت را وارونه کنیم. این مطلب را می‌توان با یک مثال از کشاورزی و یا از جامعه دهقانی تصویر کرد. فراموش نکنیم: سه میلیارد نفر در جوامع دهقانی می‌زیند که بیش از نیمی از جمعیت کره زمین را تشکیل می‌دهد. اگر از حقوق ویژه این انسان‌ها سخن بگوییم، به ما جواب می‌دهند: «اما اصول و ارزش‌هایی که در حقوق انسان‌ها ثبت گردیده، هر نوع برخورد جداگانه‌ای را ممنوع می‌کند و برای همه انسان‌ها و از جمله دهقانان نیز صادق است.» من معمولاً جواب می‌دهم: «پس ما نیز اجازه نداریم در مورد حقوق ویژه زنان صحبت کنیم، زیرا آن‌ها هم «فقط» نیمی از بشریت را تشکیل می‌دهند و چون آن‌ها نیز انسان هستند، پس لازم نیست که به طور ویژه در مورد آن‌ها سخن گفته شود!» نه این نظر من نیست.

آپارتاید جهانی و امکانات بدیل

امروز چه چیز در دستور روز مدل جهانی‌سازی موجود قرار دارد؟ در شرایط فعلی همه جا و به طور گسترده مالکیت دولتی خصوصی‌سازی می‌شود. این روند را می‌توان روند دیواربندی (enclosures) در سطح جهان نامید. یک چنین روندی که طی آن زمین دولتی دورش دیوار کشیده شد و مورد استفاده خصوصی قرار گرفت، در بدو آغاز سرمایه‌داری در انگلستان  و سپس در اروپای غربی پدید آمد تا سرانجام تمامی قاره اروپا را در بر گرفت. این دیواربندی‌ها جوامع دهقانی را از بین برد. البته می‌توان گفت که این کار در غرب پیشرفته، روند کارآمدتری از آبادانی و پیدایش شهرها را سبب شد. اما واضح و مبرهن است که امروزه در مناطق جنوبی همان نتایج به دست نخواهد آمد، زیرا برای آن‌که بتوان قابلیت رقابت داشت، چیزی که امروزه نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد، بایستی دارای فن‌آوری مدرن بود. با فن‌آوری مدرن به طور مستمر نیروهای انسانی رها می‌گردد که نیم‌کره جنوبی (و به طور فزاینده همین طور نیم‌کره شمالی) قادر نیست امکانات زندگی آن‌ها را تأمین کند. نابودی جوامع دهقانی امروز به مدل دیگری از آبادی (Urbanisation) منجر می‌شود، و آن پیدایش حلبی‌آبادهاست و دیگر هیچ. این کشتار خلق‌ها در سطح جهان است. به همین دلیل من این وضعیت را آپارتاید در سطح جهان نام نهاده‌ام.١

لذا نتیجه‌گیری من این است که ما باید راجع به یک مدل بدیل و یا بهتر راجع به مدل‌های مختلف با تفاوت‌هایشان بیاندیشیم. ما به کپی احتیاج نداریم. ما به نسخه‌های مشابه برای همه که بانک جهانی و لیبرالیسم اقتصادی تجویز می‌کند، نیازی نداریم. ما محتاج یک مدل دیگر از جهانی‌سازی هستیم که تحت شرایط جدید مجدداً مورد بحث و بررسی قرار گیرد. چهار چیز دارای اهمیت مرکزی است:

اولاً؛ یک اروپای دیگر لازم است، اروپایی که خود را از لیبرالیسم و آتلانتیزیسم (منظور پیمان آتلانتیک شمالی است) برهاند. این کار مطمئناً در ماه‌ها و سال‌های آینده صورت نخواهد گرفت، ولی لازم است.

دوماً؛ می‌بایستی که کشورهای پراهمیت و در حال رشد مثل چین به سوی مدل اجتماعی دیگری قدم بگذارند و راه رفته را که به سوی به اصطلاح کاپیتالیسم نرمال است، دنبال نکنند.

سوماًً؛ احیای همبستگی مابین خلق‌های جنوب به طور مبرمی ضروریست. در اینجا تکرار ساده «باندونگ» مورد نظر نیست، زیرا که در تاریخ تکرار مجدد وجود ندارد ولی لازم است که نکات اساسی آن مجدداً مورد تأکید قرار گیرد.

و چهارماً؛ به تعداد زیادی از رفرم‌ها و تغییرات و دمکراتیزه کردن ساختارهای مؤسسات بین‌المللی و سازمان ملل متحد و دیگر سازمان‌ها نیاز است. این رفرم‌ها بایستی که به کلی با پروژه‌های کاریکاتورمابانه پیشنهادی «کوفی عنان» اختلاف داشته باشد. مهم‌تر از همه بایستی که این تغییرات به کارگیری مجدد سازمان ملل متحد- و نه ناتو – به مثابه ابزار سیاسی لازم برای احقاق مدلی انسانی و قابل قبول از جهانی‌سازی را در برگیرد.

 

۱- رجوع شود به سمیر امین؛ کشتار خلق سرمایه‌داری در «اوراق»، ٧/۲٠٠۴ ص. ۸۱٧ تا ۸۲۴

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *