در ادبیات مردمی ما ضرب المثلی است که می گوید:«آنچه که جوان در آیینه نمی بیند، پیر در خشت خام می بیند.» مصاحبه «روز» شاد کن آقای سهیل آصفی با آقای دکتر فریبرز رییس دانا در ارتباط با سفر اخیر دانیل اورتگا، رییس جمهور کشور نیکاراگوئه، به ایران نشان داد این ضرب المثل همیشه درست نیست. متاسفانه در زندگی موارد بسیاری وجود دارد که جوان و پیر- دست در دست هم- با خشت خام بر آیینه می کوبند. مقاله منتشره در «روز» یکی از این موارد تلخ زندگی است.
در ادبیات مردمی ما ضرب المثلی است که می گوید:«آنچه که جوان در آیینه نمی بیند، پیر در خشت خام می بیند.» مصاحبه «روز» شاد کن آقای سهیل آصفی با آقای دکتر فریبرز رییس دانا در ارتباط با سفر اخیر دانیل اورتگا، رییس جمهور کشور نیکاراگوئه، به ایران نشان داد این ضرب المثل همیشه درست نیست. متاسفانه در زندگی موارد بسیاری وجود دارد که جوان و پیر- دست در دست هم- با خشت خام بر آیینه می کوبند. مقاله منتشره در «روز» یکی از این موارد تلخ زندگی است.
دنیای ما
انوشه کیوان پناه
المیرا مرادی
پیر چنین پاسخ می دهد: «روی سخن من با اورتگا به طور مشخص اما همچنین با مورالس، چاوز و حتی با آقای فیدل کاسترو است. بحث این است که اگر این مراوده صمیمانه و از بسیاری جهات چاپلوسانه با جمهوری اسلامی در چهارچوب ضرورت های دیپلماتیک، حیات ملی در نظم جهانی تعریف می شود که در این صورت احتیاجی به این همه چاپلوسی و خودنمایی و این همه نادیده گرفتن ضوابط و ارزش ها و سابقه های مردمی لازم نبود…»
پیر فراموش کرده است که دارد با واسطه با «روز» حرف می زند، فراموش کرده است که خود با صدای آمریکا (رادیو فردا) در ارتباط با مسائل مختلف گفتگو می کند، حق خود می داند دعوت سفیر سوییس بعنوان حافظ منافع آمریکا در ایران را بپذیرد و در مهمانی او شرکت کند. تعامل پیر و جوان ما با اینها اشکالی ندارد، چابلوسی هم بحساب نمی آید، اما چاوز و اورتگا و مورالس و کاسترو- رهبران پاسخگو به مردم خود، و وفادار و پای بند به اصول و پرنسیپ های خود- باید برای رضایت خاطر اینها، خود را داوطلبانه مورد تحریم اقتصادی امپریالیسم قرار دهند، «تارک دنیا» شوند، و از وظائف و مسئولیت های خود بعنوان روسای دولت های مستقل قصور نمایند. اگر این جوانان و پیران همین حساسیت ، حمیٌت و غیرت را در ارتباط با سفر رهبران کشورهای بزرگ بویژه نمایندگان مختلف جامعه اروپا بخرج می دادند، وای که چه بلبشویی بر پا می شد.
پیر، پاسخ خود به همین پرسش را که چند ماه پیش از طرف یکی دیگر از واسطه های اردوی لیبرال ها مطرح شده بود، فراموش کرده است. الناز انصاری خبرنگار سیاسی «آفتاب» سال گذشته پرسیده بود:« آقای رئیس دانا! دیدار اخیر احمدینژاد با رئیس جمهور ونزوئلا و پیش از آن هم ملاقات وی با کاسترو برای چندمین بار صورت میگیرد. این رابطه کاملاً دو طرفه هم شکل گرفته است. این روابط میان سه کشوری که دو طرف آن سیاست کاملاً سوسیالیستی دارند، چطور تحلیل میکنید؟»
پیر، آنموقع، در آن شرایط، براساس باورها، تحلیل ها و ملاحظات خود، یا شاید هم همینطوری، فرموده بودند: «من ونزوئلا را یک دولت کاملاً دموکراتیک و سویه چاوز را هم یک سویه کاملاً سوسیالیستی میدانم. حال سوسیالیزم چاوز نوعی است که آن سنتها و گرایشات مذهبی و میراث ملی سرزمیناش را هم در خود دارد. این سوسیالیزمی است که چاوز در پیش گرفته. اما بارزترین وجه آن هم مثل یک جریان اصیل، سویه ضد آمریکایی آن است. سیاست خارجی و تنظیم روابط بینالملل هم قواعد و آداب سیاسی خود را دارد که گاهی پا از دیدگاههای ایدئولوژیک فراتر میگذارد. طبیعی است کشوری با این حد از موضعگیری علیه سیاستهای آمریکا به داشتن روابط دوستانه با کشورهایی که چنین موضعی دارند، گرایش داشته باشد. این رابطه الزاماً تأیید همه مواضع و عملکرد دولت مقابل نیست. کوبا هم طی چند سال اخیر روابط خوب و تقریباً با ثباتی با جمهوری اسلامی داشته است. البته وضعیت کوبا کمی پیچیدهتر است. کوبا سالهاست تحت فشار سخت آمریکا قرار دارد.»
گرچه این محافل سال گذشته تیرشان به سنگ خورد و نتوانستند از پیر فتوایی علیه فعال ترین بخش انقلاب جهانی در آمریکای لاتین را بگیرند، ولی بالاخره امسال توانستند کار خودشان را بکنند. البته این بدین معنا نیست که سال پیش زهر خودشان را نریختند. ابداً. سال پیش خانم انصاری مقدمه زیر را بر مصاحبه خود با پیر، افزود: «پنجمین ملاقات احمدینژاد با «هوگو چاوز» رئیس جمهور سوسیالیست ونزوئلا این هفته در حالی صورت گرفت که «فیدل کاسترو» از دیگر هم پیمانان دولت ایران در بستر نقاهت خود در هاوانا، خفته است. ملاقات این دو رئیس جمهور و رابطه بسیار دوستانه سه کشور ایران، کوبا و ونزوئلا هر چند ریشه در موضع ضد آمریکایی آنها دارد، با این همه نوع روابط بین دو کشوری که ساختار مارکسیستی و سوسیالیستی دارند، با کشوری چون ایران، بیش از هر چیز فعالان و روشنفکران این اندیشه در ایران را متعجب کرده است. این طیف به ساختار سیاسی، عملکرد اجتماعی و خصوصاً سیاست اقتصادی دولت احمدینژاد نقدهای بسیار جدی وارد کردهاند. آنها نوع عدالتی را که مورد تأکید دولت است، بارها مورد نقد قرار دادهاند و عمیقاً معتقدند که بازخورد عملکرد اقتصادی دولت در جامعه نتیجهای جز افزایش فقر و پایین آمدن سطح زندگی مردم نخواهد بود. با این همه، احمدینژاد این هفته قبل از حضور در اجلاس سازمان ملل در نیویورک به کشورهای مخالف ایالات متحده در قاره آمریکا رفت تا دست متحدان جهانی خود را برای چندمین بار بفشارد. این دیدارهای چند باره موضوعی به دست میدهد تا با چهرههای سرشناس جریان چپ به گفتوگو نشست و تحلیل آنها را جویا شد.گفتوگوی خبرنگار سیاسی آفتاب، با دکتر «فریبرز رئیسدانا» از این منظر انجام شده است.»
این جوان ها خوب درسشان را یاد گرفته اند، با سوالات آماده می آیند، می دانند چطور سوالاتشان را مطرح کنند، می دانند چگونه دغدغه اردوی لیبرال ها را به اسم چپ ها جا بزنند و پیر را هم به تناقض گویی بکشانند. سال پیش الناز انصاری با این سوال ادامه داد:«نقدی که جریان چپ به این روابط دارد، عدم نزدیکی کشور ایران حداقل در زمینه توسعه و عدالت اقتصادی به این دو کشور سوسیالیست است. آیا به غیر از موضع تدافعی علیه آمریکا، شباهتهای دیگری هم بین این دو کشور و دولت ایران وجود دارد؟» توجه می کنید؟ خبرنگار «آفتاب» از نقد جریان چپ به این روابط می گوید؟ کدام جریان چپ؟ چرا برای پیر ما دام پهن می کنید؟ آقای سهیل آصفی امسال با این سوال ادامه داد: «با این تفاسیر، به نظر شما ضرورت های دیپلماسی می تواند رفتار دولی با داعیه چپ و ماهیت ضد امپریالیستی را توجیه کند؟ منظورم این است که انتظار نیروهای چپ و دمکرات و رادیکال کشور از این دولت ها آیا منطقی و بجاست؟» زرنگی را می بینید؟ چند ماه پیش ایشان جواب شما را داده است. انتظار کی؟ انتظار چپ ها؟ یا انتظار «روز»؟
پیر در عرض چند ماه چقدر تغییر کرده است! او سال پیش به سوال دوم خانم انصاری چنین پاسخ داده بود:«ونزوئلا در تلاش تازهای برای عدالت اقتصادی گامهای خوبی برای مردم برداشته. کوبا هم در این زمینه با وجود تحریمهای بسیار سنگین آمریکا، بسیار موفق عمل کرده است… در خصوص روابط این سه کشور نه میتوانیم به سوسیالیست بودن دو کشور کوبا و ونزوئلا شک کنیم و نه به سوسیال نشدن دولت خودمان. وجه اشتراک ضد آمریکایی بودن برای این سه نقش یک موضوع قابل اتحاد بازی میکند.»
اما امسال در پاسخ به سوالی مشابه چنین می گوید: «باید این گفتگوی ما هر چه زودتر به زبان اسپانیولی ترجمه و به اورتگا داده شود که اگر مساله شما دفاع از سوسیالیسم است، با یکی از سرسخت ترین دشمنان سوسیالیسم در این کشور دارید روبه رو می شوید که آن رفتار تهوع آور و حرکت های دلهره آور را برای جنبش چپ ایران به ارمغان آورد. شما با این کار خود به سوسیالیسم لطمه می زنید برای اینکه به دشمنان سوسیالیسم قوت قلب می دهید. ما می دانیم مبارزه ضد امپریالیستی را بهانه قرار می دهید اما اینها در اینجا پدیده ای به نام امپریالیسم را نمی شناسند. مساله ای که اینها می شناسند اختلاف سیاسی با آمریکا است.»
چه خوب بود اگر پیر حافظه بهتری داشت و بیاد می آورد سال گذشته در پاسخ به سوالات مشابه چه گفته، و چه خوب تر بود اگر جوان پرسشگر ما هدف روشنگری و روشن شدن را دنبال می کرد و مانند یک فرد مطلع و متعهد به پرنسیپ های کار روزنامه نگاری جدی و بیزار از روزنامه نگاری زرد می پرسید:«ولی استاد گرامی، جنابعالی سال پیش در پاسخ به سوالات مشابهی که از طرف همکار ما در «آفتاب» مطرح شده بود، نکات کاملاً متفاوتی را بیان فرمودید. ممکن است لطف کرده برای خوانندگان ما توضیح بدهید چه مسائل عینی و چه ملاحظات انقلابی موجب تغییر ارزیابی و نظرات جنابعالی شده است؟»
تناقض گویی بدآموزی است
سوالی که آقای آصفی می باید می پرسید، سوال جالبی است، زیرا تناقض گویی پیران می تواند موجب بدآموزی جوانان بشود، بویژه جوانانی که هنوز الگو یا(Role Model) خودشان را بطور قطعی انتخاب نکرده اند و آنگونه که شاهدیم بین انتخاب به آذین یا بهنود، دکتر آریان پور یا دکتر زیدآبادی، بیژن جزنی یا فرخ نگهدار، ف. تابان، فریدون احمدی، بین «نوید» (قدیم) و «پیک نت» دست و پا می زنند، جوانانی که عاشق «چه گوارا» هستند، ولی از مبارزات ضد امپریالیستی و ضد استعماری او دلخوشی ندارند و ته دلشان هم خوشحالند که «چه» را زنده نگذاشتند تا مثل فیدل دیکتاتور شود!
{styleboxjp}
متأسفانه آقای رییس دانا مدتی است که بدجوری دچار تناقض گویی و بدآموزی شده اند، تا آنجا که به گفته یکی از دوستان، منحی نظرات ایشان در باره کلیدی ترین مباحث جنبش «سینوسی» شده است و در چهار سمت (بالا، پایین، راست و چپ) محور مختصات جنبش حر کت می کند. نظرات اخیر ایشان در ارتباط با سفر اورتگا به ایران را هم باید از این زاویه بررسی کرد. اما موضوع اصلی این است که منشاء این تناقض گویی ها چیست؟ به نظر ما دقت در گفتگوی اخیر آقای رییس دانا با نشریه« چشم انداز» به یافتن پاسخ به این سوال کمک می کند.
{/styleboxjp}
نشریه «چشمانداز ایران» از شماره ۱۲ تا ۴۲ خود، «یک یا دو گفتوگو درباره ریشهیابی خرداد ۶۰» داشتهاست. سعی آن نشریه «این است که در ریشهیابی، مقصرتراشی» نکند و «تا به حال هم بهطور نسبی موفق» بودهاست، تا شماره ۴۳ (اردیبهشت- خرداد ۱۳۸۶) که در آن با آقای رییس دانا گفتگو شده است. متاسفانه نامبرده بر خلاف سنت و سعی تحریریه نشریه «چشم انداز» بنحو نادرستی اقدام به مقصرتراشی کرده است، و در جریان آن شدیداً به تحریف تاریخ، تحریف سیاست احزاب و سازمان های سیاسی کشور در آن مقطع تاریخی و تناقض گویی پرداخته است. آقای رییس دانا در بخشی از گفتگو با «چشم انداز» می گوید:
« بزرگترین اشتباه چپها از یک نظریهای بیرون آمده بود که تازه بعضی از ایشان فهمیدهاند که این نظریه غلط بوده، گرچه در زمان خودش جذابیت داشته است و آن این بود که مبارزه ضدامپریالیستی را بر مبارزه آزادیخواهانه برتر میشمردند. اکنون ما متوجه میشویم اگر سوسیالیست باشید ـ من بهعنوان یک سوسیالیست حرف میزنم ـ حق ندارید یکی را بر دیگری برتر بدانید. مگر در جریانهای تاکتیکی و مشخص. بهطور کلی نمیشود شما ضدامپریالیست باشید، اما با مردم و دموکرات نباشید. همچنین ازسوی دیگر نمیشود شما دموکرات باشید، ولی وابسته به غرب و آمریکا باشید چه بسا تا مغز و استخوان. این دو جداییناپذیر هستند، اما چون مرد مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد، حزبتودهای ها و چریک فداییها که از امپریالیستها ضربه خورده بودند و آنها را دشمن اصلی و منحصر به فرد میدانستند، نگران بازگشت امریکا بودند، چرا که مدتها یاد گرفته بودند مخاطب اصلی مبارزهشان شاه باشد و شاه، وابسته به نظام امریکایی بود. آنها هم در این تله افتادند که هر چه ضد آمریکاست برایشان مقدس باشد و برای آزادی و مبارزه برای دموکراسی بها ندهند یا کمتر بهایی بدهند. از اینرو بود که این جریانها در انتخابهایشان بهجای اینکه سراغ مهندس بازرگان و جریان دموکرات بروند یا دستکم توازن را در حمایت از این جریانها حفظ کنند، یکدفعه به سمت آن جریانی حرکت کردند که شعارهای ضدامپریالیستی میداد و گام به گام و آهنگین به سمت کسب تمامی قدرت حرکت می کرد ـ که معلوم هم نبود تا به آخر ضدامپریالیست بماند. آنها متوجه نشدند مبارزه ضدامپریالیستی با شعار ضدامریکایی تفاوتهایی دارد. متوجه نشدند مبارزه ضدامپریالیستی یک قرابتهایی با مبارزه دموکراتیک دارد، بنابراین این اشتباه از همان ابتدا هم شکل گرفت. من زیادهروی های خطرناک در دفاع از قدرت موجود را بهطور خصوصی از حزبتوده و فداییها هم شنیدهام، گرچه برای آنها همیشه ارزشهای بسیاری قائل هستم، اما باید بیطرفانه اشتباهات را بگوییم و نقد کنیم. من حتی از بعضی از دوستانم که آن زمان حتی حزبتوده و فداییها را سازشکار و غیرسوسیالیست میدانستند، این جمله را شنیدم که بر پیشانی مهندس بازرگان مهر امپریالیسم خورده است. از همان زمان این پرسش برایم مطرح شد و الان هم هست که کجای پیشانی بازرگان مهر امپریالیسم خورده بود؟ امپریالیستها این شخص را میخواستند چه کار؟ این شخصیتی که اینقدر زودرنج و بیتاب بود که در اثر فشار عقبنشینی کرد، این چه نیرویی برای امپریالیسم بود!؟»
واقعاً که؟ از این عامیانه تر و غیر علمی تر نمی توان از یکی از حساس ترین و پر درس ترین دوران تاریخ کشور و جنبش ملی و دموکراتیک مردم ما حرف زد. برخورد آقای رییس دانا در اینجا برخورد یک دانشگاهی، یک پژوهشگر، یک فعال چپ (هر قدر هم که منفرد، مستقل و جدای از توده ها باشد) نیست. برخورد ایشان بیشتر به سمت منزه نشان دادن خود و خطاکار نشان دادن دیگران، اثیات درست بودن نظرات دیروز و امروز خودشان و نادرست بودن نظرات و مواضع دیگران (دیگرانی که بعضی از آنها در خلوت، در محضر ایشان نسبت به خطای گذشته خود اعتراف کرده اند) گرایش دارد، به کار جوانی می ماند که برای چاق و چله کردن resume خود هر کار می کنند. برخی از نکات قابل بحث در اظهارات فوق عبارتند از:
● این ادعا که گویا چپ ها زمانی « مبارزه ضدامپریالیستی را بر مبارزه آزادیخواهانه برتر میشمردند.» بگذریم از ژست خود مرکز بین و طعنه آمیز وی که می گوید « تازه بعضی از ایشان فهمیدهاند که این نظریه غلط بوده».
● عدم تمایز بین مارکسیست ها (کمونیست ها) و سوسیالیست ها، و بین سوسیالیسم مورد نظر مارکسیست ها و سوسیالیسم مورد نظر «سوسیالیست ها».
● درک غیر طبقاتی از دو مقوله «دموکراسی» و «امپریالیسم» و ندیدن ارتباط ارگانیک (عضوی) آندو.
● این تصور که گویا تضاد مردم و جنبش ما با امپریالیسم و استبداد در همه حال از یک توازن و تعادل درونی برخوردار است، و حاد شدن یکی یا هر دو، و شدت و حدٌت آن به دست خود ماست و ما باید مانند یک بند باز ماهر با حرکت متعادل و متوازن بین آن دو تضاد مانور بدهیم و خود و جنبش را سالم به پایان طناب معلق برسانیم.
● نسبت دادن خصلت ضد- امپریالیستی انقلاب و جنبش به ضربات وارده و تجربیات سازمانی به این حزب یا سازمان.
● مخدوش کردن دو عرصه متفاوت و بطور ارگانیک مرتبط مبارزه با امپریالیسم و مبارزه با سمت گیری و سیاست های لیبرالی و نولیبرالی، و طرح این نظر بسیار نادرست که گویا مهندس بازرگان عامل امپریالیسم تصور می شد.
● نگرش غیر- طبقاتی آنموقع و اکنون ایشان که تصور می کرد و می کند «عقب نشینی» بازرگان و لیبرال ها در آن مقطع، ناشی از «زودرنجی وبی تابی» او بود و القاء این نظر که گویا فقط افراد قل چماق و قلدر می توانند برای امپریالیسم نیرویی باشند!
● نتیجه گیری های نادرست برای جنبش امروز از تحلیل نادرست گذشته جنبش.
● و مهمتر از همه پای هواداران سوسیالیسم علمی را به حوادث سال ۶۰ کشاندن و طرح این نظر نادرست و خطرناک که گویا اگر آنها از بازرگان حمایت کرده بودند و کمتر بر مبارزه ضد- امپریالیستی تکیه می کردند، شاید خرداد ۶۰ اتفاق نمی افتاد!!
ما در چند نوشته جداگانه، بحث را با استناد به اظهارات گذشته خود آقای رییس دانا، ادامه خواهیم داد.