شنبه, شهریور ۳۱

نقد مهندس موسوی از سمت‌گیری اقتصادی کشور

مهندس موسوی روز پنجشنبه ۳۱ خرداد ماه در مؤسسه دین و اقتصاد گفت : از هفته گذشته در آستانه شهادت شهید دکتر بهشتی و فاجعه هفتم تیرماه قرار گرفته‌ایم. در فضای شهر تهران پوسترها و تصاویری از شهید بهشتی مشاهده می‌گردد. وقتی که برادران مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد از من خواستند که در این مراسم شرکت کنم و در مورد شهید بهشتی صحبت کنم در اندیشه بودم که در این مراسم به چه نکاتی اشاره داشته باشم. یک ایده‌ای از این تصاویری که در سطح شهر نصب شده بود گرفتم و فکر کردم بحثم را از آنجا آغاز کنم.

مهندس موسوی روز پنجشنبه ۳۱ خرداد ماه در مؤسسه دین و اقتصاد گفت : از هفته گذشته در آستانه شهادت شهید دکتر بهشتی و فاجعه هفتم تیرماه قرار گرفته‌ایم. در فضای شهر تهران پوسترها و تصاویری از شهید بهشتی مشاهده می‌گردد. وقتی که برادران مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد از من خواستند که در این مراسم شرکت کنم و در مورد شهید بهشتی صحبت کنم در اندیشه بودم که در این مراسم به چه نکاتی اشاره داشته باشم. یک ایده‌ای از این تصاویری که در سطح شهر نصب شده بود گرفتم و فکر کردم بحثم را از آنجا آغاز کنم.

خبرگزاری مهر

 

رشد کشور ما در گرو یک اقتصاد اخلاقی و یک سیاست اخلاقی می‌باشد

مهندس موسوی روز پنجشنبه ۳۱ خرداد ماه در مؤسسه دین و اقتصاد گفت : از هفته گذشته در آستانه شهادت شهید دکتر بهشتی و فاجعه هفتم تیرماه قرار گرفته‌ایم. در فضای شهر تهران پوسترها و تصاویری از شهید بهشتی مشاهده می‌گردد. وقتی که برادران مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد از من خواستند که در این مراسم شرکت کنم و در مورد شهید بهشتی صحبت کنم در اندیشه بودم که در این مراسم به چه نکاتی اشاره داشته باشم. یک ایده‌ای از این تصاویری که در سطح شهر نصب شده بود گرفتم و فکر کردم بحثم را از آنجا آغاز کنم.

وی افزود : همانطور که دوستان اطلاع دارند من در حال حاضر با یک فضای هنری نیز آشنا و فعال هستم، لذا به این جهت بحثم را در این رابطه با یک تمثیل و یک مثال آغاز می‌کنم. یک نقاش برجسته فرنگی که در دو سه دهه اخیر در فضای هنری غرب بسیار تأثیرگذار بوده یکسری نقاشی دارد که از شخصیت‌های مختلف به تصویر کشیده است، این نقاشی‌ها ابتدا بدین صورت است که تصویری از یک شخصیت می‌گیرد و یا انتخاب می‌کند. این تصویر در متن یک حادثه و اتفاق است که به خوبی واقعیت و اهمیت و رابطه آن شخص در محیط سیاسی، اجتماعی را به نمایش می‌گذارد، بعد این نقاش می‌آید از این تصویر اصلی با یک فیلتر یک کپی بر می‌دارد، سپس از آن کپی، کپی‌های دیگری گرفته می‌شود. مثلاً به ده یا بیست کپی که رسید، آنها را در کنار هم قرار می‌دهد، درنهایت وقتی شما این تصاویر را در مجموع کنار هم قرار می‌دهید نشان‌دهنده‌ این مسئله است که تصویر آخری از تصویر واقعی از عکس اولیه به کلی فاصله گرفته است و فضای واقعی آن عکس اصلی می‌باشد. به قول امروزی‌ها یک شکل هنری که هیچ ربطی به واقعیت بیرونی ندارد و درواقع هیچ رابطه‌ای با واقعیت امروزی در جامعه آنها ندارند. این نقاش برای اینکه به خوبی هدف خودش را نشان دهد، در مورد چند چهره این موضوع را امتحان کرده است. همچنین او در مورد اشیایی که مورد معامله و تجارت نیز قرار می‌گیرد این سبک را اجرا نموده است.

موسوی ادامه داد : بعضاً از یک جعبه بیسکویت یک عکس کامپیوتری گرفته و بدین شکلی که عرض کردم کپی تهیه شده و سپس آنها را در کنار هم قرار داده است. این مجموعه عکس تبدیل به یک نقاشی شده که با تغییر نشانه‌های هنری و زیباشناسی ارتباط برقرار می‌کند. ولی دیگر ارتباطی به غذا و ایجاد فضایی برای انسان که راهنمایی برای استفاده از این مواد غذایی باشد و یا مشخصات این کالا را معرفی کند، ندارد. آن چیزی که ما در رابطه با شخصیت‌های تاریخی و مؤثر و همچنین شخصیت‌های سیاسی و مؤثر در ابتدای انقلاب اسلامی داشتیم بی‌شباهت به تمثیلی که نقاش مورد اشاره دارد، نمی‌باشد. من فکر می‌کردم در رابطه با بزرگداشت هفتم تیر و شخصیت بزرگوار آن حادثه یعنی شهید بهشتی، تصویری که ما در سال ۱۳۶۱ برای بزرگداشت ایشان داشتیم و در سال‌های ۶۲ و ۶۳ تا الان داشتیم سال به سال فرق کرده است.

…… این سرنوشت غلط نه ربطی به چهره شهید بهشتی دارد و نه به قانون اساسی مربوط می‌شود. مشاهده می‌فرمایید همین قانون اساسی چگونه در جریانات سیاسی مختلف دستخوش تفاسیر گوناگون می‌شود و وضعیتی پیش آمده که افق فکری ما با افق فکری کسانی که نشستند و این قانون اساسی را تنظیم کردند، فاصله زیادی گرفته و ایجاد ارتباط بین این افق‌ها بسیار دشوار شده است.
موسوی گفت : بر این اساس ، به نظر می‌رسد که واکاوی این مسئله که چرا چنین اتفاقی پدید آمده است بسیار مهم تلقی گردد، بحثی که من در این فرصت کوتاه و به طور خلاصه ارائه خواهم کرد اشاره به یکی از مواردی است که همه ما را بدین جا کشانده است و به نظر من از اهمیت و ویژگی‌ خاصی برخوردار است. من در اینجا به یکی از اصول قانون اساسی و تطبیق آن براساس آنچه در ابتدا عرض کردم با وضعیت فعلی خواهم پرداخت که این مسئله به مرحوم دکتر شریعتی و همه عزیزانی که در این روزها برای آنها چنین مراسمی برگزار می‌گردد و در رأس آن شهید بهشتی می‌باشد، برمی‌گردد.
وی افزود : قبل از انقلاب اسلامی دوستانی که آن دوران را به خاطر دارند، به خوبی می‌دانند که بعد از کودتای ۲۸ مرداد توجه خاصی در گروه‌‌های سیاسی به اوضاع مردم پیدا شد. هرچه به سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی نزدیکتر می‌شدیم این توجه به مردم با شدت بیشتری اهمیت پیدا می‌کرد. کسانی که در مقابل رژیم بودند درحقیقت نگاه به مردم و اتصال به مردم در جهت آگاهی از وضعیت آنها را یک فضیلت برمی‌شمردند و حتی این مسئله به تدریج در قلمرو حرکت‌هایی که در مقابل رژیم می‌شد، به یک محور اصولی تبدیل شد و شاید در نزدیکی پیروزی انقلاب یک حالت اغراق‌آمیز هم به خود گرفت. شما اگر آن دوران را نگاه کنید خواهید دید که افراد و سیاستمداران مقابل رژیم سعی داشتند متخلق به اخلاق حسنه باشند، خودشان را شبیه مردم کنند، سفره‌هایشان را کمرنگ کنند، ماشین‌های لوکس خود را از مدار خارج کنند و رفتارهایشان مثل توده‌های مردم باشند. حتی لباس‌‌هایشان، گفتارشان مثل مردم عادی باشد و در هر گفتار و صحبتی یک مثال در چنته داشته باشند. از وضعیت واقعی مردم، آن چیزی که به طور هستی‌شناسانه در جامعه اتفاق می‌افتد، اگر دوستان دقت کنند مباحث نظری هم که در آن موقع مطرح می‌شد، معطوف به یک سلسله امور واقعی و مربوط به زندگی مردم بود یعنی داخل چارچوب مجموعه نظرات انتزاعی در کتاب‌ها به اصطلاح نوشته نمی‌شد و این رخداد در همه گروه‌ها اعم از چپ و راست تحقق داشت. البته گروه‌های مذهبی در برقراری ارتباط با مردم موفق‌تر بودند.

موسوی اضافه کرد : در این راستا گروه‌های مذهبی در حوزه اقتصاد کتاب‌هایی را مثل مالکیت در اسلام (مرحوم طالقانی)، اقتصاد اسلامی، اقتصادنا، جامعه بی‌طبقه توحیدی و امثال اینها منتشر کردند. در تمام این کتاب‌ها یک نوع رجوع به وضعیت مردم وجود دارد یعنی به هیچ‌وجه این کتاب‌ها، کتاب‌های انتزاعی نیستند. کتاب‌های استاد شهید مطهری و همچنین نوشتارها و گفتارهای شهید بهشتی تماماً ‌معطوف به حل مشکلی از مردم و برای حل مسائل مردم و جامعه است و یا حداقل با این انتظار و ادعا نوشته شده است که می‌شود این مسائل را حل کرد. من کاری به محتوای این‌گونه کتاب‌ها ندارم، اما در اصل این نکته وجود دارد که این کتاب‌ها در درونشان مسئله ارتباط با مردم و حل مشکلات آنها به عنوان یک فرض تلقی گردیده است. کسانی که این کتاب‌ها را نوشته‌اند به نظر می‌رسد، می‌خواند نشان دهند که بحرانی در وضعیت مردم عادی وجود دارد و در همین دوران است که واژه‌هایی مثل مستضعف و امثالهم از درون قرآن بیرون کشیده می‌شود و اهمیت پیدا می‌کند و در چنین فضایی است که این واژه‌ها معانی خود و برجستگی‌های خود را آشکار می‌سازند و واسطه قرار می‌گیرند تا نیروهای فعال سیاسی از این طریق به بیان دیدگاه‌‌های خود بپردازند و تلاش آنها منجر به برقراری رابطه مستحکم بین آنها و مردم شود.

وی افزود : این حالت به قدری شدید می‌شود که اگر آن زمان را به یاد داشته باشید قبل از انقلاب و به ویژه در آستانه انقلاب اسلامی منجر به یک نهضت ساده زیستی در میان همه گروه‌های سیاسی گردید تا جایی که مخالفت با تجمل‌گرایی تبدیل به یک شعار همگانی شد و همه به هم انتقاد می‌کردند که چرا ساده‌زیستی را رها کرده‌اید، چرا فلان اسراف صورت گرفته است و این مسئله تا بدانجا کشیده شد که حتی بعضی از گروه‌های چریکی شب‌ها فرش‌ها را کنار می‌زدند و روی زمین دراز می‌کشیدند و زندگی می‌کردند. اینها همه تابع فضایی بود که در آن روزها ایجاد شده بود. من برداشتم این است که در کنار همه بصیرت‌ها و مطالعات ارزشمند و تلاش‌های فکری صورت گرفته از سوی بزرگان، مجموع نظراتی که اول انقلاب موجب پیروزی گردید و نهایتاً چنین نظراتی بعداً‌ در قانون اساسی تبلور یافت در چنین فضایی مطرح شده و درحقیقت بندبند اصول قانون اساسی در این چارچوب شکل گرفت. همچنین کتاب مواضع ما که در حزب جمهوری اسلامی تنظیم شد و مرحوم شهید آیت‌الله دکتر بهشتی در تهیه آن نقش محوری داشت، حتی در آن کتاب نیز ارتباط با مردم و وضعیت سرنوشت مردم در اولویت‌های اصلی چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهان قرار گرفت.

وی گفت : به نظر می‌رسد ما به تدریج از تصویرهای اول انقلاب از اندیشه‌های آن زمان و وضعیت آن موقع فاصله گرفته‌ایم. عکس‌هایی که از آقای بهشتی گرفته‌ایم مرتب با فیلترهایی براساس گرایش‌های سیاسی و مصلحت‌های زمانه خودمان کپی گرفته‌ایم که در نتیجه منجر به بروز خطراتی در این جریانات گردید. ما تولید انبوهی از اطلاعات و تحلیل‌ها را داشتیم که به تدریج جنبه‌های اخلاقی و انسانی آن را که در ارتباط با وضعیت واقعی مردم داشت، حذف کرده و کنار زدیم و به جای آن رویه‌های دیگری انتخاب کردیم. بحث اصلی‌مان فقط بر GNP، رشد تورم به صورت تدریجی و بسیاری از اصلاحات که البته در علم اقتصاد نیز بسیار مهم است، معطوف گردید، بدون آنکه به محتوی و نسبت آن با زندگی واقعی مردم توجه کنیم.

موسوی افزود : من پس از پایان دوران مسئولیت به علت علاقه‌ای که به گزارشهای اقتصادی داشتم مقایسه‌ای را بین گزارشهای تهیه شده در سال‌های اولیه و بعد از آن انجام دادم. همان‌طور که مطلعید هر ساله گزارشهای اقتصادی توسط سازمان مدیریت، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دارایی استخراج می‌گردد. این گزارشها در سال‌های اولیه انقلاب اگر مقایسه کنید، می‌بینید که ابتدا یک مقدار به نظرها و شعارها مثلاً‌اشاره به انقلاب، صدور انقلاب و وضعیت مستضعفان می‌پرداخت و توجه حاکمیت را جهت رسیدگی به امور مردم در مقدمات این گزارشات جلب می‌کرد و سپس به جداول، رشد شاخص‌ها و ارقام و GNP، میزان واردات، صادرات، صدور نفت، تراز پرداخت‌ها می‌پرداخت. درواقع این گزارشات رسمی نیز در ارتباط با امور واقعی و نقش آنها در میان مردم مستضعف انتشار می‌یافت. ولی به تدریج این گزارشها به اصطلاح از این جنبه‌های به قول امروزی‌ها احساسی خارج و حذف گردید. من به ذهنم می‌آید این تصاویر نهایی، یعنی این گزارشی که نزدیک به بیست و شش سال از شهادت شهید بهشتی و قریب سی سال از پیروزی انقلاب می‌گذرد، ارائه می‌گردد، در آن این اتفاق افتاده که به تدریج ما یک تصویر گرفتیم یک گزارش را انتشار دادیم، همان مثالی که در مورد آن نقاش اشاره کردم در نظر بیاورید، به دنبال هم از آن کپی گرفتیم، به تدریج به یک مفاهیم کاملاً‌ انتزاعی منتقل شدیم و بابت آنها جنگ و دعوا راه انداختیم البته من فقط در حوزه گروه‌های سیاسی مطرح می‌کنم نه در حوزه مردم عادی و در نتیجه آنچه که در اینجا در عینیت خود اتفاق افتاده حضور مردم است. برای همین است که فقط آماری که امروز ما نگاه می‌کنیم و در آن موقع توجه به این آمار موجب برانگیختن احساسات ما می‌شد و حتی موجب بدحالی مسئولین می‌شد، الآن دیگر وجود ندارد.

وی اضافه کرد : چند روز قبل یکی از روزنامه‌ها عکس دختری را به چهره و صورت سیاه و کثیف و با کیسه‌ای بر پشت در خیابان‌های تهران نشان می‌داد و به نقل از یک مقام مسئول می‌گفت بیست درصد کودکان تهران کارتون‌خواب هستند. من گمان نمی‌کنم در جمهوری اسلامی حتی در بین دوستان و ‌آشنایان شهید بهشتی این عکس بتواند مانند اول انقلاب خیلی اثرگذار باشد، یعنی ما این خبرها را می‌شنویم، این عکس‌ها را می‌بینیم، این آمارها را ملاحظه می‌کنیم ولی از کنارش به راحتی عبور می‌کنیم. اگر این تغییرها، این قلب‌شدن‌ها و این دگرگونی‌ها، این تبدیل واقعیت به واماندگی، اگر اثری در سرنوشت کشور و انقلاب و مردم نمی‌داشت مسئله بی‌اهمیتی بود ولی اگر دقت کنیم، می‌بینیم این دگرگونی‌ها و دگردیسی‌ها و این فاصله‌گرفتن از انقلاب اسلامی و بسیاری از شعارهای خود و تهی شدن از آن‌ها چه مسائل و مشکلاتی را پیش خواهد آورد. آن موقع اهمیت مسئله و قضیه را درک خواهیم کرد.

موسوی گفت : من در این راستا به تعدادی از بندهای اصل ۴۳ قانون اساسی اشاره می‌کنم. من فکر می‌کنم این اصل به قدری با اهمیت و سرنوشت‌ساز برای انقلاب اسلامی است که قاعدتاً بایستی سایر اصول قانون اساسی به هنگامی که مورد تفسیر واقع می‌شود با رجوع به این اصل و ملاحظات این اصل تفسیر گردد. من در اینجا به یک خاطره نیز اشاره می‌کنم. موقعی که بحث تغییراتی قانون اساسی در سال ۶۸ در محضر امام (ره) مطرح شد و در آن موقع نیز در مورد ضرورت تغییر بعضی از اصول قانون اساسی مسائلی مطرح می‌گردید، حضرت امام(ره) یکی از علت‌هایی که ایشان فقط ده موضوع خاص را به مجلس بازبینی قانون اساسی ارجاع فرمودند و مقرر گردید در آن چارچوب حرکت شود، بدین جهت بود که به مبانی معطوف‌کننده قانون اساسی با نیازهای مردم یعنی به آن اصول دستبردی زده نشود و این اصول دستکاری نگردد، این بحثی بود که ما در جلساتی که در خدمت ایشان داشتیم دوستان مطرح می‌کردند. ولی حقیقت این است که واقعیت‌های اجتماعی بیرون دگرگونی‌های متفاوت این اصول قانون اساسی را تا مرحله نادیده گرفتن پیش برده است. ببینید اهداف جمهوری اسلامی در زمینه اقتصادی در اصل ۴۳ قانون اساسی چگونه مطرح گردیده است. برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه‌کردن فقر، البته اینجا نگفته فقر درازکش که این روزها در روزنامه‌ها اخیراً‌ آمده است و یا نگفته است خط بقاء که حتی از خط فقر رد شده و گفته می‌شود جمهوری اسلامی باید در حدی که یک بخور و نمیری در حد چهل، پنجاه هزار تومان به فقرا بدهند فقط به شکلی که زنده بمانند، گویی که مسئولیت ما تمام شده است. ریشه کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسانی در جریان رشد با حفظ آزادگی او، از جمله ضوابطی است که اقتصاد جمهوری اسلامی براساس آن استوار می‌شود. من به دو سه بند از ۹ بند اصل ۴۳ اشاره می‌کنم، به تمام این بندها مجموعاً با این زاویه نگاه کنید که کمی خودمان را منتقل کرده‌ایم به افقی که در آن زمان نوشته شده است و یا به عبارتی خود را به آن زمان پیوند بزنیم.

وی افزود : در بند ۱ چنین آمده است: ۱- تأمین نیازهای اساسی، مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه. این یک هدف است، یک اصل قانون اساسی است. مشروعیت نظام و جمهوری اسلامی بر این اصول استوار است. همچنین براساس این ادعا شکل گرفته است (معنی‌اش این نیست که از فردای انقلاب همه اینها را داشته باشیم) معنی این اصل این است که این نظام تا زمانی که جمهوری اسلامی است و این قانون اساسی را قبول دارد، نمی‌تواند از این هدف دست بردارد و به هدف‌های کمتر از این قانع بشود نه تا آن اندازه پایین بیاید که حتی به خطر فقر هم قانع نشود و به خط بقاء در رابطه با مستضعفین برسد. ۲- یکی از مهمترین اصولی که دوستان با مسائل اقتصادی آشنایی دارند و می‌دانند چه مباحث سنگینی پشتوانه بند ۲ مذکور وجود داشته و شهید بهشتی این را به عنوان یک راه‌ حل اساسی ارائه داده است. در این بند چنین آمده است : تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند. در شکل تعاونی، از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروه‌های خاصی منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد. این اقدام باید با رعایت ضرورت‌های حاکم بر برنامه‌ریزی عمومی اقتصاد کشور در هر یک از مراحل رشد صورت گیرد.

موسوی گفت : ملاحظه می‌فرمایید آنچه اهمیت دارد بحث کرامت انسانی است، بحث کسانی بود که نیروی کار را به جیره نان با شرایط ویژه و ارزان می‌فروختند و به دام فقر، فحشا و نداری و عدم برخورداری از کرامت‌هایی که انسان باید داشته باشد، می‌غلتاندند. بنابراین این اصل برای این منظور در اصول قانون اساسی گنجانده شده است که دائماً نظام جمهوری اسلامی معطوف به این جهت باشد. این حقوق را به عنوان یک حق برای مردم اعلام کردیم و وقتی از آنها رأی گرفتیم و آنها امضاء نمودند و سپس این حقوق را در قانون اساسی قرار دادیم درحقیقت اعلام کرده‌ایم نظام می‌خواهد پشت این اصول محکم بایستد. به بند سه این اصل نیز اشاره می‌کنم، در این بند چنین آمده است: «تنظیم برنامه‌های اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوی و ساعات کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار را داشته باشد» اینجا دموکراسی را به یکسری اهداف معیشتی و اقتصادی عمیق پیوند می‌زند. این بند موارد مذکور را از هم جدا نمی‌بیند و نشان می‌دهد که اینها اهدافی بزرگ و از هم تفکیک‌ناپذیرند.

وی افزود : من مجدداً تأکید می‌کنم در اینجا بحث دولت‌ها نیست، بلکه مجموعه‌ای از عوامل باعث گردیده که ما از این قضایا و واقعیت‌ها فاصله بگیریم چه بسا خود نیروهای سیاسی هم وقتی مسائل را از هم تفکیک کردند و هنگامی که از نسخه اصلی این برنامه‌ها فاصله گرفتند و زمانی که از افقی که این برنامه‌ها در آن نوشته شده و اندیشه شده است به دلایل مختلف فاصله گرفتند در حقیقت به وضعیتی کمک کردند که ما می‌آییم فرضاً تفاسیری از اصل ۴۴ قانون اساسی و سایر اصول برداشت می‌کنیم، بدون آ‌نکه به این اصل پایه‌ای و مهمتر یعنی اصل ۴۳ توجه و ورودی داشته باشیم. این نشان دهنده چنین غفلتی است که در خود قانون اساسی هم تا اندازه‌ای شبیه همان تصویری است که آن نقاش فرنگی به نام آنجلاواروس به طور تمثیلی می‌کشد. یعنی آنقدر از آنان کپی برداری کردیم که این کپی‌ها با فیلترهای گوناگون انجام شده که نسخه آ‌خری برای خودش و حتی برای نسخه اصلی یک موجود تهی مستقل از زمینه تاریخی، اجتماعی و مردمی است و ما غفلت داریم از این مسئله که در این بین فقط مسئله سیاسی و اقتصادی نیست که مشکل پیدا می‌کند بلکه انسانیت خودمان را هم در معرض خطر قرار داده‌ایم. وقتی احساساتمان، ارتباطمان علائق ما به مردم به وضعیت دشواری می‌رسد و به تدریج کم می‌شود یکی از اثرات آن می‌تواند چنین انقطاعی را به پیش بیاورد البته بنده امید دارم و پیش‌بینی می‌کنم یک نسل جدید غیر از به اصطلاح حوزه نیروهای سیاسی که همه آنها محترم و مورد قبول اعم از چپ و راست می‌باشند و فعالیتشان هم بسیار خوب است، ایجاد خواهد شد و نهایتاً و به ضرورت به این اصولی که برشمردم برخواهند گشت.

موسوی در پایان گفت : ما اگر می‌خواهیم استقلال داشته باشیم، اگر می‌خواهیم رشد واقعی داشته باشیم، اگر می‌خواهیم به جلو حرکت کنیم بایستی اقتصاد اخلاقی داشته باشیم. در مقطعی من این مباحث را مطرح می‌کردم بعضی از دوستان که آن موقع چپ می‌زدند و بعداً ‌به یک قاعده‌ دیگری غلتیدند، مصاحبه کردند که فلانی توصیه می‌کند: « بروید حافظ و مولوی بخوانید.». بله توصیه‌های ما در چارچوب برقراری یک اقتصاد اخلاقی بوده و هست من اعتقاد دارم رشد کشور ما در گرو یک اقتصاد اخلاقی و یک سیاست اخلاقی می‌باشد و جز این با مردم خودمان نمی‌توانیم ارتباط برقرار کنیم. این اتفاقات ناگهانی که در آراء مردم یکباره حادث می‌شود، این دگرگونی‌ها و این مسائل غیرقابل پیش‌بینی که به وقوع می‌پیوندد یکی از دلایش همین عدم ارتباط ما با واقعیت‌های بیرونی و امر واقع است که امیدوارم روز به روز کمتر شود و ما بتوانیم با مردم ارتباط واقعی داشته باشیم. این بزرگداشت‌ها به نظر من یکی از محمل‌ها و راه‌هایی است که ما انشاء‌الله بتوانیم به آن سرچشمه برگردیم. البته معنی آن این نیست که ما خواسته باشیم وضعیت سال ۸۶ را به سال‌های ۵۷ یا ۵۸ برگردانیم. فرهنگی‌ها یک واژه دارند به نام آناکرونیکسم . ما زمان را که نمی‌توانیم به عقب برگردانیم ولی حداقل باید بتوانیم تلاشی انجام دهیم که در افقی که در آن زندگی می‌کنیم اتصال و تلاقی داشته باشیم با گذشته، این هم به نفع ما و نفع آینده کشور خواهد بود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *