یکشنبه, مهر ۱

شکل نوینی از فاشیسم؟

فاشیسم جنگ بعد از جنگ به راه می‌اندازد تا کشورهای دیگر را به زیر سلطه خود درآورد و بر دیگران تفوق یابد. در عین حال لازم است که در درون با تهدیدات متعددی مواجه باشد تا بتواند ملت را در ترس و لرز نگاه دارد و بدین وسیله فعالیت‌های «میهن‌پرستانه» بیش از حد را مقدور سازد. البته هر منتقدی آناً خائن محسوب خواهد گردید. و سرانجام «پاکستن» اشاره می‌کند که کلیه رژیم‌های موفق فاشیستی سیاست همکاری بسیار نزدیک با کنسرن‌ها، به ویژه با کنسرن‌های صنعتی- نظامی را دنبال کرده‌اند. که البته اگر بخواهیم این تعریف را تعبیر کنیم، فاشیست‌ها را نه در خاور نزدیک، بلکه در واشنگتن خواهیم یافت.

فاشیسم جنگ بعد از جنگ به راه می‌اندازد تا کشورهای دیگر را به زیر سلطه خود درآورد و بر دیگران تفوق یابد. در عین حال لازم است که در درون با تهدیدات متعددی مواجه باشد تا بتواند ملت را در ترس و لرز نگاه دارد و بدین وسیله فعالیت‌های «میهن‌پرستانه» بیش از حد را مقدور سازد. البته هر منتقدی آناً خائن محسوب خواهد گردید. و سرانجام «پاکستن» اشاره می‌کند که کلیه رژیم‌های موفق فاشیستی سیاست همکاری بسیار نزدیک با کنسرن‌ها، به ویژه با کنسرن‌های صنعتی- نظامی را دنبال کرده‌اند. که البته اگر بخواهیم این تعریف را تعبیر کنیم، فاشیست‌ها را نه در خاور نزدیک، بلکه در واشنگتن خواهیم یافت.

تارنگاشت عدالت

مطلب رسیده

 

نویسنده: Rainer Rupp

منبع: دنیای جوان

برگردان: م. هادی

 

دولت ایالات متحدۀ (آمریکا) تهاجم تبلیغاتی را آغاز می‌کند: بوش و رامسفلد خطر «فاشیست‌های اسلامی» را گوشزد می‌کنند و منتقدین جنگ عراق را در ردیف «کسانی که هیتلر را بی‌آزار قلمداد می‌کردند» قرار می‌دهند.

رییس‌جمهور ایالات متحده، جرج دبلیو بوش و وزیر دفاع او دونالد رامسفلد این روزها با سخنرانی‌های داغ برای جنگ عراق تبلیغ می‌کنند. بوش در قبال مقاومت پیوسته در حال رشد علیه نیروهای اشغالگر در عراق و  بلندتر شدن (صدای) خواسته‌های مردم و نیروهای اپوزیسیون در ایالات متحدۀ آمریکا، خروج ارتش (از عراق) را مجدداً رد کرد. رییس‌جمهور روز چهارشنبه (به وقت محلی) در یک متینگ انتخاباتی در نشویل واقع در ایالت تنسی گفت که خروج عجولانه، عراق را به یک دولت تروریستی تبدیل خواهد کرد. او گفت «مسأله حیاتی است.»  پیروزی در عراق «یک پیروزی ایدئولوژیکی مهم در مبارزه قرن بیست و یکم» خواهد بود.

روز قبل رامسفلد در تحریک‌آمیزترین سخنرانی دوران طولانی شغلی‌اش در برابر پیش‌کسوتان «لژیون آمریکا» در Salt Lake City حتا از جنگ علیه «شکل نوینی از فاشیسم» سخن گفت. وزیر دفاع ایالات متحده منتقدین سیاست جنگی دولت بوش به اصطلاح علیه «تروریسم» را با «آن گروه سیاست‌مداران از اعضای متفقین» که در دوران قبل از جنگ جهانی دوم «نازی‌ها را بی‌آزار قلمداد می‌کردند»، مقایسه کرد.

 

شکست انتخاباتی محتمل

بدون تردید از آنجا که احتمال شکست جمهوری‌خواهان در انتخابات نیمه اول کنگره در نوامبر در هر دو جا، هم سنا و هم مجلس نمایندگان، زیاد است، دولت بوش سعی می کند با هجوم تازۀ تبلیغاتی، یورش همه‌جانبۀ «جنگ علیه تروریسم» را در این میان به عنوان مبارزۀ حماسی آمریکا علیه یک فاشیسم نو جلوه دهد و بدین ترتیب شاید  نظر لطف انتخاب‌کنندگان را به دست آورد. اندکی پس از به اصطلاح ضربات تروریستی در ده فروند هواپیمای مسافری بر فراز اقیانوس اطلس، که در ماه گذشته گویا در لندن از آن جلوگیری شد، بوش به هموطنانش یادآوری کرد: «ما ملتی هستیم که با فاشیست‌های اسلامی در جنگ است.» با وجود انتقادات زیاد به خصوص از طرف مسلمانان، رییس‌جمهور ایالات متحده عبارت نشخوار شده از طرف مشاوران نئومحافظه‌کارش را از سال ٢٠٠۵ به کرات استفاده کرده است، برای این‌که به دشمن ناشناس در «جنگ جهانی علیه ترور» خود، نام ملموسی داده باشد.

اما تازه اکنون بوش و وزیرش با اشاره به «فاشیسم اسلامی» بحث تندی را در ایالات متحدۀ آمریکا به راه انداخته اند. در اولین عکس العمل در شمارۀ اینترنتی روزنامۀ واشنگتن پست بعد از سخنرانی در Salt-Lake-City  آمده است: «رامسفلد در همۀ موارد حق دارد و هرکس که نظر دیگری دارد، نه تنها در جبهه غلطی قرار دارد، بلکه حتا خطری است برای آزادی.» به عقیدۀ رامسفلد همۀ منتقدین جنگ عراق – با اشاره به سیاست کم‌بها دهنده و شکست خوردۀ نخست‌وزیر انگلستان (Neville Chamberlain) در برابر آلمان نازی – «اغماض کننده» و سازشکار در مقابل «فاشیست‌های اسلامی» هستند. هم‌زمان او خود و همکاران دولتی‌اش را با آن دسته از سیاست‌مداران سال‌های ۳٠، که جنگ را پیش‌بینی کرده و از همان ابتدا برخورد سختی را علیه هیتلر، که هنوز آنقدر قوی نبود، خواستار بودند، مقایسه می‌کند. «جنگ علیه ترور» کاملاً «با جنگ علیه کشورهای فاشیستی در جنگ دوم جهانی قابل مقایسه است.» این‌ها سخنان رامسفلد است، زیرا جنگ آمریکا علیه «ترور اسلامیست‌ها» جنگ علیه «شکل نوینی از فاشیسم» است. هم‌زمان رییس پنتاگون به همۀ آمریکایی‌های صادق صریحاً هشدار می‌دهد، که اشتباهات گذشته  سیاست‌مداران اغماض‌گر در برابر نازی‌ها را تکرار نکنند.  

 

اخبار منفی زیاد

دشمن اصلی را رامسفلد در مابین انتقادکنندگان غربی و به ویژه کشور خود، «جایی که سگ‌صفتی و اغتشاش اخلاقی و فرهنگی»  اشاعه دارد می‌بیند. رامسفلد رجز می‌خواند که این‌ها «قدرت مقاومت جوامع آزاد را تضعیف می‌کنند». این افراد «از تاریخ درس عبرت نگرفته ‌اند.» «به جای آن‌که به مقابله با خطرات نوینی که کشور را تهدید می‌کند، برخیزند… بیش‌تر به این می‌پردازند که کشور را تجزیه کنند.» هرکس جنگی که دولت آمریکا «علیه تروریسم» آغاز کرده است را مورد انتقاد قرار دهد، در « تضعیف روحیه مردم سهیم است.» به ویژه رسانه‌های گروهی مسؤول هستند، زیرا که منصفانه گزارش نمی‌دهند.

روزنامه‌نگاران مخصوصاً اخبار منفی در مورد عراق را مورد مبالغه قرار می‌دهند و تمامی هم و کوشش خود را متوجه کژروی‌های تعداد قلیلی از سربازان می‌کنند، ولی هیچ چیز در مورد آن سربازانی که در عراق به اخذ بالاترین نشان‌های نظامی موفق گردیده‌ ‌اند، نمی‌نویسند. خشم ویژه رامسفلد متوجه سازمان مدافع حقوق بشر «عفو بین‌الملل» است، که بازداشتگاه ویژه ایالات متحده آمریکا در «گوانتانامو» را به «گولاگ معاصر» تشبیه کرده است. خان جنگی پنتاگون یک چنین تهمت‌هایی را «غیرقابل بخشش» می‌داند.

حزب دمکرات در اولین واکنش خود رامسفلد را متهم می‌کند که دست به یک «کارزار کثیف سیاسی» زده است. وی کوشش دارد بدین وسیله تنها توجه انظار عمومی نسبت به «اشتباهات خود در مقام وزیر دفاع» را منحرف سازد. واشنگتن پست به نقل از نماینده دمکرات‌ها «پیت ستارک»، به اشاره به کمونیست‌خوار معروف سال‌های ۵٠ نوشت:  «رامسفلد در این روند شیوه‌هایی را به کار می‌گیرد که جو مک‌کارتی می‌توانست به آن مفتخر باشد.» این روزنامه ادامه می‌دهد: «هرچه رامسفلد زودتر از مقام خود استعفا دهد، آمریکا مطمئن‌تر و کم‌مخاطره‌تر خواهد شد.»

 

فرمول تبلیغاتی «فاشیسم اسلامی»

یکی از خطرناک‌ترین عبارات تبلیغی که از آشپزخانه سمی مشاورین نئومحافظه‌کار و همکاران دستگاه اداری بوش سرچشمه می‌گیرد «فاشیسم اسلامی» و یا «فاشیست‌های اسلامی» است. این‌ها عبارات تازه مد شده‌ای است که در حال حاضر در محافل سنت‌گرای مسیحی آمریکایی و محافل محافظه‌کار دست‌راستی در جریان است. رییس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، جورج دبلیو بوش در هفته گذشته هنگامی که در باره حماس فلسطین و حزب‌الله لبنان سخن می‌گفت این عبارات را مورد استفاده قرار داد. هر دوی آن‌ها احزاب دمکراتیکی هستند که در دولت‌های دمکراتیک انتخابی نمایندگانی دارند.

در مفهوم علمی خود عبارت «فاشیسم اسلامی»  بی‌معنا و منتاقض است. ولی: هیچ عبارت دیگری نمی‌توانست بهتر از آن جنگ بوش برای ایجاد یک «خاورمیانه نوین» مطلوب آمریکا را توجیه کند. «فاشیسم اسلامی» به مثابه یک عبارت جنگی احساسات خطرناکی را به غلیان می‌آورد و به ویژه نفرت نژادی علیه اعراب را تقویت می‌کند.

حتا با در نظر گرفتن موازین و تعاریف بورژوائی، مثلاً از پرفسور آمریکایی «رابرت پاکستن»، اتهام فاشیسم در مورد هیچ یک از گروه‌های اسلامی که علیه کنترل آنگلو – آمریکایی خاور نزدیک قیام کرده‌اند، صدق نمی‌کند. تنها گروه تقریباً فاشیستی که در این منطقه رشد یافت، حزب فالانژهای مارونی- مسیحی در لبنان است که در دهه ۸۰ یکی از هم‌پیمانان دولت دست راستی اسرائیل بود.

«پاکستن» در کتاب خود «کالبدشکافی فاشیسم» که در سال ٢٠٠۴ انتشار یافت و مورد توجه قرار گرفت، ۵ علامت مشخصه برای فاشیسم قایل است:

١ـ گروه، بحران عظیمی را احساس می‌کند، که با ابزار و وسایل سنتی گذشته قابل از میان بردن نیست.

٢ـ گروه احساس می‌کند که هم خود و هم خلق خود قربانی است و لذا استفاده از کلیه اقدامات دور از قانون و مغایر اخلاق جایز است.

۳ـ نیاز به اتوریته یک رهبر که در ورای قانون ایستاده باشد و به برتری غرایز خود واقف است.

۴ـ خلق برگزیده مجاز است بر دیگر خلق‌ها توفق داشته باشد، بدون آن‌که هیچ محدودیت حقوقی و یا قانونی برای خود لازم بداند.

۵ـ ترس از «اختلاط نژادی» با عناصر خارجی.

فاشیسم جنگ بعد از جنگ به راه می‌اندازد تا کشورهای دیگر را به زیر سلطه خود درآورد و بر دیگران تفوق یابد. در عین حال لازم است که در درون با تهدیدات متعددی مواجه باشد تا بتواند ملت را در ترس و لرز نگاه دارد و بدین وسیله فعالیت‌های «میهن‌پرستانه» بیش از حد را مقدور سازد. البته هر منتقدی آناً خائن محسوب خواهد گردید. و سرانجام «پاکستن» اشاره می‌کند که کلیه رژیم‌های موفق فاشیستی سیاست همکاری بسیار نزدیک با کنسرن‌ها، به ویژه با کنسرن‌های صنعتی- نظامی را دنبال کرده‌اند. که البته اگر بخواهیم این تعریف را تعبیر کنیم، فاشیست‌ها را نه در خاور نزدیک، بلکه در واشنگتن خواهیم یافت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *