یکشنبه, مهر ۱

میهن‌پرستی

انجمن دوست‌داران احسان طبری

 احسان طبری

 

انجمن دوست‌داران احسان طبری

 احسان طبری

 

چه کسانی امروز با تمام قوای خود در راه بیداری جامعه ایرانی و آگاه ساختن مردم کشور ما در باره ی منافع ملی خودشان می کوشند؟ چه کسانی در راه نجات میهن ما از چنگال امپریالیسم، در راه تأمین آزادی سیاسی و اقتصادی استواری برای آن مبارزه می کنند؟ چه کسانی بدون توجه به آسودگی خود، بدون اعتنا به مقام، بدون پروای از خطرات، در برابر دشمنی نیرومند، دم از رهایی قطعی اکثریت زحمتکش می زنند و در این راه مرگ و زندان را با پیشانی گشاده استقبال می کنند؟ کسانی که در جناح حزب ما، در جناح دموکراسی واقعی، در جناح منافع رنجبران ایران سرگرم پیکارند، این ها هستند که نمونه واقعی عشق به میهن را از خود نشان می دهند. ولی همچنین این ها هستند که از جانب غارتگران ملت، اسیر کنندگان ملت، چاکران ایرانی امپریالیزم در معرض شومترین و زشتترین اتهامات قرار می گیرند؛ که از آن جمله تهمت بیگانه پرستی، تهمت پامال کردن اصول ملی و لاقیدی در مورد میهن است. از میان اتهامات کلانی که غارتگران اجتماع به قرمانان مبارزه بر ضد ظلم و امتیاز وارد می سازند این تهمت از همه رایج تر و از همه کلانتر است و در عین حال تهمت نیز تهمت تازه ای نیست. همیشه در تاریخ رسم بر این جاری بود که طبقه ی حاکمه، طبقه ی ممتاز، هر کس را که بر ضد حکومت جابر و امتیاز غاصبانه او برخاست بیگانه پرستی و وطن فروشی متهم ساخت و او را «متجاسر» و «تجزیه طلب» خوان و تجاوز خونین  و هار خود را در طریق اضمحلال نهضت های توده ای، اقدام میهن پرستانه نامید. میهن و میهن پرستی نیز مانند بسی از مفاهیم دیگر آلت دست صاحب امتیازان جامعه قرار گرفته است. این شیوه آن ها است که هر واقعیت اصیل و فاضل را از محتوی آن خالی کنند و آن را به مفهومی تهی و بی معنی، به ظاهر محض مبدل گردانند و سپس از آن به سود خود استفاده برند. نه فقط آن را به ظاهر محض مبدل سازند بلکه از آن نقابی برای مقاصد ستمگرانه خود فراهم آورند و در زیر آن نقاب سیمای نفرت انگیز خود پسندانه ترین، تبه کارانه ترین منافع خود را بپوشانند. مفاهیم میهن و میهن پرستی در اجتماعات مبنتی بر ظلم و غصب دچار همین سرنوشت شده. از محتوی واقعی خود عاری گردیده و به صورت پوشش ملون و چشم فریبی بر روی اعمال و نیات گندیده و بیزاری آور در آمده است. بدین ترتیب میهن و میهن پرستی غارتگران در واقع با میهن و میهن پرستی غارت شدگان تضاد دارد؛ در نزد غارتگران این لفظی است که در مورد فریب توده ها به کار می رود، سپری است که در پس آن پیکر شوم دزدان و تبه کاران محفوظ می ماند. در نزد غارت شدگان این واقعیتی است که منبع فداکاری و کوشش خلاقه، منبع عالیترین جان فشانی ها و بهترین مظاهر تجلی روح اجتماعی است. بدین ترتیب تعجبی ندارد اگر حزب ما هم چنان که رسم رایج تاریخ است به عنوان حزب توده ستم کش از طرف ستم گران متهم شود و عبارت «رنگ داشتن» «ملی نبودن» و حتی بیگانه پرستی و وطن فروشی در مورد آن به کار رود. این حقایق بر هر کس که حرص منافع خصوصیو شرکت در غارتگری عمومی، منطق سلیم او را علیل نکرده باشد واضح است ولی با این همه برای درک معنای واقعی میهن و میهن پرستی، بی جا نیست اگر وارد بحثی در این زمینه بشویم:

برای آن که معنی واقعی مفهوم میهن پرستی (Patriotisme) پی ببریم باید نخست بدانیم که این مفهوم را به خصوص باید با چه مفاهیمی (که با آن ها مخلوطش کرده اند) اشتباه نکرد. مفهوم میهن پرستی با مفهوم ملت پرستی (Nationalisme) تنگ نظرانه ی خرده بورژوا تفاوت دارد. ملت پرستی تنگ نظرانه که همراه با کینه ی نسبت به ملل دیگر و ستایش دروغینی از خواص عالی نژاد خود، اغراق بی پایه ای درباره مفاخر و شعائر ملی خود و تخفیف و تذلیل بی دلیل در مورد ملت های دیگر است، سلاح شومی است که از آن طبقات حاکمه برای بر افروختن آتش کینه نژادی و تهیه زمینه جنگ های جهان گشایی و تجاوز کارانه استفاده می کنند. این ملت پرستی که غالباً به صورت یک غلو سفیهانه به ملت خویش و توهین بی پروا نسبت به ملل دیگر در می آید. چیزی که آن را در اصطلاح شووینیسم (Chauvinisme) می نامند؛ یکی از خطر ناکترین آفت های روحی است که بر هم زننده صلح و امنیت ملل است. جهان گشایان که تفاهم بین ملت ها، مانع کامیابی سیاست های ضد بشری آن ها است، یک چنین شوونیسم خطر ناکی را دامن می زنند. بیهوده نیست که در آستانه جنگ های تجاوز کارانه و جهان گشایی، موقعی که اصول نظامی گری (میلیتاریسم) تقویت می شود دولت ها یعنی نمایندگان طبقات حاکمه به طبلیغات شووینیستی می پردازند و کینه بی معنایی نسبت به ملل دیگر در دل ها ایجاد می کنند. در ناسیونالیسم تنگ نظرانه به قول موریس بارس (Maurice Barres) نویسنه شووینیست فرانسوی «زمین و مردگان» (1) مفاهیم مقدس و بت های پرستشی هستند و بالای حقایق و فضائل ملی را باید قرار داد. فاشیست های آلمانی شعار آلمان بر روی همه (۲) را پخش می کردند و خود را «ملت آقا» (3) می دانستند و منافع به اصطلاح ملی خود را از منافع بشری برتر می شمردند. به آسانی می توان فهمید کهپخش چنین احساسات حیوانی در میان اقوام و ملل جز به پیدایش فضای مسموم بغض و عداوت نژادی نمی انجامد؛ فضایی که در آن کار به ددمنشی و تبه کاری های مخوف می کشد. کوره های آدم سوزی مایدانک (Maidank) و اردوگاه های مخوف داخائو (Dachau) که در آن ها فاشیست ها ابناء بشر را را با لاقیدی حیرت انگیز می کشتند میوه های شاخه ی منحوس شووینیسم و ناسیونالیسم است. مفهوم ئاقعی میهن پرستی چنین نیست. میهن پرست واقعی خوشبختی و پیشرفت ملت خود را در مدار پیشرفت و و خوشبختی بشری خواستار است و اعتقاد دارد که سعادت ملتی منافی سعادت ملت های دیگر نیست. مدنیتی که امروز از آن برخورداریم حاصل کار دسته جمعی ملت ها است. هر ملتی در این گنجینه عظیم فرهنگ بشری سهمی دارد و درست از این جهت است که حق ملت با یک دیگر مساوی است. غنی تر کردن فرهنگ انسانی و برخورداری کامل از آن تنها در پرتو همکاری ملل میسر است. به قول ژان ژورس یکی از رهبران اجتماعی بزرگ فرانسه «انسانیت غنی و جاندار نمی شود مگر زمانی که ابداع و ابتکار هر ملتی در یک هم آهنگی کلی و جامع ادامه یابد» ویساریون بلینسکی (V. Belinsky) منَقد معروف روس در این جملات مفهوم یک میهن پرستی واقعی، مبرا از ناسیونالیسم را وصف می کند: میهن پرستی واقی یعنی «دوست داشتن کشور خود، شوق و ذوق کامل برای مشاهده این که در کشور او یک آرمان بشری جامه حقیقت به خود پوشیده و کمک به اجراء این آرمان در حدود قدرت خود، والا میهن پرستی عبارت خواهد بود از علاقه به یک چیز ملی فقط برای آن که ملی اس و بغض نسبت به یک چیز بیگانه فقط برای آن که بیگانه است و دلخوش کردن به تمام زشتی ها و نادرستی هایش». بدین ترتیب مفهوم میهن پرستی واقعی با مفهوم جهان دوستی  و داشتن یک تفکر جهانی (Internationalisme) منفات ندارد. می توان میهن خود را دوست داشت و در راه نجات و سعادت ان جانفشانی کرد بدون آن که لازمه این عمل ابراز بغض  و کینه نسبت به ملت های دیگر باشد.نباید فراموش کرد که تجاوز کاران هر جامعه از ملت ها جدا هستند. تجاوز کاران نه تنها خواستار اسارت ملل دیگرند بلکه ملت های خود را نیز می چاپند. ترومن ها و چرچیل ها را باید از مردم آمریکا و انگلستان مجزا کرد. طبقات غاصب که حافظ استعمار، حامی غصب و امتیاز، محرک جنگ ، ناشر افکار نژاد پرستی و شوونیستی و دشمن صلح و تفاهم ملل هستند خودی و بیگانه نمی شناسند. خودی و بیگانه را یکسان می چاپند.خر پول های وال استریت اگر آزادی سیاسی و سندیکایی را در کشور ما مانع می شوند در کشور خود نیز قانون تافت ـ هارتلی و قانون موندت را وضع می کنند. اس اس های فاشیست با همه ادعا های ملی دموکرات های آلمان را به عینه مانند یهودی های لهستانی قصابی می کردند. کینه نسبت به طبقه حاکمه، نسبت به امپریالیسم، نسبت به فاشیسم، نسبت به شووینیسم در هر حالتی به جا و صحیح است ولی کینه نسبت به ملت ها و بغض نسبت به سعادت و پیشرفت آن ها صحیح نیست. اگر امروز واقعاً هند آزاد شود، چین حکومت دست نشانده وال استریت را براندازد، تردیدی نیست که این وقایع در استقلال و سعادت ما اثر عظیم خواهد داشت. بدین ترتیب مفهوم میهن پرستی نه تنها با شیوه تفکر جهانی منافات ندارد بلکه با آن کاملاً موافق است. از این شیوه ی تفکر جهانی هرگز این نتیجه حاصل نمی شود که باید نسبت به میهن خود لاقید بود و بلکه برعکس هر میهن پرست واقعی نخست در میان ملت خود و برای وطن خود می کوشد. این نخستین سنگر مبارزه او در راه نجات بشریت است. این پاسگاه ترک نکردنی او، پاسگاه مقدس و ناگزیر و ضروری اوست ما با این شیوه غلط تفکر که کسی مبارزه در وطن خود را رها کند و چنین دعوی نماید که جای دیگر برای ایده آل خود مبارزه می کند موافق نیستیم. زیرا هر کس در محیط ملی و میهنی خویش می تواند سرباز آگاه و سودمندی به سود آرمان های عالی انسانی باشد به همین جهت، گریز از جبهه جهاد مقدس ناپسند می دانیم.

ضمناً نباید این شیوه تفکر تفکر جهانی (انترناسیونالیسم) را با آواره وطنی و جهان وطنی (Cosmopolitisme) اشتباه کرد. تئوری هایی که اصولاً واقعیت مفهوم میهن پرستی را نفی می کند (Antipatrotisme) با روش قضاوت ما سازگار نیست. جهان وطنی عبارت از آن شگرد درویشانه ایست که بی وطنان در پیش می گیرند. قلندران قرون وسطایی می گفتند «وطن آن جاست که دل خوش باشد» (Ubi bene ubi patria) تحت تأثیر همین افکار صوفیان ما وطن را نفی می کردند و سعدی گفت:

سعدیا حب وطن گر چه حدیثس است صحیح            نتوان مرد به سختی که من این جا زادم

این گریز از دشواری های قومی و میهنی و حیرانی در طلب سعادت، ناشی از روح شکست خورده و خود پسندانه ایست که نمی خواهد در برابر سختی ها بایستد و می خواهد در هر کجا که باشد سعادت خود «خود» را تأمین کند. صاحب امتیازان عصر ما توده های زحمت کش را به «بی وطنی» و «جهان وطنی» متهم می سازند. توتوده زحمت کش به خاک پدری خود بسته است. خون خود را بر سر زادبوم آبایی خویش می ریزد و نمی گریزد. شهریور ۱۳۲۰ نشان داد که بی وطن کیست و کیست که در مقابل کوچکترین دشواری فراری می شود. نگ دوم جهان به عالی ترین وجهی مبرهن ساخت که کارگران و دهقانان تنها مدافعین از جان گذشته منافه ملت و میهن خود هستند. نهضت شگرف چریک را طبقات زحمتکش ایجاد کردند و حال آن که همکاران فاشیست و کوئیسیلنک های خائن همگی از میان طبقات حاکمه بیرون آمدند. صاحبان تراست ها و کارتل ها که در غنیمت عظیم خانواده ی غارتگران بین المللی شریکند همه جا ترجیح دادند که با وضع موجود بسازند تا منافع خود را از پیش ببرند. غلامان پول، پولی که خود بی وطن است، تنها بی وطن ها هستند. سوداگران که جان آن ها به کالای آن ها بسته است و از دنبال کالای خود به هر شهر و دیاری می روند، ارزش کشور ها برای آن ها به اندازه رونق تجارت آن ها مربوط است. وطن آن ها مصر و عراق و شام نیست، شهر بی نامی است که در آن جا سود بیشتر و کوشش کمتر است. بی وطنی خاص این طایفه چپاول گر است که دم از بی طرفی در سیاست (Apolitisme) می زنند و حال آن که سیاست آن ها سیاست شوم حفظ قدرت تامه دلار و لیره است. خود همین ادعای بی طرفی در سیاست ادعایی است ضد میهن پرستی زیرا میهن پرستی از دخالت فعال در سیاست جدا نیست، میهن پرست طرف و هدف دارد، نمی تواند نسبت به جرینات سیاسی لاقید بماند و این طرف و هدف نیز تنها یکی است: در طرف توده ی زحمت کش و برای نجات و سعادت توده زحمتکش. قیام مردمی اندونزی، ویتنام، مالزی، برمه، هند، فلسطین، یونان در راه تأمین استقلال و آزادی خود نه تنها از طرف بورژوازی و فئودالیسم محلی تقویت نمی شود بلکه مورد بغض آن ها است. همه جا بورژوازی و فئودالیسم به خدمت امپریالیسم ایستاده و در کوفتن تخماق اختناق بر تارک توده های ملت با جلاذان امپریالیست همکار و شریک است. طبقه حاکمه ی ایران که عروسکی در دست سیاست های آمریکایی و انگلیس است بار ها لاقیدی خود را نسبت به منافع اکثریت ملت نشان داده است روش کنونی اش چپاول بی دریغ از ملتی گدا و فرار بی شرمانه به کشور های ماورایء اقیانوس، روشی که دیگر عمومیت یافته دلیل روشنی است بر بی وطنی آن ها. همین بی وطنان، میهن میهن پرستانی را که به خاطر ایده آل خود، به خاطر نجات ملت خود بر بالای دار رقصیدند، مزدور و وطن فروش می خوانند!

همچنین باید شیوه ی تفکر جهانی را با یک نوع انسان پرستی صوفیانه (Ilumanitarisme) آن طور که مثلا لئون تولستوی توصیه می کرد اشتباه نکرد برای ما انسانیت مفهوم واحدی نیست. ما مبارزه ی طبقاتی، کینه ی طبقاتی را نفی نمی کنیم. ما با جنگ های عادلانه یعنی جنگ به سود دموکراسی و توده های زحمت کش موافقیم و آن را نفی نمی کنیم. انسان پرستی صوفیانه همه انسان ها را در خور علاقه و محبت می داند و از هر گونه ستیزه و پیکاری بیزار است. مانند سعدی که می گوید:

«به مردی که ملک سراسر زمین                   نیرزد که خونی چکد بر زمین»

چنین نیست. گاه همین انسان پرستی صوفیانه با همه ی ظاهر نرم و ملایم آن، حربه ای در دست امپریالیسم خونخوار و قرار می گیرد هدف اینست که کین طبقاتی که محرک تحول اجتماع است از میان برود و در موقعی که نبرد ملت ها برای رهایی خود در حال اوج است، در اراده آن ها ضعف و فتوری ایجاد شود. شیوه تفکر جهانی معتقد است که نه تنها در جبهه ی میهنی بلکه باید در جبهه جهانی نیز بر ضد درندگان امپریالیست و اسیر کنندگان ملت ها به سختی بارزه کرد. ترحم بر آن ها ترحم بر پلنگ تیز دندان است. مراعات اصول انسان پرستی در باره آن ها، آزاد گزاردن دزد در دزدی و آدم کش در آدم کشی است. این بشر دوستی منطقی ناشی از ضعف و ترسویی نیست. ناشی از علاقه واقعی به آن انسان دوستی است که گنجینه مادی و معنوی را به وجود آورده نه ان انسانی که این گنجینه را به مقتضای هوس های انفرادی خود به تاراج می برد.

در نظر ما میهن پرستی از مبارزه ی به سود توده زحمت کش ملت جدا نیست. نمی توان وطن را از هم وطن جدا و مجزا کرد. وطن خوشبخت بدون هم وطن خوشبخت امکان ندارد. هم وطن خوشبخت تنها زمانی تحقق می یابد که کوشندگان جامعه، مولدین ثروت مادی و معنوی بشر ارزش خود را بدست آورند و از قیود پیدا و ناپیدایی که روح و جسم آن ها را در بند کشیده خلاص شوند. تنها در کشوری که کارگران و دهقانان و روشن فکران و صناعت پیشگان آن از بردگی بیرون آیند و کار آن ها بیگاری رنج آوری نباشد بلکه به خلاقیت آگاهانه ای بدل گردد، ملت سعادتمند و میهن خوشبخت به وجود می آید. چگونه می توان بی طرف های سیاسی، آن هایی را که به سود ملت قدم بر نمی دارند، آن هایی را که از یک برنامه علمی و روشن برای نجات توده مردم پیروی نمی کنند، آن هایی را که به توده مردم بی اعتناء هستند، وطن پرست دانست مگر وطن پرستی یعنی ادعای وطن پرستی. مگر وطن پرستی یعنی تکرار کلمات مشتمع درباره ی وطن و ابراز علاقه خشک و خالی به سعادت وطن و نشخوار کلیات مبهم و غیر مفهوم و نامعقولی در این باره؟ مگر هر کس ایران ایران گفت و از شنیدن اسم ایران غش کرد و اشک ریخت و مرتعش شد، میهن پرست است؟ در نزد ما ملاک عمل بالاترین ملاک ها است. آن هم عمل به سود اکثریت توده مردم. این کار تنها از راه متشکل کردن توده مردم، بیدار کردن آن ها، آگاه کردن آن ها به منافع خود، مجهز ساختن آن ها به یک جهان بینی منطقی، رهبری آن ها به سوی یک مبارزه قطعی و آشتی ناپذیر، عملی می شود آن کسی که در چنین اقدام مقدسی شریک نباشد میهن پرست نیست و دعوی او را به هیچ وجه نمی توان خرید.

هم چنین در نظر ما میهن پرستی از مبارزه شدید با امپریالیسم جدا نیست. اگر درست است که امپریالیسم کاری جز اسیر ساختن ملل و پا مال کردن منافع آن ها ندارد پس چگونه می توان به آزادی ملت و منافع آن علاقه داشت ولی با امپریالیسم مبارزه نکرد. چه کسی نمی داند که یکی از منابع واقعی بدبختی ملت ایران در سیاست های خانمان بر انداز امپریالیستی است؟ چه کسی نمی داند که بدون شکست سیاسیت امپریالیستی در ایران رهایی ملت ما رویای بی ثمری است؟ چه کسی نمی داند که بزرگترین سد راه پیشرفت و سعادت ملت، سیاست های پلید امپریالیستی است؟ آیا می توان میهن پرست بود و نسبت به این مبارزه لاقید ماند؟ نه تنها نمی توان به این مبارزه در مقیاس ایران لاقید ماند، بلکه در مقیاس جهانی نیز نمی توان بی توجه بود. میهن پرست ایرانی وقتی موفقیت مبارزه ی ملت های خاور دور را بر ضد امپریالیسم انگلیس و آمریکا و فرانسه می شنوند از شوق و سرور سر شار می شود زیرا در هر جا که زنجیر اسارت جهان خواران بگسلد ملت ها یک گام بزرگ به طرف رهایی بر می دارند. مبارزه میهن پرست ایرانی بر ضد امپریالیسم از میهن پرستان و سایر دموکرات های سراسر جهان جدا نیست. این جاست که آن منبع علاقه میهن پرست ایرانی نسبت به مبارزه اردوگاه دموکراسی و ضد امپریالیستی جهان. در نظر ما بیگانه بیگانه نیست. بیگانه امپریالیست با بیگانه ضد امپریالیست فرق دارد. در نظر ما میهن پرستی طرد عمومی و کلی «بیگانگان» نیست بلکه مبارزه بر ضد بیگانگان متجاوز و ستمگر در کنار بیگانگان ستمکش و آزادی دوست  در یک مقیاس بین المللی است. آیا می توان میهن پرست بود و نسبت به این مبارزه عظیم جهانی بی قیدی نشان داد؟ اگر چنین بی قیدی وجود داشته باشد میهن پرستی ما وجود واقی خود را از دست می دهد. مبارزه ی ما بر ضد امپریالیسم سست و بی بنیان می شود. چنین پراکندگی در صفوف مبارزین ملی کلیه کشور های جهان تنها به سود امپریالیسم و غارتگران داخلی هر کشور است.این است مفهوم واقعی و عمیق میهن پرستی؛ مفهومی مه نهضت های زحمت کشان جهان آن را به وجود اورده و صحت آن را با درخشندگی تام و تمام به اثبات رسانده اند. تردیدی نیست که درک این مفهوم برای هر کس که در غارت ملت ها سودی دارد دشوار است. شیوه ی آن ها خیانت به میهن ولی ادعای پر عرض و طول در باره میهن پرستی است. چنین کسانی حق دارند که ما را میهن پرست ندانند زیرا میهن اصیل و واقعی ما ما درست در نقطه مقابل «میهن پرستی» تصنعی و لفظی آن هاست. بعد از این همه تجارب تاریخی راجع به میهن پرستی توده ها و بی وطنی و میهن فروشی ستمگران جامعه،درک حقایق فوق برای کسانی که مستعد درک آن هستند بسی سهل است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱) La terre et Les Mort

۲)Deutch land uber alles

۳) Herren Volk

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *