قبل از هر چیز باید مفهوم «طب ملی» را به درستی تعریف کرد. «ملی» به آن مؤسسات و بنگاههایی میگوییم که در مالکیت اشخاص و افراد نباشد، بلکه در مالکیت همه خلق باشد و دولت ملی- به عنوان نماینده مردم- آنها را به نفع مالکین واقعی آنها، یعنی همه خلق اداره کند. پس طب ملی، یعنی لغو مالکیت خصوصی بر مؤسسات، بنگاهها و وسایل عمده بهداشتی، درمانی و دارویی و اجرای مالکیت همه خلقی بر این مؤسسات و وسایل، جز رایگان بودن همه خدمات بهداشتی و درمانی و استفاده مجانی از همه امکانات و وسایل و دارو، در ازای حق بیمهای که به تناسب درآمد پرداخت میشود، نمیتواند باشد.
قبل از هر چیز باید مفهوم «طب ملی» را به درستی تعریف کرد. «ملی» به آن مؤسسات و بنگاههایی میگوییم که در مالکیت اشخاص و افراد نباشد، بلکه در مالکیت همه خلق باشد و دولت ملی- به عنوان نماینده مردم- آنها را به نفع مالکین واقعی آنها، یعنی همه خلق اداره کند. پس طب ملی، یعنی لغو مالکیت خصوصی بر مؤسسات، بنگاهها و وسایل عمده بهداشتی، درمانی و دارویی و اجرای مالکیت همه خلقی بر این مؤسسات و وسایل، جز رایگان بودن همه خدمات بهداشتی و درمانی و استفاده مجانی از همه امکانات و وسایل و دارو، در ازای حق بیمهای که به تناسب درآمد پرداخت میشود، نمیتواند باشد.
تارنگاشت عدالت
روزنامه «مردم»، شماره ۴٠، دوشنبه ٢۵ تیر ماه ١٣۵٨
قبل از هر چیز باید مفهوم «طب ملی» را به درستی تعریف کرد. رژیم منفور پهلوی در این زمینه هم نابسامانی و هرجومرج و اغتشاش فکری ایجاد کرده بود و ارثیه شومی را از خود به جای گذاشت. این رژیم ضد خلقی و وابسته به امپریالیسم، اولاً همه نیازهای درمانی و از جمله تربیت کادرهای پزشکی و متخصص را به کشورهای امپریالیستی وابسته کرد و ثانیاً زیر شعار پر طمطراق «کار مردم را باید به دست مردم سپرد» مؤسسات و بنگاههای آموزشی و طبی کشور را هم به طور عمده به دست بخش خصوصی سپرد و آنها را به مؤسسات تجاری پر درآمدی برای صاحبانشان، که اغلب وابسته به دربار پهلوی بودند و به نحوی این «بزرگ منشی» خاندان فاسد پهلوی را ارج مینهادند، تبدیل کرد. در این معامله شوم، بازندگان واقعی، اکثریت قریب به اتفاق مردم، یعنی کارگران، دهقانان و سایر زحمتشکان یدی و فکری جامعه و از جمله توده پزشکان زحمتکش بودند. آنچه را که رژیم گذشته «ملی» مینامید، در واقع مؤسسات سوداگری شخصی و خصوصی بود.
«ملی» به آن مؤسسات و بنگاههایی میگوییم که در مالکیت اشخاص و افراد نباشد، بلکه در مالکیت همه خلق باشد و دولت ملی- به عنوان نماینده مردم- آنها را به نفع مالکین واقعی آنها، یعنی همه خلق اداره کند. پس طب ملی، یعنی لغو مالکیت خصوصی بر مؤسسات، بنگاهها و وسایل عمده بهداشتی، درمانی و دارویی و اجرای مالکیت همه خلقی بر این مؤسسات و وسایل، جز رایگان بودن همه خدمات بهداشتی و درمانی و استفاده مجانی از همه امکانات و وسایل و دارو، در ازای حق بیمهای که به تناسب درآمد پرداخت میشود، نمیتواند باشد.
حزب تودۀ ایران، حزب طبقۀ کارگر ایران، طرفدار جدی اتخاذ و اجرای چنین سیاست بهداشتی و درمانی است. حزب تودۀ ایران با تکیه به تجربیات کشورهای سوسیالیستی در زمینه بهداشت و طب ملی، میتواند کمکهای مؤثر عملی و فکری، که با شرایط خاص ایران منطبق و به نفع همه مردم باشد، بنماید. به همین دلیل حزب تودۀ ایران، به عنوان حزبی که برای حفظ منافع و حقوق همه زحمتکشان ایران مبارزه میکند، وظیفه خود میداند که به تجزیه و تحلیل علمی در مورد طب ملی بپردازد و راه اجرای آن را نشان دهد.
طب ملی امری نیست که بتوان آن را از امروز به فردا و با صدور اعلامیه و با تصویبنامه به مرحله اجرا گذاشت. هر گونه شتابزدگی و عوامفریبی و چپروی بیجا، وضع درمان را دچار سکته و جامعه ما را دچار اشکالات فراوان و انقلاب ملی و دمکراتیک ما را دچار مخاطره خواهد کرد.
ملی کردن، به آن معنی که در بالا از آن یاد شد، تنها در چارچوب یک اقتصاد ملی و مستقل و فرهنگ ملی و غیروابسته، بر پایه ملی کردن عمدهترین وسایل و مؤسسات تولید و خدمات (صنایع کلیدی و مادر، بانکها، بیمهها، بازرگانی خارجی، منابع زیرزمینی و دریایی کشور، وسایل و مؤسسات تولید نیرو، سدها، شبکههای تأمین آب و آبیاری، راهآهن و راهها، هواپیمایی و کشتیرانی، وسایل ارتباطی، بنگاههای عمده حمل و نقل، مؤسسات بزرگ کشاورزی و دامپروری، جنگلها و مراتع عمومی، زمینهای بزرگ، که در مالکیت دهقانان نیست، آموزش و پرورش در همه سطوح) امکانپذیر است.
برای ملی کردن طب به مفهومی که در بالا ذکر شد، باید زیربنای مادی و فنی آن را پیریزی کرد. این زیربنای مادی و فنی طب ملی، فقط در بطن و هماهنگ با زیربنای اقتصاد ملی و مستقل میتواند پیریزی شود و رشد یابد.
حال که جامعه ما اولین قدمها را در راه ایجاد یک اقتصاد ملی و مستقل، از طریق ملی کردن بانکها، بیمهها، قسمتی از زمینها و صنایع بزرگ وابسته به سرمایههای امپریالیستی، برداشته است، پیریزی سیستم طب ملی را میتوان و باید از هماکنون شروع کرد. برنامه طب ملی را باید در دو مرحله، که با هم پیوند حیاتی دارند، طرحریزی و پیاده کرد.
١- مرحله پیریزی زیربنای مادی و فنی
الف- اولویت دادن به بهداشت عمومی و طب پیشگیر در مقابل طب درمانی.
طب زمان رژیم پهلوی، طب مصرفی بود، کاملاً وابسته به سیستم طبابت در کشورهای عمده امپریالیستی، طب مصرفی، از این نظر که سیاست بهداری کشور به طور عمده بر پایه معالجه بیماریها استوار بود و به طب پیشگیر توجه چندانی نمیشد، و طب وابسته، بدین جهت که در کشور ما، چه از نظر کادرهای متخصص پزشکی و چه از نظر تأمین دارو و وسایل پزشکی، کاملاً به کشورهای امپریالیستی و در رأس همه امپریالیسم آمریکا وابسته بود. این سیاست ضد مردمی و غیرانسانی، در چارچوب سیاست کلی رژیم وابسته به امپریالیسم، که اقتصاد کشور را به یک اقتصاد وابسته و مصرفی تبدیل کرده بود، کاملاً میگنجید. در طب مصرفی و وابسته- مانند بازار سایر کالاها- هر کس بیشتر پول میداد، بهتر معالجه میشد و هر کس فقیر و بی پول بود، میبایست بمیرد.
برای رهایی از وابسته و مصرفی بودن طب، باید در سیستم طب ملی برای پیشگیری از بیماریها، در مقابل درمان آنها، اولویت زیاد قایل شد. چون در گذشته به مسأله بهداشت عمومی و پیشگیری از بیماریها توجه چندانی نشده و آنچه هم که انجام گرفته، به علت فقدان سودآوری، در بخش دولتی متمرکز است و چون در این بخش با معضل ملی کردن و چگونگی اجرای آن روبرو نیستیم، دولت باید این بخش را فوراً ملی اعلام کند و به توسعه آن از طریق ایجاد شبکههای ساکن و سیار در سراسر کشور بپردازد. از دخالت بخش خصوصی در این امور (از قبیل واکسیناسیون، که تنها به علت سودآور بودن، به طور وسیع، ولی ناقص، نارسا و بدون هدف از طریق بخش خصوصی اجرا میشود) باید اکیداً جلوگیری کرد. ایجاد یک سیستم مترقی پیشگیری از بیماریها، به خصوص از این نظر مرجح است که اولاً به سرمایهگذاری کمتری احتیاج دارد، ثانیاً تربیت کادرهای آن آسانتر و در مدتی کوتاهتر عملی میشود، ثالثاً از احتیاج کشور به مؤسسات و کادرهای درمانی، به مقیاس بسیار وسیع خواهد کاست. این امر با توجه به کمبودهای عظیمی که هم از نظر مؤسسات درمانی (درمانگاه و بیمارستانها) و هم از نظر کادرهای درمانی (پزشک و پرستار و سایر کادرهای کمک پزشکی) در کشور وجود دارد، بسیاری از مشکلات درمانی را در حال و در آینده حل خواهد کرد. برای اجرای طرح بهداشت عمومی و پیشگیری از بیماریها، میتوان از تجربیات ارزنده کشورهای سوسیالیستی، که برخلاف کشورهای سرمایهداری به طب پیشگیر اهمیت فوقالعاده میدهند و به پیشرفتهای شگرفی در این زمینه نایل آمده اند، استفاده کرد.
ب- از هماکنون باید مؤسسات درمانی ملی (دولتی) را در نقاط پر جمعیت شهرهای بزرگ و شهرستانها و در محلهایی که زحمتکشان جامعه سکونت دارند، به وجود آورد و در آنجایی که این مؤسسات موجودند، آنها را توسعه داد. باید پزشکان علاقهمند به سیستم طب ملی را در این مراکز به کار گمارد و با در نظر گرفتن حقوق و مزایا و برخورداری از اواع بیمهها و رفاه اجتماعی، تعداد هر چه بیشتر از پزشکان را به این بخش جذب نمود. پزشکان و سایر کادرهای درمانی باید در بخش طب ملی از آنچنان رفاهی برخوردار باشند که احتیاج به کار در بخش خصوصی را نداشته باشند. در این مراکز که در واقع هستههای طب ملی آینده اند، با ید همه کارگران، دهقانان و سایر زحمتکشان شهر و ده به طور رایگان، چه سرپایی و چه به طور بستری، درمان شوند. برای سرپرستی پزشکی دهات و نقاط دور افتاده، که نه ممکن است و نه لازم که پزشک مقیم داشته باشند، باید در مراکز استانها و شهرستانها، بیمارستانهای ملی (دولتی) مجهز به وجود آورد. این بیمارستانها باید مجهز به آمبولانس و در نقاطی که ضرورت داشته باشد، هلیکوپتر باشند، تا دهات و قصبات اطراف را، هم برای درمان بیماران سرپایی و هم برای انتقال بیمارانی که احتیاج به بستری شدن دارند زیر پوشش خود بگیرند. درمان در این مؤسسات هم باید کاملاً رایگان باشد. بخش طب ملی را باید بسته به امکانات هر چه بیشتر توسعه داد تا احتیاج مردم به مراجعه به مؤسسات خصوصی هر چه کمتر شود.
پ- باید با آمارگیری دقیق از جمعیت و تراکم و پراکندگی آن در مقیاس کشور و آمارگیری علمی در باره انواع بیماریها و درصد شیوع آنها، احتیاجات فوری و آینده کشور را به مؤسسات و کادر درمانی (درمانگاه، بیمارستان، پزشک، پرستار و غیره) تعیین کرد و با توجه به نتیجه این تحقیقات، به ساختن مؤسسات و تربیت کادرهای لازم پرداخت. شکی نیست که این اقدامات باید در چارچوب طب ملی و در جهت توسعه هر چه بیشتر آن انجام شود.
ت- ملی کردن همه مؤسسات آموزشی و از جمله مؤسسات آموزش پزشکی، پرستاری، تکنیسین و سایر کادرهای کمک پزشکی، توسعه این مؤسسات و برنامهریزی برای تربیت کادرهای لازم، طبق احتیاجات مشخص حال و آینده کشور، به طوری که جوابگوی مرحله بعدی، یعنی ملی کردن کامل طب باشد. تربیت این کادرها باید حتیالامکان شامل اهالی بومی شود تا ماندن آنها در محل و استفاده از آنها در سیستم طب ملی آسانتر انجام شود.
ث- اجازه دادن به این مؤسسات که کادرهای تخصصی پزشکی، پرستاری، و سایر رشتهها را خود به عهده بگیرند تا بدین وسیله سیستم آموزش طب ملی کشور از وابستگی به کشورهای امپریالیستی بیرون آید و از فرار مغزها جلوگیری شود.
ج- اتخاذ تدابیری برای بازگشت پزشکان ایرانی که به تعداد چندین هزار نفر در کشورهای خارجی مشغول کارند و ایجاد تسهیلات لازم برای بازگشت آنها، از جمله تهیه محل کاری که درخور رشته تخصصی آنها باشد.
چ- خواستن از پزشکان، که بسته به احتیاج مناطق و بسته به فاصله مناطق از مرکز چند روز یا چند ماه را به طور نوبتی، در شهرها و شهرستانهای دور افتاده انجام وظیفه کنند. بدیهی است که تمام امکانات نقل و انتقال و مسکن و سایر احتیاجات پزشکان و کادرهای پزشکی باید از طرف دولت تأمین شود.
ح- رعایت عدم تمرکز امور بهداشتی و درمانی، کوشش برای ایجاد مراکز مجهز آموزش پزشکی و مؤسسات بهداشتی، پیشگیری از بیماریها و درمان در مراکز استانها و شهرستانهای بزرگ، اجازه دادن به مناطق برای برنامهریزی در چارچوب برنامه کلی دولت مرکزی و ایجاد مرکزی برای هماهنگ کردن برنامهها و رفع احتیاجات مناطق مختلف.
خ- اصلاح بیمههای اجتماعی و درمانی موجود و سوق دادن روند کار آنها در جهتی که در مرحله بعدی، یعنی مرحله طب ملی کامل، نیازی به آنها نباشد.
د- رسیدگی سریع به وضع بخش خصوصی و اجازه دادن به آن مراکزی که دارای استاندار معینی هستند، تا تحت شرایط ویزه و نظارت دقیق دولت، تا مرحله بعدی، فقط در کادر نیازهای درمانی فعالیت کنند. شرکت فعال دولت در بیمارستانهای خصوصی هم برای اعمال نظارت در امور مالی، درمانی و اداری آنها و هم برای جهت دادن به فعالیت آنها برای ادغام در سیستم طب ملی.
ذ- پایهریزی صنعت داروسازی مستقل ملی، برای تهیه داروهای ضروری در داخل کشور و بینیاز کردن مملکت از مؤسسات مونتاژ دارو، که همگی وابسته به سرمایههای امپریالیستی اند، بینیاز کردن کشور از واردات دارو، جلوگیری فوری از ورود داروهای غیر ضرور و داروهایی که مشابه آنها در داخل کشور موجود است، پایهریزی صنایع تولید وسایل پزشکی و بینیاز کردن کشور از واردات وسایل گرانقیمت از کشورهای امپریالیستی.
٢- مرحله ملی اعلام کردن طب
پس از مرحله اول و پس از آماده شدن زیربنای مادی و فنی، باید طب را ملی اعلام کرد. به این معنی که همه مؤسسات، بنگاهها و وسایل و خدمات پزشکی، طب پیشگیر و درمان باید به مالکیت همه خلقی در آید. بدون شک این برنامه بدون همکاری در رشتههای مختلف علم و صنعت و آن مؤسسات و ادرات دولتی که فعالیتشان به نحوی به امور بهداشت عمومی و پیشگیری از بیماریها برخورد میکند و به خصوص بدون جلب همکاری پزشکان زحمتکش ممکن نیست.
برای جلب این همکاری باید نمایندگان توده زحمتکش پزشکان را به طور فعال در برنامهریزی و تصمیمگیریها شرکت داد. وجود یک سازمان صنفی و همگانی پزشکان میتواند به این همکاری کمکهای ارزندهای بکند. از هماکنون باید بنا را بر پایه همکاری صادقانه و دوستانه مقامات دولتی با کادرهای پزشکی و به خصوص اکثریت قریب به اتفاق پزشکان، که جزو قشرهای زحمتکش جامعه اند، گذاشت. رژیم فاسد پهلوی به پیروی از سیاست اختلاف بیانداز و حکومت کن، رابطه بین پزشکان و بیماران را مسموم کرده بود و میخواست با ایجاد تضادهای مصنوعی و غیرواقعی و به جان هم انداختن گروههای مختلف زحمتکش، عمر رژیم پوسیده خود را طولانیتر کند. ما معتقدیم که اکثریت پزشکان و سایر کادرهای پزشکی جزو زحمتکشترین قشرهای جامعه اند. هیچگونه تضاد منافع اصولی بین آنها و سایر اقشار و طبقات زحمتکش جامعه موجود نیست و به همین دلیل جلب همکاری آنها برای ساختن سیستم طب ملی هم مفید و هم کاملاً ضروری است.
ما میکوشیم در شمارههای آینده در باره هر کدام از نظریات و پیشنهادهایی که در این نوشته آمده است، توضیحات بیشتر بدهیم.