شنبه, شهریور ۳۱

جنبش جهانی کارگری و سندیکایی در قرن بیست و یکم

 

از تشکیل اولین اتحادیه کارگری در سال ۱٧٩۰ و از تأسیس اولین «انجمن جهانی کارگران» در سال ۱٨۶۴ سال‌های بسیاری سپری شده است. جنبش کارگری و سندیکایی در این مدت، یک راه طولانی را طی نموده است که با دست‌آوردهای مهم و نتایج بسیار خوبی پوشیده شده است.

 

 

از تشکیل اولین اتحادیه کارگری در سال ۱٧٩۰ و از تأسیس اولین «انجمن جهانی کارگران» در سال ۱٨۶۴ سال‌های بسیاری سپری شده است. جنبش کارگری و سندیکایی در این مدت، یک راه طولانی را طی نموده است که با دست‌آوردهای مهم و نتایج بسیار خوبی پوشیده شده است.

 

 

تارنگاشت عدالت

منبع: سایت فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری (ژانویه ٢۰۰٧)*

 

از تشکیل اولین اتحادیه کارگری در سال ۱٧٩۰ و از تأسیس اولین «انجمن جهانی کارگران» در سال ۱٨۶۴ سال‌های بسیاری سپری شده است. جنبش کارگری و سندیکایی در این مدت، یک راه طولانی را طی نموده است که با دست‌آوردهای مهم و نتایج بسیار خوبی پوشیده شده است.

اولین و مهم‌ترین موضوعی که با پیدایش سازمان‌های سندیکایی مطرح شد، نقش طبقه اجتماعی جدید-طبقه کارگر- جوان و در حال ظهور بود، که با سرعت وارد حیات اجتماعی و سیاسی جمعیت هر کشور جهان شد. علاوه بر این، تا قرن نوزدهم اکثر افراد فکر می‌کردند شاهان، شاهزاده‌ها، خدایان یا ارواح توسعه اجتماعی را تعیین می‌کردند. درک جدیدی از ترقی اجتماعی شکل گرفت که در واقع توده‌های مردم را تعیین‌کننده می‌بیند. این درک جدید بر مسیر تاریخ بشر در قرن‌های نوزدهم و بیستم تأثیر بزرگی داشت.

مسیر تاریخ بشر با دشواری‌های بی‌سابقه‌ای همراه بوده است. جنبش سندیکایی از ۱٧٩۰ تاکنون دست‌آوردهای عظیم، پیروزی‌ها و هم‌چنین ضعف‌ها، اشتباهات و عقب‌نشینی‌های مهمی داشته است. این تجربه غنی تاریخی، نقش فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری را در برمی‌گیرد. تشکیل آن در سوم اکتبر ۱٩۴۵، خود یک پیروزی برای جنبش سندیکایی جهان بود- یک پیروزی درخشان برای طبقه کارگر جهانی. تشکیل فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری، یک گام کیفی نوین و نخستین تلاش جدی و ثابت برای وحدت و هماهنگی جهانی پرولتاریای جهان علیه فاشیسم و سلطه سرمایه و امپریالیسم بود.

اعتبار و پویایی فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری موجب نگرانی فوری قدرت‌های حاکم بر آمریکا و انگلستان و سرمایه‌داری جهانی بود. به همین دلیل، کارزاری برای تضعیف و تخریب نهاد سندیکایی جهانی جدید به راه انداخته شد. تاریخ شصت سال گذشته جنبش کارگری بر همگان معلوم است. کتاب‌های بسیاری نوشته شده و اسناد تاریخی غیرقابل انکاری وجود دارد؛ هزاران قهرمان تاریخ معاصر هنوز زنده اند و کسی نمی‌تواند واقعیات تاریخی را از بین ببرد. فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری، هیچ‌گاه در سمت بورژوازی و امپریالیست‌ها نبوده، هیچ‌وقت هم بی‌طرف نبوده است. فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری همیشه در سمت مبارزات کارگران برای حقوق و آزادی‌های اساسی در سراسر جهان قرار داشته؛ همیشه با کسانی بوده است که برای صلح، ترقی و محو استثمار انسان به دست انسان مبارزه می‌کنند. فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری نقش مهمی در جنبش‌های آسیا و اقیانوسیه، آفریقا، اروپا، آمریکای لاتین و خاورمیانه ایفا کرد. در این تاریخ شصت ساله، کاستی‌ها و اشتباهات وجود داشته است. اما، این‌ها به هیچ‌وجه به معنی نفی مسیر مثبت و غنی فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری نیست. ما به این تاریخ افتخار می‌کنیم و از پیروزی‌ها و موفقیت‌ها و هم‌چنین از اشتباهات خود می‌آموزیم.

اکنون، در آغاز قرن بیست و یکم، براندازی‌های مهمی در موازنه بین‌المللی نیروها اتفاق افتاده است. این براندازی‌ها به زیان طبقه کارگر، موجب تفوق جدی نیروهای سرمایه شده است. حاکمیت موقت سرمایه، استثمار خلق‌ها و دولت‌ها از جانب سرمایه را تشدید می‌کند؛ ثروتی که طبقه کارگر تولید می‌کند در دست تعداد اندکی از قدرتمندان جهان متمرکز می‌شود. پیشرفت علم و فن‌آوری در همه عرصه‌ها، به کارگیری سریع فن‌آوری‌های جدید در نیروهای مولده در خدمت افزایش سود شرکت‌های فراملیتی قرار می‌گیرد.

در حالی که در جامعه عاری از استثمار انسان به دست انسان فن‌آوری‌های جدید، به مثابه یک دست‌آورد بشری در خدمت انسان قرار می‌گیرد، برای آن‌که کم‌تر کار کند و بیش‌تر به دست آورد، از بهداشت محیط کار و شرایط ایمنی بهتری برخوردار شود، وقت آزاد بیش‌تر، فرصت‌های تفریحی، فرهنگی، آموزشی و بهداشتی- درمانی بیش‌تری داشته باشد، یعنی بهتر زندگی کند. امروزه، این نه فقط اتفاق نمی‌افتد، بلکه استثمار شدت یافته و آن ثروت عظیم به چند جیب سرازیر می‌شود. یک‌صد و پانزده میلیون کودک بی‌سواد باقی می‌مانند. هر ٣٫۶ ثانیه یک کودک می‌میرد. در نئواورلئان آمریکا، ۱۵٧٧ انسان فقیر جان خود را [در توفان دریایی] از دست دادند. در کشورهای اتحادیه اروپا تعداد بیکاران بیش‌تر از ٣۰میلیون نفر است. بنا به گزارش یونسکو بیش از ٩٢١میلیون نفر در زاغه‌ها زندگی می‌کنند. این سیمای حقیقی اکثر کشورهای سرمایه‌داری است، مستقل از این‌که قدرت‌های نئولیبرال، محافظه‌کار، یا سوسیال- دمکرات حاکم باشند.

در آغاز قرن بیست و یکم ما شاهد ظهور دوباره نئولیبرالیسم هستیم که با خصوصیات و عناصر جدیدی تقویت شده است. در آفریقا، کشورهای بسیاری، فشار شدید از طرف آمریکا را تجربه می‌کنند، این موضوع در مورد آمریکای لاتین نیز صادق است. آمریکا از توسعه شدید جمهوری خلق چین نگران است. در کشورهای سوسیالیستی سابق اروپا، طبقه کارگر در شرایط فئودالی کار می‌کند. نژادپرستی، نئو- فاشیسم، بیگانه ستیزی به تدریج در حال ظهور دوباره است. شورش مهاجرین در فرانسه و آمریکا، این را ثابت می‌کند.

{styleboxjp}در قرن ما، براندازی سال‌های ١٩٩١- ١٩٨٩، موجب توازن جدید نیروها شد که به قدر- قدرتی آمریکا انجامید. گرچه ما معتقدیم این قدر- قدرتی موقتی است، اما موجب جنگ و تغییر در مرزهای دولت‌ها، آوارگی میلیون‌ها نفر، کشته شدن انسان‌های بی‌گناه شده، خودمختاری و استقلال بعضی کشورها را پایمال کرده و خلق‌ها را سرکوب نموده، و سازمان ملل را به پوششی برای اعمال خلاف قانون آمریکا، انگلستان و متحدان آن‌ها تبدیل کرده است {/styleboxjp}. حتا داده‌های رسمی اعتراف می‌کنند که جنگ‌های امپریالیستی معاصر ٨٫۵ میلیون نفر را آواره کرده و ٢۱ میلیون نفر دیگر را در درون مرزهای کشورشان مجبور به تغییر مکان کرده است. به بهانه مبارزه با تروریسم، حقوق دمکراتیک و سندیکایی محدود شده اند. آزادی‌های انسانی نیز محدود شده اند. خلق‌ها، حکومت‌ها و دولت‌ها تهدید می‌شوند. گروه‌های پرقدرت سرمایه‌داری، رسانه‌های عمومی را کنترل کرده و شرایط ضد- دمکراتیک خود را تحمیل کرده اند. آن‌ها افترا می‌زنند و خبر و فاکت جعل می‌کنند، دروغ می‌پراکنند و سود بزرگی به جیب می‌زنند. صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی مکانیسم‌های سرمایه اند و سیاست‌های آن‌ها برای مردم تولید مشکل می‌کند.

فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری نسبت به این چالش‌ها یقین کامل دارد، به تغییرات در توازن جهانی نیروهای قدرت اذعان دارد، و تغییرات در ترکیب طبقه کارگر، نیاز‌ها و خواست‌های آن‌ها را می‌شناسد. اما، در حالی که این تغییرات رخ داده است، قانون اصلی سرمایه‌داری تغییرنکرده باقی مانده است: طبقه کارگر ثروت را تولید می‌کند، اما از طریق روند تولید، ثروت از طرف سرمایه تصاحب می‌شود. بنابراین، در بستر این واقعیات، موضوعات زیر در برابر جنبش سندیکایی جهانی قرار دارد:

● امروزه کارگران به چه نوع سندیکایی نیاز دارند؟

● چه استراتژی‌ها و تاکتیک‌هایی باید به کار گرفته شود؟

● چه باید کنار گذاشته شده و چه باید حفط شود؟

● تئوری‌های اقتصادی امروز در مقایسه با تئوری‌هایی که ۱۵۰ سال پیش- در آغاز مبارزه سندیکایی جهانی- تعریف شدند، چقدر تازگی دارند؟ 

● آیا قضاوت در باره یک سندیکا باید بر اساس حرف‌های آن باشد یا فعالیت‌هایش؟  

رهبری جدید فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری بر اساس تصمیمات پانزدهمین کنگره جهانی سندیکایی- که در دسامبر ٢۰۰۵ در کوبا برگزار شد- و در اعلامیه نهایی تحت عنوان «اجماع هاوانا»** مندرج است، در مسیر جدیدی گام نهاده است. در عرض سال ٢۰۰۶، این اصول طی گفت‌وگوی اساسی پیرامون موضوعات معاصر، بین سازمان‌های وابسته و دوست و اعضای جنبش جهانی سندیکایی که در یک سری نشست از جانب رهبری فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری سازمان داده شده بود، بسط یافت.  بر اساس این بحث‌ها و گزارش «اجماع هاوانا» فهرستی از ده اولویتی که فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری در این زمان چالشگر در برابر خود دارد، تنظیم شده است. در تهیه این فهرست هیچ نوع اولویتی در نظر نبوده و فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری می‌داند که هر یک از این موضوعات به تنهایی می‌تواند یک برنامه باشد. ده اولویت کنونی فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری

١- جنبش کارگری و سندیکایی برای آن‌که بتواند خواست‌های معاصر طبقه کارگر را بیان کند، باید اصول مبارزه طبقاتی و جانبداری رزم‌جویانه را راهنمای خود قرار دهد. مطالعه تاریخ جنبش کارگری ٢۰۰ سال گذشته ثابت می‌کند آنچه که طبقه کارگر جهانی کسب کرده است، با مبارزه به دست آمده است. در هیچ کجای دنیا، هیچ کارفرما و هیچ سرمایه‌داری برای حل مشکلات طبقه کارگر پیش‌قدم نشده است. جنبش ما، تئوری‌های طرد مبارزات طبقاتی را نمی‌پذیرد. 

٢- فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری به استقلال سازمان‌های سندیکایی از انحصارات و شرکت‌های فراملیتی باور دارد. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به طبقات تقسیم شده است؛ از اینرو اتحادیه‌های کارگری طبقه کارگر را با خصوصیات معاصر آن، با هدف تشکیل ائتلاف گسترده با اقشار وسیع مردمی نمایندگی می‌کنند. جنبش سندیکایی برای مبارزه با سیاست‌های دولتی که برای اقشار مردمی مضرند و برای این‌که از نظر مالی مستقل بوده و به منابع پنهان وابسته نباشد، باید از نظر سازمانی مستقل از احزاب سیاسی باشد.

٣- امروزه، در نتیجه تروریسم کارفرما و خشونت دولت، عقب‌گرد جدی در موضوعات دمکراتیک و آزادی‌های سندیکایی وجود دارد. تازه‌ترین نمونه‌ها علیه اعتصابگران کره جنوبی، خشونت دولتی علیه معلمان اعتصابی در مکزیک، توحش رژیم کلمبیا علیه فعالین سندیکایی، مبارزه و دوربین‌های نظارت در اروپا، تهدید علیه کارگران ساختمانی در استرالیا، و هزاران مورد دیگر، واقعیات غیرقابل انکارند. فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری زنگ خطر تهاجم به حقوق بشر از طرف دولت‌های آمریکا، انگلیس و متحدان آن‌ها را- به بهانه مبارزه با تروریسم- برای انسان‌های مترقی به صدا در می‌آورد. مبارزه برای دمکراسی و سندیکای آزاد، عملی دایمی و در عین حال عینی است.

 ۴- در دوره دیوانگی امپریالیستی، مبارزه برای صلح که مبارزه برای جنبش سندیکایی از نظر طبقاتی جانبدار است، یک وظیفه اصولی است. نخستین قربانیان تجاوزگری آمریکا و ناتو، کارگران و اقشار مردمی اند. آن‌ها در میدان‌های جنگ، در خانه‌ها و محل‌های کارشان کشته می‌شوند؛ آن‌ها زیر مسؤولیت جبران پی‌آمدهای جنگ‌ها، می‌سوزند. صلح جهانی، به همه خلق‌ها در همه کشورهای در حال توسعه کمک خواهد کرد. از اینرو، فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری در گسترش یک جنبش وسیع ضد- جنگ حضور داشته و تأکید می‌کند که انترناسیونالیسم و همبستگی کارگران نکات کلیدی برای جنبش رزمنده دارای محتوای نوین و غنی است. فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری از محو و نابودی تمام سلاح‌های اتمی در همه کشورها بدون استثنا، حمایت می‌کند. 

۵- کل بشریت پی برده است که طی ۱۵ سال گذشته تعادل منفی نیروها که بر سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل حاکم است، به اقدامات غیرقانونی و تجاوزگرانه دولت آمریکا مشروعیت بخشیده است. این یک تحول بسیار منفی است. جنبش کارگری و سندیکایی از طریق جنبش توده‌ای وسیع خواهان یک سازمان ملل منصف و مستقل از قدرت‌های بزرگ زمین است. دوران ما به چنین سازمان بین‌المللی نیازمند است.

۶– ارزیابی رهبری جدید فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری این است، که سندیکاها لازم است یک جبهه دایمی در برابر بوروکراسی و نخبه‌گرایی ایجاد نمایند تا بتوانند اختیار، اعتماد و پذیرش به دست آورند. تاریخ به ما می‌آموزد که اصول جمع‌گرایی، انتقاد و عملکرد دمکراتیک به جنبش کمک می‌کنند. رهبران سندیکایی باید ساده بوده، با مردم ساده باشند، طبقه کارگر را دوست داشته باشند و خودشان به متحدان ثروتمند سرمایه تبدیل نشوند. رهبران سندیکایی باید نسل جوان‌تر را پیرامون اصول و ارزش‌های جنبش کارگری آموزش دهند. آن‌ها باید به پایگاه و به کارگران عادی احترام بگذارند.

٧- ما در قرن دانش و اطلاعات زندگی می‌کنیم. شرکت‌های فراملیتی سعی می‌کنند دانش و تخصص را برای کادرها و مدیران خودشان نگه دارند. ضرورت دسترسی کارگران به حق [دسترسی] و دسترسی به دانش، فرهنگ و آموزش بیش از هر زمان دیگری ناگزیرتر است. در این چارچوب، آموزش سندیکایی از طریق سمینار‌ها، مدارس، گروه‌ها، و مؤسسات کافی برای تمام کارگران سودمند است. پژوهش و علم، ابزار ضروری هستند که امکانات بیش‌تری- برای توجه به جوانان، زنان، روشنفکران، مهاجران اقتصادی که ورود آن‌ها به اتحادیه‌های کارگری باعث احیای جنبش کارگری خواهد شد- در اختیار جنبش سندیکایی قرار می‌دهند. لازم است که اعضای سندیکا از سطح آموزشی، فرهنگی و اندیشمندی بالاتری برخوردار باشند. 

٨- فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری برای بهبود زندگی کارگران، برای حل مطالبات اقتصادی، اجتماعی، تأمین اجتماعی و کارگری آن‌ها، که براساس دوران و نیازهای آن شکل می‌گیرند، می‌رزمد؛ و با توجه به زمان و مکان، برای مشارکت تمام کارگران در سندیکاها، برای تشکیل و فعالیت آزاد سازمان‌های سندیکایی در هر کشور فعالیت می‌ کند. در عین حال، در اساسنامه فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری آمده است که این سازمان برای محو استثمار انسان به دست انسان مبارزه می‌کند. این عنصر کیفی به مبارزات طبقه کارگر انگیزه داده و آن را به نیروی محرکه تاریخ در ساختمان یک جامعه بدون بی‌عدالتی اجتماعی، بدون جنگ، با دمکراسی و آزادی، با حق دسترسی به دانش و رسانه‌های دمکراتیک تبدیل می‌کند.

٩- فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری علیه امپریالیسم فرهنگی، که تحریف تاریخ را دنبال می‌کند؛ که به سنن، فرهنگ و ویژگی‌های هر ملت احترام نمی‌گذارد؛ که از طریق تبلیغات چندجانبه سعی دارد شیوه زندگی آمریکایی را بر همه جا تحمیل کند، مبارزه می‌کند. هر ملت، هر کشور، هر جنبش سندیکایی، تاریخ خود و ویژگی‌های خود را دارد. فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری به این‌ها، احترام و ارج می‌نهد، و از جوانان می‌خواهد فرهنگ و تاریخ ملت‌های خود را بیاموزند.

١۰- فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری در صفحه جدیدی که پس از کنگره پانزدهم گشوده است می‌گوید، مستقل از تفاوت‌های موجود ایدئولوژیک وسیاسی، برای ارتقای منافع طبقه کارگر جهانی، آماده همکاری و عمل مشترک با سازمان‌های سندیکایی بین‌المللی، ملی، منطقه‌ای و شعب آن‌ها است. تنها معیارها برای هر نوع همکاری فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری عبارتند از برابری، احترام متقابل، پذیرش تفاوت‌های یکدیگر، و در هر مورد، تعیین یک هدف مشترک. فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری امروز، به سندیکاها به چشم دشمن نگاه نمی‌کند، دشمن را در سرمایه و امپریالیست‌ها می‌بیند. ارتقای وحدت تمام کارگران، بدون توجه به ایدئولوژی، مذهب، رنگ پوست، زبان و جنسیت، یک اصل بنیادین فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری بوده و هست. {styleboxjp} این وحدت باید خصوصیت مبارزه‌جویانه تمام سندیکاها را تقویت کرده و نیروهای گسترده‌ای را که علیه سرمایه مبارزه می‌کنند، گرد آورده، عظیم‌تر و مؤثرتر نماید. در این وحدت، دهقانان فقیر، بی‌زمین، صاحبان مشاغل آزاد، گروه‌های مردم که در باره جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم نگرانی و دغدغه خاطر دارند، جایی دارند {/styleboxjp}. ما در عصر جهانی‌سازی زندگی می‌کنیم، که عنصر غالب آن نئولیبرالیسم و انباشت قدرت در دست تعدادی اندک است.

تعادل نیروهای بین‌المللی (امیدواریم موقتاً) به هم خورده است! بیایید برای مقابله با جهانی‌سازی، با مبارزه‌ای جهانی‌شده، فعالیت کنیم. فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری، با ۶۰ سال تجربه و فعالیت آن، و با تجدید برخورد طبقاتی معاصر آن، امید برای تجدید حیات جنبش جهانی کارگری و سندیکایی است.

 http://www.wftucentral.org   * http://www.edalat.net/lire/artikeln/right/havana.html **  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *