شنبه, شهریور ۳۱

یک کوشش خطرناک برای بازنویسی تاریخ

چرچیل تمام نیروی خود را به کار می‌گرفت تا ورود متفقین را به تأخیر اندازد. در ابتدا از ۱۹۴۲ به ۱۹۴۳ و سپس به ۱۹۴۴. وی حتا در سال ۱۹۴۴ کوشش می‌کرد تا این عملیات را به عقب افکند. او اساساً مخالف ورود نیرو به فرانسه بود. طرح وی، ورود نیروهای متفقین به بالکان بود تا سریعاً به شمال پیش‌روی کرده و تهاجم نیروهای ارتش سرخ به غرب را قطع کند. این طرح از نظر نظامی بسیار کم‌ارزش‌تر از ضربه به ارتش نازی از غرب بود. ولی مسأله انگلیس حفظ منافع خود در اروپا بود. اینرا همگی دریافته بودند، به ویژه رییس جمهور آمریکا «روزولت» که اجازه نداد تا آمریکا بازیچه دفاع از منافع انگلیس شود و با مساعی زیاد ورود متفقین به فرانسه را ممکن ساخت.

 

چرچیل تمام نیروی خود را به کار می‌گرفت تا ورود متفقین را به تأخیر اندازد. در ابتدا از ۱۹۴۲ به ۱۹۴۳ و سپس به ۱۹۴۴. وی حتا در سال ۱۹۴۴ کوشش می‌کرد تا این عملیات را به عقب افکند. او اساساً مخالف ورود نیرو به فرانسه بود. طرح وی، ورود نیروهای متفقین به بالکان بود تا سریعاً به شمال پیش‌روی کرده و تهاجم نیروهای ارتش سرخ به غرب را قطع کند. این طرح از نظر نظامی بسیار کم‌ارزش‌تر از ضربه به ارتش نازی از غرب بود. ولی مسأله انگلیس حفظ منافع خود در اروپا بود. اینرا همگی دریافته بودند، به ویژه رییس جمهور آمریکا «روزولت» که اجازه نداد تا آمریکا بازیچه دفاع از منافع انگلیس شود و با مساعی زیاد ورود متفقین به فرانسه را ممکن ساخت.

 

 

تارنگاشت عدالت

منبع: «عصر ما»، ارگان حزب کمونیست آلمان

برگردان: س.ف.

 

نحوه و چگونگی بزرگداشت ۶۰مین سالگرد ورود نیروهای «آنگلو ـ آمریکایی» به نورماندی  مورد انتقاد و عدم تفاهم پیش‌کسوتان جنگ و نیروهای چپ و میهن‌دوست روسیه قرار گرفت. در زیر خلاصه شده دو مطلب در این باره را، در اختیار خوانندگان «عدالت» قرار می‌دهیم.

صدر هیئت رییسه حزب کمونیست فدراسیون روسیه «گنادی زیوگانف» در مقاله‌ای تحت عنوان «یک کوشش خطرناک برای بازنویسی تاریخ» نوشت: «در این بزرگداشت بازکردن جبهه دوم به مثابه یک قدم مهم در تشدید شتاب نابودی آلمان فاشیستی قلمداد می گردد…» ولی وی به نقد نشسته و ادامه می دهد: «نقش اتحاد شوروی در پیروزی علیه فاشیسم نه در سخنان رهبران کشورهای غربی و نه در مطبوعات غرب که از این مراسم گزارش دادند، به طور شایسته بازتاب داده نشد. در بین انسان‌هایی که با وقایع تاریخی آشنا نیستند، که در حال حاضر شامل حال اغلب مردم در اروپا و آمریکا می شود، این فکر تداعی می‌گردد که تنها آمریکا و انگلیس بودند که ضربه تعیین‌کننده بر «هیتلریسم» را وارد ساختند. در واقع ورود متفقین به نورماندی، به ویژه در رابطه با مبارزه سهمناکی که بین ارتش سرخ و نیروهای اشغالگر در سرزمین اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اروپای شرقی صورت می‌گرفت، یک نقش مهم، ولی تنها نقش تکمیلی داشت. در نبردهای سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۳ در نزدیکی مسکو، استالینگراد و هم‌چنین نیم دایره اورلوسک ـ کورسک، ستون فقرات ارتش آلمان شکست. تلاشی ارتش نازی توسط اتحاد جماهیر شوروی نه تنها برای رقم خوردن سرنوشت کلی جنگ تعیین‌کننده بود، بلکه سرنوشت عملیات «اورلود» را نیز مشخص ساخت.»

در روزنامه «سویتسکایا روسیا» در رابطه با ورود متفقین به نرماندی مقاله‌ای به قلم «ویاچسلاو تتکین» آمده است: «… در حقیقت واقعه بسیار عظیمی بود. تنها امکان بازکردن جبهه دوم، هیتلر را مجبور کرد تا تعداد قابل توجهی از نیروهای خود را در فرانسه مستقر سازد و این نیروها دیگر نمی‌توانستند علیه ارتش سرخ بکار گرفته شوند.  این نیروها عملیات رزمی انجام نمی‌دادند و بیشتر برای نقاهت و استراحت در فرانسه بسر می‌بردند و برای اعزام مجدد به جبهه شرق آماده می‌شدند. پس از ورود متفقین به نرماندی، آلمان مجبور به رزم جدی شد و واحدهای رزمی واقعی به فرانسه گسیل داشت.

ولی نمی‌توان فراموش کرد که متفقین، بویژه انگلیس به رهبری چرچیل لحظه باز‌کردن جبهه دوم را به انحای مختلف به عقب می‌افکندند. و هرچه بیشتر این لحظه به عقب می‌افتاد، از ارزش این عملیات نیز بیشتر کاسته می‌شد. اگر این عملیات در سال ۱۹۴۲، زمانی انجام گرفته بود که اتحاد جماهیر شوروی هنوز ضربه غافلگیر کننده اول را هضم نکرده و مجبور به تحمل شکست‌هایی در جنوب کشور نمی‌شد، بی‌شک دارای ارزش حیاتی بود. ولی در سال ۱۹۴۳ دیگر ارتش سرخ تهاجم موفقیت‌آمیز خود را آغاز کرده بود و در اواسط سال ۱۹۴۴ یعنی در زمانی که متفقین در فرانسه وارد عرصه عمل شدند، سرنوشت جنگ بدنبال یک سلسله ضربات نابودکننده نیروهای شوروی بر ارتش نازی مشخص گردیده بود.

چرچیل تمام نیروی خود را به کار می‌گرفت تا ورود متفقین را به تأخیر اندازد. در ابتدا از ۱۹۴۲ به ۱۹۴۳ و سپس به ۱۹۴۴. وی حتا در سال ۱۹۴۴ کوشش می‌کرد تا این عملیات را به عقب افکند. او اساساً مخالف ورود نیرو به فرانسه بود. طرح وی، ورود نیروهای متفقین به بالکان بود تا سریعاً به شمال پیش‌روی کرده و تهاجم نیروهای ارتش سرخ به غرب را قطع کند. این طرح از نظر نظامی بسیار کم‌ارزش‌تر از ضربه به ارتش نازی از غرب بود. ولی مسأله انگلیس حفظ منافع خود در اروپا بود. اینرا همگی دریافته بودند، به ویژه رییس جمهور آمریکا «روزولت» که اجازه نداد تا آمریکا بازیچه دفاع از منافع انگلیس شود و با مساعی زیاد ورود متفقین به فرانسه را ممکن ساخت.

ما بار دیگر تأکید می‌کنیم که از جانبازی و قهرمانی سربازان آمریکایی و انگلیسی که کمک عظیمی برای ارتش سرخ بود، قدردانی کرده و خاطره آن را بزرگ می‌داریم. صدها هزار افسر و سرباز هم‌پیمانان در مبارزه برای آزادی اروپا جان باختند و به همین دلیل در گرامی‌داشت خاطره بزرگ‌ترین عملیات زمینی احترامات خود نسبت به پیش‌کسوتان این جنگ را ابراز می‌داریم.

اما ما مؤظفیم تا این مراسم را از جایگاه امروزی مورد بررسی قرار دهیم. هدف سازمان‌دهندگان این مراسم کنونی چیز دیگری بود. سالگرد ورود به نرماندی قبل از هر چیز ظاهراً به مثابه وسیله‌ای برای ایجاد وحدت مجدد اروپای غربی، که در سال‌های اخیر متزلزل شده و در رابطه با اختلاف نظر در مورد جنگ عراق به طور جدی به خطر افتاده است، مورد سو استفاده قرار گرفت. رژه پیش‌کسوتان صرفاً تبدیل به دکوراسیون تجدید روابط دوستانه مابین آقای بوش و شیراک شد.

در عین حال کوشش شد تا این تصور که ده‌ها سال به خورد مردم عادی داده می‌شود، که بازکردن جبهه دوم، ضربه تعیین‌کننده به آلمان فاشیستی را وارد آورد، تقویت گردد. به همین دلیل روسیه در این مراسم نقش درجه دوم ایفا کرد، با اینکه  شیراک بعنوان مسئول این مراسم به اجبار به نقش اتحاد شوروی در تلاشی فاشیسم اشاره کرد.

در ضمن در این مراسم، آقای پوتین تنها نقش سیاهی لشگر را به عهده داشت، زیرا که وی نه به عنوان نماینده  اتحاد جماهیر شوروی بزرگ، برنده واقعی این حماسه تاریخی، بلکه نماینده فدراسیون روسیه، کشوری که روز به روز بیشتر اتوریته بین‌المللی خود را از دست می‌دهد، شرکت داشت. ولی همه این‌ها اعوجاجات تاریخ است.  از نقش اتحاد جماهیر شوروی در نجات جهان از خطر فاشیسم نمی‌توان کاست. هیچ‌کس و هیچ‌گاه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *